آق اردو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 4 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237518/آق-اردو
یکشنبه 31 فروردین 1404
آقْاُرْدو، (اردوی سفید)، سلسلهای از خانها و قبایل و لشکریان تابع آنها، از نسل اورده (اوردا، هوردا) پسر مهتر جوچی، پسر مهتر چنگیز و نیز نام قلمرو و متصرفات آنان.
چنگیز در اواخر حیات نواحی پهناوری از سرزمینهای بسیاری را که در لشکرکشیها و تاخت و تازهای خود به دست آورده بود به جوچی پسر بزرگتر خود بخشید. این اراضی از رود اردیش (ایرتیش) واقع در سیبری غربی تا روسیۀ جنوبی و تا آن قسمت از اراضی اروپای شرقی را که پای اسبان مغول به آنجا رسیده بود، در بر میگرفت. قسمتی از این ناحیه را «باتو» پسر دوم جوچی پس از مرگ پدر فتح کرده بود.رشیدالدین فضلالله این قلمرو پهناور را چنین وصف میکند: تمامت ولایات که در حدود اردیش و کوههای آلتای بود با یایلاقها و قشلاقهای آن نواحی، جمله به جوچیخان توسامیشی (اعطای فرماندهی) فرموده بود و یرلیغ (فرمان) نافذ گردانیده که ولایت دشت قبچاق و ممالکی که در آن جوانب است (روسیۀ جنوبی تا حدود لهستان) مستخلص گردانیده در تصرف آورد (2/131).حمدالله مستوفی ولایات جوچی یا توشی را اینگونه برشمرده است: «ولایات خوارزم و دشت خزر و بُلغار ]کنار ولگا[ و سقسین و آلان و آس و روس و مُکْس و باشغِرد و آن حدود» (ص 585). همو متصرفات اوردهخان، جدّ خانهای آقاُردو را «الجرادالشمالیة و ارضالخزر» گفته است (ص 575). کلمۀ «الجراد» قطعاً تحریف و تصحیفی است از «الجِربیاء» و الجربیاء صورت اصلی «الجربی» است که در کتب جغرافیون مسلمان آمده است (یعقوبی، البلدان، 320؛ همو، تاریخ، 1/203؛ یاقوت، ذیل صقلب؛ ابن خرداذبه، 125). جربی به معنی بلاد شمال (همانجا) و جربیاء به معنی باد شمال و زمین هفتم (ا قربالموارد، ذیل جرب) است و به نظر میرسد مقصود از آن اقلیم هفتم باشد که همان بلاد شمال است. دخویه در ترجمۀ ابن خرداذبه احتمال داده است که جِربیاء از کلمۀ سریانی «جربویو»1 به معنی شمال آمده باشد. در برخی از کتابها الجربی به صورت الحربی تحریف شده است و بعضی پنداشتهاند که مقصود از آن بلاد الحربی یعنی بلاد کفر است و گاهی نیز به صورت الجَدْی مُحرّف گشته و تصور کردهاند که مدار رأسالجدی مراد است (ابن خرداذبه، 90، حاشیه).اما اقلیم هفتم به گفتۀ یاقوت شامل «جبال باشغرد و حدود بجناکیه و دو مملکت سرار و بلغار و روس و صقالیه و بلغریه» میشد (1/34) که البته جزو متصرفات خانهای آلتین اردو (اردوی زرین) بوده است نه آق اردو، همچنین «بلاد خزر» نیز در قلمرو آلتین اردو بوده است.نطنزی قلمرو آق اوردو را حدود اولوغ تاغ و سینگیر یا غاج و قراتال تا حدود تولس و نواحی جَنْد و بارچکنت (بارجکند) گفته است (ص 81). قاضی غفاری میگوید: «ولایات دست چپ از حدود الغتاق تا قراطال (قراتال) و سرحد لوس (همان تولس) بدیشان متعلق بود (ص 205). منجمباشی میگوید: «پایتختشان سِغناق و صَبْران (ساوران) و اُترار بود». (نسخۀ خطی).از گفتههای فوق چنین نتیجه میشود: ولایات آق اردو از طرف شرق به حوضۀ رودخانۀ اردیش، از جنوب به ماوراءالنهر یعنی حوضۀ جیحون و سیحون، و از جنوب غربی و غرب به خوارزم و خزر و دشت قبچاق تا شمال رودخانۀ ولگا (قلمرو آلتین اردو) محدود بوده است. بنابراین سخن رنهگروسه که ولایات آقاردو را تقریباً محدود به حدود قزاقستان فعلی (جمهوری شوروی سوسیالیستی قزاقستان) میداند (ص 644)، درست است. جمهوری قزاقستان امروز از طرف جنوب به جمهوریهای اُزبکستان و قرقیزستان شوروی، و از شمال به جمهوری شوروی فدراتیو سوسیالیستی روسیه محدود است، اما گروسه در تعیین حدود سرزمینهای آقاردو اشتباهاتی دارد که اینجا محل ذکر آن نیست.اینجا دربارۀ بعضی نامهای اماکن که از منابع فارسی و عربی نقل شد، بعضی توضیحات ضروری به نظر میرسد: اولوغ تاغ یا الغتاق (غفاری، 205: القتاق) اکنون ظاهراً همان است که الاتاو یا الاتئو2 نامیده میشود و بخشی از کوههای شرق قزاقستان است. سینگیر که امروز به زبان محلی جونگاری و به روسی دزونگارسکیه ووراتا3 یا دروازۀ دزونگار (سینگیر) نامیده میشود، راه اصلی حملۀ مغولان به دشت قبچاق بوده است. جَنْد به گفتۀ یاقوت از شهرهای بزرگ ترکستان بود که میان آن و خوارزم 10 روزه راه بود و نزدیک به رودخانۀ سیحون، بارجکند یا بارچکنت همان بارِشکَث است که به گفتۀ یاقوت از شهرهای چاچ یا تاشکند بوده است.صَبْران به گفتۀ یاقوت شهر کوچکی بود با قلعهای بلند در آن. این شهر در ماوراءالنهر، آن سوی رود سیحون قرار داشت و مسکن غُزان بود. اترار در ساحل شرقی سیحون بود که نخست نام آن فاراب یا باراب بوده است (لسترنج، 516). سِغْناق در 24 فرسخی شمال اترار بوده است (همو، 518). شهر مکس (مستوفی، 585) نامهای دیگرش مگاز و منکاس و مونکاز است که ظاهراً پایتخت آلانها بوده است. این قبیلۀ آلانها را مغولان آزود مینامیدند (گروسه، 434). رود اردیش در سیبری غربی و قزاقستان شرقی جاری است. منبع آن کوههای آلتای در سینکیانگ است و به رودخانۀ اوب میریزد. به گزارش پلانوکارپینی، فرستادۀ پاپ به دربار خان بزرگ، این قسمت از سرزمینهای جوچی به اوردهخان واگذار شده بود (بارتولد، «ترکستان»1 392). قرانال یا قراطال (نطنزی، 81؛ غفاری، 205) نام رودخانهای است در قزاقستان که به دریاچۀ بالخاش میریزد و گویا شهری به همین نام نیز در کنار آن بوده است. تولس احتمالاً رودخانۀ تلاس است که در نزدیکی فناکث به سیحون میریخت.تقسیم متصرفات جوچی میان پسر بزرگش اورده (فرمانروا یا جد خانهای آقاردو) و باتو (فرمانروای آلتین اردو) ظاهراً بلافاصله پس از مرگ جوچی اتفاق افتاده است. رشیدالدین میگوید که «از لشکرهای جوچیخان یک نیمه اورده داشته و یک نیمه باتو و او با لشکر خویش و 4 برادر اودور و توقای تیمور و شینکقور و شانککوم به دست چپ لشکر شده» و ایشان را تا زمان رشیدالدین (ح 710ق/1310م) «شهزادگان دست چپ» میگفتند و اوروق (اخلاف) ایشان با اوروق اورده متحد و یکی بود (رشیدالدین، 92). متأسفانه در ذکر قلمرو این «شهزادگان دست چپ» در جامعالتواریخ چاپ بلوشه افتادگی هست. اطلاق آق اردو به «شهزادگان دست چپ» بایستی متأخرتر از آن زمان باشد. رشیدالدین میگوید: «از ابتدای حال باز» هرگز اتفاق نیفتاده است که از اوروق اورده کسانی که قائممقام او شدهاند، پیش خانان اوروق باتو بروند، زیرا از یکدیگر دورند و به استقلال پادشاه اولوس (ایل و قوم) خویشند، لیکن عادت داشتهاند که جانشینان باتو را پادشاه و حاکم خود شناسند (ص 93). مستوفی نیز در 730ق/1330م ــ تاریخ تألیف تاریخ گزیده ــ ولایات اورده و احفاد او را جدا از ولایات باتو و احفاد او نوشته است، اما از «دست چپ» و «دست راست» نامی نبرده است (صص 573 و 575). بنابراین، تقسیم ممالک پس از مرگ جوچی روی داده است، اما بعضی از منابع متأخر تقسیم ولایات جوچی را به دست چپ و دست راست و یا آق اردو و گوگ اردو (اردوی کبود) به خود چنگیز نسبت دادهاند. رمزی این مطلب را بدون ذکر منبع آن و با کلمۀ «قبل» چنین نقل کرده است: «گویند چون جوچی پدر باتو در سال مذکور (624 ق/ 1227م) فوت شد. چنگیزخان او و برادر بزرگترش اوردا پیش خود خواند و به باتو خرگاهی کبود و به برادرش اوردا خرگاهی سفید داد و خرگاه به معنی اردو است. بنابراین اخلاف باتو به گوگ اوردا و اخلاف برادرش اورده به آق اوردا مشهور گردیدند. امارت دست راست بر امارت دست چپ مزیّت دارد و به مجموع آن دو آلتون اوردا گویند... باتو را با صاینخان یعنی پادشاه نیکو و اوردا را به آقینخان یعنی پادشاه تازَنده ملقب ساخت و بعد هر دو را به بلاد خودشان روانه ساخت» (1/364)، اما این ادعا ساختگی به نظر میرسد، زیرا اولاً مورخانی که به آن دوره نزدیکترند مانند جوینی و رشیدالدین و مستوفی آن را نقل نکردهاند: ثانیاً تقسیم قدیم همان به نام دست چپ و دست راست بوده است و نامهای آق اردو و گوگ اردو چنانکه خواهیم گفت بعد پیدا شده است؛ ثالثاً این داستان پس از آنکه در قرن هشتم آق اورده به سمت جنوب مهاجرت کرد و با اردوی زرین به هم پیوست، ساخته شده است، زیرا چنانکه میگوید: «مجموع آن دو را آلتون اردو گویند» (رمزی، همانجا).اسامی پادشاهان یا خانهای آقاردو و ترتیب و توالی آنها در تواریخ مشوش است و علت آن است که به جهت دوری بسیار آن از بلاد ایران اخبار آنان به درستی و دقت به دست مورخان ایرانی نمیرسیده است. گفتار رشیدالدین فضلالله و حمدالله مستوفی که معاصر با تنی چند از پادشاهان آقاردو بودهاند با یکدیگر موافق است و مسلماً به حقیقت نزدیکتر. نطنزی که کتاب منتخبالتواریخ منسوب به او در 816 ق/1413م و 817ق/ 1414م تألیف شده است منبع مستقلی به نظر میرسد، اما دربارۀ خانهای نخستین آقاردو ساکت است و پیداست که از جامعالتواریخ و تاریخ گزیده بیخبر بوده است. منبع او دربارۀ خانهای بعدی تا زمان خودش شناخته نیست و به همین جهت، کتاب او را مستقل میشماریم. غفاری (975ق/1567م) که قریب یک قرن و نیم پس از تألیف منتخبالتواریخ کتاب خود را نوشته است، در نامهای خاندان آقاردو با او اختلافاتی دارد، بنابراین بایست از منبع دیگری استفاده کرده باشد.منجمباشی در جامعالدول مطالب خود را از غفاری و مصلحالدین لاری گرفته و آنها را با هم تلفیق کرده است و ظاهراً به منابع دیگری هم دسترسی داشته است، اما مآخذ اصلی او همان غفاری و لاری است. ابتدا گفتار رشیدالدین را از آنچه دربارۀ اولاد اورده گفته است استخراج میکنیم. این مطالب چنانکه گفتیم به جهت معاصر بودن مؤلف با قسمتی از وقایع و دست اول بودن آنها به واقعیت نزدیکتر است:الف ـ خانهای آقاردو بر طبق جامعالتواریخ:1. قونک قیران (یا قونیک قیران) پسر چهارم اورده، بعد از پدر اولوس به دست او بوده و پسر نداشته است (ص 103).2. قونیچی (در متن همهجا به غلط: قوینچی) پسر سرتُغْتای پسر اورده، مدتی دراز حاکم اولوس اورده بود و «دوست و هواخواه» ارغونخان و غازانخان (ایلخانان ایران)، و همواره ایلچیان پیش ایشان برای اظهار دوستی میفرستاد. قونیچی بسیار فربه بود چنانکه «هیچ اسبی او را برنمیتافته» و به ناچار سوار گردونه میشد. عاقبت از غایت فربهی هلاک گشت (ص 94).3. بایان (در متن همهجا به غلط: بانان) پسر قونیچی، در زمان رشیدالدین به جای پدر خود قونیچی نشست و اولوس پدر چون گذشته در دست او بود. با غازان دوستی داشت و پیوسته ایلچیان به دربار او میفرستاد. کویلک (در اصل همهجا به غلط: کوبلک) پسر تیمور بوقا (پسر هولاگو پسر اورده) ادعا کرد که پدر او تیمور بوقا رئیس اولوس بوده است و این اولوس به میراث به او میرسد، پس لشکری جمع کرد و از قیدو (یا قایدو)، پسر اوگتای، و دُوا (پسر براق، نوۀ چغاتای) مدد گرفت و ناگهان بر سر بایان تاخت. بایان گریخت و به حدود ولایتی رفت که توقتا جانشین باتو آنجا بود (یعنی قلمرو آلتین اردو) و پس از زمستان در بهار به قوریلتای نزد توقتا رفت و از او یاری خواست. چون توقتا با نوقای (پسر تاتار پسر بووال یا بوقال پسر جوچی) در جنگ بود و از سویی با غازان هم مخالف بود، عذر آورد و کمک نکرد، اما فرستادگانی پیش قیدو و دُوا فرستاد تا کویلک را نزد او فرستند و فرمان داد که اولوس اورده مانند سابق با بایان باشد. بایان با کویلک و لشکر قیدو و دُوا 15 بار جنگ کرده (تا زمان تألیف جامعالتواریخ) که 6 بار خود در جنگ شرکت داشته است. توقتا مکرر فرستادگانی پیش دُوا و چاپار یا چپر پسر قیدو فرستاد تا کویلک را بفرستند، اما آنها بهانه آوردند و نفرستادند، زیرا قصدشان این بود که کویلک را پادشاه اولوس اورده کنند و به اتفاق با غازان بجنگند. بایان در 702ق/1303م 2 ایلچی نزد غازان فرستاد. آنان در بغداد به حضور غازان رسیدند و تحفهها تقدیم کردند و گفتند: اگرچه توقتا با بایان متحد است و کمک کرده است، اما قیدو پسران خود را با نوۀ منکوقاآن و با پسر اریغ (اریق) بوکا به مرز ولایت بایان (آق اردو) فرستاده است تا میان لشکر خان بزرگ مغول و لشکر او حایل باشند و نگذارند که سپاه بایان به سپاه خان بزرگ بپیوندد. کویلک با کمکی که از قایدو و دُوا گرفته است بعضی از ولایات بایان را به دست آورده است، اما قسمت بیشتر ولایات آق اردو هنوز در دست بایان است. به گفتۀ رشیدالدین با اینکه «به سبب این مصافهای متواتر لشکر او درویش شدهاند» همچنان «با خصم قوی حال میکوشید و از این جانب استمداد به مال مینماید». غازان ایلچیان او را از تبریز بازگردانید و برای او و خاتونانش هدایا فرستاد، اما کمک نظامی نداد (صص 95- 98). علت یاری ندادن غازان به بایان این بود که خانان آلتین اردو از مدتها پیش با حکومت ایلخانان ایران خصومت میورزیدند و گاهی هم با آنان در جنگ بودند (نک: آلتین اردو).ب ـ خانهای آق اردو برطبق منتخبالتواریخ: نطنزی زمان تقسیم ممالک جوچی را به سول قول (دست چپ) یا آق اردو و گوگ اردو پس از کشته شدن نوقای پسر هلاگو پسر اورده (در 699 ق/1300م یا 702ق/1303م) میداند. او میگوید که پس از این حادثه اولوس جوچی 2 قسمت شدند: متصرفات جمعی که در دست چپ یعنی حدود اولوغ تاغ و سینگیر یا غاچ و قراتال تا حدود تولس و نواحی جَنْد و بارچکند بودند «به اولاد نوقای قرار گرفت و به سلاطین آق اردو موسوم شدند» و دست راست را که در حدود ابیر سبیر و روس و لبقا و اوُکَک و ماجر و بلغار و باشغر و سرای بوکا واقع است، به اولاد توقتا (نوۀ باتو) منسوب کردند و ایشان را به سلاطین گوگ اورده ملقب گردانیدند (صص 81، 82). در جای دیگر گوگ اورده را ارمقان نیز میگوید و آقاردو را سول قول (سمت چپ) میخواند.این قول منتخبالتواریخ مسلماً اشتباه است زیرا چنانکه قبلاً از منابع معاصر معتبر نقل کردیم که تقسیم اردوی جوچی به 2 قسمت چپ و راست بلافاصله پس از جوچی اتفاق افتاده است و مؤلف منتخبالتواریخ یک قرن پس از آن حوادث کتاب خود را تألیف کرده و چنانکه از مطالب کتابش برمیآید به جامعالتواریخ و تاریخ گزیده دسترسی نداشته است و ظاهراً از منابع ترکی معاصر خود استفاده کرده، منابعی که یا وقایع یک قرن قبل را به درستی نمیدانستهاند و یا به عللی عمداً آنها را تحریف کردهاند. یکی از مؤیِدات نظر ما خطای فاحش اوست که آقاردو را که مسلماً احفاد و «اوروق» اورده پسر مهتر جوچی بوده است، منسوب به احفاد باتو برادر کهتر او کرده است. علت این خطای فاحش ظاهراً در این است که آقاردو تخت ریاست توقتمشخان در اواخر قرن 8 ق/14م با آلتین اردو یکی شده است و از اینرو مؤلف پنداشته که آق اردو نیز از اولاد باتو بودهاند.نطنزی دربارۀ سلاطینی از آق اورده که پس از زمان رشیدالدین حکومت کردهاند، مطالب مفصلتری دارد و معلوم است که منابع مهمی در اختیار او بوده است. نامهای خانان آق اردو و مختصری از وقایع روزگار آنان به روایت نطنزی چنین است:1. ساسی بوقا (رشیدالدین، 106: سایسی) پسر نوقا (درست آن: بوقا یا تیمور بوقا)، در زمان جلوس طغرل پسر توقتا (خان آلتین اردو) حاکم آق اردو بود و از او اطاعت میکرد. وی همچنین از خدمت اوزبکخان (خان دیگر آلتین اردو) سر باز نزد و در همۀ قوریلتایها شرکت میکرد. مرگش در 720ق/1320م اتفاق افتاد. قبرش در صاوران (صَبْران) است؛2. ایرزن (منجمباشی: اَبِرْزن) پسر ساسی بوقا، پس از پدر به حکم اُزبک (خان آلتیناردو) به حکومت رسید. او مردی عاقل و باکفایت بود چنانکه رتبۀ او از ازبک بالاتر شد، اما همچنان از او اطاعت میکرد. او عادل و خداترس بود، بیشتر مدارس و خانقاهها و مساجد و بقاع خیر اترار و صبران و جنْد و بارچکند از اوست. امن و استقامتی که اولوس آق اردو در زمان او داشت بعد از او دیگر دیده نشد. حکومت او 25 سال بود و در سغناق مدفون است؛3. مبارکخواجه پسر ایرزن، بعد از پدر به حکومت رسید و فتنهای برانگیخت، اما به جایی نرسید و پس از 6 ماه از حکومت برکنار شد و مدت 2 سال و 6 ماه در نواحی قرقیز و آلتای حیران و سرگردان بود و هم در آنجا مرد؛4. جیمبای پسر ایرزن، پس از برادر به تخت نشست و مدت 17 سال حکومت کرد و در اصلاح خرابیهای برادر به قدر امکان کوشید. امرای گوگ اورده (آلتین اورده) او را به سلطنت دعوت کردند، ولی او نپذیرفت و برادرش «اورده شیخ» را به آن طرف فرستاد. نطنزی پس از اشاره به خوانین گوگ اورده (که غالباً از نسل همین اورده شیخ بودهاند) و رویدادهای روزگار آنان (صص 90-92) به ذکر دیگر خانان آقاردو پرداخته است؛5. اُروسخان پسر جیمبای، پادشاهی لجوج و با اقتدار بود که پس از وفات پدر بر تخت نشست. او همیشه پدر خود را بر آن میداشت که اولوس گوگ اورده را نیز به دست آورد. چون به سلطنت رسید در همان قوریلتای اول اندیشۀ خود را با امرا در میان گذاشت همه جز توی خواجه اغلان حاکم مانکقشلاغ پذیرفتند. پس توی خواجه به یاسا رسید. توقتامیش (توقتمشخان) پسر توی خواجه پیوسته از اردو میگریخت، ولی چون به حد بلوغ نرسیده بود او را معذور میداشتند. پس از آنکه اروسخان به آلتین اردو حمله کرد و تخت ازبک (خان آلتین اردو) را متصرف شد توقتمش فرصت یافته بگریخت و به امیرتیمور پناه برد. اروسخان پس از 9 سال حکومت درگذشت؛6. توقتاقیا، پس از پدر 2 ماه حکومت کرد و درگذشت؛7. تیموربیکخان پسر محمدخان (غفاری، 205؛ پسر اروسخان، که همین درست است)، بعد از توقتاقیا به حکومت رسید. او شرابخواره بود و به قدری در این کار افراط کرد که کار مملکت مهمل ماند. امیر تیمور توقتامیش را به حکومت ساوران (صبران) و اوترار (اُترار) و سغناق فرستاد. تیموربیک او را از آن نواحی براند و باز به عیش مشغول شد. امرا از او متنفر شدند و در نهان کس نزد توقتمشخان فرستادند. یکی از امرا هم نزد امیرتیمور رفت و صورت حال به او عرضه کرد. تیمور عدهای از امرا را همراه با توقتمش به صبران و سغناق فرستاد. امرای تیموربیکخان دستهدسته به توقتمشخان پیوستند. پس توقتشخان در بهار 785ق/1383م در قراتال با تیموربیک مصاف داد و او را منهزم گردانید. تیموربیک پس از این شکست به پسرعم خود محمد اغلان پیوست و خواست با تقویت او با توقتمش خان بجنگد. محمد اغلان او را از آن کار منع کرد، پس تیموربیک او را کشت و عازم جنگ با توقتمشخان گردید. سرانجام در حین جنگ گرفتار شد و به یاسا رسید؛مطالب منتخبالتواریخ اندکی مشوّش است. آنچه نقل شد تلخیصی تهذیب شده از آنها است. نطنزی پس از این به وقایع سلطنت توقتمشخان میپردازد (صص 96- 98؛ نک: آلتین اردو).ج ـ خانهای آقاردو طبق تاریخ جهانآرا:1. تودامُنکا، غفاری نام خانهای آق اورده را از تودامنکا پسر بوقای (درست: نوقای) پسر قولی پسر اورده آغاز میکند (ص 205). نام تودامنکا در جامعالتواریخ (ص 100) تومکان پسر قولی (نه نوقای پسرقولی) است. غفاری میگوید او مدتها در سلطنت متمکن بود.2. ایدزن پسر نوقای، پس از برادر به حکومت رسید و در 720ق/1320م فوت شد.3. ایرزن (یا اَبِرْزن) پسر ساسی بوقا، وی پس از 25 سال حکومت در 745ق/1344م درگذشت.4. مبارکخواجه پسر ابرزن، پس از 6 ماه حکومت درگذشت.5. جیهای (درست: جیمبای یا چیمتای) پسر ایرزن، 17 سال حکومت کرد. امرای گوگ اورده او را به حکومت خود ترغیب کردند، اما او نپذیرفت. پسرعمش لولخواجه (درست: توی خواجه) حاکم میان قشلاق (درست: مانکقشلاغ یا مینقشلاق) با او متفق نبود، پس به فرمان وی کشته شد و پسر توی خواجه توقتمشخان به امیرتیمور پناه برد.6. اُرُسخان پسر جیمبای، 9 سال به استقلال سلطنت کرد و در 778ق/1376م، مرد.7. توقتاقیا پسر ارسخان، 2 ماه حاکم بود و هلاک شد.8. تیمور ملک پسر ارسخان، پس از پدر به سلطنت نشست. مردی شرابخواره بود در قراطال (قراتال) در 780ق/ 1378م به دست توقتمشخان کشته شد. پس از آن غفاری به حکومت توقمتشخان میپردازد (ص 205؛ نک: آلتین اردو).د ـ خانهای آق اورده طبق جامعالدول: منجمباشی مطالب خود را از تاریخ لاری و جهانآرا و نگارستان غفاری و شاید چند منبع دیگر تلفیق کرده است، ولی روایت او دربارۀ پادشاهان نخستین آق اورده تا اُرُسخان با مطالب جهانآرا کمی اختلاف دارد: 1. ساسی بوقا یا تودامنکا پسر نوقای، به گفتۀ منجمباشی تقسیم میراث جوچی به آق اردو و غیر آن پس از مرگ برکه (یا برکا) در زمان ساسی بوقا صورت گرفته است؛ 2. ابِرْزَن پسر ساسی بوقا؛ 3. مبارک خواجه برادر ابرزن؛ 4. مبارک خواجه پسر ابرزن؛ 5. چیمتای پسر ابرزن؛ 6. چیمای پسر چیمتای؛ 7. ارسخان؛ پس از آن نام توقتمشخان و اخلاف او در آلتین اردو آمده است.
ابنخرداذبه، عبیدالله، المسالک والممالک، به کوشش یاندخویه، لیدن 1889م؛ اقربالموارد؛ بریتانیکا (ذیل Uzbekistan, Kazakhistan, Balkhash)؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشا، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1911م، ج 1؛ رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش ادگار بلوشه، لیدن، 1911م؛ رمزی، م، تلفیقالاخبار فی وقایع قزان و بلغار و ملوکالتتار، اورنبورگ، 1908م؛ غفاری، قاضی احمد، تاریخ جهانآرا، تهران، 1343ش؛ گروسه، رنه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمۀ عبدالحسین میکده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353ش؛ لسترنج، گای، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1337ش؛ مستوفی، حمدالله، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، امیرکبیر، 1339ش؛ منجمباشی، احمدبن لطفالله، جامعالدول، نسخۀ خطی بایزید، شم 5019، نسخۀ عکسی دانشگاه؛ نطنزی، معینالدین، منتخبالتواریخ، به کوشش ژان اوبن، تهران، خیام، 1336ش؛ یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجمالبلدان، به کوشش فردیناند ووستفلد، لایپزیک، 1866-1870م؛ یعقوبی، احمدبن واضح، البلدان، به کوشش یان دخویه، لیدن، 1892م؛ همو، تاریخ، به کوشش یان دخویه، لیدن، 1883م؛ نیز:
Barthold, V, histoire des Turcs d’Asie Centrale, Paris 1945; id, Turkestan down to the Mongol Invasion, trans. Denison-Ross, London 1928.
عباس زریاب
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید