آبیاری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 17 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/237265/آبیاری
جمعه 5 اردیبهشت 1404
چاپ شده
1
در قسمتهای خشكتر كه رودخانهها و نهرهای منشعب از آنها حجم آبی ناچیز و جریانی غیردائمی دارند، از گذشتۀ دور عمدتاً از آببندها استفاده میشده است. ساختمان این بندها به منظور جمعآوری و جلوگیری از هدر رفتن آب و تقسیم عادلانۀ آن میان حقابهداران احداث میشده است. نمونۀ عجیب و بینظیر آن بند دامغان است كه آب حاصله از ارتفاعات را جمع و به «120 قسمت برای آبیاری 20 قریه» تقسیم میكرده است، به نحوی كه «مقدار آب هیچیك از این جویها به نفع صاحب آن زیاد نمیشده» و نیز ممكن نبوده 2 جوی به هم درآمیزند (ابودلف، 81-82؛ افضلالملك، 25).وسیلۀ دیگری كه حكم همین آببندها را داشته است، تختههایی سوراخدار بوده كه به منظور تقسیم عادلانه و مساوی آب و هدایت آن به محلههای مختلف، در جلو آب نهاده میشده است (بوسه، 36)، چنانكه در مورد تقسیم آب مرغاب عمل میشده و این آب به همین نحو میان بیش از 000‘10 تن تقسیم میشده است (اصطخری، 207). در این نحوۀ تقسیم، با نوسان آب رودخانه، سهم هریك از حقابهداران نیز بهطور یكسان (عادلانه) نوسان داشته است (ابن حوقل، 171). آب نهرهای منشعب از هریرود نیز به همین روش كه در آنجا به «قُلْب بستن» موسوم بوده، تقسیم میشده است (ابونصری هروی، 159). آبادانی بسیاری از روستاها عموماً به این آببندها بستگی تام داشته است.یكی از نمونههای بسیار دقیق و جالب در روش تقسیمبندی آب رودخانه كه تا این اواخر بهكار میرفته، در زایندهرود اصفهان وجود داشته است. آب این رود به نسبت معین و معلوم در نهرهایی كه در اصطلاح محلی به آنها مادی، یعنی مجرای منشعب از رودخانه، میگویند، جریان مییافته و باغها و اراضی شهر را مشروب میكرده است. تحویلدار در جغرافیای اصفهان، 105 مادی برمیشمارد كه از دو سوی رودخانه جدا میشده و 526 قریه را مشروب میساختهاند (صص 37- 38).مادیهای مشهور اصفهان اینهاست: 1. مادی نیاصَرْم، بزرگترین مادی، به هنگام پرآبی حدود 200 سنگ آب داشته و جمعاً 32 قریه را مشروب میساخته است؛ 2. مادی فرشادی با حجم آبی برابر 1/4 مادی نیاصرم، جمعاً 12 قریه را آب میداده است؛ 3. مادی شاه كه خاصۀ عمارات و باغات دولتی بوده است. آب این مادی 1/2 مادی فرشادی بوده و جمعاً 14 قریه را آبیاری میكرده است؛ 4. مادی قُمْش كه پس از نیاصرم از سایر مادیها معتبرتر بوده و جمعاً 23 قریه را مشروب میساخته است؛ 5. مادی فَدَیْن یا فدا یا فَدَن كه بسیاری از محلات شهر و برخی از قراءجی را آبیاری میكرده است؛ 6. مادی تیران یا تهران كه با عبور از كنار شهر جمعاً 7 قریه را آبیاری میكرده است (اصفهانی، 99-104؛ تحویلدار، 40؛ جواهركلام، 15؛ هنرفر، 14-15). آب هر مادی به چند نهر و آب هر نهر به چند لت و آب هر لت به چند جوی تقسیم میشده است (تحویلدار، 38).آنچه مسلم است این كه آب زایندهرود از روزگاران قدیم براساس حقابهای معین برای هریك از نواحی و روستاها به نحوی كه آب تلف نشود، به نهرها و شعبههای زیادی تقسیم میشده است (قس: ابن حوقل، 109). بنابر نوشتۀ ابن رسته در كتاب الاعلاق النفیسه، اردشیر بابكان نخستین كسی بود كه آب زندهرود را تقسیم كرد و برای هر قریهای از روستاها سهمی مشخص و معلوم با زمانی محدود قرار داد (ص 183). تقسیم آب زایندهرود در روزگاران بعدی نیز معمول بوده است (جواهركلام، 11). بنابر نوشتۀ تحویلدار این تقسیمبندی بر اساس «قواعد طبیعی و براهین هندسی، تفاوت هوای هر محل و بُعد مسافت هر بلوك و مقدار اراضی هر قریه و آبخور طبیعت هر زمین...، زمان و مكان،كماً و كیفاً نسبت به هم و از روی بینایش و پیمایش درخور گنجایش» صورت گرفته و «هر موضعی را بهرهای» بخشیدهاند. همو (صص 38-41) صورت تقسیم آب زایندهرود را همانگونه كه «قدیماً» تعیین شده است، چنین نقل میكند:
به استناد متن فرمان منسوب به شاه طهماسب، ظاهراً در دورۀ صفویه به علت اختلاف در قرار و سهام رودخانه، تقسیمبندی تازهای صورت گرفته است و طوماری در 21 صفحه به صورت ضمیمۀ فرمان در مورد «ترتیب تقسیم و اسامی قرار و قصبات و املاك و مزارع و عمارات و باغها» تهیه كردهاند (جواهركلام، 12-13) كه تهیه و تنظیم آن را به شیخ بهائی نسبت میدهند (هنرفر، 14). مطابق این طومار سال را به 360 روز تقسیم كردهاند: از اول نوروز تا 15 خرداد بهرهبرداری از آب رودخانه برای همهكس آزاد است، از روز 16 خرداد تا اول آذرماه كه جمعاً 165 روز میشود، آب رودخانه را به 33 سهم قسمت كردهاند كه هر سهمی 5 شبانهروز است و هر بلوك براساس سهم خود، آب دریافت میكند (جواهركلام، 13-14)؛ لمتون 150 روز از 165 روز را سهم 2 بلوك ذكر كرده است كه صحیح نیست (ص 383-384؛ قس: حسینی ابری، 10). از اول آذر تا آخر سال بهرهبرداری از آب یك بار دیگر آزاد میگردد. براساس این طومار سهم هریك از بلوكها بدین شرح است:
البته در مواقع كمآبی ترتیبی اتخاذ میشود تا هر بلوك و هر زیر بلوك و قریه و مزرعه آب مورد نیاز خود را به صورتی «عادلانه» دریافت دارد (حسینی ابری، 9 به بعد). در تعلق این فرمان به شاه طهماسب و نیز تنظیم طومار توسط شیخ بهائی تردید كردهاند (جواهركلام، 13-14). عدهای نیز معتقدند كه طومار موجود، اصلاح شدۀ طوماری قدیمی بوده است (حسینی ابری، 8، 18-22). به هر حال در طول زمان، بهویژه در سالهای اخیر، تقسیم آب زایندهرود تغییراتی پذیرفته است.
روش دیگر بهرهبرداری از آب رودخانهها، بهویژه رودخانههایی كه سطح آب آنها بسیار پایینتر از سطح زمینهای زراعی بوده است، استفاده از دلو برای بالا كشیدن آب رودخانه است (كورس، 61-62) كه در سرزمینهای عربی به شَدوف و در هند به پیكوته موسوم است (بكین سیل، 146). اگرچه شدوف برای استخراج آب چاه نیز مورد استفاده قرار میگیرد، اما اسپونر آن را یكی از روشهای استخراج آبهای زیرزمینی معرفی كرده است (ایرانیكا). مطابق اطلاعات موجود، برای اولینبار این روش در بینالنهرین (بابل) مورد استفاده قرارگرفته است (كریستیان سن ـ ونیگر، 31؛ كریب، 35؛ لِسو، 11 به بعد). بهرهبرداری از رودهای دجله، فرات، نیل، كارون و بسیاری رودخانههای دیگر در سرزمینهای خاورمیانه، تا حدی با اینوسیله صورت میپذیرفته است. شدوف دلوی بوده آویخته بر چوبی بلند كه در انتهای دیگرش وزنهای متصل بوده است. با سرازیر كردن آن در رود، دلو كه حدود 20 تا 40 لیتر ظرفیت داشته است (كریستیان سن ـ ونیگر، 30)، از آب پر میشده و به كمك وزنۀ موجود در انتهای دیگر، آب را بالا میكشیدهاند و در مجاری مخصوص به مزارع هدایت میكردهاند (كریب، 35-36). در ایران از این روش برای بالا كشیدن آب عمدتاً در خوزستان استفاده میشده است (ابودلف، 88). امروزه هنوز از این روش در برخی از روستاهای بلوچستان برای استخراج آب چاه استفاده میشود (غراب، 142). استفاده از چرخاب را میتوان فن پیشرفتۀ بالا كشیدن آب رودخانهها و چاهها (نك : بخش چاهها) شمرد. چرخاب را در هندوستان چرخ ایرانی یا رِهات، در مصر ساقیه و در اسپانیا و سوریه نوریه مینامند (بكین سیل، 147). در راجستان هنوز از چرخ ایرانی استفاده میشود (فیلبریك، 369؛ ایرانیكا) كه صورت پیچیدهتر آن چرخ رومی است كه برای اولین بار در اَدَنه (تركیه) مورد استفاده قرارگرفته است (قس: ماركوس، 61؛ فوربز، 32-33, 37-38, 46-47؛ هفت كشور، 95). این نوع چرخابهای بزرگ عمدتاً در جنوب اروپا و سرزمینهای پیرامون مدیترانه بهكار میرفته است. برای استقرار چنین چرخابی، چهارچوبی در كنار رودخانه استقرار مییافت كه چرخ اصلی بر روی محولی كه بر این چهارچوب قرار داشت، استوار میشد و به گردش درمیآمد. بر روی چرخ اصلی، ظروف یا كوزههایی بسته میشد كه با هر بار گردش چرخ، از آب پر میگشت و آب آنها در سطحی بالاتر از رودخانه در نهرهای معین ریخته میشد. قطر چرخ اصلی بنابر اختلاف ارتفاع بین سطح آب و سطح مزارع متفاوت بود. یك چرخاب با قطری در حدود 7 متر در حدود 36 تا 40 ظرف یا كوزه داشت كه گنجایش هر ظرف تقریباً 3 تا 4 لیتر بود. بدینسان، چنین چرخی در هر دقیقه در حدود 189 لیتر آب به نهرها جاری میساخت (ماركوس، 65). البته این مقدار، گذشته از بزرگی و كوچكی چرخها و كوزهها، به سرعت آب و درنتیجه سرعت چرخ نیز بستگی داشته است.
آب باران بهویژه در نوار ساحلی خلیجفارس و دریای عمان، هم در تأمین آب آشامیدنی، هم برای كشاورزی اهمیتی خاص داشته است. چون بارندگی در این نواحی عمدتاً به صورت رگبارهای شدید و كوتاهمدت است و غالباً باعث جریان یافتن سیل و تهدید مزارع و حتى خانهها میشد، لازم است كه دقت و مهارت كافی در هدایت آب باران به بركهها برای ذخیرۀ آب آشامیدنی و نیز به نخلستانها و باغها به منظور تولید زراعی به عمل آید. عدول از این دقت و مراقبت، باعث هدر رفتن آبی میشود كه معلوم نیست چه وقت بار دیگر فرو ریزد.به منظور استفاده از این آبها، در نخلستانها و باغها و گاهی حتى مزارع، پشتههایی از خاك تعبیه میكنند و آب باران را از طریق مجراهایی كمعمق و باریك به داخل زمینهای موردنظر و پشت دیوارها میرسانند. پیداست كه اگر آب ورودی بدون دقت كافی و بیش از حد لزوم داخل زمینها شود، باعث خرابی دیوارهها و هدر رفتن آب و محصول میگردد. بدینترتیب، تولد زراعی در این نواحی تا حد زیادی در گرو میزان باران است. ابن بلخی مینویسد: «هرگاه باران در اول زمستان بارد در آذر و دی ماه آن سال دخل عظیم باشد و نعمت بسیار» (ص 179). استفاده از بركهها (آب انبارها، نك : آب انبار)، چاهها و گاوچاهها در این منطقه بهعنوان روشهای مكمل تأمین آب آشامیدنی و زراعی مورد استفاده بودهاند.
آبیاری به كمك چشمهها در نواحی كوهستانی و پایكوهی از اهمیتی خاص برخوردار بوده است. شهر همدان، در پایكوههای زاگرس، توسط بیش از 600‘1 چشمۀ جاری از كوه الوند مشروب میشده است (مستوفی، 79). آبادانی شهر سیراف مانند بسیاری جایهای دیگر، از نظر طبیعی به چشمههای آن بستگی داشته است (قس: ابن حوقل، 51؛ مستوفی، 140-141) و چشمۀ سلیمانیۀ فین (كاشان) از چشمههایی است كه از عهد باستان جاری بوده و یكی از عوامل طبیعی اصلی در ایجاد تمدن سیلْك بهشمار میآید (قس: كلانترضرابی، 72 به بعد؛ گیرشمن، دیباچه).معمولاً برای استفادۀ هرچه بیشتر از آب چشمههای كوچك و متعدد، آب آنها را به حوضها یا استخرهایی هدایت و جمعآوری میكردهاند و از آنجا از طریق جویهایی به مزارع و باغها ــ بنابر مقررات خاص و باتوجه به حقابۀ هر قسمت ــ منتقل میساختهاند. ابن حوقل در صورةالارض خبر میدهد كه شهر اَرَّجان و زرنج (سیستان) دارای چنین حوضهایی بودهاند (صص 152-153). آب شهر دامغان از چشمۀ علی بوده است كه حوضهایی از اینگونه برای جمعآوری و تقسیم عادلانۀ آب آن، میان شهر و روستاها، احداث كرده بودند (افضلالملك، سفرنامۀ كرمان، 29). دهوك نیز مانند روستاهای بسیاری در مشرق ایران، دارای چنین حوضی بوده است كه از آن به عنوان «دریاچه» یاد میكردهاند (همان، 160-163). آبیاری شهر سمنان نمونهای است جالب در این زمینه: در شمال این شهر به كمك آبپخشكنهای ششگانه (پارا) از سرعت جریان آب كاسته و آن را از طریق نهرها به استخرها و از آنجا به مزارع هدایت میكردهاند (صفینژاد، 94 به بعد؛ نیز نك : آبسنجی).
استفاده از چاهها به منظور تأمین آب برای آشامیدن و آبیاری از گذشتۀ دور مورد توجه بوده است. چاهها خود گاهی مبنای ایجاد سكونتگاهها بودهاند و بسیاری از روستاها، بهویژه در نواحی جنوبی ایران، نام چاه بر خود دارند. در بسیاری از سكونتگاهها، چاههای حفر شده در خانهها منبع تأمین آب آشامیدنی بودهاند، در یزد به اینگونه چاهها «چاه چلگز» میگفتهاند (افشار، 2 / 925). از آب چاهها به روشهای گوناگون استفاده میكردهاند: در خانهها عمدتاً از چاههای دستی كه به صورتی ساده با استفاده از یك دلو و نیروی انسانی آب را بالا میكشیدهاند، استفاده میشده است. از اینگونه چاهها كه تأمینكنندۀ آب برای آشامیدن و نیز آبیاری باغچههاست، هنوز نیز در روستاهای ایران استفاده میشود. دولاب (چرخ چاه) وسیلهای دیگر برای كشیدن آب از چاه بوده است. در بعضی از مناطق ازجمله در اصفهان، چاهها به كمك یك چرخ و نیروی انسان یا حیوان مورد بهرهبرداری قرار میگرفتهاند. در این روش به كمك گاو یا شتر یا قاطری كه دائماً در مسیر مدوری پیرامون چاه به گردش درمیآمده است، آب را به كمك دلوی بالا میكشیدهاند (لمتون، 410).روش دیگر استخراج آبهای زیرزمینی از طریق چاه، كه گاوچاه نام دارد در قسمتهای مركزی و جنوبی ایران، در آبیاری اهمیتی خاص داشته است (قس: وولف، 256-258؛ پتروشفسكی، 1 / 242-243). گاوچاهها عبارتند از چاههایی كه به كمك حیوانی (عمدتاً گاو) كه در مسیری مستقیم به تناوب، به جلو و عقب رانده میشود، از آب آنها استفاده میشود. این روش آبیاری خود در ایجاد و تداوم بخشیدن به «حراثه» (یكی از انواع نظامهای سنتی بهرهبرداری جمعی زراعی) نقشی مؤثر داشته است. به منظور بهرهبرداری از گاوچاهها، گاهی از نیروی 2 گاو (باتلر، 72)، و درنتیجه، 2 دلو، یا حتى از 6 تا 8 گاو استفاده میشده است (لمتون، 409). گاهی از وجود حیوانات دیگر نیز ازجمله شتر، اسب، الاغ و قاطر استفاده میشده است (تحویلدار، 16؛ بارتولد، آبیاری، 73-75). حتى استفاده از نیروی انسانی (زنان و دختران) در بهرهگیری از اینگونه چاهها در میان روستاییان فقیرتر گزارش شده است (قس: جواهركلام، 6، 7؛ پتروشفسكی، 1 / 244). در فارس بهویژه در زرقان برای آبیاری باغها و مزارع از اینگونه چاهها استفاده میشده است (پولاك، 119). در سواحل خلیجفارس، این نوع چاهها مورد استفادۀ فراوان بوده و منطقۀ گاوبندی در ساحل خلیج، نام خود را از همینگونه چاهها گرفته است. در برخی محلههای یزد نیز از گاوچاهها استفاده میشده است (افشار، 2 / 925). در اصفهان از گاوچاهها هم برای آبیاری، هم برای تأمین آب مساجد، حمامها و مدارس استفاده میشده است (اصفهانی، 55، 83، 84). گاوچاهها، بجز در ایران، در حضرَموت و یمن نیز مورد استفاده بودهاند (كریستیان سن ـ ونیگر، 73؛ پتروشفسكی، 1 / 243-244). یك گاوچاه معمولاً دارای این قسمتهاست: الف ـ چاه؛ ب ـ دیوارۀ دور چاه كه بر روی آن تیركها (معمولاً از تنۀ نخل) و قرقرههایی چوبی با دو طناب كه از آنها میگذرد، تعبیه میشود كه در جنوب ایران به آن چَكْریك میگویند؛ ج ـ گاو دَوون (گاو دوان) یا گاورو (وولف، 257) كه طول آن نشاندهندۀ عمق چاه است. گاو در این مسیر به تناوب به عقب و جلو رانده میشود و بهوسیلۀ طنابی كه به گردن دارد، دلو را در چاه پایین و بالا میكشد. این دلو معمولاً بین 30 تا 40 لیتر ظرفیت دارد (همانجا)؛ د ـ حوض كوچكی كه با یكی دو مجرای خروجی در جلو چاه تعبیه میشود و آب دلو را در آن میریزند و از آنجا، از طریق جویهایی به مزرعه هدایت میكنند (كریب، 36-37، قس: كریستیان سن ـ ونیگر، 73-74). مصالح مورد استفاده در ساختمان اینگونه چاهها معمولاً ساروج با مخلوطی از سنگ و گچ و مخلوطی از فضولات حیوانی است.از گاوچاهها در ایران علاوه بر آبیاری باغها و نخلستانها، در كشت صیفی و تنباكو نیز استفاده میشده است (لمتون، 409). امروزه استفاده از اینگونه چاهها معمول نیست.در گذشته، در سیستان از نیروی باد برای به گردش درآوردن چرخهای چاه استفاده میشده است (قس: بكت، «كشاورزی...»، 13؛ حدودالعالم، 102؛ ابن حوقل، 153). صاحب تاریخ سیستان، پس از ذكر آسیاهای بادی در سیستان، مینویسد: «و هم از این چرخها بساختهاند تا آب كشد از چاه به باغها و به زمین كه از آن كشت كنند» (ص 12).
بزرگترین سهم ایران در تأسیسات آبیاری و فن آبرسانی، ابداع قنات و عرضۀ آن به سایر نقاط جهان شمرده شده است (دائرةالمعارف اسلام، دوم). پولاك معتقد است كه در هنر بهرهبرداری از آب هیچ قومی همپای ایرانیان نیست (ص 116؛ قس: اشتراتیل زاور، 274).قنات (قناۀ) در لغت به معنی نیزه است و جمع آن «قَنَوات» و «قَنَیات» و «قُنیّ» (لغتنامۀ دهخدا) كه بعداً بهمعنی كانال و مجرای آب و معادل «كاریز» به كار رفته است. این كلمه در زبان اكدی و آشوری به شكل «قانو»، در عبری به صورت «قَنا» و «قانو» (به معنی لوله) و در لاتین به صورت «كانا» دیده میشود، كه كلمۀ لاتینی «كانالیس» به معنای «نی مانند» و با مفهوم «لوله و كانال» از آن مشتق شده است (دایرةالمعارف اسلام، دوم؛ ترول، 313). در شمال آفریقا و سوریه كلمۀ فقرا برای قنات بهكار میرود (ترول، 318؛ انگلیش، «خاستگاه...»، 170) كه از ریشۀ «فَقر» به معنی حفر كردن گرفته شده است. در ایران، قنات به معنای مجرای زیرزمینی استخراج آبهای پنهانی برای تأمین آب آشامیدنی و كشاورزی بهكار میرود. معادل فارسی این كلمه «كاریز» و «كهریز» است، ولی امروز این كلمه بیشتر در قسمتهای شرقی ایران و افغانستان و بلوچستان بهكار میرود (براون، 1-2). در اصفهان كلمۀ «كی» (اصفهانی، 104-105) و در روستاهای جنوب شرقی ایران صورت «كِه» (وولف، 249) به مفهوم قنات بهكار میرود. این كلمه در زبان پهلوی به شكل «كِهِسْ» بهكار رفته است.طبق اطلاعات موجود، اولین قناتها در نیمۀ نخست هزارۀ اول قم در بلندیهای غرب ایران و شمال عراق و شرق تركیه (قلمرو دولت اورارتو) پدیدار شدهاند (انگلیش، «خاستگاه...»، 175؛ باتلر، 70). البته این بدان معنی نیست كه اختراع فن قنات توسط اورارتوئیان كه در همان دوره دولت جوانی تأسیس كرده بودند، صورت گرفته است، زیرا در آن صورت، چگونگی تأمین آب موردنیاز سكونتگاههای مهم بخشهای مركزی ایران در آن دوره بیجواب میماند (گیرشمن، 60 به بعد؛ وولف، 249-250). استاین اختراع قنات را مربوط به عصر مسِ متأخر میداند و نشانههایی از آن را در جنوب شرقی ایران در حوالی جازموریان به دست میدهد (ص 124)، و به نقل از پولیبیوس مینویسد كه از زمان پارتها قنات در ایران مورد استفاده بوده است (همانجا؛ قس: كرزن، I / 116).اولین باری كه از تأمین آب یك سكونتگاه با قنات نام برده شده، در سنگنوشتهای از سارگون دوم (722-705قم) است (براون، 2، 3). یكی از قدیمیترین قناتهای جهان، قناتی است به طول تقریبی 20 كمـ كه آب شهر اربیل را تأمین میكرده است (انگلیش، «خاستگاه...»، 175)، همین شهر در دورۀ خلفای عباسی حدود 300 تا 400 قنات داشته است (براون، 20).قناتها منبع تأمین آب بسیاری از سكونتگاههای مهم ایران ازجمله همدان و تختجمشید بوده است (كرسی، 27؛ ترول، 314). دشت نیشابور با 000‘12 قنات آبیاری میشده است (اصطخری، 204-205) و آب شهر غالباً از قناتهایی بوده كه از زیر خانهها میگذشته است (ابن حوقل، 168). یزد 400 قنات داشته (كرسی، 38) و آب سیرجان همچون نیشابور از قناتها بوده است (ابن حوقل، 77). همچنین نوشتهاند كه قهستان سیرجان 000‘12 قنات داشته است (وزیری، ص «ید»). آب گناباد و طبس نیز از قناتها بوده است (ابن حوقل، 180). كرمان به عنوان سرزمینی پهناور و «همه آبادان» از آب كاریزهایی كه برخی از آنها «از مسافت پنج شبراه» به آنجا میآمده، بهره میگرفته است (ابن فقیه، 20). فسا، جهرم و شیراز نیز از آب قنات استفاده میكردهاند (ابن بلخی، 165، 168، 172). قم در دورۀ پیش از اسلام، دارای كاریزهای بسیاری بوده و در آغاز دورۀ اسلامی، بیش از 20 قنات جدید در آنجا احداث شده است (قمی، 40-41). در پیرامون شهر تبریز هم بیش از 900 كاریز وجود داشته است (مستوفی، 87).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید