آبیاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 17 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237265/آبیاری
پنج شنبه 4 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
قنات از این قسمتها تشكیل میشود: الفـ گمانهها و مادرْچاه؛ بـ قسمت آبدِه، متشكل از چاههایی (میله) كه بر سفرههای آبدار زیرزمینی حفر میشوند؛ ج ـ خشگهكار، متشكل از چاههایی كه در زمینهای قابل نفوذ حفر شده و به منابع آب دسترسی ندارند؛ د ـ كوره، تونل یا مجرایی افقی با اندكی شیب كه میلهها را به یكدیگر میپیوندد و آب را از مادرچاه به مظهر میرساند، فاصلۀ بین دو چاه را پشته مینامند؛ ه ـ هَرَنج و مظهر قنات كه خروجی آب قنات است (قس: نوئل، 191؛ انگلیش، «خاستگاه...»، 171-175؛ براون، 9-12).عمق مادرْچاه و طول كوره و آبدهی قناتها متفاوت است (نوئل، 192). درواقع، قناتها تابعی از اقلیم ایران هستند، زیرا هرچه باران سالانه بیشتر باشد، طول قنات كمتر است و مادرچاه عمق كمتری دارد (صفینژاد، 13). به این ترتیب، قناتهایی كه در مناطق پایكوهی قرار دارند، معمولاً دارای میلههایی كمعمق و طولی كم هستند كه عمدتاً آب سفرههای سطحی موجود در مخروطافكنهها را گردآوری و به سوی سكونتگاهها هدایت میكنند (انگلیش، «خاستگاه...»، 170).قناتهای واقع در قسمتهای شرقی و مركزی ایران گاهی تا 50 كمـ طول دارند. عمق مادرچاه این قناتها معمولاً به بیش از 100 متر میرسد (همانجا). یزد كه دارای گستردهترین شبكۀ قنات بوده است، قناتهایی داشته كه طول بعضی از آنها به 150 كمـ و عمق مادرچاه آنها به 120 متر میرسیده است (واگلر، 438). در زمان حاضر هنوز قدیمیترین قنات یزد، به نام قنات یعقوبی به طول چهل كمـ و با عمر 900 سال، دایر است (افشار، 812). در كرمان، آبهای زیرزمینی در عمق «50 گز» (پتروشفسكی، 1 / 238) قرار داشته و عمق مادرچاه برخی قناتها به بیش از 250 متر میرسیده است (بكت، «آبهای ایران»، 240). عمیقترین مادرچاه در گناباد دیده شده كه بیش از 300 متر عمق داشته است (ناصرخسرو، 141؛ كرسی، 40؛ نوئل، 192؛ افضلالملك، سفرنامه، 148-149). مستوفی طول این قنات را 4 فرسنگ و عمق مادرچاه آن را 700 گز ذكر كرده است (ص 176). البته این عمق غیرمحتمل مینماید (پتروشفسكی، 1 / 238 و 239). متوسط آبدهی قناتها را حدود 5 / 1 مـ 3 در ثانیه دانستهاند (ایرانیكا)، اگرچه ممكن است این میزان تا 6 مـ 3 در ثانیه نیز برسد (نوئل، 192, 195, 196؛ براون، 12, 13). میزان آبدهی یك قنات گذشته از عمق مادرچاه و نحوۀ دسترسی به سفرههای آب زیرزمینی، تا حد زیادی به شیب بستر كوره (تونل) بستگی دارد (نوئل، 192). البته هرچه شیب بستر بیشتر باشد، امكان ریزش كنارهها و كوره بیشتر است.آبدهی قناتها، گذشته از نحوۀ نگهداری و لایروبی و نیز وسعت حوضۀ آبگیر به میزان بارندگی و نوسان فصلی و سالانۀ آن بستگی دارد (بكت، «قناتهای پیرامون كرمان»، 53-54).از تعداد قناتها در ایران و جهان اطلاع صحیحی دردست نیست، ولی مسلم است كه در دوران معاصر، روزبهروز از تعداد آنها كاسته میشود. كرسی تعداد قناتهای ایران را 000‘40 (ص 39) و هاملم تا 000‘50 حدس میزند (به نقل از براون، 18). انگلیش در 1968م تعداد قناتها را 500‘37 رشته ذكر میكند («خاستگاه...»، 175). طول تمامی قناتهای ایران را 000‘160 كمـ و آبدهی كل آنها را 000‘20 مـ 3 در ثانیه دانستهاند (قس: همانجا؛ كرسی، 39).آب قناتها معمولاً بر اساس مداری معین به سهمهایی تقسیم میشده است و گاهی تعداد كسانی كه از آب یك قنات معین استفاده میكردهاند (حقابهداران) به بیش از 000‘10 نفر میرسیده است. یك قنات ممكن است بسته به ویژگیهای خود و شرایط محلی بیش از یك روستا را آبیاری نماید (لمتون، 394-400).قناتها چند نوعند: معمولترین آنها، قناتهایی است كه مادرچاه آنها در پایكوهها و در مخروطافكنهها قرار دارد؛ مادرچاه برخی دیگر از قناتها در كنار رودخانهها و یا منابع دیگر آب است (پتروشفسكی، 1 / 241-242)؛ نوع دیگر، قناتهایی است «روباز» كه به «كی» یا «كه» موسوم بوده است (اصفهانی، 104-105).قناتهای دیگری نیز هست كه از طریق چاهها و مجرای زیرزمینی، آب چشمههای واقع در بلندیها را به دشت میرساند. این نوع قناتها بهویژه در جنوب ایران، در ساحل خلیجفارس وجود داشته است و هنوز در منطقۀ گاوبندی دیده میشود.ایران، موطن قنات است (كرسی، 38). قناتها در سرزمینهای دیگر، هرجا كه شرایط طبیعی ایجاب مینموده، همراه با اختلاط فرهنگی گسترش یافته است (ترول، 317). از دیدگاه جغرافیایی، قناتها در كمربندی میان °17 طول غربی تا °93 طول شرقی ــ از آفریقای شمال غربی و خاورمیانه تا آسیای مركزی ــ به طول 000‘10 كمـ گسترده است (براون، 17). اولین گام در گسترش قناتها را به دورۀ هخامنشی مربوط دانستهاند (همو، 3, 4). در این دوره، فن احداث قنات در غرب تا سواحل مدیترانه و در جنوب تا عربستان و مصر گسترش یافت (قس: انگلیش، «خاستگاه...»، 175-176؛ ترول، 327). استفاده از قنات در مصر از دورۀ تسلط ایرانیان (332-525 قم) و در عربستان، از قرن 5 قم معمول شد (ترول، 318؛ براون، 20). در شهرهای كركوك، اربیل و سلیمانیه (عراق) از قنات استفاده میكردهاند (انگلیش، «خاستگاه...»، 176). قنات با نام صهریج و فَلَج در عربستان سابقه داشته است (دایرةالمعارف اسلام، دوم). در افغانستان، قناتهای بسیار بهویژه در ناحیۀ قندهار وجود دارد (كرسی، 41). در بلوچستان (شولتز، 62 به بعد) و نیز در تركستان شوروی قنات وجود داشته است (بوسه، 320 به بعد). حدس میزنند كه در تركستان چین (سین كیانگ) از دورۀ سلسلۀ هان (26 قم ـ 220م) استفاده از قنات آغاز شده باشد (براون، 19) و تا دوران معاصر حدود 40٪ از مردم این نواحی به آب قناتها كه توسط كارگران ترك احداث شدهاند، متكی بودهاند. تأسیسات به دست آمده در این ناحیه مربوط به 120قم است (كرسی، 40).در دورۀ اسلامی، قناتها گسترش بیشتری یافتند. در این مورد، گردیزی خبر میدهد كه فاتحان عرب، در قرن اول ق / 7م، آبشناسانی از سیستان به مكه بردند تا در اطراف آن شهر به كارهای آبیاری بپردازند (ص 103). در این دوره، در برخی از مناطق عربستان از آب قنات استفاده میكردهاند (ترول، 318). در درۀ رود اردن، فلسطین و قسمتهای شرقی سوریه از قنات (صهریج، فقاره) استفاده میشده است (همو، 317؛ ویرت، «سوریه...»، 112-113). استفاده از قنات در قرن 1 و 2ق / 7 و 8 م به كمك مسلمانان در شمال آفریقا معمول شد و از آنجا به اسپانیا، قبرس و جزایر قناری راه یافت (انگلیش، «خاستگاه...»، 177). شهر نیكوزیا (در قبرس) تا سال 1945م بخشی از آب آشامیدنی خود را از قناتها تأمین میكرد (براون، 22).در شمال آفریقا، قناتها فقرا با دست بردگان ساخته شدهاند (همو، 24). در لیبی، قناتها در واحههای كُفْره، فِزّان و بهویژه در غَدامِس و نیز در تونس وجود داشتهاند (ترول، 319). در مراكش از قناتها با نام «رِتاره» (همو، 321) یا «ختاره» در دامنههای شمالی كوههای اطلس، بهویژه در پیرامون شهر مراكش استفاده میشود. بیشترین توسعۀ قناتها در خارج از سرزمین اصلی ایران در مناطقی از الجزایر و مراكش بوده است (انگلیش، «خاستگاه...»، 177).فن ایجاد قنات همراه با فرهنگ اسلامی به اروپا راه یافت (براون، 25-26) و به صورتی جنبی در استان كاتالونیا و در مادرید (اسپانیا) مورد استفاده قرارگرفت (همو، 58, 111). در اروپای مركزی، اخیراً قناتهایی در باواریا یافت شده است (انگلیش، «خاستگاه...»، 178). در آمریكای لاتین قناتها را گالریا مینامند و ظاهراً توسط اسپانیاییها در این سرزمین معمول شده است (دایرةالمعارف اسلام، دوم)؛ در مكزیك (كیركبی، 53) و شمال شیلی (انگلیش، همانجا) قنات وجود داشته است. در هونولولو بخش قابل توجهی از آب مورد نیاز توسط قناتها تأمین میشده است (كرسی،44).در مورد آمریكای جنوبی بعضی این سؤال را مطرح میسازند كه آیا قناتها واقعاً توسط اسپانیاییها به این سرزمین آمده یا ابداعی است بومی، كه باید حاصل فرهنگهای باستانی سرخپوستان شمرد (ترول، 321 به بعد).
این روش در روستاهای حاشیۀ كویر، بهویژه در زمینهای شیبدار و عمدتاً به منظور كشت صیفی، در ایران مورد استفاده بوده است. در این روش، كوزههایی را تا گلوگاه در خاك فرو میبردند و از آب پر میكردند و با استفاده از نم موجود در پیرامون كوزهها به كشت میپرداختند. كوزهها در موقع لزوم توسط شخصی از آب پر میشد (صفینژاد، مبانی جغرافیای انسانی، 167).
باتوجه به ارزش آب و اهمیت آبیاری، وجود سازمان مخصوصی برای تقسیم آب براساس واحدهای دقیق محلی ضرورت داشته است و سمت میرابی در اجتماع روستایی از منزلت خاصی برخوردار و غالباً مقامی موروثی بوده است (لمتون، 400). ابن حوقل خبر میدهد كه حرمت میراب در مرو از والی معونه بیشتر بوده است (ص 171؛ قس: اصطخری، 207). لمتون، خانوادهای را در شیراز ذكر میكند كه چندین پشت سمت میرابی داشتهاند (ص 400). با این همه، تعیین میراب در همهجا مرسوم نبوده است و در بسیاری از نقاط، روستاییان خود امر تقسیم آب را بهعهده داشتهاند. درواقع، وظیفۀ میراب در جاهایی اهمیت مییافت و كسی به سمت میرابی منصوب میشد كه به نحوی كمبود آب یا پیچیدگی در تقسیم آن، چنین شغلی را ایجاب میكرد (همو، 402). میراب در جاهای مختلف عنوانهای گوناگون داشته است: در سیستان، آبیار (همو، 404)، در یزد، میراب، جویبان، سرطاق و یا طاقدار (افشار، 926). در هرات دو اصطلاح میراب و میرابانه معمول بوده است (ابونصری هروی، 15). مزد میراب به صورت نقدی یا جنسی (از محصول) پرداخت میشده است. شاردن از وجوه و هدایایی كه روستاییان مستمراً یا در مواقع ضرورت مجبور به پرداخت آنها به میرابان بودند، خبر میدهد (4 / 305-306). در یزد، میراب گاهی مزد خود را به صورت «سهم آب» دریافت میداشته است، بدینترتیب كه از هر حقابهدار مقدار معینی از زمان آب كم میكرده و در آخر قسمتی از آب را یكجا به خود اختصاص میداده است (افشار، 926). میرابها برای انجام و نظارت بر امر تقسیم آب دستیارانی نیز داشتهاند. تقسیم آب براساس واحدهای اندازهگیری در محل صورت میپذیرفته است. واحدهای تقسیم آب را میتوان به سه دستۀ عمده تقسیم نمود: الف ـ واحدهای وزنی مانند خروار؛ ب ـ واحدهای حجمی، مانند سنگ؛ ج ـ واحدهای زمانی، مانند فنجان، پیاله، پیكل و ساعت آفتابی(صفینژاد، نظامهای آبیاری، 124 به بعد).از ویژگیهای عمدۀ واحدهای اندازهگیری آب، تنوع بسیار آنها به اقتضای مكانهای مختلف است، بدین معنی كه مقدار یك واحد معین در جاهای مختلف، متفاوت است. واحد عمومی و رسمی در مورد آب، سنگ است كه مقدار آن برحسب لیتر در ثانیه در جاهای مختلف، تفاوت دارد (لمتون، 699-700)، اما بهطور كلی، این واحد مقدار آبی است كه بتواند یك سنگ آسیا را به حركت در آورد.تنوع بسیار در واحدهای اندازهگیری آب حتى در یك ناحیۀ معین نیز به چشم میخورد، چنانكه در یزد واحدهای جرّه، سهم، دانگ، سبو، دست، جوب، طشتك، بهر، كرت، طاق، طسوج، سنگ و چارك بهكار میرفته است (افشار، 926 به بعد). آب قنات در بسیاری جاها به دانگ و سهم تقسیم میشده است كه این واحد خود تقسیماتی به نام فنجان داشته است (لمتون، 699). در كاشان واحدهای دانگ، جوب و طاق، البته با مقادیری متفاوت، معمول بوده است. هر طاق برابر 12 ساعت آب و هر جوب، 28 طاق یعنی 14 شبانهروز بوده است. از سوی دیگر، هر طاق به 75 سرجۀ دهستانی تقسیم میشده است كه هر شش و یک چهارم سرجه برابر یك ساعت (نجومی) آب بوده است. سرجه جامی بوده نازك و سبك از مس به شكل یك نیمه تخممرغ كه ته آن سوراخ كوچكی داشته است. این جام را در ظرف بزرگ پر از آبی مینهادند و هر بار كه از آب پر میشد، آن را خالی میكردند و باز بر روی آب قرار میدادند. بدینسان، این جام در هر 12 ساعت، 75 بار پر و خالی میشده است كه این مقدار برابر یك طاق آب بوده است (كلانترضرابی، 77- 78). این جام را در نواحی دیگر فنجان (لمتون، 700)، پیكل و فنكال (بارتولد، آبیاری، 17). سبو و كشت (خوارزمی، 69) و جز آن مینامیدهاند.
اساس مجموع قوانین و مقررات بهرهبرداری از منابع گوناگون آب بر شرع و عرف استوار است. در اسلام منابع آب بهطور كلی به 3 دسته تقسیم میشوند: رودخانههای بزرگ و كوچك، چاهها و چشمهها (لمتون، 380، 381) بهرهبرداری از منابع بزرگ آب مانند دریاها، دریاچهها و رودخانههای بزرگ از لحاظ شرع و عرف مشمول قواعد و مقررات خاص نمیگردد. اصولاً منابع بزرگی كه به خودی خود و به صورت طبیعی در اختیار انسان قرار داشته باشند و انسان در پدید آمدن آنها دخالتی نداشته باشد، متعلق به عموم است، مانند آب فرات، دجله و جیحون (خنجی، 273). از سوی دیگر، همهكس حق شرب از تمامی منابع را دارد (كاپونرا، 19) و این حق برای حیوانات نیز در نظر گرفته شده است (خنجی، 274). در زمینۀ آبیاری، در مورد رودخانههای كوچك و نیز آبهایی كه به سبب دخالت انسان فراهم آمده باشند، مانند آب چاه و قنات، پیوسته قوانین و مقررات خاصی وجود داشته است. در استفاده از رودخانههای كوچك، همیشه زمینهای بالادست در برداشت آب بر زمینهای پاییندست مقدماند، اما مقدار آب برداشتی بر مقررات و قرار و مدارهای محلی استوار است (كاپونرا، 22-23)، به نحوی كه به زمینهای پاییندست صدمهای وارد نیاید (لمتون، 381-382). نهرها نیز متعلق به كسانی است كه آنها را حفر كردهاند و هم ایشان حق استفاده از آنها را دارند (همو، 382؛ كاپونرا، 22). در منابع اسلامی این مقررات برای چشمه دیده میشود: الفـ چشمههای طبیعی، كسانی كه زودتر از آب آنها برای آبادانی استفاده كرده باشند، در بهرهبرداری از آنها حق تقدم دارند؛ ب ـ چشمههایی كه اشخاص حفر كرده باشند، اینها همراه با حریمشان به منزلۀ ملك خصوصی است؛ ج ـ چشمههایی كه در ملك اشخاص پدید آید، جزء ملك ایشان خواهد بود (لمتون، 408- 409). مطابق همین مقررات، چاهها نیز انواع چندی دارند: الف ـ چاههای عمومی؛ ب ـ چاههای خصوصی كه در مراتع به منظور تأمین آب آشامیدنی احشام حفر شده باشند؛ ج ـ چاههای خصوصی كه در حكم ملك خصوصی است (همو، 408؛ قس: ماوردی، 308ـ324).یكی از مسائل اساسی در استفاده از اینگونه منابع آب، رعایت حریم آنهاست (كاپونرا، 31 به بعد؛ لمتون، 364-365). كرجی در كتاب استخراج آبهای پنهانی باتوجه به موقعیت منابع آب، بهویژه ساختار زمین و جنس خاك، به بحث از حریم میپردازد (صص 49-52). او برای قناتهایی كه در كنار رودخانههای بزرگ، مانند دجله، قرار دارند، حریمی قائل نیست و برای قناتهایی كه در پایكوهها و جاهای دیگر حفر میشوند، حدود 500 ذراع حریم قائل شده است (صص 46-47). در ایران، حریم چاههایی كه به منظور تأمین آب آشامیدنی حفر میشوند، حدود 20 متر و برای چاههایی كه برای آبیاری حفر میشوند، 30 متر است. حریم قنات در زمینهای سست و رسوبی حدود 500 متر و در زمینهای سخت، 250 متر از هر دو طرف رشته قنات در نظر گرفته شده است (لمتون، 364-365؛ كاپونرا، 126-127). بهطوركلی، میتوان مقررات مربوط به آب و آبیاری را بر پایۀ 3 دسته مقررات مطرح ساخت: الف ـ قرار و مدارها و آداب محلی و سنتی كه تا حدی خاص هریك از مناطق است؛ ب ـ قانون اساسی كشور؛ ج ـ قوانین و مقررات خاص مربوط به نحوۀ مالكیت و بهرهبرداری از منابع آب (كاپونرا، 124). البته، با وجود همۀ این مقررات، پیوسته اختلافهایی بر سر آب و حقابه وجود داشته است. نكتۀ اساسی این كه، آب و زمین، به عنوان دو عامل مؤثّر و اساسی در تولید زراعی، در سرزمینهای خشك و نیمهخشك، از یكدیگر تفكیكناپذیرند، بدین معنی كه
مالكیت هر دو عامل غالباً بهطور سنتی در دست یك نفر بوده است و بر همین اساس در واگذاری ادواری زمین به منظور تولید زراعی، معمولاً آب نیز همراه زمین به زارع واگذار میشده است. بدینسبب، تمامی كسانی كه دارای نسق زراعی بودهاند، حقابه نیز داشتهاند (لمتون، 274-291).
همگام با تغییرات ایجاد شده در مناسبات اجتماعی ایران و نیز درنتیجۀ تغییرات در روابط تولیدی، روشهای بهرهبرداری از منابع آب با دگرگونیهایی روبهرو شد. این دگرگونیها، بهویژه با اجرای قوانین اصلاحات ارضی شدت یافت. بیش از هر چیز، تغییر روابط مالكیت، و درنتیجه هر چه اختصاصیتر شدن عوامل تولید، ازجمله آب، کاربرد روشهای خصوصی تهیه و بهرهبرداری از منابع آب را ضروری ساخت. در این میان، بسیاری از كارشناسان، روشهای سنتی استخراج و بهرهبرداری منابع آب را ابتدایی، نارسا و عاملی بازدارنده در راه افزایش تولید زراعی بهشمار میآوردند (انگلیش، «خاستگاه...»، 178-179؛ كریستیان سن ـ ونیگر، 82، ویرت، «ابداع و پیشرفت...»، 396-403). روی آوردن به احداث چاههای عمیق و نیمهعمیق و گسترش روزافزون آنها، بهویژه از دهۀ 1340ش باعث تغییراتی شدید در نظام بهرهبرداری از منابع آب شد كه قبل از هرچیز موجب از میان رفتن روشهای سنتی استخراج و بهرهبرداری از منابع آب گردید (هارتل، 95؛ كرسی، 37؛ بومونت، «آب...»، 177).اگرچه كاربرد روشهای نو در استخراج و بهرهبرداری از منابع آب، بهطوركلی و بهویژه در كوتاهمدت، به گسترش سطح زیر كشت و افزایش تولید در واحد زمین منجر شد (ویرت، «ابداع و پیشرفت...» 379 به بعد)، و نیز مسائل و دعاوی سنتی بر سر حقابهها را تا حد زیادی از میان برداشت، اما از سوی دیگر، مسائل تازهای در رابطه با بهرهبرداری از منابع آب مطرح ساخت. این مشكلات را میتوان زیر 3 عنوان كلی كاملاً مرتبط به یكدیگر مطرح ساخت:
چاهها بهویژه چاههای عمیق، امكان بهرهبرداری از سفرههای عمیقتر آب را كه معمولاً خارج از دسترس قناتها قرار دارند فراهم میسازند و این امر، اگرچه به امكانات بهرهبرداری از ابهای زیرزمینی میافزاید، از آبدهی سایر منابع بهویژه قناتها میكاهد و غالباً باعث خشك شدن و از میان رفتن آنها شده است. پایین رفتن بسیار زیاد سطح آبهای زیرزمینی در مقیاسی وسیع نتیجۀ مستقیم این روند بوده است.
چاههای عمیق، برای همۀ كشاورزان از نظر مالی امكانپذیر نیست. از سوی دیگر، باتوجه به وسعت زمینهایی كه در اختیار غالب زارعان قرار دارد، اصولاً احداث اینگونه چاهها مقرون به صرفه نمینماید. این مسئله بهخصوص هنگامی كه هزینههای جاری و نگهداری به هزینههای اولیۀ احداث و مسائل مربوط به تهیۀ لوازم یدكی و خدمات تعمیراتی اضافه گردد، به وجهی شدیدتر مطرح خواهد بود. بدینترتیب، اگرچه بهرهبرداری از منابع آب از طریق چاههای عمیق، برخلاف قناتها، قابل كنترل است، اما باتوجه به لزوم اطلاعات فنی و نیاز به سوخت و لوازم یدكی، استفاده از آنها در نواحی مخلف پیوسته با مشكلات متعددی همراه بوده است.
عدم رعایت حریم چاهها و گسترش بیرویۀ آنها، گذشته از تأثیر منفی بر منابع سنتی تأمین آب و نیز درهم ریختن حقوق و حقابههای سنتی، بر آبدهی خود چاهها نیز بیتأثیر نبوده است، تا آنجا كه بسیاری از دعاوی بر سر خشك ماندن بعضی چاهها به علت حفر چاههای دیگر، مطرح است.
ابن بلخی، فارسنامه، به كوشش علینقی بهروزی، شیراز، اتحادیۀ مطبوعاتی فارس، 1343ش؛ ابن حوقل، ابوالقاسم، محمد، صورةالارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1345ش؛ ابن رسته، احمدبن عمر، الاعلاق النفیسه، ترجمۀ حسین قره چانلو، تهران، امیركبیر، 1365ش؛ ابن فقیه، احمدبن محمد، مختصر البلدان، ترجمۀ ح، مسعود، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1349ش؛ ابودلف، مسعربن مهلهل، سفرنامه، به كوشش ولادیمیر مینورسكی، ترجمۀ ابوالفضل طباطبایی، تهران، فرهنگ ایران زمین، 1342ش؛ ابونصری هروی، قاسم بن یوسف، رسالۀ طریق قسمت آب قُلب، به كوشش مایل هروی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347ش؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالك و ممالك، به كوشش ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1347ش؛ اصفهانی، محمدمهدی، نصف جهان فی تعریف الاصفهان، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، امیركبیر، 1340ش؛ افشار، ایرج، یادگارهای یزد، تهران، انجمن آثار ملی، تهران، 1348ش؛ افضلالملك، غلامحسین، تاریخ و جغرافیای قم، تهران، وحید، 1356ش؛ همو، سفرنامۀ خراسان و كرمان، به كوشش قدرتالله روشنی، تهران، توس؛ ایرانیكا؛ بارتولد، و. و.، آبیاری در تركستان، ترجمۀ كریم كشاورز، دانشگاه تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1350ش؛ همو، تذكرۀ جغرافیای تاریخی ایران، ترجمۀ حمزه سردادور، تهران، توس، 1358ش؛ بانك مركزی ایران، بررسی تحولات اقتصادی كشور بعد از انقلاب، تهران، ادارۀ بررسیهای اقتصادی، 1363ش؛ پتروشفسكی، ایلیا پاولویچ، كشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، نیل، 1355ش؛ تاریخ سیستان، به كوشش ملكالشعراء بهار، تهران، زوار، 1314ش؛ تحویلدار، میرزاحسینخان، جغرافیای اصفهان، به كوشش منوچهر ستوده، دانشگاه تهران، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، 1342ش؛ جواهركلام، علی، زندهرود، تهران، مطبعۀ مهر، 1313ش؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر ستوده، دانشگاه تهران، 1340ش؛ حسینی ابری، حسن، بررسی اجمالی طومار شیخ بهائی، روابط علمی و بینالمللی دانشگاه اصفهان، 1361ش؛ خنجی، فضلالله بن روزبهان، سلوك الملوك، به كوشش محمدعلی موحد، خوارزمی، 1362ش؛ خوارزمی، محمدبن احمد، مفاتیح العلوم، ترجمۀ حسین خدیوجم، تهران، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش؛ دائرةالمعارف الاسلام، ذیل Kanàt؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، امیركبیر، 1336ش؛ صفینژاد، جواد، نظامهای آبیاری سنتی در ایران، دانشگاه تهران، 1359ش؛ همو، مبانی جغرافیای انسانی، دانشگاه تهران، 1363ش؛ غراب، كمالالدین، بلوچستان، یادگار مطرود قرون، تهران، كیهان، 1364ش؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی بن حسن قمی، به كوشش جلالالدین تهرانی، تهران، توس، 1361ش؛ كرجی، محمدبن حسن، استخراج آبهای پنهانی، ترجمۀ حسین خدیوجم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1345ش؛ كلانتر ضرابی، عبدالرحیم، تاریخ كاشان، به كوشش ایرج افشار، تهران، امیركبیر، 1356ش؛ گردیزی، عبدالحی بن ضحاك، زینالاخبار، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1347ش؛ گنجی، محمدحسن، سی و دو مقالۀ جغرافیایی، تهران، سحاب، 1353ش؛ گیرشمن، ر، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمد معین، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1355ش؛ لمتون، ا ك س ، مالك و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش؛ ماوردی، علی بن محمد، الاحكام السلطانیه، به كوشش ماكسیمیلیانی انگری، بن، 1853م؛ مستوفی، حمدالله، نزهةالقلوب، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، طهوری، 1336ش؛ مشیرالدوله، جعفرخان، رسالۀ تحقیقات سرحدیه، به كوشش محمد مشیری، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1348ش؛ ناصرخسرو، ابومعین، سفرنامه، به كوشش غنیزاده، برلین،كاویانی، 1341ق؛ نجمالملك، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، مطبوعاتی علمی، 1341ش؛ نرشخی، محمدبن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمدبن محمدبن نصر قباوی، به كوشش مدرس رضوی، توس، 1363ش؛ ورجاوند، پرویز، سرزمین قزوین، تهران، انجمن آثار ملی، 1349ش؛ وزیری كرمانی، احمدعلیخان، تاریخ كرمان (سالاریه)، به كوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، دانشگاه تهران، 1340ش؛ هفت كشور یا صورالاقالیم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1353ش؛ هنرفر، لطفالله، راهنمای اصفهان، سازمان جلب سیاحان، 1345ش؛ نیز:
Beaumont, P., «A Traditional Method of Ground Water Utilisation in the Middle East», in Ground Water, vol. 11, No. 5, 1973; id, «Water, Resource Development in Iran», Geographicl Journal, 140, 1974; id, G. H, Blake and J. M. Wagstaff, The Middle East: A Geographical Study, London, 1976; Beckett, P. H. T., «The Waters of Persia», Geographical Magazin, 24, 1951; id «Qanats around Kirman», Journal of the Royal Central Asian Society, 40, 1953; id, «Agriclture in Central Persia», in Tropical Agriculture, 34, 1957; id, and E. D. Gordon, «Land Use and Settlement round Kerman in Southern Iran», Geographical Journal, 132, 1966; Beckinsale, R. P., «Human Response to River Regimes», in Chorley, R. J. (ed), Introduction to Geographical Hydrology, London, 1974; Bobek, H., «Beiträge zur Klima-Ökologischen Gliederung Iran», in Erdkunde, 6, 1952; id, «The Vegetation of Iran», in W. B. Fisher (ed.) The Cambridge History of Iran, vol. I, 1968; Braun, C., Teheran, Marrakesch und Madrid, ihre Wasserversorgung mit Hilfe von Qanaten, Bonner geographischen Abhandlungen, 52, 1974; Busse, W., Bewässerungswirtschaft in Turan, Veröffentlichungen des Reichs – Kolonialamts, Nr. 8, Jena, 1915; Butler, M. A., «Irrigation in Persia by Kanats», Civil Engineering, 3, 1933; Caponera D. A., Water Laws in Moslem Countries, Rome, 1954; Christiansen-Weniger, F., «Alte, Methoden der Wassergewinnung für Bewässerungszwecke im Nohen und Mittleren Osten», Wasser und Nahrung, 1961; Cressey, G. B., «Qanats, Karez and Foggaras», Geographical Review, Jan, 1958; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, 1966; Ehlers, E, Traditionelle und moderne Formen der Landwirtschaft in Iran, 64, Marburg, 1975; id, Iran: Grundzüge einer geographischen Landeskunde, Darmstadt, 1980; English, P. W., City and Village in Iran, University of Wisconsin Press, 1966; id, «The Origin and Spread of Qanats in the Old World», in Proceedings of the American Philosophical Society, vol. 113, No. 3, 1968; Fisher, C. B., «Irrigation Systems of Persia», Geographical Review, 18, 1928; Fisher, W. B., «The physical Geography of Iran» Cambridge History of Iran, vol. I, 1968; id, The middle East, London, 1971; Forbes, R. J., The Conquest of Nature, London, Pelican, 1971; Ganji, M. H., «The climate of Iran», Cambridge History of Iran, 1968, vol. I; Gaube, H., Iranian Cities, New York, 1979; Hartl, M. Das Najafabadtal, Regensburg, 1979; Huff, D., «Der Alexanderwall, eine Grenzbefestigung zwischen Iran und Turan», Zeitschrift für Geschichte der Baukunst, 11, 1981; Kirkby, A. V., «Primitive Irrigation», in Chorley, R. J. (ed.), Introduction to geographical Hydrology, London, 1974; Kreeb, K., Ökologische Grundlagen der Bewässerungskulturen in den Subtropen, Stuttgart, 1964; Kuros, Gh. R., Iran Kampf um Wasser, Berlin, 1943; Laessoe, J., «Reflexions on Modern and Ancient Oriental Water Works», Journal of Cuneiform Studies, 7, 1958; Lambton, A. K. S., The Persian Land Reform, London, 1968; Marcus, A., «Das Schöpfrad der zilizischen Ebene», Tropenpflanzer, 34, 1931; Neumann, H., Die physisch – geographischen Grundlagen der Künstlischen Bewässerung des Iran und Irak, Leipzig, 1953; Noel, E., «Qanats» Journal of the Royal Central Asian Society, 31, 1944; Oberlander, T. M., «The Hydrography of Iran», Cambridge History of Iran, 1968; Philbrick, A. K., This Human World, New York, 1963; Polak, J. E., «Agrarische Verhältnisse in Persien», Mitteilungen der geographischen Gesellschaft, Wien, 1862; Saedlou, H., Der Einfluss der Bewässerung auf die, Volkswirtschaft und Landwritschaft im Iran, (Diss.), Bonn, 1960; Scholz, F., «Beobachtungen über künstliche Bewässerung und Nomadismus in Belutschistan», Erdk Wissen, H. 26. Wiesbaden , 1970; Stein, A., «Archaeological Reconnaissances in Southern Persia», Geographical Journal, 83, 1934; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Stratil – Sauer, G., «Kanate, persische künstliche Bewässerungs - anlagen», Die Umschau, 41, 1937; Troll, C., «Qanat – Bewässerung in der Alten und Neuen Welt», Mitteilungen der österreichischen geographischen Gesellschaft, 105, Heft 3, 1963; Vageler, P., «Aus Persiens Landwirtschaft», Illus. Halbmonat. U. Fortschritte im Ackerbau, 19, 1930; Wirth, E., Syrien – eine geographische Landeskunde, Darmstadt, 1971; id, «Technological Innovation and Development in the Middle East», Man, Culture and Settlement, New Delhi, 1977; Wittfogel, K., Die Orientalische Despotie, Frankfurt / M., 1977; Wulff, H. E., The Traditional Crafts of Persia, London, 1966.
عباس سعیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید