۴. سیر تاریخی
۴-۱. دورۀ سامانی
سندبادنامه (ه م)، از کهنترین داستانهای عامیانهای است که خواجه عمید ابوالفوارس قناوزی به دستور نوح بن منصور سامانی (سل ۳۶۵-۳۸۷ق/۹۷۶-۹۹۷م) به فارسی دری ترجمه کرد. بنمایۀ اصلی سندبادنامه مکر زنان است. این بنمایه و روش قصهپردازی آن برگرفته از هزارویک شب (ه م) و افسانههای هندی و بیانگر تأثیر داستانپردازی هندی در فارسی است که بعدها در کتابهایی چون بختیارنامه ادامه مییابد.
۴-۲. دورۀ غزنوی
سمک عیار، کهنترین قصۀ مکتوب و تاریخدار از سدۀ ۶ ق (۵۸۵ ق/ ۱۱۸۹م) گردآوردۀ فرامرز بن خداداد بن عبدالله کاتب ارجانی است (نک : ه د، سمک عیار). وی داستان را از زبان یک راوی به نام صدقه ابوالقاسم فراهم آورده است. از سیاق سخن در آن معلوم است که داستان را در محلی عمومی و در محضر جمعی شنونده میخواندهاند؛ عبارات بسیاری در این کتاب به این نکته تصریح دارد، مثلاً: «هر که خواهد تا بداند که احوال عالم افروز در آن حالت به چه رسید و چگونه نجات یافت، ۵۰ دینار زر بدهد و یکی توانایی ندارد، بدین جمع که حاضر آمدهاند بدهند، تا من بگویم که سمک با محنت بماند یا رستگار شد. اگر زر ندارید، هر یکی صحنی حلوای به شکر از آنچه خود میخورید، بفرستید تا من نیز بخورم. و اگر از آنچه گفتم هیچ نیست، هر یکی یک بار الحمد از برای جمعکنندۀ این کتاب بخوانید و از خدای تعالى او را آمرزش خواهید» (ارجانی، ۴/۱۰۱). نویسندۀ سمک عیار جای دیگر مینویسد: «جمعکنندۀ کتاب حلوا میخواهد تا بگوید که این شخص کیست و ما را راه نماید که چگونه از میان این قوم بیرون رویم» (۴/ ۱۰۸، قس: ۵/۵۳۱-۵۳۲، ۶۰۹، جم ).
در اسکندرنامۀ روایت کالیستنس نیز عباراتی هست که چنین نتیجهگیریهایی را توجیه میکند. مثلاً: «پس شاه اسکندر را این حکایت خوش آمد و فرمود تا بنوشتند و شاه فرمود که این نسخهای خواهم ... و امید آن دارم که گناهان بسیار ما را کفارت آن باشد که چون ما از این جهان بیرون شویم و اسکندرنامه بماند و بخوانند و از این احوال ما یک بندۀ خدای تعالى بشنود و آب در چشم آورد و دل او خوش شود، خداوند سبحانه و تعالى گناهان ما را در کار او کند و امید داریم که به رحمت بیامرزد و عفو کند. اِنَّ اللّٰه غَفورٌ رَحیمٌ» (ص ۱۸۵، قس: ۱۶۵، ۳۸۴). خواندن اسکندرنامه ظاهراً در زمان فرخی هم شایع بوده است، چنانکه میگوید: فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/ سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر // فسانۀ کهن و کارنامۀ به دروغ/ به کار ناید رو در دروغ رنج مبر // حدیث آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد/ ز بس شنیدن، گشته است خلق را از بر (ص ۶۶). معلوم است که اگر «کارنامۀ» اسکندر را آنقدر میخواندهاند که «ز بس شنیدن» آن خلق آن را حفظ شده بودهاند، پس کتاب را قصهخوانان در مجامع عمومی قرائت میکردهاند یا دستکم از روی آن قصه میگفتهاند. به همین قیاس، عباراتی مانند «خواندیم در حضور دوستان» ــ که در دارابنامۀ بیغمی (۱/۲۷۱) آمده است ــ و یا «تا عبرت شنوندگان باشد» که در دارابنامۀ ابوطاهر طرسوسی یاد شده است (نک : ۲/۱۶-۱۷)، نیز در این مورد قابل استناد است.
اسکندرنامه (ه م)، عنوان مجموعههایی منثور یا منظوم است که موضوع اصلی، یا محور مطالب آنها، اسکندر مقدونی است. البته شماری آثار منظوم یا منثور با عنوان اسکندرنامه نیز وجود دارد که موضوع آنها هیچ یا چندان ارتباطی به اسکندر مقدونی ندارد. بعضی از سرایندگان نیز ظاهراً به سبب شهرت اسکندر به عنوان شاهی جهانگیر و پیروز، یا حاکمی حکیم و فیلسوفمشرب نام اثر خود را اسکندرنامه کردهاند تا عنوان آن، این صفات را تداعی کند.
ابومسلمنامه. از معروفترین قصهخوانهای دورۀ غزنوی، ابوطاهر طرسوسی یا طرطوسی، صاحب چندین قصۀ معروف است: ازجمله ابومسلمنامه، حماسهای برگرفته از زندگی و قهرمانیهای ابومسلم خراسانی (د ۱۳۷ق/۷۵۴م)، که در گذشته دستمایۀ قصهپردازان متعدد بوده، و روایتهای متفاوت در نسخههای بسیاری از آن باقی مانده است (نک : اسماعیلی، ۱۷۶؛ نیز نک : ه د، ابومسلمنامه).
فیروزشاه نامه، شرح زندگی، جنگها و دلاوریهای فیروزشاه پسر داراب است. فضای قصه مربوط به دوران باستان و ایران پیش از اسلام است. بخش عمدۀ قصه دربارۀ دلاوریهای ملک بهمن، پسر فیروزشاه و ماجرای دلدادگی او به خورشید چهر، دختر شکموخان است.
دارابنامه، داستانی است در احوال داراب، پادشاه کیانی، نوادۀ او روشنک با لقب بوراندخت و اسکندر رومی [= مقدونی]. صورت کنونی داستان تحریر ابوطاهر طرسوسی است.
۴-۳. دورۀ مغول
در دو سدۀ ۷ و ۸ ق، گرچه به سبب حملۀ مغول و اوضاع آشفتۀ ایران، از این آثار بلند خبری نیست، اما شمار بسیاری اثر داستانی و با مضمون عامیانه، اما با زبانی ادبی و نیمه ادبی شکل گرفت؛ ازجمله فرج بعد از شدت ( الفرج بعد الشدة)، کتابی به زبان عربی نوشتۀ قاضی ابوعلی محسن تنوخی در سدۀ ۴ق / ۱۰م است که نخستینبار محمد عوفی آن را به فارسی ترجمه کرد (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، فرج بعد از شدت). از آن ترجمه اثری در دست نیست، مگر حکایاتی که وی از این کتاب در جوامعالحکایات (تألیف: ۶۳۰ ق / ۱۲۳۳م) نقل کرده است. ترجمۀ فارسی آن بعدها به قلم حسین بن احمد دهستانی در سدۀ ۷ق صورت گرفت و او اشعاری فارسی نیز بدان افزود. ضیاءالدین نخشبی (د ۷۵۰ق / ۱۳۴۹م) از داستانپردازان و پارسیگویان هند، در این زمینه طوطینامه و سلکالسلوک و افسانۀ گلریز را در هند نگاشت. مضمون و محتوای این داستانها همگی عامیانهاند.
از قصههای معروف این دوره بختیارنامه (ه م) (راحةالارواح) است که کهنترین تحریر منثور آن به شمسالدین محمد دقایقی مروزی، از نویسندگان اواخر سدۀ ۶ و اوایل سدۀ ۷ق منسوب است. بختیارنامه جز قصۀ اصلی بختیار، مشتمل بر ۹ قصۀ دیگر، به شیوۀ داستان در داستان است.
۴-۴. دورۀ تیموری
پس از دوران پرمخاطرۀ مغول، در عصر تیموری قصهگویی و بهتبع آن قصههای عامیانه رونق میگیرد. حمزهنامه در دربار امیر علیشیرنوایی (د ۹۰۶ق / ۱۵۰۰م) خوانده میشده است (واصفی، ۱ / ۴۷۹). خواندن و بازگو کردن داستانهای جالب کتاب حمزهنامه مورد علاقۀ جلالالدین اکبر پادشاه گورکانی هند (۹۴۹-۱۰۱۴ق) نیز بوده است (زرینکوب، ۲۳۲). اگرچه نسخههای مکتوب آن مربوط به دورۀ صفویه است؛ در این دوره روایتی دیگر از فیروزشاهنامه، از کاتبی به نام محمود دفترخوان در دست است که آن را از روی نقل قصهخوانی به نام مولانا محمد بیغمی تحریر کرده است. در اواخر این دوره و درست یک سال پس از رسمیت یافتن سلسلۀ صفویه، ملاحسین واعظ کاشفی (د ۹۱۰ق / ۱۵۰۴م) با تألیف روضةالشهدا (ه م)، شعبهای از قصهگویی مذهبی را بنیاد نهاد. وی همچنین در کتاب دیگر خود به نام فتوتنامۀ سلطانی، فصلی را به آداب قصهخوانی اختصاص داده است. به موازات آن در شبه قارۀ هند، داستانپردازی رونق فوقالعادهای یافت و صدها داستان نگاشته شد (نک : صدیقی، سراسرکتاب).
۴-۵. دورۀ صفویه
در عصر صفوی قصهگویی و قصهخوانی رشد بیشتری یافت. بیش از همه، قصههای مذهبی مانند حمزه نامه، مختارنامه، حکایت محمدحنفیه، جنگنامۀ امیرالمؤمنین، داستان طال مغربی، فتح قلعۀ سلاسل و کشته شدن قتال و عنکاء مردستی بر دست علی(ع)، و کشتن قهقهۀ کافر بر دست امیرالمؤمنین علی(ع) رواج گرفت (صفا، «ماجرا ... »، ۲۳۴، ۲۳۵).
برخی از این قصهها به پیش از دورۀ صفوی مربوط است، ولی در این عهد رواج بیشتری یافت. در دورۀ صفوی کار نقالان و قصهپردازان زیرنظر حکومت قرارگرفت تا جایی که «سلسلهای رسمی و دولتی از درویشان به نام سلسلۀ عجم تأسیس شد که کارشان بیان مناقب خاندان پیامبر(ص) و امامان(ع) و تبلیغ مذهب شیعه بود. رئیس این گروه که بر ۱۷ صنف شامل بودند، با فرمان پادشاه و به نام نقیبالممالک برگزیده میشد و این مقام در خاندان او ارثی بود. تمام مراحل و مسائل مربوط به درویشان، حتى اعطای مقامات سلوک، مانند ابدال، مفرد، قطب، درویش اختیار، علمدار، دست نقیب و حل اختلاف میان آنان برعهدۀ نقیبالممالک بود» (یوسفی، ۲/ ۸- ۹). همچنین شغل قصهخوان و دفترخوان در دربار شاهان ایران و هند رسمیت یافت. میرزا غیاثالدین علی، ملقب به نقیبخان، از مقربان جلالالدین اکبر پادشاه، «تواریخ و قصص و حکایات و افسانههای فارسی و هندی» را برای وی میخواند (گلچین معانی، ۲/۳۹۰)؛ و میرزا غازی ترخان، والی تته (سند) و حاکم قندهار (د ۱۰۲۱ق/۱۶۱۲م) کسانی مثل ملا اسد قصهخوان و میرعبدالباقی قصهخوان را در خدمت خود داشت (فخرالزمانی، تذکره ... ، ۵۹۸، ۶۰۵). کسان دیگر همچون ملا عبدالرشید قصهخوان، مولانا حیدر قصهخوان و مولانا محمد خورشید اصفهانی قصهخوان و برادرش، مولانا فتحی شاهنامهخوان (اسکندربیک، ۱/۲۹۵)، در همین دوره، در شمار مشاهیر اهل ادب، و منتسب به دربارها و درگاههای رجال عهد بودهاند (صفا، تاریخ ... ، ۵(۳)/۱۵۰۳). افزون بر اینها کتابهای آموزشی نیز در باب روشهای قصهگویی نوشته شد. عبدالنبی فخر الزمانی ــ که قصهخوان و کتابدار میرزا امانالله بود ــ طرح تألیف کتابهایی ازجمله دستورالفصحاء را ریخت که تا «به جهت خواندن قصۀ امیرحمزه و آداب آن، تا قصهخوانان را، دستوری باشد» (نک : همان، ۷۶۹). اما از آن کتاب نسخهای در دست نیست، لیکن وی در کتاب دیگرش با عنوان طرازالاخبار (تألیف: ۱۰۳۷ق/ ۱۶۲۸م) به شرح آداب خواندن و شرایط روشهای قصهگویی ازجمله ۳ روش ایرانی، تورانی و هندی میپردازد (شفیعی، ۱۰۹-۱۲۲).
بهرغم این توجه در مواردی هم به انگیزههای مذهبی، قصۀ ابومسلمنامه را تحریم میکنند. فاضل ابهری به نقل از استاد خود، محقق کرکی با استناد به حدیثی از امام جعفر صادق(ع) گوش دادن به قصهخوان دروغگوی را بندگی شیطان میداند (صفا، همان، ۵(۳)/۱۵۰۷-۱۵۱۰). شاه طهماسب در پیروی از این تحریم، به بریدن زبان قصهگویان ابومسلمنامه دستور داد (همو، «ماجرا»، ۲۴۱). به مرور اظهارات فاضل ابهری از تحریم قصۀ ابومسلمنامه فراتر رفت و شامل داستانهایی نظیر مختارنامه و رموز حمزه نیز شد (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، ابومسلمنامه).
مختارنامه، یا روضةالمجاهدین، نوشتۀ واعظ هروی (ز ح ۹۲۰ق/۱۵۱۴م) سرگذشت مختار بن ابی عبیده جراح ثقفی است و حمزهنامهها عنوان شماری داستان دربارۀ پهلوانیها و رشادتهای حمزة بن عبدالمطلب است که در این دوره رواج داشت. مشهورترین آن قصۀ امیرالمؤمنین حمزه نام دارد که بعدها نام آن به داستان امیر حمزۀ صاحبقران و سرانجام به رموز حمزه تبدیل شده است. این قصه چنان مورد توجه قرارگرفت که فخرالزمانی، چنان که گذشت، کتابی در آداب خواندن آن نگاشت و دهها تحریر از آن تهیه شد و حتى جنبۀ درمانی یافت (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، حمزهنامه).
بهاردانش (ه م)، از افسانههای عامیانه و کهن هندی به زبان فارسی با درونمایۀ عشقی از عنایتالله کنبوه لاهوری
(د ۱۰۸۲ق/۱۶۷۱م) است که در ۱۰۶۱ق/۱۶۵۱م به نام شاه جهان گورکانی (سل ۱۰۳۷- ۱۰۶۸ق/ ۱۶۲۸- ۱۶۵۸م) تألیف شد. داستان اصلی، شرح عشق جهاندارشاه است که پس از سختیهای بسیار به وصال بهرهوربانو میرسد.
جامعالحکایات، شامل مجموعهای از داستانهای بلند است که بنابر نسخۀ جامع کتابخانۀ دیوان هند (شم ۷۹۷) شامل ۵۲ داستان است و شخصی به نام محمد عظیم از مردم سند در ۱۰۲۵ق/۱۶۱۶م تحریر کرده است و نباید آن را با جوامعالحکایات (ه م) عوفی یکی دانست.
بوستان خیال (ه م)، اثر میرمحمدتقی جعفری حسینی با تخلص «خیال» (د ۱۱۷۳ق/۱۷۶۰م) از بزرگترین افسانههای فارسی این دوره است که دربارۀ ۳ قهرمان خیالی با نامهای شاهزاده معزالدین ابوتمیم القائم بامرالله ملقب به صاحبقران اکبر، شاهزاده خورشید تاجبخش ملقب به صاحبقران اعظم، و شاهزاده بَدرِمنیر ملقب به صاحبقران اصغر پرداخته شده است.
قصۀ حسین کرد شبستری (ه م)، از کشمکشهای دولت و مردم ایران در عهد صفوی با ازبکان و عثمانیها سخن میگوید و حوادث آن در سالهای ۹۹۶- ۱۰۳۸ق/ ۱۵۸۸- ۱۶۲۹م یعنی دوران سلطنت شاهعباس روی میدهد و دامنۀ جغرافیایی آن از تبریز تا حیدرآباد هند است.
چهار درویش (ه م)، از داستانهای مشهور نقالی بوده و ازاینرو، دهها تحریر و نسخۀ خطی و چاپی به نظم و نثر در ایران و شبهقاره و ماوراءالنهر از آن در دست است.
یکی از روایتهای اسکندرنامه (ه م) به نام اسکندرنامۀ نقالی منسوب به منوچهرخان حکیم نیز در این دوره نگاشته شده است (نک : محجوب، ۳۴۱ بب ).
۴-۶. دورۀ قاجار
قصههای عامیانه در این دوره با ایجاد چاپخانه و رواج چاپ سنگی، چهرهای دیگرگون یافت و بهطور گستردهای میان مردم رونق یافت. نخستین چاپخانه از ۱۲۳۲ق / ۱۸۱۷م از دورۀ فتحعلیشاه به بعد در ایران (تبریز) راه افتاد و موجبات چاپ و نشر کتب و ازجمله کتابهای داستانی را فراهم آورد. قصههای بلند عامیانه، داستانهای حماسی و داستانهای بزمی منظوم و منثور، و قصههای مذهبی و تعلیمی به تمامی با چاپ سنگی در اختیار خوانندگان قرارگرفت. بیشتر این نوع داستانها با تصاویری تزیین یافته بود. شاهنامهای مصور مشهور به شاهنامۀ اولیاء سمیع انتشار یافت؛ فلکناز و خورشید آفرین، نوشآفرین در سالهای ۱۲۶۳ و۱۲۷۶ق؛ پهلواننامۀ حسینکرد شبستری با روایتی تازهتر، امیر ارسلان نامدار در ۱۳۱۷ و ۱۳۲۲ق منتشر، و با اقبال عامۀ مردم روبهرو شد. داستان امیر ارسلان در زمانی پدید آمد که صنعت چاپ وجود داشت. از اینرو تغییری در آن حاصل نشد، با این همه، در زمرۀ داستانهای عامیانه درآمد (یوسفی، ۲ / ۱۰-۱۲). گویا نوشآفریننامه که در شرح عشق شاهزاده ابراهیم، فرزند جهانگیر شاه، پادشاه دمشق، و دلاوریهای او ست، الگوی داستانگویی نقیبالممالک در امیر ارسلان بوده است. نقش میرزا محمدعلی یا احمد شیرازی معروف به نقیبالممالک، نقال خاص ناصرالدینشاه قاجار و خالق امیر ارسلان نامدار در این دوره بسیار برجسته است. او دو اثر دیگر هم دارد: یکی ملک جمشید طلسم آصف و حمام بلور از قصههای منثور عامیانۀ مشهور فارسی است و دیگری زرینملک.
مهمترین حادثۀ ادبی در ۱۲۵۹ق و با ترجمۀ الف لیلة و لیلة به هزارویک شب اتفاق افتاد. در این سال عبداللطیف طسوجی متن الف لیلۀ عربی را به فارسی برگرداند و سروش اصفهانی اشعار آن را سرود.
در این دوره چاپ آثار مکتبخانهای نیز رواج یافت و بیش از ۷۰ اثر پدید آمد. بیشتر این آثار، دینی و اخلاقی بودند، مثل داستان عاق والدین، حسنین، توبهنامه و مناجات، توبۀ نصوح، جام و قلیان، چاوشنامه، حدیث کساء، عاشق شدن دختر مصری به جناب علیاکبر، خضر و الیاس و حضرت امیرالمؤمنین(ع)، خلعت بخشیدن بهلول، دریدن شیر پردۀ حمید بن مهران را، ضامن آهو، عروسی تاجماه، عروسی رفتن حضرت زهرا(ع)، موسى و سنگتراش (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ آثار یادشده، نک : ه مم).
آثار دیگری نیز، که بخشی از آنها در دورههای پیش تألیف شده بود، در این دوره با شمارگان زیاد منتشر گردید؛ نظیر خاله سوسکه و آقا موش، خاله قورباغه و عروسی لاکپشت، خاور و باختر، خروس و روباه، خسرو دیوزاد، دزد و قاضی، دله و مختار، روباه و خروس، سماوریه، سبز پری و زرد پری، سلطان جمجمه، شش ترجیع بند مشدیان، عباس دوس، عروسی کردن بهلول، قهرمان قاتل، گرگ و روباه، گرگ و چوپان، مرد شکاک و زن شدن او، ملک جمشید و طلسم آصف، مو و میش، نجمای شیرازی، نصایحالاطفال یا شنگول، و نوشآفریننامه (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ آثار یاد شده، نک : ه مم).
آثاری از دورههای پیش و تحریرهای تازهتری از آنها همچون چهاردرویش، چهل طوطی، حسین کرد شبستری، حیدربیک قزلباش، رستمنامه، رند و ظاهر، شاهزاده هرمز، قصۀ حمزه، شیخ ابوالپشم، شکر طعام، شیر و شکر و اسکندرنامۀ نقالی منتشر شده است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ آثار یاد شده، نک : ه مم). اسکندرنامۀ نقالی مرحلۀ گذار از نثر منشیانۀ روزگار صفوی به نثر داستانی دورۀ قاجاری است.
رستمنامه یا کلیات رستمنامه، از نویسندهای ناشناس است که رستم به اتفاق فرزندان خود از ایران دفاع میکند. متن رستمنامه در کلیات، با کتاب هفت لشکر که طومار جامع نقالان است، برابری میکند. قصۀ شاهزاده هرمز و نازنین گل و حسنا، افسانهای از نویسندهای ناشناس در عشق شاهزاده هرمز پسر ابراهیم، شاه استانبول به نازنین گل، دختر پادشاه خجستان است. در داستانهای عامیانه دو داستان به نام شاهزاده شیرویه وجود دارد؛ یکی شیرویۀ ۷ جلدی یا شیرویۀ بزرگ که مفصل است، و دیگری خلاصۀ آن است به نام شیرویۀ کوچک.
بیشتر آثار این دوره منثور است، اما منظومههایی هم در این دوره سروده شد. مانند هزار افسان از دهقان سامانی و حیدربیک و سمنبر (ه م) از شاعری ناشناس. این منظومه میان روستائیان و کشاورزان رایج بوده است. اشارات تاریخی مثل قزلباش بودن حیدربیک و حضور شاه صفی یا شاه عباس، زمان داستان را به دوران صفویه میبرد، اما زبان روایتهای مکتوب و کهنترین نسخۀ خطی آن به سال ۱۲۵۷ق، نشان میدهد داستان در دورۀ قاجار سروده شده است.
شمار گستردۀ قصههای این دوره را بر اساس فهرست معروف به فهرست حاجی موسى میتوان دریافت (نک : مارتسلف، «ادبیات ... »، ۹۳-۱۱۷).
۴-۷. دورۀ معاصر
با رونق گرفتن شکلهای جدید ادبیات، رمانسها جای خود را به رمانهای تاریخی داد و دیگر قصهای عامیانه مثل دوران گذشته تولید نشد و به جای آن و به موازات ادبیات داستانی مکتوب، توجه به قصههای شفاهی میان مردم نواحی مختلف ایران و پژوهشهای قصهشناسی رواج یافت.
قصههای شفاهی با روایتهای گوناگون طی سدهها از سینهای به سینۀ دیگر منتقل میشد. در ۱۰۰ سال اخیر گروهی بسیار از محققان ایرانی و خارجی به گردآوری و تحلیل این قصهها پرداختند. بیش از همه محققان فرنگی به این حوزه علاقهمند شدند؛ ازجمله گیبون با ترجمۀ «قصههای فارسی» در ۱۸۳۵م در لندن؛ ادوارد مونتاین با کتاب «داستانهای ایرانی» در ۱۸۹۰م در پاریس؛ کریستن سن با دو کتاب اولین انسان و اولین شهریار در تاریخ افسانهای ایران (چ چشمه، ۱۳۷۵ش) و «داستانهای عامیانۀ ایرانی» در ۱۹۱۸م؛ اسکارمان با ضبط و انتشار داستانهایی به لهجههای مختلف زبان فارسی و کردی میان سالهای ۱۹۰۵-۱۹۱۰م؛ لاریمر با ترجمۀ مجموعه قصههای لری و بختیاری به زبان انگلیسی؛ روبن لوی با ترجمه و انتشار داستان سه درویش و بعضی قصههای دیگر در ۱۹۲۳م؛ مکنزی با تحریف و ترجمۀ برخی داستانهای فارسی در ۱۹۲۸م در لندن؛ الول ساتن با ترجمه و انتشار قصههای مشدی گلین خانم در ۱۹۵۰م و «تیپشناسی برخی قصهها به روش آرنه و تامپسون» در یادنامۀ مینورسکی (چ تهران، ۱۳۴۸ش / ۱۹۶۹م)؛ هانری ماسه با چاپ قصههای عامیانۀ ایرانی در ۱۹۲۵م در پاریس و انتشار آداب و معتقدات ایرانیان در ۱۹۳۸م؛ آ. ز. روزنفلد با مجموعۀ قصههای فارسی؛ و ر. علیاف و آ. برتلس و ن. عثمانف با ترجمۀ ۷۵ افسانه از افسانههای ایرانی به سال ۱۹۵۸م در شعبۀ خاورشناسی آکادمی علوم شوروی.
از میان محققان ایرانی امیر قلیامینی با انتشار داستانهای امثال در ۱۳۲۴ش و سی افسانه از افسانههای محلی اصفهان در ۱۳۳۹ش در اصفهان؛ حسین کوهیکرمانی (۱۲۷۶-۱۳۳۷ش) با گردآوری و انتشار ۱۴ افسانه از افسانههای شیرین روستایی در ۱۳۱۴ش (که این کتاب را کریستن سن به زبان آلمانی، و هانری ماسه به زبان فرانسه ترجمه کردند)؛ فضلالله صبحی مهتدی (د ۱۳۴۱ش) با جمعآوری افسانههای کهن ایرانی در ۱۳۲۸ش؛ انجوی شیرازی با تمثیل و مثل و چندین مجموعه داستان، گامهای نخستین را در جهت مطالعات قصهشناسی برداشتند و بعدها دهها مجموعۀ افسانۀ محلی گردآمد (دربارۀ تاریخ نشر و پژوهش افسانههای فارسی، نک : رحمانی، سراسر کتاب).
۵. شمارگان
بهدرستی شمار داستانهای عامیانه را نمیتوان تعیین کرد. محجوب فهرست ۳۰۰ داستان مکتوب را تهیه کرده که برخی از آنها تحریرهای گوناگون از یک قصه است. اما در عین حال تردید ندارد که شمار واقعی اینگونه داستانها شاید از ۴۰۰ نیز بگذرد (ص ۵۲). منزوی حدود ۶۰۰ نسخۀ خطی منظوم و منثور را معرفی میکند (۱/۲۶۷ بب ). این شمار، جدا از هزاران گونۀ داستانی و روایتهای آنها در میان مردم است. از گونههای دیگر شمارش دقیقی در دست نیست. امروزه صدها روایت از افسانهها و لطایف و نقلها و دیگر گونهها بازتولید و روایت میشوند. در اینجا فهرستی از داستانهای عامیانۀ فارسی آورده میشود با این توضیح که تعدادی از آنها تحریرهای متفاوت یک داستان هستند مانند پسر پادشاه مشرق و دختر پادشاه مغرب که روایتی دیگر از سیمرغ و کوه قاف، و کبوترباز بغداد و آخوند طالب علم که روایتهای دیگر آن کبوترباز و طالب علم و مولانا با کبوتر باز هستند: