آشتیان، شهرستان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 27 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237442/آشتیان،-شهرستان
جمعه 5 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
آشتیان، کوچکترین شهرستان استان مرکزی ایران، واقع در مرکز جغرافیایی استان میان مدارات°34 و ´22، و°34 و´34 شمالی و نصفالنهارات°49 و´48 و°50 و´16 شرقی (نقشۀ عملیات مشترک، قم) با 1920 کم2 وسعت و 20718 نفر جمعیت (سرشماری عمومی نفوس و مسکن، نتایج مقدماتی کل کشور، 4). این شهرستان از شمال و غرب به شهرستان تفرش، از شرق به شهرستان قم و از جنوب به شهرستان اراک (مرکز استان) و محلات محدود است (شناسنامۀ شهرها، 7) نام پیشین آن وَرَه یا وَرَّه بوده است. دربارۀ وجه تسمیۀ آن نک آشتیان، شهر.
حد شمالی شهرستان آشتیان از دامنۀ جنوبی مرتفعترین کوه این ناحیه، کوه کلاهه (به زبان محلی کوه کله) آغاز و در جنوب به زمینهای هموارِ مجاورِ کویر میقان (در شمال خاوری اراک) منتهی میشود. کوه کلاهه با ارتفاع 084‘ 3 متر، این شهرستان را از تفرش، و کوههای شمالشرقی، زیرگان، با 640‘2 متر بلندی آن را از بخش دستجرد (از شهرستان قم) جدا میسازد (نقشۀ عملیات مشترک). بر اثر بالا آمدن کوه کلاهه و فرو نشستن بخش جنوبی آن، تندان پرشیبی نزدیک به قائم و نیز کوههایی که از متفرعات کوه کلاهه بهشمار میآید، پدید آمده است. این کوهها هریک نامی دارد: میراب (فیلکوه)، وریانان، دَسْتِزما، توتستان (پونستان) و دیدگاه. کوه دیدگاه در پی آتشفشانی زیردریایی شکل یافته و قلۀ 200‘2 متری آن را توفها و گدازههای آتشفشانی پوشانده است (از این توفها به جای سنگ پا استفاده میشود). در این کوهها و دامنههای جنوبی آنها، آثاری از آهکهای نومولیتدار، توفهای سبز، توفهای بازالتی، جوش سنگها، سنگوارههای اسکوتلا، لایههای ماسهسنگ از دورههای اولیگوسِن و بوردیگالین و نیز نشانههایی از کنارۀ دریایی از دوران سوم دیده میشود. در دامنۀ این مرتفعات، درهها و مسیلهای بسیاری پدید آمده که هریک را به نامی میخوانند. سیلابهای این درهها و مسیلها همه به سوی جنوب روان میگردد و به کویر میقان میریزد و در مسیر خود آبرفتهایی از آهکرس (مارن)، رس خالص، شن و انواع دیگر تشکیل میدهد که در همهجا یکسان نیست (قریب، 9-10، 13-15). ارتفاع مناطق شمالی شهرستان از سطح دریا تقریباً 000‘2 متر است؛ این ارتفاع از شمال به سوی جنوب کاهش مییابد. آب و هوای آن خشک و سرد است. بارندگی معمولاً از اواخر آبان و اوایل آذر آغاز میگردد و تا اواسط بهار ادامه مییابد؛ میزان بارندگی سالانه در نواحی کوهستانی از 200 تا 250 میلیمتر در سال تغییر میکند. این میزان در نواحی کویری تا 100 میلیمتر پائین میآید (آمارنامه، د؛ قریب، 9، 15). فصل سرما در بخش شمالی از اول تا آذر آغاز میگردد و تا اواسط فروردین و گاه تا پایان آن ادامه مییابد. گاهی زمستانها در این بخش از شهرستان به قدری سرد و طولانی میشود که در اوایل بهار برای بیرون آوردن کشتزارهای گندم و جو از زیر برف ناگزیرند بر آنها خاکستر بیفشانند و گاه سرما و یخبندان شدید موجب یخزدگی و فساد ریشۀ گندم و جو میگردد (قریب، 15).بیشتر نواحی شهرستان به علت واقع شدن میان کوهها (در شمال) و کویر میقان (در جنوب) تقریباً پیوسته در معرض وزش باد است. جهت بادها روزها از کویر به سوی کوه و شبها از کوه به سوی کویر است. علاوه بر بادهای شبانهروزی، گاهی نیز بادهایی از جنوب غربی به شمال شرقی میوزد که غالباً همراه با باران است (قریب، 16؛ فووریه، 390).
ناحیهای که امروز شهرستان آشتیان بهشمار میآید، تقریباً همان سرزمینی است که در متون کهن «وَرَه» (وَرَّه) نامیده شده است. البلدان یعقوبی (کهنترین مأخذ در این باب، حدود 280ق/893 م) در ذیل «قم و مضافات آن» نوشته است: «... و سپس به کوههای آن میرسد، که از آنهاست کوهی معروف به روستای سرداب و کوهی معروف به ملّاحه و آن را دوازده روستاست: ... و روستای فراهان و روستای وَرَه و روستای طبرس...» (ص 49، 50). مؤلف تاریخ قم از کتاب اصفهان نقل کرده است که: «تکویر قم بر چهار رستاق است از جمله رساتیق اصفهان... رستاقهای چهارگانۀ اصفهانی [کذا]، رستاق کمیدان، رستاق اناربار، رستاق ورَّه...» (قمی، 57) وی میافزاید: «عدد دیههای این رساتیق چهارگانه به قم بر وجهی که مثبت است در کتاب ریوع و در دیوان فارسی و در دستورات قدیمه سیصد و چهل و سه دیهاند و بیست و سه طسوج: ... رستاق ورَّه پنج طسوج [و] هفتاد و نه قریه» است (صص 57، 58). در فصل سوم از باب دوم، پس از بحث مفصل در باب خراج قم، به ذکر اسامی «ضَیْعتها و دیههای» رساتیق، «مجرد از مال و خراج» آنها پرداخته و 36 موضع و دیه رستاق وره را برشمرده است (صص 122، 135، 138). مؤلف تاریخ اراک کوشیده تا نام آبادیهای ناحیۀ آشتیان امروز را با نام 35 موضع و دیه مذکور در تاریخ قم تطبیق دهد. وی 23 آبادی موجود را همان «مواضع و دیههای» رستاق وره دانسته که از آن میان اشتجان است (دهگان، 142، 143؛ نیز نک: آشتیان، شهر).این ناحیه در گذشتههای دور جزء سرزمین کوهستانی پهناوری بوده است که یونانیان آن را مِدیا (لسترنج، 200؛ افضلالملک، افضلالتواریخ، 299) و جغرافینویسان اسلامی، الجبال (ابنحوقل، 304)، ناحیت جبال (حدودالعالم، 139)، اقلیمالجبال (مقدسی، 384)، قهستان عراق (بکران، 56)، جبال و عراق (یاقوت، 2/ 99)، کوهستان (اصطخری، 161) و ولایت عراق عجم (مستوفی، 51) نامیدهاند. یاقوت بهکار بردن نام «عراق» را برای سرزمین جبال غلط و اصطلاحی نو میداند و مینویسد وجه تسمیۀ آن معلوم نیست و آنگاه به حدس، وجهی برای این نامگذاری بیان میکند (2/ 99).باتوجه به روایات مربوط به آتشکدههای واقع در رستاق وره و فراهان و جز آن (ابنفقیه، 75، 77؛ قمی، 88-90؛ دهگان، تاریخ اراک، 11، 14)، میتوان حدس زد که این ناحیه در دورۀ پیش از اسلام از اهمیتی مذهبی برخوردار بوده است و با آنکه این ناحیه و نواحی مجاور آن: قم، کاشان، اصفهان، قزوین، زنجان و ری در سالهای 21 تا 24ق/642 تا 645 م به تصرف مسلمانان درآمد (ابناثیر، 3/ 18-24؛ بلاذری، 308)، آتشکدۀ قریۀ فردجان «تا آنگاه که بیرون [ابنفقیه: برون] ترکی امیر قم بدین دیه رسید ... و آن را در سنۀ ثمان و ثمانین و مأتین [288ق/901م؛ ابنفقیه: 282ق/895 م] گرفت ... و آتشکده را زیر و زبر گردانید و آتش را بنشاند» به جای بوده است (قمی، 89؛ ابنفقیه، 77).اجمالاً این قدر میدانیم که فتح وره، طبرس و فراهان در 23 و 24ق/644 و 645 م، در روزگار خلافت عمربن خطاب انجام گرفته، ولی تعیین تاریخ دقیق و نیز نام سرداری که نخستینبار به این سرزمین گام نهاد، مشکل است، زیرا متون در این نکته که آیا این ناحیه با فتح قم، اصفهان یا همدان به صرف مسلمانان درآمده، خموشاند. قم را ابوموسى عبدالله بن قیس اشعری در 23ق/644 م گشود. اصفهان در همین سال توسط عبدالله بن بُدَیْل بن وَرْقاء خُزاعی فتح شد و همدان در 23 یا 24ق/644 یا 645م به دست جریر بن عبدالله بَجْلی گشوده شد (بلاذری، 306، 308؛ ابناثیر، 3/ 18-24). تاریخ قم اندکی دقیقتر در اینباره سخن گفته: «ملک [مالک] بن عامر اشعری با پسرعمّ خود ابیموسى اشعری از کوفه به ناحیت بصره و اهواز و اصفهان آمده بود و او با اباموسى اشعری آن نواحی را فتح کرد. بعد از ابوموسى او را به ناحیت جبل فرستاد و ملک [مالک] بعضی از ناحیت جبل آنچ فرا پیش ساوه بود فتح کرد» (صص 260، 261). باتوجه به برخی قراین نظیر رواج تاریخ هلاک شدن یزدگرد به عنوان مبدأ تقویم تا اواخر سدۀ 2ق/ اوایل سدۀ 9م (که بنا برگفتۀ بیرونی «بیشترین گبرکان و مغان تاریخ از هلاک شدن یزدگرد دارند»)، به جای ماندن آتشکدههایی فروزان تا اواخر سدۀ 3ق/ اواخر سدۀ 9م، بقایای دخمهها و قبور سفالین، تداوم برخی سنتهای زردشتی (قمی، 28، 89؛ بیرونی، 238؛ اعتمادالسلطنه، مرآة، 546؛ سیفی، 15، 18، 89؛ قریب، 24)، میتوان احتمال داد که پذیرش و گسترش اسلام در این سرزمین به کندی صورت گرفته باشد، ولی به نظر میرسد که از همان آغازِ گسترش اسلام در ناحیۀ وره، احتمالاً به علت مجاورت و ارتباط با قم، تشیع بدانجا راه یافته باشد، زیرا آشتیان پیوسته از سرزمینهای شیعهنشین بهشمار میآمده است (راوندی، 395؛ مستوفی، 75، 76). در 189ق/805 م، به فرمان هارونالرشید، وره و رستاقهای مجاور، همراه با قم از اصفهان جدا گردید (قمی، 28-31). یعقوبی نیز قم و مضافات آن (مشتمل بر دوازده رستاق و از آن میان وره) را جدا از اصفهان و دیگر بلاد آورده است (صص 49، 51). ابنفقیه (د 290ق/903م) در گفتگو از بخشهای قم که جدا از اصفهان بدان پرداخته، سخنی از وره به میان نیاورده، ولی نام برخی از رساتیق مجاور آشتیان چون فراهان را جزء 24 رستاق همدان ذکر کرده است (صص 66، 98-100). از زمان تألیف تاریخ قم (378ق/ 988 م) تا روزگار قاجار (1193-1344ق/ 1779-1925م) دیگر به ندرت نامی از وره یا آشتیان در کتب تاریخی و جغرافیایی به میان آمده (سیفی، 19-32) ولی در برخی از متون از رساتیق مجاور وره خاصه تفرش (طبرش، طبرس)، فراهان و ساروق سخن رفته است. در راحةالصدور (تألیف 599 ق/1203م) از قم، کاشان، آبه، طبرش، فراهان و مصلحگاه به عنوان «جای باطنیان» و رافضیان نام برده شده است (ص 395). یاقوت از ساروق واقع در ولایت فراهان یاد کرده و آن را از توابع همدان دانسته است (3/170). مستوفی پس از گفتوگو در باب تفرش دربارۀ فراهان نوشته: «ولایتی است و درو دیههای معتبر بُوَد و دیه ساروق دارالملک آنجاست»؛ سپس راجع به نمکزار فراهان میافزاید: «در آن ولایت بحیرهای است که آن را مغول ناوور خوانند» (ص 75). از این سخن میتوان احتمال داد که مغولان به این نواحی نیز راه یافته و بر اثر اقامت ممتد در پیرامون این نمکزار آن را به این نام خواندهاند. امین احمد رازی پس از توصیف تفرش، بیآنکه بگوید جزء کدام ولایت است، دربارۀ فراهان نوشته: «ولایتی آبادان است و در زمان سابق از مثوبات [مضافات] قم بوده، الحال سر خود است» (2/ 488، 490). از این عبارات نمیتوان چیزی در باب وره دریافت. در کتاب خلاصةالبلدان که باب چهارم آن «در ذکر احوال دارالمؤمنین قم» است (و این باب هم بیشتر گزیده و تلخیصشدۀ تاریخ قم است)، ذکری از اشتجان یا آشتیان در میان نیست و در ذیل «رستاق وره و اروندجرد» نیز نام هیچیک از دیههای وره نیامده است (حسینیقمی، 202-211). پیش از آنکه سلطانآباد (عراق یا اراک فعلی) در روزگار فتحعلیشاه قاجار توسط یوسفخانگرجی در 1240ق/1825م بنا و آباد گردد، ناحیۀ تفرش «در تحت حکومت قم بود و از کوهستان آن ولایت محسوب میشد» (سیفی، 33-35، به نقل از میرزا زینالعابدین شیرازی، مقدمۀ دیوان سرخوش؛ معین، ذیل اراک). در سالهای 1313-1317ق/1893-1899م آشتیان، تفرش، گرکان، فراهان و سلطانآباد از اعمال حکومت عراق بهشمار میآمده است (افضلالملک، 298). نیامدن نام وره، آشتیان و دیگر دیههای این شهرستان در این مدت دراز در متون تاریخی و جغرافیایی، میتواند حاکی از عدم اهمیت این ناحیه باشد. در سالهای حدود 1311ش سلطانآباد و حومه، فراهان، کَزاز، سربند، آشتیان و گَرَکان و تفرش، رودبار، بُزچَلّو و وَفس، شَراه و مشکآباد و لاخور از تقسیمات حکومتی عراق (اراک) بوده است (کیهان، 2/386). در 1316ش که ایران به 10 استان تقسیم گردید، سلطانآبادِ عراق با شمول بر 4 بخش سربند، طَرخوران (مشتمل بر دهستانهای آشتیان، تفرش، رودبار)، فَرمَهین و کُمیجان، شهرستان اراک را تشکیل داد (فرهنگ جغرافیایی ایران، 15). چندی نیز بخش آشتیان با بخشهای حومه، خلجستان و فراهان جزء شهرستان تفرش، از استان مرکزی (به مرکزیت تهران) گردید (معین، 5/393؛ سیفی، 45-46). در 8 اسفند 1356ش با تصویب هیأت وزیران، اراک مرکز استان مرکزی گشت و بخشهای آشتیان و خلجستان مشتمل بر دهستانهای آشتیان، دستگرد، راهجرد و قاهان به شهرستان آشتیان بدل گردید. سرانجام با تصویب شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، در 22 دی 1358ش بخش خلجستان به مرکزیت دستجرد غربی بهجز دهستان راهجرد غربی از شهرستان آشتیان جدا شد و به شهرستان قم الحاق گردید و دهستان راهجرد غربی نیز به بخش مرکزی شهرستان آشتیان پیوست (سیفی، 46، 47، 76).
شهرستان آشتیان امروز با 920’1کمـ2 وسعت و 718‘20 نفر جمعیت (سرشماری 1365ش) مشتمل است بر شهر آشتیان و بخش مرکزی مرکب از دهستان آشتیان (حومه) و دهستان راهجرد غربی که بر روی هم 68 آبادی (34 ده، 21 مزرعۀ تابع، 9 مزرعۀ مستقل و 4 مکان مستقل) را دربر میگیرد (جهاد سازندگی، فرهنگ اقتصادی، هـ ، 20 مکرر 1؛ دفتر تقسیمات کشوری، 3؛ نیز نک: آبادی). در این آبادیها 984‘ 3 خانوار در 873‘2 واحد مسکونی (غالباً از خشت و چوب) سکونت دارند (جهادسازندگی، فرهنگ اجتماعی، 2/20). زبان غالب مردم فارسی و در برخی دهکدهها خلجی و ترکی است. در نواحی شمال شهرستان (آشتیان و گرکان) علاوه بر فارسی، گویش آشتیانی (معروف به بوربَشه یا بوربَستی) کمابیش رایج است (کیا، یک؛ قریب 98؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، 29، 159، 295؛ مغدم، 17، 122- 128. نیز نک: آشتیانی، گویش). مشهور است که منطقۀ آشتیان، گرکان و تفرش، خاصه شهر آشتیان، از فرهنگ و آموزش و پرورش پیشرفتهای برخوردارند. این شهرستان، امروز دارای 43 دبستان، 12 مدرسۀ راهنمایی، 2 دبیرستان، 23 کتابخانۀ عمومی و 34 مسجد و حسینیه است. مذهب غالب مردم (احتمالاً جز اندکی نزدیک به یک درصد) شیعۀ امامی است (جهادسازندگی، فرهنگ اجتماعی، 20-22؛ سیفی، 89، 133).آمار دیگر امکانات خدماتی و رفاهی در آبادیهای این شهرستان بدین شرح است: آب لولهکشی در 10 آبادی، برق 21، پست (ادارۀ مرکزی، یک دفتر پست، 5 نمایندگی پست و 12 صندوق پستی)، یک مرکز تلفن خودکار شهری، 5 مرکز کاریر تلفن بین شهری، یک بیمارستان 25 تختخوابی، 3 درمانگاه، یک آزمایشگاه، 5 داروخانه، 8 پزشک (7 پزشک عمومی و یک دندانپزشک)، 45 حمام، 20 غسالخانه (آمارنامه، 24-26، 138، 143، 144؛ جهاد سازندگی، فرهنگ اجتماعی، 20-22؛ شناسنامۀ شهرهای کشور، 2/ جمـ).
درآمد مردم این شهرستان به ترتیب اهمیت از کشاورزی، دامداری و صنایعدستی تأمین میگردد:
از 27 رودخانه و مسیل این شهرستان تنها یکی پیوسته دارای آب است. 26 رودخانۀ دیگر جز در هنگام بارندگیهای شدید خشک است. آب کشاورزی آشتیان بیشتر از 163 قنات، 37 چشمۀ دائمی، 18 چشمۀ فصلی، 9 چاه نیمهعمیق و 10 چاه دستی فراهم میشود (جهاد سازندگی، فرهنگ اقتصادی، 20 مکرر 4). آمارهای موجود از زمینهای زیر کشت و فراوردههای کشاورزی آشکارا نشان میدهد که منابع آب شهرستان نسبت به زمینهای زیر کشت بسیار اندک است، زیرا بخش بزرگی از فراوردههای اصلی کشاورزی این شهرستان به شیوۀ کشت دیم به دست میآید: گندم 375 هکتار آبی، 321‘25 [؟] هکتار دیم، جو 295 هکتار آبی، 938’3 هکتار دیم، حبوبات 19 هکتار آبی، 516’4 هکتار دیم (جهاد سازندگی، فرهنگ اقتصادی، 20 مکرر 2، 3). وسعت زمینهای زیر کشت این 3 فرآوردۀ اصلی و میزان برداشت آنها در 1363ش چنین گزارش شده است: گندم 400 هکتار آبی (440 تن)، 000‘11 هکتار دیم (400‘4 تن)، جو 500 هکتار آبی (650 تن)، 800‘6 هکتار دیم (584‘2 تن)، حبوبات 8 هکتار آبی، 100‘2 هکتار دیم، بر روی هم 218 تن (آمارنامه، 78-94؛ آمارنامۀ کشاورزی، 237-241). چند نوع فراوردۀ دیگر فقط با شیوۀ کشت آبی به دست میآید: نباتات علوفهای 675 هکتار (222‘4 تن)، سیبزمینی 53 هکتار، پیاز 11 هکتار، پنبه 10 هکتار. پنج محصول مهم دیگر این شهرستان به ترتیب میزان زمینهای زیر کشت اینهاست: 1. نباتات جالیزی، 2. انگور، 3. گوجهفرنگی، 4. سیب درختی، 5. بادام. آمار ماشینهای کشاورزی نشان میدهد که هنوز کشاورزی در این شهرستان کمابیش به شیوۀ گذشته انجام میگیرد: تراکتور 123، موتور پمپ 13، کمباین 7، تیلر 1 (جهاد سازندگی، فرهنگ اقتصادی، 20 مکرر 2، 4؛ آمارنامه، 78-94).
جز دو مرغداری صنعتی در شهرستان آشتیان، نگهداری و پرورش دام همچنان به شیوۀ کهن جریان دارد و بیشتر از چراگاههای طبیعی استفاده میشود. از آنجا که دامنههای جنوبی کوه کلاهه در سطوح مختلفی از ارتفاع قرارگرفته، چراگاههای این دامنهها از نظر درجۀ حرارت با یکدیگر اختلاف دارد و به همین علت این مراتع بهتدریج از جنوب به شمال برای چرای دامها آماده میگردد؛ یعنی هنگامی که دامها در چراگاههای جنوبیتر میچرند چراگاههای شمالیتر هنوز پوشیده از برف است. این ویژگی موقعیتی ممتاز برای دامداران فراهم آورده است. از این میان دشت بلند «هموارهبان» در جنوب کوه کلاهه با ارتفاع تقریبی 700‘2 متر از سطح دریا و چشمههای متعدد و چمنزارهایش مرتعی بسیار مناسب برای دامداری است. آمار دامهای عمدۀ این شهرستان بدین شرح است: گاو و گوساله 183‘2 سر، گوسفند و بره 100‘70 سر، بز و بزغاله 405‘32 سر (قریب، 22: جهاد سازندگی، فرهنگ اقتصادی، 20 مکرر 5).
صنعت قالیبافی (با 32 کارگاه) در آبادیهای آشتیان بیش از دیگر کارهای دستی رواج دارد. بافندگی الیاف (7 کارگاه)، زیلو و جاجیم (3 کارگاه) و گلیمبافی (2 کارگاه) از دیگر صنایع این ناحیه است (جهاد سازندگی، فرهنگ اقتصادی، 20 مکرر 5).
هرچند فروشگاهها و کارگاههایی کوچک در برخی از آبادیها ایجاد گردیده است، اما هنوز نیازمندیهای مردم شهرستان مرتفع نمیگردد و اهالی ناگزیر از ارتباط با شهرها و مراکز بخشها هستند. 42 آبادی از 68 آبادی این شهرستان با شهر آشتیان، 9 آبادی با اراک، 8 آبادی با قم، و چند آبادی دیگر با راهجرد و سلفچگان ارتباط دارند. بر روی هم 189 کم راه آسفالته، شوسه، خاکی، جیپرو (روستایی) این آبادیها را به هم میپیوندد: 32 آبادی از طریق راه آسفالته، 23 آبادی با راه خاکی و 9 آبادی با راه جیپرو. راه اصلی دو خطه 20 کمـ ، راه درجه یک آسفالته 45 کمـ ، راه شوسه 22 کم و راه روستایی 102 کمـ ( آمارنامه، 147؛ جهاد سازندگی، فرهنگ اجتماعی، 20-22).
ابناثیر، عزالدین، الکامل، بیروت، دارصادر، 1402ق/1982م، 3/ 18-24؛ ابنحوقل، ابوالقاسم محمد، صورةالارض، بیروت، منشورات دار مکتبةالحیاة، 1979م، صص 304-317؛ ابنفقیه، احمد، مختصرالبلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمۀ ح. مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1349ش، صص 66، 77، 98، 100؛ ابوالفداء، اسماعیل، تقویمالبلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م، صص 408، 410؛ ادارۀ جغرافیایی ستاد ارتش، فرهنگ جغرافیایی ایران، «نقشۀ شهرستانهای قم و محلات»، تهران، سازمان جغرافیایی کشور، 1335ش، ضمیمه؛ ادارۀ کل آمار و اطلاعات کشاورزی، آمارنامۀ کشاورزی، تهران، وزارت کشاورزی، 1363ش، شم 35، صص 237-241؛ اصطخری، ابواسحق ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347ش، صص 161، 164؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، صدرالتواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، روزبهان، 1357ش، صص 282، 284، 286؛ همو، مرآةالبلدان، به کوشش پرتو نوری علاء و محمدعلی سپانلو، تهران، اسفار، 1364ش، صص 544-546؛ افضلالملک، غلامحسین، افضلالتواریخ، به کوشش منصورۀ اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، 1361ش، صص 298، 299؛ همو، «کتابچۀ تفصیل و حالات دارالایمان قم». راهنمای جغرافیای تاریخی قم، به کوشش حسین مدرسیطباطبایی، قم، حکمت، 1355ش، 1/ 79-83؛ بکران، محمدبننجیب، جهاننامه، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، ابنسینا، 1342ش، صص 56-57؛ بلاذری، احمد بن یحیى، فتوحالبلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، دارالکتاب العلمیة، 1398ق/ 1978م، صص306، 308؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال همایی، تهران، انجمن آثار ملی، 1353ش، ص 238؛ جهاد سازندگی، فرهنگ اجتماعی دهات و مزارع استان مرکزی، تهران، 1363ش؛ همان، فرهنگ اقتصادی دهات و مزارع استان مرکزی، تهران، 1363ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، طهوری، 1362ش، صص 139، 142؛ حسینی قمی، صفیالدین محمد، خلاصةالبلدان، به کوشش حسین مدرسی طباطبایی، قم، 1396ق، صص 202-211؛ خورموجی، محمدجعفر، حقایقالاخبار ناصری، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، نشر نی، 1363ش، صص 229، 238، 241؛ دانشنامۀ ایران و اسلام؛ دفتر تقسیمات کشوری، تهران، وزارت کشور، 1365ش، ص 3؛ دولتآبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، فردوسی، 1362ش، 2/7، 16، 30؛ دهگان، ابراهیم، تاریخ اراک، فرهنگ اراک، 1329ش، صص 11-14، 142-144؛ همو، گزارشنامه، اراک، 1342ش، ص 63؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، علمی، 1340ش، 2/ 488، 490؛ راوندی، محمد، راحةالصدور، به کوشش محمد اقبال، لیدن، 1921م، ص 395؛ سازمان برنامه و بودجۀ استان مرکزی، آمارنامه، تهران، 1364ش، جمـ ؛ سازمان جغرافیایی کشور، نقشۀ عملیات مشترک (زمینی)، قطعۀ قم (N139.6)، تهران، 1335ش؛ سدیدالسلطنه، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش احمد اقتداری، تهران، بِهْنشر، 1362ش، ص 304؛ سیفی فَمی تفرشی، مرتضى، سیری کوتاه در جغرافیای تاریخی تفرش و آشتیان، تهران، امیرکبیر، 1361ش. جمـ ؛ شیروانی، زینالعابدین، حدائقالسیاحة، سازمان چاپ دانشگاه، 1348ش، ص 56؛ همو، بستانالسیاحة، تهران، 1315ق، صص 41، 42؛ عربگل، مسیب، «سیری کوتاه در جغرافیای تاریخی تفرش و آشتیان»، آینده، س 11، شمـ 8 (آبان 1364ش)، ص 596؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، (استان یکم)، تهران، سازمان جغرافیایی کشور، 1328-1333ش، 2/15، 29، 159، 295، فرهنگ فارسی (ذیل، آشتیان، آشتیانی، اراک، اقبال، تفرش)؛ فووریه، ژان، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال، به کوشش همایون شهیدی، تهران، دنیای کتاب، صص 389، 390؛ قریب، عبدالکریم، گرکان، تهران، 1363ش، جمـ ؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، توس، 1361ش، جم ؛ کسروی، احمد، کاروند، به کوشش یحیى ذکاء، تهران، جیبی، 1356ش، ص 304؛ کیا، صادق، گویش آشتیان، دانشگاه تهران، 1335ش، صص یک، دو؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ابنسینا، 1311ش، 2/386؛ لسترنج، گای، سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمود عرفان، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1337ش، ص 200؛ مرکز آمار ایران، شناسنامۀ شهرهای کشور، استان مرکزی، تهران، 1365ش، ج 2 جم ؛ همان، سرشماری عمومی نفوس و مسکن، نتایج مقدماتی کل کشور، 1365ش، 4؛ مستوفی، حمدالله، نزهةالقلوب، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، طهوری، 1336ش، صص 51، 73، 75، 76؛ مُقدم، مَهمد گویشهای وَفْس و آشتیان و تفرش، ایران کوده، تهران، انجمن ایرانویچ، 1318، یزدگردی، شم 11، صص 17، 122- 128؛ مقدسی، محمد بن احمد، احسنالتقاسیم، به کوشش میخائیل یان دخویه، لیدن، 1906م، ص 384؛ ناصرالدین شاه، سفرنامۀ عتبات، به کوشش ایرج افشار، تهران، فردوسی، 1363ش، صص 195-196؛ یاقوت حموی، ابوعبدالله، معجمالبلدان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1979م، 2/99؛ یعقوبی، ابن واضح، البلدان، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش، صص 49، 50.
هادی عالمزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید