آصف خان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 16 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237458/آصف-خان
چهارشنبه 6 فروردین 1404
چاپ شده
1
آصِفْ خان، ابوالحسن فرزند اعتمادالدوله غیاثبیگ و برادر بزرگتر نورجهان همسر جهانگیر (د 1051ق/1641م)، از درباریان قدرتمند و متنفذ روزگار پادشاهی جهانگیر (د 1037ق/ 1628م) و پسرش شاهجهان (د 1069ق/1659م). آصِفْخان از خانوادهای ثروتمند و بانفوذ بود. پدرش غیاثبیگ تهرانی در 1014ق/1605م از جهانگیر لقب اعتمادالدوله گرفت و ازدواج دختر او، خواهر ابوالحسن آصفخان ـ نور جهان ـ با جهانگیر در 1020ق/1611م، قدرت و نفوذ خانوادهاش را افزونی بخشید. در همین زمان دختر ابوالحسن خان، ارجمند بانو ممتاز محل (د 1040ق/1630م)، با شاهزاده خرّم، ولیعهد جهانگیر (شاهجهان)، ازدواج کرد و در پی آن ابوالحسنخان نخست لقب اعتقادخان و مقام «خانْسامانی» گرفت و سپس در 1023ق/1614م عنوان «آصف خان» و منصب ششهزاری به او داده شد (صمصامالدوله، 1/152).در دوران سلطنت جهانگیر، قدرت واقعی میان آصفخان و خواهرش نورجهان تقسیم شده بود، اما بر سر جانشینی جهانگیر میان وی و بَیْگُمِ جاهطلب و قدرتمند اختلاف نظر پیدا شد (1031ق/1622م) و سعایت اطرافیان بدان دامن میزد (خافیخان، 332). در این منازعه آصفخان جانب شاهزاده خرم (شاهجهان)، پسر جهانگیر و داماد خود را گرفت و بیگم نورجهان به سلطنت شهریار، پسر کوچکتر جهانگیر که دامادش (شوهر دختر او از شوهر اولش) بود تمایل داشت، اما این رقابت تا زمان مرگ جهانگیر به مرحلۀ حاد و دشمنیِ علنی منجر نشد. آصفخان در 1025ق/1616م به سرپرستی شاهزاده خسرو، بزرگترین پسر و فرزندِ مغضوب جهانگیر که همان سال از زندان پدر آزاد شده بود، منصوب شد و در 1031ق/1622م استانداری بنگاله به او محول گردید. در 1035ق/1625م فرماندهی سپاه جهانگیر را در نبرد با مهابتخان، بر کنارۀ رود بْهَتْ، به عهده گرفت. این ماجرا که ذکر آن در کتابهای تاریخی این دوره به تفصیل آمده است، در نتیجۀ بیتدبیری و تفتین آصفخان رخ داد و به سبب سهلانگاری او به شکست لشکریانش و اسارت جهانگیر انجامید (جهانگیرگورکانی، 485-495؛ خافی خان، 360-373؛ صمصامالدوله، 1/153). پس از این شکست، نورجهان از اردوگاه گریخت و به برادر خود، آصف خان، پیوست و بهرغم توصیۀ شاهِ اسیر، همراه آصفخان از رود بهت گذشت و برای آزاد کردن جهانگیر به مقابلۀ مهابتخان آمد، ولی این لشکرکشی هم به شکست انجامید (29 جمادیالثانی 1036ق/ 8 مارس 1627م) و آصفخان با پسر خود ابوطالب و 000‘250 سوار به قلعۀ اَتَک گریخت. بهروز، پسر مهابتخان، به تعقیب وی پرداخت و پس از محاصرۀ قلعۀ اتک، آصفخان و همراهانش را به بند کشید. بسیاری از ملازمان و دوستان آصفخان در این واقعه کشته شدند (خافیخان، 372). چندی بعد لشکریان جهانگیر به چارهاندیشی نورجهان، راجپوتهایی را که مهابتخان در اطراف جایگاه جهانگیر گماشته بود، غافلگیر کرده، با درهم شکستن پایداری آنان شاه را از اسارت بیرون آوردند. چون آصف خان، زندانیِ مهابتخان بود، برای آنکه آسیبی به او نرسد، جهانگیر و نورجهان با مهابتخان از در مسالمت درآمدند و در نتیجه آصفخان نیز آزاد شد، ولی پسرش ابوطالب مدتی در اسارت باقی بود تا جهانگیر مهابتخان را از جانب خود آسودهخاطر ساخت و ابوطالب در پی آن خلاص گردید (جهانگیر گورکانی، 497). پس از این واقعه آصفخان به حکومت پنجاب و منصب والای وکالت و منصب هفت هزاری منصوب شد (جهانگیر گورکانی، 498؛ صمصامالدوله، 153؛ خافیخان، 383). با مرگ جهانگیر، آصفخان با زبردستی و چالاکیِ تمام بر اوضاع مسلط شد و برای آنکه تا رسیدن شاهزاده خرم (شاهجهان) از دَکَن، تخت شاهی خالی نماند، شاهزاده داوربخش نوۀ جهانگیر و پسر خسرو را بر تخت پادشاهی نشاند. این شاهزادۀ نگونبخت که خود میدانست «گوسفند قربانی» است (صمصامالدوله، 154)، از قبول این مقام سر باز زد. آصفخان وی را با سوگند آسودهخاطر گرداند، اما او در باطن راه را برای حکومت شاهجهان هموار ساخته بود. چون نورجهان مراسم تدفین جهانگیر را در لاهور به پایان رساند، آصفخان با زیرکی ارتباط او را با امرا قطع و دست او را از توطئههای درباری و دخالت در امور کوتاه کرد (جهانگیرگورکانی، 510؛ فدایی، 461). آنگاه سپاه را برای مقابله با شاهزاده شهریار که رقیب شاهجهان و مدعی سلطنت بود، آماده ساخت و در کنار لاهور لشکری را که او با شتابزدگی گرد آورده بود، شکست داد. شهریار به قلعۀ ارک گریخت (خافیخان، 390)، اما در این محل به محاصره افتاد و اسیر شد. آصفخان به اشارۀ شاهجهان قبل از رسیدن او به پایتخت، شهریار را کور کرد (جهانگیرگورکانی، 511؛ صمصامالدوله، 155) و در 22 ربیعالثانی 1037ق/21 دسامبر 1627م داوربخش را دستگیر کرد و به نام شاهجهان خطبه خواند (جهانگیرگورکانی، 514؛ صمصامالدوله، 156) و سرانجام در جمادیالاول 1037ق/ ژانویۀ 1628م (صمصامالدوله، 156؛ خافیخان، 394) هر دو شاهزاده ـ داوربخش و شهریار ـ را به قتل رساند.شاهجهان به پاس این خدمات او را به «یمینالدوله آصفخان» ملقب ساخت و در محاورات او را «عمو» خطاب کرد و در 2 رجب 1037ق/27 فوریۀ 1628م منصب هشت هزاری و مقام وکالت و مهر اوزک (مهر انگشتری شاه) را بدو تفویض کرد (صمصامالدوله، 1/156؛ عبدالحمید، 1/406) و در همین سال حکومت پنجاب و مُلتان به فرمان شاهجهان به نام منصوبان او مسلم گردید (خافیخان، 398).در دوران سلطنت شاهجهان، آصفخان به اقتداری بیش از پیش دست یافت، گرچه گاهی سعایتهای اطرافیان کدورتهایی در روابط آن دو فراهم میآورد (صمصامالدوله، 157). در 1040ق/ 1630م به فرمان شاهجهان برای مقابله با شورش محمد عادلشاه به سوی قلعۀ بیجاپور لشکر کشید (خافیخان، 464؛ فدایی اصفهان، 453-483). عادلشاهیۀ بیجاپور و قطبشاهیۀ گلکنده هردو دولتهایی شیعی بودند که خود را وابسته به دربار شاهان صفوی ایران میدانستند و این امر از موجبات تعارض آنان با حکومت دهلی شده بود. در جنگی که درگرفت، محمد عادلشاه شکست خورد و در قلعۀ بیجاپور به محاصره درآمد. وی به قصد دفع وقت و فرسوده کردن قوای آصفخان، پیامهای صلح میفرستاد و کسانی را مأمور میکرد که با او از در سازش درآیند و اظهار همدستی کنند. سرانجام در 1041ق/ 1631م، سپاه آصفخان چنان به تنگی آزوقه افتاد که ناگزیر دست از محاصره برداشت و در راه بازگشت به دهلی، بهرغم قحطی شدید آن نواحی، به چپاول و غارت فراوان و تخریب مزارع و آبادیها پرداخت (خافیخان، 464-467؛ صمصامالدوله، 1/157؛ فدایی اصفهانی، 2/483). پس از وفات مهابتخان در سال هشتم سلطنت شاهجهان (1044ق/1634م)، لقب خانخانی و سپهسالاری نیز به آصفخان رسید. آصفخان روز پنجشنبه 17 شعبان 1051ق/ 11 نوامبر 1641م به بیماری استسقاء در لاهور درگذشت و در کنار آرامگاه خواهرش نورجهان به خاک سپرده شد. عبارت «زهی افسوس آصفخان» مادۀ تاریخ مرگ اوست (صمصامالدوله، 1/ 158؛ عبدالحمید، 1/257).وی در دولتمداری و حکومت استعداد فراوان داشت و از ثروت سرشاری که اندوخته بود، برای کسب قدرت و نفوذ سیاسی بهره میگرفت (عبدالحمید، 1/184، 186، 189، 193، 204، 230). در شاعری صاحب ذوق بود (صبا، 10) و خطی خوش داشت. در علوم عقلی و حکمت اشراق و مشاء دست داشت (صمصامالدوله، 1/158). با وجود مشاغل دیوانی و حکومتی فراوان، در ادارۀ املاک وسیع خود محتاج پیشکار و محاسب نبود و خود به انتظام امور شخصی میپرداخت. وی به معماری توجه خاص داشت و ذوق هنری و اطلاع وی در این زمینه در طرح ریزی و ساختمان بسیاری از بناهای آن دوره آشکار است.
جهانگیر گورکانی، نورالدین محمد، جهانگیرنامه (توزک جهانگیری)، به کوشش محمدهاشم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1359ش؛ خافیخان نظامالملکی، محمدهاشم، منتخباللباب، کلکته، کالج پرس، 1869م؛ صاعد شیرازی، نظامالدین احمد بن عبدالله، حدیقةالسلاطین، به کوشش علیاصغر بلگرامی، حیدرآباد دکن، ادارۀ ادبیات اردو، 1961م، صص 73، 74، 118-122؛ صبا، محمدمظفر، تذکرۀ روز روشن، تهران، رازی، 1343ش؛ صمصامالدوله، شاهنوازخان، مآثرالامراء، کلکته، 1888م؛ فدایی اصفهانی، نصرالله، داستان ترکتازان هند، بمبئی، 1310ق؛ قانع تتوی، میرعلی شیر، تحفةالکرام، به کوشش سیدحسامالدین راشدی، حیدرآباد، انجمن ادبی سند، 1971م، ص 413؛ گنبو، محمدصالح، شاهجهاننامه، 1966م، 1/162-163، 173-176؛ ملاعبدالحمید لاهوری، پادشاهنامه، کلکته، 1867م.
بخش ادبیات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید