باران
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 12 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237961/باران
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
1
باران، قطرههای آبی که بر اثر تغییر و تحولات جوی از ابرها بر زمین میبارد و در ادبیات، اساطیر و فرهنگ مردم ایران، با معانی نمادین گوناگون شناخته میشود. واژههای «باران» و «باریدن» از ریشۀ اوستایی vār یا wār مشتق شدهاند (نک : مکنزی، 87؛ بویس، 89-90) که در زبان پهلوی بهصورت wārān (= vārān) و wārīdan (= vārīdan) درآمدهاند (نک : بارتولمه، 1410؛ نیبرگ، II / 203؛ مکنزی، همانجا؛ نیز عریان، 41-42). باران در زبان گفتاری فارسی بیشتر بهصورت «بارون» تلفظ میشود؛ نیز تلفظ آن در گویش اقوام مختلف ایرانی متفاوت است. بارش باران از لحاظ شدت، مدت و بزرگی و کوچکی قطرههای آن متفاوت است و برای هریک از این حالات، در گویشهای متفاوت مردم ایران نامها و صفتهای گوناگونی وجود دارد؛ برای نمونه: «تارمه»، رگبار، بارانی تند که زود بند میآید؛ «خناو»، باران ریز پیوسته(ایلام)؛ «رف»، باران شدید، رگبار (بختیاری، لکی)؛ «لا»، باران بسیار شدید (گالش)؛ «نمبار»، باران بسیار نرم (بیرجند)؛ «وشت»، باران تند و شدید (لکی، لری)؛ «وشن»، بارش آسمانی اعم از باران یا برف، نیز باران ریز (نجفآباد، شوشتر، کاشان، آشتیان، اراک)؛ «وشند»، باران، بارش (الیگودرز، دلیجان، خوانسار، طرقی نطنز) (آذرلی، 99، 164، 198، 333، 380، 396، 397)؛ «بارون پشفته» (ایل رائینی سیرجان)، «پشنگ پشنگ» (طایفۀ میرزاحسنی ایل لری سیرجان)، باران دانهریز، آرام و کمدوام؛ «بارون شلخته»، باران تند و شدید و پردوامتر از رگبار(سیرجان)؛ «بارون پایهرو، پایهرِوی»، رگبار، باران شدید اما گذرا و کمدامنه؛ «پایهغرشی» (خبربافت)، «برق و بارون» (میمند شهر بابک)، رگبار توأم با رعدوبرق (فرهادی، «باران ... »، 607، 608)؛ «رهیل»، بارانی که بدون وقفه و تندتند ببارد و همراه با باد شدید باشد؛ «رفت»، بارانی که بدون وزش باد و بهصورت یکدست ببارد؛ «شمرت»، بارانی که شلاقی ببارد (بروجرد) (کرزبر، 254)؛ «آغیاغیش» (باران سفید)، دانههای درشت دارد و بهصورت رگبار ظاهر میشود؛ «سیسقایاغیش» (باران تنبل و لجوج)، آرام و ریز میآید، چند روز پشت سر هم، گاهی 10-15 روز؛ «شِهلهماغ» (باران رطوبت)، بیآنکه بارندگی ظاهری داشته باشد، در چند ثانیه همهجا را خیس میکند (خیاو) (ساعدی،30)؛ «باران دم اسبی»، دانههای بارانی که مانند دم اسب پیوسته و به دنبال هم فرومیآیند؛ «باران نمنم»؛ «باران تند»؛ «باران یکریز» (سروستان) (همایونی، 327). در فرهنگ و گویش کمره، واژۀ باران را «وشن» یا «وشند» (فرهادی، «فرهنگ آب و هوایی در کمره»، 577) و به باران تند و شدید یا رگبار، «سواره وشن» میگویند که صدایی مشابه حرکت و تاخت سواران را دارد؛ همچنین بارانی که بهسبب شدت بارش، زمین را میکوبد و سفت میکند، «شَقّ وشند»، و بارانی که از شنبه شروع شده باشد، «شمبهگیر» یا «شمهگیر» نامیده میشود (همان، 578، نیز برای آگاهی بیشتر، نک : 577-582).
در برخی مناطق، انواع باران را براساس فصول مختلف بخشبندی و نامگذاری میکنند؛ برای نمونه، مردم ایلات و عشایر و روستاییان سیرجان و بافت و میمند شهر بابک، در بخشبندی بارانهای بهار، به بارانی که در 6 روز پس از نوروز آید، باران «شیشه»، و یا به بارانی که در 16 روز پس از نوروز آید، «دهشیشه»، و به بارانی که در بیست و ششم بهار ببارد «بیستشیشه» میگویند؛ به همین ترتیب باران «سیشیشه»، «چلشیشه»، «پنجاهشیشه» (همو، «فرهنگ آب و هوایی در میان ... »، 90-91). در بخشبندی بارانهای تابستان نیز به رگبارهای نامنظم و پراکندۀ تابستانی «خمینه»، و به رگبارهای نامنظم و پراکندۀ 120تا180 روز پس از نوروز «گلکورو» میگویند (همان، 92). در بخشبندی بارانهای پاییز، به باران مهرماه «مهرجون» یا «مهرجونه»، به باران ماه دوم پاییز (آبانماه) «باران عقرب»، و به باران آذرماه «باران قوس» میگویند. در بخشبندی بارانهای زمستان نیز به بارانی که در چلۀ بزرگ ببارد، «باران چلهبزرگ» گفته میشود (همان، 92، 93). بارش باران از آسمان زمینۀ شکلگیری تفکری خاص را در انسانهای پیش از تاریخ و ازجمله در میان ایرانیان ایجاد کرد. براساس اسطورههای ایرانی، نخست آسمان و سپس آب آفریده شده است (نک : میرشکرایی، انسان ... ، 77). آب و به تبع آن باران نمادهای باروری هستند. باران از دیرباز در میان ساکنان فلات ایران، اهمیت والایی داشته است. بازتاب این اهمیت را در آثار باستانی کشفشده، اساطیر و فرهنگ روزمرۀ ایرانیان میتوان مشاهده کرد. برای نمونه، ازجمله آثار کشفشدۀ مربوط به دورۀ پیش از آریایی در شهداد کرمان، حفرۀ کوچکی است که کارشناسان آن را جزو اشیاء مقدس و متعلق به ایزدبانوی باران دانستهاند (نک : کابلی، 60-63). در اساطیر ایرانی نیز اسطورۀ تشتر وجود دارد که ناظر بر اهمیت باران است. براساس این اسطوره که شرح آن در یشت هشتم (تیر یشت) آمده، تشتر، ایزدبانوی باران، در کارکرد خود برای بارش باران با اپوش، دیو خشکسالی، به مبارزه برمیخیزد. وی ابتدا در این مبارزه شکست میخورد، اما پس از آنکه به درگاه اورمزد شکوه و ناله میکند، اورمزد با قربانی کردن برای تشتر، او را یاری میدهد؛ به این ترتیب، تشتر در نبردی واپسین اپوش را شکست میدهد (نک : اوستا، 1 / 330-343). همین اسطوره در کنار اسطورههای برخی از آیینهای بارانخواهی ایرانیان که امروزه نیز اجرا میشود، بازتاب داشته است (نک : ه د، بارانخواهی).
در پزشکی قدیم، برای آب باران خواص دارویی فراوانی قائل بودهاند. برای نمونه، ابومنصور موفق هروی آب باران را برای معالجۀ دلدرد تجویز کرده است، به شرط آنکه باران خُردخُرد و همراه با رعد باریده باشد، چراکه رعد سبب لطیفترشدن آب باران میشود (ص 307- 308). برخی از پزشکان نیز از خاصیت سرعت جذب آب باران، برای درمان اسهال استفاده میکردند و آب باران را قابض میدانستند؛ چنانکه عقیلی در مخزن الادویة از قول ابنسینا به این مطلب اشاره کرده است (ص 802). عقیلی همچنین به طرز تهیۀ آب «مُدَبِّر» برای معالجۀ بیماری استسقا اشاره کرده، چنین مینویسد: «10 رطل آب باران را با یک رطل سرکه بجوشانند تا ثلث آن بماند» (ص804).
بهسبب نقش و اهمیت باران در سرزمین ایران، از قدیم باورهای متنوع و فراوانی در این ارتباط میان مردم به وجود آمدهاست. برخی از نویسندگان به این باورها اشاره کردهاند؛ ازجمله ابوریحان بیرونی در الآثار الباقیة میگوید: اگر در قلل کوههای طبرستان سیر بکوبند، باران خواهد بارید (ص 245-246). ابناسفندیار نیز در تاریخ طبرستان با اندکی تفاوت، به این مطلب اشاره کرده است: «بونداد هرمزد کوه جایگاهی است که درو چاهی است، چون امساک باران باشد و سالهای بیآب، اهل آن ناحیت سیر بسایند در آن چاه افگنند، از آسمان باران آید و آزمودهاند که هرکه سیر بساید، در آن سال بمیرد» (ص88). بیرونی همچنین میگوید که در کوه طاق طبرستان در غار«اصبهبذان»، محل معروف «دکان سلیمان» اگر با پلیدی آغشته شود، هوا ابری میشود و آنقدر باران میآید که آن را پاک کند (ص 246). در نوروزنامه منسوب به عمر خیام، در باب نشانههای گنجها و دفینههای پنهان در زمین چنین آمده است: «چون بارانی آید و بر پارهای زمین آب گرد آید بیآنکه مغاکی باشد، بدانند که آنجا دفین است»؛ همچنین: «چون سنگی بینند نغزرو (صیقلی و براق) و چنانکه روغن بر او ریختهاند و باران و آب که بر وی آید به وی اندر نیاویزد (نفوذ نکند) و تری نپذیرد، بدانند که آنجا دفین است»(ص31-32). در کتـاب فلک السعادة تـألیف اعتضادالسلطنه (نک : دبا)، از شاهزادگان دانشمند و نواندیش اواسط دورۀ قاجار، یک رشته پیشگوییها و پیشبینیها دربارۀ هوا و پدیدههای آسمانی ذکر گردیده است که ریشههای عامیانه دارد و برپایۀ مواضع ستارگان، رفتارهای جانوران، و حالات گیاهان استوار است؛ ازجمله وی از قول شیخ بهاءالدین عاملی نقل میکند که «در یکی از اسفار (سفرها) شب را به آسیایی رسیدم. چون در هوا حرارتی بود، بیرون آسیا بیتوته کردم. آسیابان مرا به درون آسیا دعوت کرد. من عذر گرمی هوا را آورده؛ گفت باران خواهد آمد و تو را صدمه وارد شود. من نظر به تقویم کردم، فتحالبابی نیافتم و ارتفاع یکی از ثوابت مرصوده گرفتم، هیچ اثری از باران ندیدم. اعتنایی بدین قول نکرده؛ چون پاسی از شب گذشت، باران شدید آمد؛ هرچند درِ آسیا را کوفته، آسیابان بیدار نشده، از این جهت صدمۀ کلی دیده، علیالصباح (صبح زود) از او سؤال کردم که تو از کجا یافتی باران خواهد آمد؟ گفت: مرا سگی است که چون شب داخل آسیا خوابد، دانم باران خواهد آمد» (ص 73). اینگونه باورها هنوز هم کموبیش در میان مردم رایج است. مثلاً مردم تهران در گذشته باور داشتند که در آسمان فرشتهای است که 000‘1 دست و در هر دست، میلیونها انگشت دارد؛ این فرشته مأموریت داشت که قطرههای باران را بشمارد. نیز عقیده داشتند که هر قطرۀ باران یا هر دانۀ برف روی بال فرشتهای به زمین میآید و فرشته آن را روی زمین میگذارد و خود به آسمان اوج میگیرد(نک : هدایت، 173). به باور مردم اغلب شهرهای ایران، پدیدآمدن ابر در آسمان از سمت قبله، نشانهای از باران فراوان است (شکورزاده، 335؛ برای آگاهی بیشتر از باورهای مردم دربارۀ انواع ابر و تأثیر آنها بر باران، نک : ه د، ابر). در فرهنگ مردم ایران، باورهای فراوانی دربارۀ ارتباط انواع باد و تأثیر آنها بر باران وجود دارد. مثلاً مردم کمره معتقدند که باریدن باران در فصل بهار، بستگی به وزیدن باد از سمت خراسان دارد (نک : فرهادی، «فرهنگ آبوهوایی در کمره»، 584-585؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، باد). در بسیاری از نقاط ایران، باورهای مربوط به باران با رعدوبرق و رنگینکمان ارتباط دارند. به باور مردم گیلان و فارس، نخستین باران سال اگر همراه با رعدوبرق باشد، نشانۀ سالی خشک و کمباران است (نک : بشرا، 22؛ فقیری، گوشهها ... ، 25)؛ و یا باریدن باران همراه با رعدوبرق در آغاز یا سراسر پاییز، نشانۀ سختی زمستان است (بشرا، 23؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، رنگینکمان).
مردم در حوزههای مختلف فرهنگی ایران، از حالت و وضعیت گیاهان از نظر نوع و چگونگی آنها، طی سالیان دراز برای پیشبینی باران استفاده نمودهاند. برای نمونه، به باور مردم کومله (شرق گیلان) اگر در اواخر آذرماه درخت میوهای دوباره شکوفه بزند و میوه دهد، زمستان سختی توأم با باران و برف شدید در پیش خواهد بود (شهاب، فرهنگ ... ، 162). مردم خراسان معتقدند که گل سوسنبر در مقابل رطوبت حساسیت دارد، ازاینرو، همینکه گلبرگهایش جمع شوند و بهاصطلاح «سر به هم آورند»، حدس زده میشود که بهزودی باران خواهد بارید (شکورزاده، 333). اهالی گیلان نیز بر این باورند که اگر پوست میوهها و یا برخی از گیاهان، بهخصوص پوست سیر و پیاز را بسوزانند، مورد غضب الٰهی قرار خواهند گرفت و بهزودی باران سیلآسایی خواهد بارید و سیل منطقه را فرا خواهد گرفت (غدیری، «باورداشتهای مردم گیلان در پیشبینی ... »، 4)؛ و یا اگر میوۀ انجیر در هنگام رسیدن و یا قبل از اینکه کاملاً رسیده باشد، از درخت بریزد، نشانۀ کمبارانی و تابستانی خشک است (همانجا).
رفتار و حرکات حیوانات در پیشبینی باران و به وجود آمدن باورهای متعدد در میان مردم بسیاری از شهرها، نقش تعیینکنندهای داشته است. مردم اغلب شهرهای ایران باور داشتند که هرگاه هوا آفتابی باشد و باران هم ببارد، نشانۀ این است که گرگ در حال زایمان است (نک : هدایت، 141؛ صفینژاد، 394؛ سالاری، 376؛ فقیری، گوشهها، 24، ترانهها ... ، 136؛ رضایی، 460؛ مؤید، 472؛ نجفی، 80). مردم برخی دیگر از شهرها تقارن باریدن باران و تابیدن آفتاب را در ارتباط با حیوانات به گونهای دیگر تعبیر کردهاند. مردم جزیرۀ قشم معتقدند که حتماً آهویی در کوه، برهای ماده زاییده ـ است (اسدیان، 99-100). مردم اغلب نقاط گیلان آن را روز عروسی شغال یا مادر شغالها مینامند (نک : بشرا، 24-25؛ شهاب، همان، 161؛ پاینده، 345). در بسیاری از شهرها مردم از سروصدای بیش از حد جانوران و پرندگان، باریدن و نباریدن باران را پیشبینی میکنند (نک : ماسه، 1 / 316؛ غدیری، «باورداشتهای مردم گیلان دربارۀ ... »، 24؛ شهاب، همان، 147- 148؛ شکورزاده، 336-337؛ همت، 477؛ دانای علمی، 149). به باور مردمِ برخی از نقاط ایران، هرگاه گربه رو به قبله بنشیند و دستش را بلیسد و یا با دست به پشت گوش و سرش پنجه بکشد، باران خواهد بارید (نک : شکورزاده، 335؛ مجیدزاده، 76؛ پاینده، 345،272). برخی از گیلانیها این عمل گربه را به وضوگرفتن تعبیر کردهاند و معتقدند که اگر گربهای رو به قبله (جنوب) وضو کند، هوا آفتابی، و اگر رو به کلیسا (شمال) وضو کند، هوا بارانی و همراه رعدوبرق خواهد بود (بشرا، 57- 58). مردم ایل «بچاقچی» و طایفۀ میرزا حسنی ایل «لری» سیرجان معتقدند که اگر الاغها یا میشها «گوش بزنند»، یعنی سرشان را بهنحوی حرکت دهند که گوشهایشان به هم بخورد و صدا کند، بـارندگی میشود (فرهـادی، «پیشبینی ... »، 587،584؛ نیز نک : صحراشکاف، 175- 178؛ شکورزاده، 337). به باور مردم تنکابن، اگر گوسفند یا قاطر در فصل بهار و تابستان شروع به لرزیدن کنند، هوا در چند روز آینده بارانی میشود (دانای علمی، همانجا). مردم ایل «افشار» سیرجان و بختیاریها معتقدند که اگر گوسفند رو به قبله بایستد و دستهای خود را بر روی سنگ بگذارد، باران خواهد بارید (نک : فرهادی، همان، 587؛ صحراشکاف، 177). به باور مردم روستای شولم فومن، اگر در فصل زمستان گاو ماده با شاخ، گِل زمین را بکند، زمستان کمباران و برف خواهد بود (برای آگاهی بیشتر از حرکات جانوران در ارتباط با باران، نک : شکورزاده، 333، 336؛ دانای علمی، 150؛ پاینده، همانجاها؛ بشرا، 39، 51، 55؛ صحراشکاف، 176؛ شهاب، همان، 144؛ غدیری، «باورداشتهای مردم گیلان در پیشبینی»، 3-4).
در برخی شهرها مردم توقف یا تداوم باریدن باران را با روزهای هفته مرتبط دانسته و تعابیر گوناگونی دارند. به باور مردم سیرجان، اگر بارندگی از روز شنبه آغاز، و تا آخر هفته ادامه یابد، اصطلاحاً میگویند «شنبهبار» شده است (مؤید، 472). بختیاریها معتقدند که اگر باران در روز جمعه شروع به باریدن کند، روز شنبه تمام خواهد شد، اما اگر آغاز آن شنبه باشد تا پایان هفته ادامه خواهد داشت (صحراشکاف، همانجا). به باور مردم سلاک جان گسکر محله و رضا محلۀ رودسر، در شب سیزدهم و بیست و یکم هر ماه امکان باریدن باران بسیار زیاد است (بشرا، 82). همچنین مردم روستای فشتکۀ خمام گیلان معتقدند که شنبه و چهارشنبه خانۀ آفتاب است و در این روزها باران بند میآید (همو، 86). به باور مردم برخی از حوزههای فرهنگی ایران، بارانهایی که بعد از تحویل سال نو و در سال جدید میبارد، متفاوت و گاه دارای خواص مختلفی است. مردم تهران باور داشتند اگر باران یا آب نیسان که 70 روز بعد از نوروز میآید، روی سر کسی ببارد، باعث پرپشتشدن موی سر او میشود و اگر به ناخوشی داده شود، شفا خواهد یافت (نک : هدایت، 113). از نظر بختیاریها، سالی خوب و نیکو ست که در 6 روز بعد از عید و یا در روز بیست و ششم، یا سی و ششم یا پنجاه و ششم بعد از عید باران ببارد(صحراشکاف، 178).
برپایۀ برخی از متون زردشتی، تشییع جنازۀ مردگان نباید هنگامی که باران در حال باریدن است، انجام شود و کسی که این عمل را انجام دهد، مرتکب گناهی شده که مجازاتش مرگ است؛ ازاینرو، هنگام حمل جنازه اگر باران ببارد، باید آن را به جایی که محفوظ از بارش باشد، ببرند تا باران قطع شود (رضی، 737). براساس همین اعتقاد کهن، در برخی از نقاط ایران، مردم همواره اعتقاد داشتهاند که باریدن باران در هنگام تدفین میت، خوشیمن و مبارک نیست؛ چنانکه به باور مردم کازرون، اگر به هنگام دفن مرده، باران ببارد و قطرات باران در گور بریزد، میگویند: «چله به باران میافتد و تا دیرزمانی ... باران نخواهد بارید» (حاتمی، 139). مردم طایفۀ کورکی از ایل «قرائی» سیرجان، به این حالت «گوربندشدن باران» میگویند و برای جلوگیری از آن، هنگام دفن مرده، چادری روی گور میکشند تا باران در گور نریزد (فرهادی، همان، 584). در برزُک از توابع کاشان، مردم برای جلوگیری از خشکسالی که از پیامدهای باریدن باران در گور است، هنگام دفن، علف سبزی را در دست مرده میگذارند تا باران ببارد (جهانی، 53). مردم فسا باور دارند که به سبب باریدن باران بر روی مرده، تا 40 روز باران نمیآید. آنها برای دفع این بلا گندم میکارند (رضایی، 459). در تویسرکان مردم عقیده داشتند که اگر سالی باران به حد کافی نبارد، بیگمان یک نفر ندانسته همراه با میت ــ که از خویشان او بوده ــ آیاتی از قرآن و یا انگشتری را که نام پنجتن بر روی آن حکاکی شده بوده، چال کرده است (معمار، 1140). برخلاف تمام این باورها، مردم گیل و دیلم باور داشتهاند که اگر باران روی تابوت مردهای ببارد، نهتنها بدیمن نیست، بلکه رحمت الٰهی است و آن مرده به بهشت میرود (پاینده، 324).
در بسیاری از جشنها و آیینهای شادی در ایران، رفتارهایی در ارتباط با باران وجود دارد که به اهمیت آن بهعنوان یکی از ضروریترین عناصر زندگی اشاره دارد. برای نمونه، خراسانیها باور داشتند که اگر در شبهای جشن سده، باران ببارد و آب باران خاکستر آتش سده را بشوید و با خود ببرد، سال نیکویی در پیش خواهند داشت؛ ولی اگر باران نمیبارید و خاکستر سده را باد میبرد، آن را به فال بد میگرفتند و عقیده داشتند که آن سال کمباران است (شکورزاده، 120). مردم روستای برزک از توابع کاشان باور داشتند که اگر در شب یلدا اهل خانه هندوانه بخورند، آن سال برف و باران زیاد خواهد بارید و آبسالی خواهد بود (جهانی، 99-100). تعبیر باران به گریۀ مادر نوروز نیز از دیگر باورهای مردم ایران بوده است؛ چنانکه به باور سیرجانیها مادر نوروز «مانو»، هم مانند سایر خانمها پیش از عید خانهتکانی میکند و ناآرامی و طوفان آن زمان نشانۀ خانهتکانی او ست. آنها بر این عقیدهاند که مانو از شدت خستگی به خواب میرود و چند روز بعد از عید بیدار میشود. او موفق به دیدار پسرش، «نوروز»، نمیگردد، و از شدت ناراحتی شروع به گریه میکند و خاک بر سر میپاشد. ازاینرو، آرامش موقت هوا را در روزهای اول نوروز، نشانۀ خواب مانو، و باران و طوفان و رعدوبرق آسمان را نشانۀ گریه و دادوفریاد و خاک بر سر ریختن مانو میدانند (مؤید، 243). شیرازیها این افسانه را چنین نقل میکنند که در «چلۀ پیرزن» یک روز باد میآید، میگویند: پیرزن رفتوروب میکند؛ یک روز تگرگ میآید، میگویند: گلوبند پیرزن پاره شده؛ یک روز باران میآید، میگویند: پیرزن شترهایش را آورده صحرا بچراند؛ بعد حمام رفته و هفت قلم خود را آرایش میکند و به امید عمونوروز مینشیند» (فقیری، گوشهها، 25). همین باور در میان مردم بروجرد چنین رایج است: در قدیم پیرزنی دو پسر داشته به نام «اَمَد» و «مومِد»؛ این دو برادر در چلۀ زمستان چند شتر تحویل میگیرند و روانۀ کوهستان میشوند تا باری را به مقصد برسانند، اما از شدت سرما در میان راه یخ میزنند و میمیرند؛ سپس پیرزن بعد از 3 روز، نگران میشود و به کوه میرود. او بعد از یافتن جنازۀ پسران خود خشمگین میشود و در حالت گریه فریاد میزند: «امد مرد، مومد مرد، دل وِ کی کنم خش / تنیرشانه (چوبدستیای بلند برای بر هم زدن آتش تنور) وردارم، عالمی زنم تش» (پسرهایم امد و مومد مردند، پس به چه کسی دلم را خوش کنم. چوبدستیام را برمیدارم و عالمی را به آتش میکشم). پیرزن چوبدستیاش را آتش میزند و از بالای کوه به طرف پایین پرتاب میکند. بر این اساس، مردم بروجرد دربارۀ سالی که پرباران باشد، میگویند: «چوب پیرزن در جای خیس افتاده» و دربارۀ سالی که خشک و کمباران باشد، میگویند: «چوبدستی پیرزن به جای خشکی افتاده است» (کرزبر، 257- 258). در اغلب شهرهای ایران، مردم باریدن باران را در جشن عروسی به علاقۀ شدید دختر و پسر در خوردن تهدیگ پلو در زمان پیش از ازدواج تعبیر میکنند و در نواحی مختلف، اصطلاحات گوناگون برای آن به کار میبرند؛ چنان که مردم کرمان وقتی در شب عروسی باران میبارد، میگویند: عروس یا داماد ته کماجدون (دیگ) را خوردهاند (مرادی، 272). این باور در میان مردم سیرجان (مؤید، 99، 472)، مردم گیل و دیلم (پاینده، 224)، شیراز (فقیری، ترانهها، 127)، برزُک (جهانی، 83)، و در شهرهایی چون ساوه (سالاری، 376) و کازرون (حاتمی، 38) به شکلی دیگر وجود دارد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید