آزف
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 20 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237413/آزف
جمعه 5 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
آزُف، یا آزوف، اَزوف، اَزَف، آزاق، اَزاق، اَزَق، آزوو، آزاقوف، بندری در استان رستوف، از جمهوری شوروی سوسیالیستی روسیه، واقع در جنوب شرقی بخش اروپایی روسیه، بر کرانۀ چپ دلتای وسیع رود دُن، در 7 کیلومتری شرق خلیج تاگانروگ (از دریای آزف) و 25 کیلومتری جنوب غربی شهر روستوف. با °39 و ´25 طول شرقی و °47 و´7 عرض شمالی و 000‘59 نفر جمعیت (و بسترجدید جغرافیایی، سرشماری 1969م). این بندر آخرین ایستگاه راهآهن باکو ـ روستوف کنار دن است و یکی از کهنترین شهرهای منطقه دن سفلى بهشمار میآید. نام پیشین آن تنائیس (تانائیس، تانا، تانه) بوده و از سدۀ 5 ق/11م به نام فرمانده پولونچها (پولوتسی، شاخۀ غربی قِپچاقها) آزف نامیده شد (قاموسالاعلام).
اراضی این بندر چون دیگر بخشهای ساحلی دریای آزف (پالوس مئوتیس کهن) پست و مرکب از رسوبات شن و صدف است. آب و هوای آن نیز چون دیگر مناطق دریای آزف بَرّی با زمستانهای سرد و نسبتاً خشک و بادهای شدید است که بیشتر آنها شمال شرقی و شرقی است. میانگین دمای هوا در ژانویه و فوریه (دی و بهمن) از °1- تا °6- سانتیگراد در تغییر است. حداقل درجۀ حرارت در زمستان 30 درجه زیر صفر و گاه پایینتر از آن است. تابستانهای آن گرم و نسبتاً مرطوب و همراه با بادهای غالباً غربی است. میانگین درجۀ حرارت در ژوئیه (تیرماه) °5/23 تا °5/24 و حداکثر °40 سانتیگراد است. در نوامبر و دسامبر (آذر و دی) در خلیج تاگانروگ و رود دن یخ پدید میآید و تا پایان فوریه و اوایل مارس (اسفند و فروردین) سطح آنها پوشیده از یخ است (دایرةالمعارف بزرگ شوروی).
تقریباً در جایی که اکنون آزف واقع است، یکی از کهنترین شهرهای ساحل حوزۀ دریای سیاه و آزف قرار داشته است. مورخان یونانی این شهر را به نام رود مجاور آنتانا، دُن (در عثمانی تُن)، تانائیس نامیدهاند. در پی حفاریهای باستانشناسان روسی در 1824، 1853، 1870، 1909-1912م وجود 2 تانائیس، یکی کهنتر و دیگری نوتر، ثابت شد و سنگنوشتههای مهم هلنی و بازماندههای دیگر نیز به دست آمد.پیش از آنکه مهاجرنشینهای هلنی در کرانۀ شمالی پونتوس (پُنطُس، بُنطُس = دریای سیاه و نام کشوری کهن در شمال شرقی آسیای صغیر) پدید آید در دهانۀ رود دن بازاری بود که بازرگانان بیگانه با بومیان، کیمِریان (سیمریها) (سدۀ 8 تا 7قم) و سپس سکاها (اسکیثها، سیتها، سدۀ 7 تا 6 قم) در آن به مبادلۀ کالا میپرداختند (پاولی، ذیل تانائیس، به نقل از کتاب جشنها و گزارش پلینیوس). میتوان حدس زد که بارانداز آنان در نزدیکی مهاجرنشین کهن هلنی یعنی در حوالی دهکدۀ یلیزاوتووسکایا بوده است، خاصه آنکه کشفیات مربوط به دوران پیش از هلنی نیز همانجا انجام یافته است. از گزارش پلینیوس برمیآید که کاریاییها و کلازومناییها (به ترتیب از آسیای صغیر و یونان) در اینجا به بازرگانی اشتغال داشتهاند.رود تانائیس در عهد باستان در دو شاخۀ شمالی و جنوبی به مئوتیس (آزف) میریخته است. نظر عدهای این است که تانائیس کهن در مصب رود قرار داشته (همانجا، به نقل از استرابون، پلینیوس و دیگران)، ولی بطلمیوس محل آن را دقیقتر توصیف میکند. وی بر آن است که محل شهر در جانب راست شاخۀ جنوبی مصب بوده است. در این نقطه واقعاً یک مهاجرنشین ثابت هلنی کشف شده که در 2 کیلومتری شمال دهکدۀ یلیزاوتووسکایا بر کنار یک شاخۀ فرعی دُن، که در آن روزگار شاخۀ اصلی بوده، قرار دارد. در اینجا امروز نیز آثاری از ساحل تپهای، استحکامات و قلعۀ شهر دیده میشود. در کتیبههایی که در این نقطه یافت شده از قوانین این ناحیه و روابط با حکومت بسفور و پیوندهای دینی و جز آن سخن میرود. بیشتر این آثار به سدههای 6 تا 2 قم مربوط میگردد و همۀ اینها بازماندههای تانائیس هلنی است.100 سال پس از ویرانی تانائیس کهن، نیاز به باراندازی در مصب دن موجب پدید آمدن شهری جدید گشت. اگرچه روایات تاریخی از آن سخنی نمیگویند، ولی آثار بازمانده بروجود آن گواهی میدهد. این شهر برخلاف تانائیس قدیم در کنار شاخۀ شمالی مصب، یعنی «دن کوچک مرده»، و بر ساحل راست و در نزدیکی روستای نِدْوی گووْسکا پدید آمد. بازماندههایی از استحکامات، بازار و معبد شهر نشان میدهد که تانائیس جدید پناهگاه مرزی نیمهوحشی و فقیرانهای بوده است (پاولی، ذیل تانائیس).از سدۀ 4قم که سرمتها (سارماتها، سرمطیان، سرامطه؛ قوم کهن چادرنشین آریایی) بر روسیۀ جنوبی و استپهای شمال قفقاز استیلا یافتند، این شهر نیز در قلمرو قدرت آنان قرار گرفت. در 115قم مهرداد ششم بزرگترین فرمانروای پونتوس (132-63 قم) بر این شهر مسلط گردید، ولی وی و پس از او پسرش، فارناکس دوم، از رومیان شکست خوردند و این سرزمین در 47 قم در روزگار یولیوس سزار، از ایالات روم گردید (ماله، 182؛ دایرةالمعارف فارسی، ذیل پونتوس).در نیمۀ سدۀ 5 م (430-453م) این سرزمین در یورش آتیلا، پادشاه هونها، بر امپراتوری روم از دست رومیها خارج شد (ماله، 373-375). تئودوسیوس دوم (408-450م) کوشید با تطمیع، خزران را به جنگ با هونها برانگیزد، گرچه آتیلا خزران را درهم شکست و پسرش آلاک را به حکومت بر آنان گماشت (449م)، ولی خزران بار دیگر بسیار قدرت یافتند و پیش از سدۀ 7م کریمه جزءِ قلمروشان شد و آنان بر دریای آزف مسلط گشتند و سازمانی جهت حمل و نقل میان دن و ولگا بنیاد نهادند (کوستلر، 31، 50).در فاصلۀ سالهای 21-31ق/642-652 م مسلمانان بارها از دربند قفقاز گذشتند و در سرزمین خزران پیش رفتند و کوشیدند جای پایی در بخش اروپایی قفقاز به دست آورند، ولی توفیق نیافتند. در آخرین جنگ (31ق/652 م) عبدالرحمن بن ربیعه سردار مسلمانان و 000‘4 تن از سپاهیان او کشته شدند و بقیه به کوهها عقب نشستند. حملات متقابل مسلمانان و خزران به یکدیگر تا سالهای 104-119ق/722-737م متناوباً ادامه یافت. آخرین حمله و پیروزی مسلمانان در 107ق/725م، در روزگار خلافت هشام بن عبدالملک (105-125ق/723-743م)، به سرداری مروان بن محمد، (که بعدها خلیفه شد و خلافت امویان با مرگ او به پایان رسید) صورت گرفت. خاقان خزران پیشنهاد صلح کرد. مروان به رسم معمول از او خواست اسلام بیاورد و خاقان پذیرفت، ولی چنین مینماید که اسلام او پایهای نداشته است، زیرا وی چند سال بعد به یهودیت گروید. هدف مسلمانان از این جنگها علاوه بر توسعۀ قلمرو اسلام دستیابی بر قسطنطنیه بود (یعقوبی، 2/ 318؛ کوستلر، 30، 31، 32).از سدۀ 3ق/ 9م (ح 226ق/860 م) تجاوز روسها، وایکینگها، وارانگیانها از اسکاندیناوی به سرزمین خزران و روم شرقی (بیزانس) آغاز گردید. قطار زورقهای آنها در رود دِنیپر به سوی دریای سیاه و در ولگا به سوی دریای خزر وحشت میآفرید. مسعودی از یک نیروی عظیم روس که در 300ق/913م وارد دریای خزر شده بود سخن میگوید. این «مردان شمال» بهتدریج با اسلاوهای باجگزار خود آمیختند و با قبول مسیحیت خلق و خوی اسلاوی گرفتند و در سالهای پایانی سدۀ 4ق/10م، روسی (به مفهوم امروزی آن) گشتند، ولی هنوز نامهای اسکاندیناویایی مانند اینگوار و هلگا داشتند، اما پسر این دو تن نامِ اسلامیِ اسویاتسلاو یافت (همو، 88-92، 119). اسویاتُسلاو، امیر نیرومند کشور کیف (حکومت: 964-972م) با مقهور ساختن خزران در 354ق/965م زمینۀ ضعف و زوال نهایی آنان را فراهم ساخت (همو، 120). پچنگها (پچناکها، پاتسیناکها) از چادرنشینان ترکنژاد (267-484ق/880-1091م) با کشتن اسویاتسلاو این سرزمین را تسخیر کردند، ولی جانشین اسوپانسلاو، ولادیمیر اول، بسیار زود این شهر را گشود و آن را به اقطاع به پسرش میتسلاو سپرد. بدینگونه آزف از نیمۀ سدۀ 4 تا نیمۀ سدۀ 5 ق/ نیمۀ سدۀ 10 تا نیمۀ سدۀ 11م. بخشی از پادشاهی تموتارکانِ (ناحیۀ خاوری کرانۀ تنگۀ کِرچ در دریای آزف) کیفِ روسیه شد. مسیحی شدن ولادیمیر و دیگر بازیهای سیاسی او با بیزانس شکست مجدد خزران را در 459ق/1067م در پی داشت. با زوال قدرت خزران، که در برابر امواج پیدرپی اردوی ترکان و نیز سپاه خلفای عباسی میایستادند، موجی تازه از حملات صحرا گردان بر این منطقه وارد آمد. این صحراگردان که روسها آنان را پولوتزی (پولوتسی یعنی زردگون، رنگپریده)، بیزانسیان کومان مجارها کون و همنژادان ترکشان قِبچاق (قپچاق) میخواندند بر این سرزمین تاختند (همو، 120، 126، 127) و این شهر را که به نام رئیسشان آزف (آزاق) نامیدند مرکز حکومت خویش (446-634 ق/1054-1237م) ساختند (قاموسالاعلام).پس از قوریلتای دوم، اوگتای قاآن در 632 ق/1235م، باتو پسر جوجی (جوینی، 1/155، 157) رئیس و خان اردوی زرین (آلتوناردو) که میبایست بر این بخش از جهان (استپهای شمال دریای سیاه تا مجارستان) فرمان راند با لشکری عظیم در 633 ق/1236م به حرکت درآمد. در این حمله باچْمان، خان قپچاق، که فرمانده اتحادیهای از قبایل قپچاق بود به دست منگو پسر تولوی کشته شد، ولی گروهی از قپچاقها تا 635 ق/ 1238م پایداری کردند که سرانجام بِرکه (بِرکای) آنان را مقهور ساخت. بدینگونه خاننشین دشت قبچاق، نامی که بعدها به قلمرو اردوی زرین داده شد، بهوسیلۀ باتو در شهر اردوئی نو بنیاد سَرای تأسیس یافت (ساندرز، 82، 83، 91). خاندان باتو (بنیباتو، تیرۀ کبود) از این تاریخ تا 761ق/1360م بر این سرزمین حکومت راندند. چهارمین خان این دودمان، برکه پسر جوجی (655-664ق/1257-1266م) نخستین خان مغول است که به اسلام گروید. با اسلام آوردن وی، این دین در میان اردوی زرین و قلمرو حکومت وی، نواحی شمال دریای سیاه و کرانۀ آزف، انتشار یافت. نوشتهاند که سپاهیان وی همه مسلمان بودند و افراد معتمد نقل کردهاند که در سپاه او رسم بر آن بود که هر سوار قالیچهای با خود همراه داشت تا بر آنها نماز گزارد (آرنولد، 165-174، به نقل از جوزجانی، 447-450).
جنواییها در 718ق/ 1318م، در دورۀ طولانی حکومت هشتمین خان مغول دشت قپچاق، غیاثالدین محمد اوزبک (712-741ق/1313-1341م که مورخان مسلمان از آن به عنوان عصر طلاییِ گسترش اسلام در میان قپچاقیان یاد میکنند)، از او اجازه گرفتند پایگاه بازرگانی خویش را در بندر کافا (از بنادر شبهجزیرۀ کریمه) از نو بسازند. چندی بعد در 732ق/1332م ونیزیها نیز رخصت یافتند تا در تانا (آزف) پایگاهی داشته باشند (بارتولد، خاورشناسی...، 90). بدینگونه آزف زمانی از مراکز مهم تجاری شرق و غرب گردید که ابریشم ختا و دیگر کالاهای خاور دور از این راه به اروپا بهویژه ایتالیا میرسید. در این پایگاههای تجاری جنوایی و ونیزی، اسقفگریهای رومی و نیز کنسولگری برپا شد، ولی در گسترش و تبلیغ مسیحیت در دشت قپچاق کاری از پیش نبردند (]انجمن هاکلیوت[، 19، 42، 44؛ ساندرز 164، 165).این بطوطه در دورۀ حکومت محمد اوزبک از قرم (قریم، کریمه) عازم ازاق (آزف) شد و پس از طی 18 منزل و یک روز کامل از میان آب و گل و لای به ازاق رسید. وی این شهر را چنین توصیف کرده: ازاق بر ساحل دریا واقع شده است و ساختمانهای خوب دارد. جنواییها و دیگران برای بازرگانی به آنجا میآیند. امیر شهر محمدخواجۀ خوارزمی به استقبال من آمد (ص 326). دیگر توصیفات ابن بطوطه از خانقاه، زاویه، گروه جوانمردان، قاریان خوشآوا، مراسم و تشریفات پذیرایی در آزف بیانگر مشخصات یک شهر اسلامی است. همچنین این فقره از سخن او دربارۀ آزف جالب توجه است: منبری نهادند، واعظ بر آن رفت و خطبۀ بلیغی... به عربی خواند و آنگاه آن را به ترکی شرح داد. در این اثنا قاریان که جلو منبر صف بسته بودند آیاتی از قرآن را با ترجیع عجیبی تکرار میکردند. سپس غنا آغاز شد... این آوازهای عربی را «قول» مینامند. آنگاه ترانههای دیگری که به فارسی و ترکی ساختهاند و آن را ملمَّع میگویند خواندند (همو، 327). ابن بطوطه میافزاید که معیشت مردم این نواحی از راه پرورش اسب است و اسب در میان آنان همان موقعیت را دارد که گوسفند در میان ما.ابوالفداء نیز که در همین زمان میزیسته در 4 جا به اختصار اشاره کرده است که، اَزَق شهری است بنام و باراندازی برای بازرگانان، واقع در زمینی هموار بر کرانۀ مصب رود تان در دریای ازق (صص 31، 33، 64، 216، 217).تسلط کامل اقتصادی جنواییها و ونیزیها بر بنادر آزف و دریای سیاه تا استیلای امیرتیمور گورگان بر روسیه ادامه یافت. اهمیت این پایگاههای تجاری برای اروپا بسیار فراوان بود تا آنجا که وقتی جانیبیگ، دهمین خان اردوی زرین (743- 758ق/1342-1357م) دو بندر تانا و کافا را از آنان گرفت، بهای ابریشم و ادویه در اروپا دوبرابر شد. در دوران سلطۀ ونیزیها از آتشسوزی بزرگی در تانا سخن رفته است (]انجمن هاکلیوت[، 37).غیاثالدین تُغْتَمِش (تقتامیش) آخرین خان قپچاقهای شرقی (778-799ق/1377-1395م) که به یاری امیرتیمور بر اریکۀ قدرت نشست پس از دستیابی بر تخت خاننشین دشت قپچاق و پیش راندن تا کرانههای دریای آزف درصدد توسعۀ قدرت خود در قلمرو امیرتیمور برآمد (بارتولد، گزیدۀ مقالات، 362، 363) امیرتیمور در 793ق/1391م برای گوشمال وی به دشت قپچاق تاخت و سرای، پایتخت اردوی زرین، را به تاراج گرفت و در 797ق/1395م پس از هزیمت تغتمش بر «قِرم و ازاق و قوپان (کوبان)... تاخت کرده و کمال تسلط و استیلا به ظهور رسانیدند» (یزدی، 583) و وحشیانه جمعیت غیرمسلمان تانا را قتل عام کردند (ساندرز، 162). با نابودی تغتمش بزرگی و یکپارچگی اردوی زرین نیز نابود شد و مهاجرنشینهای تجاری ونیزی و جنوایی کرانههای آزف و کریمه هم هرچند مانند تانا ویران نشد، ولی به سرزمینهایی متروک بدل گردید. با آنکه جنواییها در 808ق/ 1405م به آزف بازگشتند و به ترمیم ویرانیها پرداختند، اما دیگر جریان بزرگ تجاری خاور دور با اروپا رونق گذشته را بازنیافت.از این تاریخ چند تن از خاندان تغتمش و سپس خانان مسلمان کریمه بر آزف فرمان راندند تا آنکه در 876ق/1471م این شهر به دست سلطان محمد فاتح (855-886 ق/1451-1481م) گشوده شد و به دژی نظامی بدل گشت. جلوگیری از ورود کشتیهای اروپایی به دریای سیاه توسط دولت عثمانی از سویی و کشف راه تازۀ دریایی به هند (از جنوب آفریقا) از سوی دیگر، اهمیت اندکی را که بندر و دریای آزف تا آن زمان در بازرگانی داشت از میان برد. خاصه آنکه هجوم پیدرپی قزاقان کرانههای دن به این بندر حتى آمد و شد به دریای آزف و دریای سیاه را دشوار میساخت. قزاقان یکبار در 981ق/1573م و بار دیگر در 1047ق/1637م این شهر را از دست دولت عثمانی خارج ساختند. قزاقان دن در این یورش با پشتیبانی قزاقان زاپوروغ (زاپاروژتس) بر آزف چیره شدند و پس از قتل عام اهالی، تا 1051ق/1641م این شهر را مرکز یورشهای پیدرپی خویش بر کرانههای دریای سیاه ساختند (بستانی). دولت عثمانی ناوگانی نیرومند که با نیروی زمینی بزرگی تقویت میشد برای بازستاندن این بندر گسیل داشت. محاصرۀ شهر چندماه به درازا کشید و سرانجام نیروهای عثمانی بدون دستیابی به هدف بازگشتند. قزاقان نیز پس از آنکه دریافتند توانایی ندارند برای همیشه در آزف بمانند آن را رها ساختند. در این هنگام نیروهای عثمانی آن را اشغال کردند و به تقویت استحکامات آن پرداختند (1103ق/1691م). پترکبیر (1083-1137ق/1672-1725م) به منظور تبدیل روسیه به یک قدرت تجاری و دریایی برآن شد که بر کرانههای دریای بالتیک و سیاه دست یابد. نخستین لشکرکشی او در 1106ق/1695م برای تصرف آزف پس از 96 روز محاصره و کشته شدن 000‘20 تا 000‘30 تن از سپاهیانش با شکست روبهرو شد، ولی در سال بعد پس از 44 روز محاصره، آزف را گشود و تا 1123ق/1711م که در جنگ پروت شکست خورد آن را در تصرف داشت. در این سال دولت عثمانی با پیروزی بر روسیه، طبق معاهدۀ پروت، آزف را در تصرف گرفت. آتش جنگ بار دیگر در 1149ق/1736م درگرفت و روسیه با تحمل کشتۀ بسیار بر کریمه و شهرهای کرانۀ آزف چیره گشت. این پیروزی نظامی به پیمان صلح بلگراد (1152ق/ 1739م) انجامید. طبق این پیمان روسیه به مرزهای پیشین بازگشت و پذیرفت که دژ آزف ویران گردد و سرزمینهای پیرامون آن نامسکون بماند. در 1185ق/1771م در پی جنگهای خونین دیگر و برخلاف پیمان بلگراد، دژ آزف توسط روسیه ترمیم شد و سرانجام در 1188ق/1774م در روزگار کاترین دوم، امپراتریس روسیه، و عبدالحمید اول، سلطان عثمانی، آزف طبق پیمان صلح کوچک قینارجه (کچوک قینارجه) برای همیشه جزء روسیه گردید (لاموش، 145-149؛ فریدبک، 342).
آزف اکنون بندری است با کارخانههای ذوب فلزات، وسایل چاپ، ماشینهای خودکار و تجهیزات اداری. صنایع دیگر آن اینهاست: کشتیسازی (قایقهای ماهیگیری)، صنایع سبک (جوراببافی، کفش، لباس و جز آن)، فراوردههای غذایی (عمدتاً ماهی) و مصالح ساختمانی. این بندر دارای چند مدرسۀ پلیتکنیک، مرکز آموزشهای صنعتی، یک مدرسۀ تربیتی و موزۀ تاریخ و سنتهای بومی است.
آرنولد، توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمۀ ابوالفضل عزتی، دانشگاه تهران، 1358ش؛ آمریکانا، ذیل Soviet؛ ابن بطوطه، محمدبن عبدالله، رحله، بیروت، دارصادر، 1384ق/1964م؛ ابوالفداء، اسماعیل، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840م؛ اقبال، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، امیرکبیر، صص 568، 569؛ [انجمن هاکلیوت]، سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ دکترمنوچهر امیری، تهران، خوارزمی، 1349ش؛ بارتولد و.، خاورشناسی در روسیه و اروپا، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، ابنسینا، 1351ش؛ همو، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران امیرکبیر، 1358ش؛ بستانی (فؤادافرام)؛ پاولی، ذیل Tanais؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشا، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329ق/1911م؛ خوری، سلیم جبرائیل، شحاده، سلیم، آثارالادهار، المطبعةالسوریّة، 1291ق/1875م، ص 118؛ دایرةالمعارف بزرگ شوروی، چ 3؛ دایرةالمعارف فارسی، ذیل پونتوس، روم، سرمتها، سکوتیا، کاریا، پچنگ؛ زامباور، ادوارد ریتر، نسبنامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، خیام، 1356ش، صص 363، 365، 366؛ ساندرز، ج ج، تاریخ فتوحات مغول، ترجمۀ ابوالقاسم حالت، تهران، امیرکبیر، 1361ش؛ سلیمان، احمد سعید، تاریخالدولالاسلامیة، قاهره، دارالمعارف، ص 445؛ فریدبک، محمد، تاریخالدولةالعلیةالعثمانیة، بیروت، دارالنفائس، 1403ق/1983م؛ قاموسالاعلام (ترکی)؛ کالیستوف، د. پ.، تاریخ روسیۀ شوروی، ترجمۀ حشمتالله کامرانی، تهران، بیگوند، 1361ش،/196، 203، 204؛ کوستلر، آرتور، قبیلۀ سیزدهم، ترجمۀ جمشید ستاری، تهران، آلفا، 1361ش؛ لاموش، سرهنگ، تاریخ ترکیه، ترجمۀ سعید نفیسی، تهران، کمیسیون معارف، 1316ش؛ لوتسکی، و.، تاریخ عرب در قرون جدید، ترجمۀ پرویز بابایی، تهران، چاپار، 1356ش، ص 42؛ ماله، آلبر، تاریخ رم، ترجمۀ غلامحسین زیرکزاده، تهران، ابنسینا، 1343ش؛ مسعودی، علی بن حسین، مروجالذهب، به کوشش باربیه دومینار و پاوه درکورتی، پاریس، 1874م؛ وبستر جدید جغرافیایی؛ ویلتس، دوراکه، سفیران پاپ به دربار خانان مغول، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، خوارزمی، 1353ش، صص 157، 187، 188؛ یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، ادارۀ انتشارات فن، 1972م؛ یعقوبی، ابن واضح، تاریخ، بیروت، دارصادر.
هادی عالمزاده
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید