آل خلیفه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 5 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237634/آل-خلیفه
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
1
6. حَمَد بن عیسی (1341-1361ق / 1923-1942م). وی فرمانروایی خود را با این جمله آغاز کرد: «بنا به فرمایش دولت علیۀ بریتانیا من امروز مسئولیت حکومت این کشور را به دوش میگیرم» (همو، 176). شیخ حمد با وعدۀ برخی اصلاحات بر سر کار آمد. وی حتێ گفته بود که شرکت شیعیان را در مجلس بررسی خواهد کرد (همو، 194)، اما دیری نپایید که ابزار سرکوب به کار افتاد و رهبران کنگرۀ ملی به هندوستان تبعید شدند و بریتانیا برای مهار اوضاع، سِر چارلز بلگریو را در 1343ق / 1925م به بحرین فرستاد (داک، 44). بلگریو که سررشتۀ حکومت بحرین را به چنگ داشت، افسارگسیختگی خاندان حاکم را تا حدی مهار زد و بهویژه پس از کشف نفت به اصلاحات متعددی پرداخت. شیخ حمد در 1348ق / 1929م با شرکت نفت بحرین (باپکو) که امتیاز آن در دست شرکت استاندارد اویل امریکایی بود، قراردادی بست و امتیاز 69 سالۀ استخراج نفت را به آن کمپانی وا گذارد. در این دوران، آگاهی سیاسی ملیّتگرایانۀ عربی که در مفهوم «تعیین سرنوشت خود» تبلور یافته بود، و اصلاحات دهۀ 20 سدۀ 20م (1339- 1349ق) که یک دستگاه اداری نوین و سرویس حقوق گمرکیِ اصلاح یافته و نظام امروزی پلیس را به همراه آورد، چشمهای مردم را به نیاز اصلاح در دیگر حوزهها گشود. به اینها باید تغییر الگوی زندگی مردم را که زاییدۀ کشف نفت و دگرگونیهای اقتصادی بعدی بود افزود. اولین ناخشنودی مردمی در 1357ق / 1938م آشکار شد (رمیحی، 196) و کارگزاران انگلیسی جنبش مردم را سرکوب کردند. با افروخته شدن آتش جنگ جهانی دوم و بمباران بحرین از سوی هواپیمای آلمانی و ایتالیایی، اعتراض مردم بالا گرفت و ایشان خواستار بیرون راندن نیروهای نظامی بریتانیا و رایزنان انگلیسی شدند. حتێ برخی از نمایندگان گروه فرمانروا نیز به رویارویی با انگلیسیها برخاستند، اما این جنبش نیز به جایی نرسید و چندی بعد شیخ سلمان پس از مرگ پدر به فرمانروایی نشست.7. سلمان بن حمد (1361-1381ق / 1942-1961م). شیخ سلمان برای سست کردن مخالفت نمایندگان گروههای حاکم، به پول پراکنی و هراسافکنی پرداخت و برای گمراهسازی مردم اصلاحاتی را نوید داد. در 1361-1363ق / 1942-1944م خطرناکترین دشمنان سیاسی برکنار گردیدند. مخالفان سیاسی به زندان افتادند و جنبش مردم سرکوب شد. پس از جنگ، دگرگونیهای ژرفی پدید آمد و بندرهای امروزین، پلهایی برای ارتباط جزایر به یکدیگر، جادههای مدرن، فرودگاه نمونه برای بزرگترین هواپیماها در شهرهای منامه و مُحرّق، هتلها و باشگاههای نو، مدارس و بیمارستانها ساخته شد. شبکۀ تلفن و برق و پست گسترش یافت، روزنامههای پرتیراژ به چاپ رسید و انجمنهای ادبی تشکیل گردید.رویدادهای ایران، در 1370ق / 1951م بهویژه ملی شدن نفت، جهش تازهای به جنبش مردم بحرین داد و اعتصابی گسترده شکل گرفت که با دخالت نیروهای انگلیسی و نفاقافکنی میان ایرانیان و عربهای بحرین سرکوب شد.با اینهمه بزرگترین نمود ناخشنودی مردم در 1373ق / 1954م پدیدار شد و این هنگامی بود که رهبران محلی سنی و شیعه کمیتهای برای انجام تظاهرات و سامان دادن اعتصابات عمومی در پشتیبانی از اصلاحات فراگیر سازمان دادند (داک، 40 و 44). سرانجام شیخ با تأسیس شوراهای نسبتاً انتخابی در زمینۀ بهداشت و آموزش و انتصاب مشاورانی برای تضمین رفتار منصفانۀ دستگاه قضایی و نظام امنیت عمومی موافقت کرد (همو، 45). اما مردم به زودی دریافتند که این شوراها جنبۀ فرمایشی دارند و رؤسای انجمنهای شهرداری و مختاران (کدخدایان) همچنان از سوی حاکم منصوب میشوند. اندکی پس از انتخابات شوراهای آموزش و بهداشت در 1375ق / 1956م، و همزمان با بحران آبراه سوئز، شورش مردم اوج تازهای گرفت. زندگی حاکم با تهدید روبهرو شد و مردم با برپایی تظاهرات خیابانی خواستار انتخابات عمومی مجلس و حق تشکیل اتحادیههای کارگری شدند. پخش خبر ملی شدن ابراه سوئز به این جنبش دامن زد. اعتصاب ادارهها و سازمانهای بحرین فراگیر شد و کارگران شرکت نفت از دادن سوخت به هواپیماهای انگلیسی و فرانسوی که در تجاوز به مصر شرکت داشتند سر باز زدند، در کشور حالت فوقالعاده اعلام شد و سربازان بریتانیایی مردم را سرکوب کردند و رهبران را به زندان انداختند. در حالی که تقاضای تأسیس مجلس ملی برآورده نشده بود، شیخ اطمینان میداد که احکام و مجموعۀ قوانین کارگری به زودی تدوین خواهد شد. در اواخر 1376ق / 1957م بحرین خشم خود را فرو خورد، اما انگلستان ناچار شد که بلگریو و گروه دیگری از کارمندان دفتر سیاسی را برکنار کند. با اینهمه، ساخت اصلی حکومت و کل قدرت خاندان حاکم تا مرگ شیخ سلمان همچنان دست نخورده ماند (همو، 45).8. عیسی بن سلمان (1381ق / 1961م). روی کار آمدن شیخ عیسێ درنگی در جنبش مردم بحرین پدید نیاورد و جبهۀ رهاییبخش میهنی بحرین در 1382ق / 1962م خواستار آزادی و استقلال میهن و اصلاحات دموکراتیک و بیرون راندن نیروهای انگلیسی از جزایر بحرین شد. این جنبش در 1385ق / 1965م همزمان با اخراج گروهی از کارگران شرکت نفت بحرین اوج گرفت و تنها با دخالت مستقیم سربازان انگلیسی به کمک 12 رزمناو، و تعقیب خانه به خانه و شکنجۀ آزادیخواهان خاموش گشت. هم از اینرو، شیخ عیسێ در سال 1386ق / 1966م پیمان واگذاری بخشی از خاک بحرین را برای تأسیس پایگاه نظامی در برابر دریافت سالانه 5 / 1 میلیون لیرۀ استرلینگ امضا کرد. با همۀ اینها انگلیسیان، به علت عدم احساس امنیت، بر آن شدند تا پایگاه ارتشی خود را از بحرین به جایی آرامتر انتقال دهند و سرانجام همۀ نیروهای نظامی خود را از پهنۀ خلیج فارس بکوچانند. از اینرو چون در 1391ق / 1971م مسألۀ خروج نیروهای انگلیسی از شرق سوئز و خلیج فارس به میان آمد، شاه ایران در زمینۀ استقلال بحرین به سازمان ملل متحد اختیار تام داد. سازمان ملل به دنبال بررسیهای ویتریو وینسپیر گیچیاردی، رئیس دفتر این سازمان در ژنو، استقلال بحرین را اعلام داشت. شیخ عیسێ در همان روز با بریتانیا پیمان بست و در سخنرانی روز ملی گفت که کشورش به قانون اساسی نیازمند است (کیهان، 15 فروردین 1349ش)، شیخ در 1392ق / 1972م فرمان تشکیل مجلس مؤسسان را صادر کرد و قانون اساسی بحرین مطابق الگوی قانون اساسی کویت و توسط خاندان خلیفه تهیه شد. سرانجام در 1393ق / 1973م مجلس ملی بحرین به دنبال برگزاری انتخابات گشوده شد، اما نتیجۀ این انتخابات، خاندان حاکم را به وحشت انداخت زیرا به ادعای دولت، دست چپیهای بحرین پیروزی درخشانی در آن به دست آوردند (کیهان، 18 آذر 1352ش). اما این وضع دیری نپایید و در 1395ق / 1975م در پی برخورد میان مجلس و دولت، شیخ فرمان انحلال مجلس را صادر کرد، و برخی از نمایندگان بازداشت شدند، و تا 1403ق / 1983م سخنی از بازگشایی مجلس به میان نیامد.
تا پیش از کشف نفت در 1351ق / 1932م، بحرین یک جامعۀ روستایی بود که زندگی آن بر پایۀ کشاورزی (در بخشهای شمالی) و صید مروارید و ماهیگیری و بازرگانی میچرخید. ساختار جامعه بر شالودۀ تبار یا ازدواج استوار بود. کارکرد ویژۀ این نظام که در خاندان حاکم و قبایل متحد آن ریشه داشت، زمین و ثروت و قدرت را همچنان در چنگ حاکمان نگاه میداشت و سیاست مبتنی بر دامن زدن به اختلافات مذهبی نیز به تعیین هویت این ساختار یاری میداد. بنابراین، در آغاز سدۀ 14ق / 20م، دو گروه اصلی در بحرین میزیستند: از یک سو نخبگان، شامل خاندان حاکم، زمینداران، بازرگانان بزرگ، بهویژه فروشندگان عمدۀ مروارید، و از سوی دیگر تودههای مردمِ ناآگاه از مسائل سیاسی (رمیحی، 148). هزینۀ دستگاه فرمانروا را مالیاتهای بازرگانان و مالیات سرانۀ قبایل که از سوی مختارها گردآوری و پرداخت میشد، تأمین میکرد و حاکم از قدرتی مطلق برخوردار بود. بیدادگریِ سلطۀ حاکم تا آنجا دامن میگسترد که حتێ بازرگانان ثروتمند برای گریز از فشار آن به تابعیت بریتانیا درمیآمدند. از اینرو بریتانیا از 1322ق / 1904م درصدد برآمد که پارهای اصلاحات، در راستای مصالح و هماهنگ با هدفهای خود، به عمل آورد و اختیارات شیخ عیسێ را محدود سازد.گذار از نظم کهنه به نو که به ویژه فاصلۀ میان سالهای 1336 تا 1344ق / 1918 تا 1926م را دربر گرفت، تا اندازهای سنیان و شیعیان را به یکدیگر نزدیک ساخت، اما شکاف میان آنان را کاملاً از میان نبرد و خاندان حاکم و استعمار بریتانیا بارها از این شکاف برای سرکوب جنبشهای اجتماعی مردم سود جستند. تا پیش از دگرگونی بنیادی اجتماعی بحرین که با نوسازی دستگاه حکومت در پی جنگ جهانی دوم آغاز شد و خواه ناخواه اندیشهها و روشهای تازه را به زندگی اجتماعی و خانوادگی بحرین راه داد، نقش زن در چهاردیواری خانه محدود میشد. تنها زنان ماهیگیران و دهقانان بیرون از خانه کار میکردند و به تمیز کردن و فروختن ماهی میپرداختند و به شوهران خود در کار کشت و درو محصول یاری میدادند. اما تا 1374ق / 1955م، حتێ یک سازمان برای زنان در کار نبود تا ایشان بتوانند از راه آن نقشی در اوضاع اجتماعی ایفا کنند. در این سال انجمن «نهضة فتاة البحرین» تشکیل شد که در اصل به زنان خانوادههای نخبه تعلق داشت و برخی خدمات محدود اجتماعی برای خانوادههای تهیدست انجام میداد. 5 سال بعد، انجمن دیگری از زنان طبقات متوسط تشکیل شد که نقش فعالتری ایفا کرد و به تأسیس آموزشگاه پرستاری پرداخت. از آن پس سازمانهای دیگری پدید آمد. در سالهای اخیر زنان، گذشته از بانکها و دفاتر خدمات دولتی و صنعت نفت و هتلها، در دستگاه پلیس نیز به کار پرداختهاند (رمیحی، 154). بر اثر اصلاحاتی که بهویژه پس از ورود بلگریو به بحرین روی داد، آل خلیفه از بسیاری پیوندهای کهنه و مبتنی بر سلسلهمراتب قبیلهای و قومی چشم پوشید تا قدرت خود را در پرتو نفوذ و اقتدار بریتانیا حفظ کند. این حرکت بر اثر فروپاشی صنعت مروارید که زاییدۀ رونق بازارهای مروارید مصنوعی ژاپن بود، آسانتر شد، زیرا دیگر بازرگانان مروارید یک نیروی سیاسی یا اقتصادی مستقیم به شمار نمیآمدند؛ نخبگان آل خلیفه و زمینداران به طبقۀ بالای تازۀ جزیره تبدیل شدند و ثروت آنان به دنبال دستیابی بر درآمد نفت و بالا رفتن قیمت زمین افزایش یافت (همو، 149). در واقع، جوشش نفت نه تنها ساختار اجتماعی را تغییر داد، بلکه به پیدایش یک طبقۀ میانی انجامید و شرکت نفت بحرین، با بهکار انداختن سرمایههای محلی، در قراردادهای فرعیِ طرحهای خود از آن پشتیبانی کرد. دهقانان، ماهیگیران یا غواصان مروارید به سرعت کار خود را رها میکردند تا به خدمت دولت و صنایع نفت و دیگر صنایع نو درآیند. یکی از نتایج این وضع آن بود که فرقههایی که تعصّبات مذهبی، آنان را از یکدیگر جدا میساخت به هم نزدیک شدند (همو، 151). افزایش تقاضا برای کالا که به دنبال کشف نفت پدید آمد به پیدایش نمایندگیهای بازرگانیِ همسو با انحصارات امپریالیستی انجامید که از سوی حکومت و در جهت منافع بازرگانان بزرگ سرپرستی میشد. رشد آگاهی سیاسی مردم که از دهۀ 20 سدۀ 20م (1338- 1348ق) آغاز شد، و افزایش شمار کارگران، بهویژه در صنایع نفت، بحرین را با رشتهای از جنبشهای اجتماعی و سیاسی پی در پی روبهرو ساخت که بهویژه در 1372 تا 1375ق / 1953 تا 1956م به اوج رسید و سالهای سرکوب را به دنبال آورد، اما نقش مؤثری در پایان 2 قرن سلطۀ بریتانیا در خلیج فارس و استقلال بحرین در 1391ق / 1971م ایفا کرد. با اینهمه، هنوز دشواریهایی هست، زیرا تأسیسات نیروهای دریایی سلطنتی انگلیس در «جُفیره» به پایگاه هوایی آمریکا «آ. اس. یو» تبدیل شده، هرچند هر دو طرف بهشدت آن را انکار کردهاند (کیهان، 2 خرداد 1363ش).در سالهای اخیر بحرین شاهد بسیاری فعالیتهای سیاسی و نظامی سازمان یافته بوده است. در 1390ق / 1970م تلاشی برای سرنگونی حکومت انجام گرفت که به شدت از انتشار اخبار آن جلوگیری شد (رمیحی، 157، حاشیه). در 1401ق / 1981م کودتای نافرجامی به وقوع پیوست که حکومت بحرین آن را به ایران نسبت داد و ایران آن را به شدت تکذیب کرد (کیهان، 2 خرداد 1363ش). به هر حال، حکومت بحرین، برای پیشگیری از خطرهای احتمالی، مناسبات تنگاتنگی با عربستان سعودی برپا کرده است و پل دریایی 25 کیلومتری میان عربستان و بحرین که در 1405ق / 1985م به پایان رسیده، گذشته از آنکه بحرین را به «تفریحگاه خلیج» تبدیل کرده، در راستای رسیدن به این هدف ساخته شده است (کیهان، 23 فروردین 1363ش).
باوزیر، سعید عوض، معالم تاریخ الجزیرة العربیة، عدن، مؤسسة الصبان والشرکاء، 1966م؛ بایندر، غلامعلی، خلیج فارس، خرمشهر، 1317ش؛ داک، آنتونی جان، امارات خلیج فارس، ترجمۀ مهدی مظفری، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1357ش؛ زرکلی، خیرالدین، الاعلام؛ زرین قلم، علی، سرزمین بحرین، تهران، سیروس، 1337ش؛ کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، دمشق، المطبعة الهاشمیة، 1368ق؛ نیز:
Abu Hakima, Ahmad, History of Eastern Arabia, Beirut, Khayats; Adamiyat, Fereydoun, The Bahrain Islands, New York, Praeger, 1955; Rumaihi, M. G., Bahrain-Social and Political change since the First World War, London & New York, Bowker, 1967, p. 150; Tadjbakhche, Gholam-Reza, Laquestion des Iles Bahrein, Paris, 1960.
کاظم برگنیسی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید