خالدیان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 7 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/236755/خالدیان
جمعه 5 اردیبهشت 1404
چاپ شده
21
خالِدیان، پسران هاشم، نام دو برادر است که هر دو در شعرسرایی و تألیف کتاب زبردست بودند. آنچه در زندگی این دو تن بیش از هر چیز نظرها را به خود جلب کرده، همانا پیوستگی تنگاتنگی است که میانشان برقرار شده بود، چندانکه مصداق واقعی «یک روح در دو بدن» گردیده بودند (نک : بهخصوص توصیفهای شاعرانۀ ثعالبی، یتیمة ... ، 2/ 183، که توصیفات زیبای ابواسحاق صابی را نیز آورده است؛ نیز ابن صوفی، 174). برادر بزرگتر، ابوبکر محمد خالدی، در 380 ق، و برادر کوچکتر، ابوعثمان سعید خالدی، در 390 ق درگذشتهاند، اما چون تاریخ تولدشان روشن نیست، دقیقاً نمیدانیم که اختلاف سنیشان چند سال بوده؛ به هر صورت این فاصله آنقدر اندک بوده است که میتوانستند در زندگی اجتماعی، در مجالس درس و ادب، یا در محافل خوشخواری و خوشگذرانی پیوسته در کنار یکدیگر باشند. نام خالدیان که از آغاز بر هر دو تن اطلاق میشده، ظاهراً برگرفته از نام دهکدۀ کوچک خالدیه در نزدیکی موصل است که باید زادگاهشان بوده باشد (ابنندیم، 205). یاقوت (بلدان، 2/ 562) نام محلۀ ایشان را «بابالدَرّاج» میپندارد. از مجموعۀ روایات و گاه، محل سرودن شعر چنین برمیآید که ایشان از دهکدۀ خالدیه به موصل رفتند و به کار شعر پرداختند. ابنصوفی (سدۀ 5 ق) از قول ابومخلد بن جنید روایت میکند که در موصل دو شاعر نزد او میرفتند که همۀ کارهایشان شبیه به هم بود. این دو شریف محمد بن عمر را به حیلهای مجبور کردند که به شعرشان گوش دهد و صله ببخشد (همانجا). در همین شهر بود که سلامی ــ که هنوز نوجوان بود ــ شعر خود را به ابوعثمان خالدی عرضه کرد (ابنخلکان، 4/ 404). ایشان سپس به بغداد رفته در خدمت وزیر مهلبی به مدح او پرداختند؛ گویا برادر کوچکتر، سعید، در شمار ندیمان وزیر درآمده بود (خطیب، 9/ 110). آنان سرانجام به عالیترین مقامی که آرزوی همۀ شاعران بود نیز رسیدند و به دربار سیفالدوله راه یافتند. طی یک روایت (حریری، 102-103)، سیفالدوله در دیدار نخست، هر یک را غلامی و کنیزی و مقداری پول و لباس بخشید و ایشان نیز محبت او را با مدحی پسندیده پاسخ گفتند (ابنخلکان، 3/ 404-405). یکی از اشعار زیبای خالدیان، وصف قصرالجوشن کاخ سیفالدوله در حلب است که از نوآوری صور خیال بیبهره نیست. به قول بسیاری از نویسندگان، ازجمله ابنشاکر (ص 52)، هر دو کتابدار کاخ سیفالدوله نیز شدند. در دو شهر حلب و دمشق بود (دهان، 11) که با بسیاری از بزرگان زمان چون صابی دیدار کردند. یکی از نخستین کسانی که دربارۀ ایشان روایت کرده، ابنندیم (همانجا) است که برادر بزرگتر، ابوبکر را ملاقات کرده و از کثرت محفوظات و تندی و تیزی هوش و حضور ذهن او شگفتزده شده است. ابوبکر به او گفته که «هزار داستان که هر یک بر 100 برگ شامل است، در حافظه دارد». از زندگی این دو برادر تقریباً هیچ نمیدانیم. از مجموعۀ دیوان آنها نیز که یکسره به بادهگساری و عشقورزی و خوشگذرانی اختصاص یافته، چیزی دربارۀ زندگیشان به دست نمیآید. تنها یک ماجرا نقل کردهاند که اساساً به شاعر همعصرشان، سریّ رفّاء، مربوط است، اما تا حدی خصوصیات دو برادر را نیز در بر میگیرد. ابنندیم در دنبال روایتی که پیش از این نقل کردیم، اشاره میکند که «این دو برادر هرگاه شعری را میپسندیدند، آن را بر گرفته، به نام خود میساختند؛ این کار را نه از سر ناتوانی در شعرسرایی میکردند، بلکه طبیعتشان چنین بود» (همانجا). در طی قرن 4 ق که دوران پرشور ادب و شعر، و آکنده به روایاتی از این دست است، البته کار خالدیان عجیب و حتى عیبی آشکار نبود؛ اما در مورد این دو شاعر، کار از آنجا بالا میگیرد که میان دو برادر و سریّ رفّاء دشمنی برمیخیزد. ثعالبی که ظاهراً نخستین راوی این ماجرا ست، گوید: «ماجرای نزاع میان سریّ و خالدیان، و شعرربایی این دو از او را قبلاً نقل کردهام و گفتهام که چگونه سریّ، اشعار خالدیان را به دیوان شعر کشاجم ملحق میکرده است» (یتیمة، 2/ 184؛ نیز نک : یاقوت، ادبا، 11/ 208- 209). سریّ با این کار البته میخواسته از اعتبار دو برادر در میان مردم بکاهد. مردم بغداد نیز به قول ثعالبی دو دسته شده بودند؛ گروهی سخنان سریّ را باور میکردند و گروهی نه. دهان که دیوان خالدیان را گرد آورده و به کار نسخههای دیوان کشاجم نیز پرداخته، نقل قولهایی را یافته که سخن ثعالبی را تأیید میکند (ص 11-13). چنانکه از روایات برمیآید، خالدیان انتقام سختی از سریّ رفّاء گرفتند: نخست نزد سیفالدوله چنان کار را بر وی تباه کردند که امیر مقرری ماهانهاش را برید و سریّ دچار تنگدستی شدید شد و به همین جهت، موصل را فرونهاد و به بغداد رفت و به مدح وزیر مهلبی پرداخت. اما خالدیان به دنبالش به بغداد شتافتند و آنجا وزیر مهلبی را ستودند و سری رفّاء را هجو گفتند، چندانکه وزیر روی از شاعر بگردانید و او را از صلههای خود محروم ساخت. سریّ به سرای هر بزرگی که روی آورد، خالدیان به دنبالش رفتند و موجب طردش گردیدند. کار سریّ به نسخهنویسی اشعار خود و دیوان شاعران رسید و فقیرانه نانی به چنگ میآورد و دو برادر را هجاهای سخت میگفت. اما سرانجام زیر بار قرضهای کلان از پا درافتاد و اندکی پس از 360 ق درگذشت (خطیب، 9/ 194؛ سمعانی، 3/ 78؛ ابنعدیم، 9/ 4210؛ ذهبی، 16/ 386-387). دیوان شعر این دو برادر در زمان حیاتشان جمعآوری شد. ابنندیم (ص 205) اشاره میکند که برادر کوچکتر، ابوعثمان، اشعار خود و سرودههای برادر را در دیوانی گرد آورد. ابنندیم همچنین میافزاید که شعر ایشان را احتمالاً غلامشان رشاء در 000‘1 برگ فراهم آورده بود (ص 206)، این دیوان به دست ثعالبی نیز رسیده است؛ وی در کتاب ثمار القلوب (ص 229) مینویسد: «من به خط وی (یعنی به خط رشاء) مجموعه شعر خالدیان را دیدم». در قرن 5 ق، ابوالعلاء معری نیز ظاهراً همین نسخه را در دست داشته (ص 424)، و از آمیختگی اشعار این دو برادر سخت شگفتزده شده است. نسخههای این دیوان ظاهراً حدود دو قرن دست به دست میگشته است، اما پس از آن، همۀ نسخهها از میان رفت (دهان، 20). دهان اشاره میکند که بهرغم جستوجوی بسیار، هیچگاه نسخهای از این کتاب به دست نیاورد؛ به این سبب، از درون انبوه منابع، اشعار این دو برادر را استخراج کرد و کوشید برخلاف نظر شایع، میان دو برادر تفکیکی ایجاد کند (ص 20-22). به همین جهت است که این دیوان شامل دو بخش است: نخستین بخش شامل اشعار برادر بزرگتر، ابوبکر محمد، و بخش دوم شامل سرودههای ابوعثمان سعید است. این اشعار عمدتاً شعر بادگانی، عیش و عشرت، و خوشگذرانی است. این دو برادر نیز مانند بسیاری از شاعران «نوخاسته»، زندگی را در مجالس عشرت و بیش از همه در دیرهای میفروشان مسیحی میگذراندند و مانند بسیاری دیگر، به حوادث گوناگونی که در این مجامع رخ میداد، اشاره کردهاند. وصفهایی که دربارۀ باده، بادهفروش، زیبارویان، شراب صافی و جز آن آوردهاند، از برخی جذابیتها تهی نیست، هرچند که موضوع کهن است. شاید یکی از زیباترین و صادقانهترین و انسانیترین اشعار ایشان شعر مفصل و پراحساسی است که احتمالاً برادر کوچکتر در وصف غلام خود نگاشته است؛ ستایشهای خالصانهای که وی در حق این غلام آورده، از بعد انسانی چشمگیری برخوردار است. قصیده شامل 28 بیت (ص 120-123) است.
یکی از شغلهای عمدۀ این دو برادر، همانا جمعآوری یا تلخیص و بازنویسی کتابهای گوناگون بوده است. بدینسان ملاحظه میشود که تعدادی از کتابهای ایشان درحقیقت نقل روایتهای دیگران است. ابنندیم (همانجا) به این کتابها اشاره کرده است: حماسة شعر المحدثین، کتاب فی اخبار ابی تمام و محاسن شعره، کتاب اخبار الموصل، کتاب فی اخبار شعر ابن الرومی، کتاب اخبار شعر البحتری، و کتاب اختیار شعر مسلم بن الولید. اما چنانچه به نظر میرسد هیچیک از این آثار به دست ما نرسیده، در عوض چندین کتاب باقی مانده است که در الفهرست ابنندیم ذکر نشده، اما منابع دیگر به برخی از آنها اشاره کردهاند و برخی را بهکلی به دست فراموشی سپردهاند. باعث خوشبختی است که اینک ما به غیر از دیوان که دهان گرد آورده، 3 کتاب دیگر از ایشان در دست داریم:
این کتاب به هیچ وجه تشابهی با کتابهای الاشباه، الوجوه که غالباً در زمینۀ پژوهشهای دینی یا قرآنی است، ندارد. این کتاب بیشتر به مضامین اشعار جاهلی تا اشعار زمان خود، به سرقات و تشابهات و اشتراک معانی، و نیز به توضیح برخی مفاهیم ادبی و موضوعاتی از این قبیل پرداخته است. جزء اول این کتاب را محمد یوسف (قاهره، بیتا) به چاپ رسانید.
این کتاب با شرح ابوطاهر اسماعیل برقی (د 445 ق) همراه است که به همت محمد بدرالدین علوی در علیگره هندوستان (بیتا) چاپ شده و انتشار یافته است. این کتاب میتواند به نوعی بازگوکنندۀ ذوق این دو برادر و یا جامعۀ عراق در قرن 4 ق باشد. مقایسههایی که وی میان اشعار گوناگون انجام داده است، میتواند سودمند باشد.
که به همت سامی دهان، در قاهره (1956 م) به چاپ رسیده است. این کتاب شامل انبوهی روایت است که عمدتاً به موضوع آیین هدیهدادن و انواع هدیهها، و به شخصیتهای گوناگون از معاصران و گذشتگان پرداخته، و در بیشتر موارد قطعات مفصلی از شعر دربارۀ موضوع مورد بحث نقل کرده است. شاید بتوان گفت که این کتاب از نظر جامعهشناسی آن روزگاران مفید میتواند بود.
ابنخلکان، وفیات؛ ابنشاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1974 م؛ ابنصوفی، علی، المجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، 1409 ق/ 1989 م؛ ابنعدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1409 ق/ 1988 م؛ ابنندیم، الفهرست؛ ابوالعلاء معری، احمد، رسالة الغفران، به کوشش عائشه عبدالرحمان بنت الشاطی، قاهره، 1397 ق/ 1977 م؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق/ 1965 م؛ همو، یتیمة الدهر، بیروت، بیتا؛ حریری، قاسم، درة الغواص، به کوشش قاسم محمد رجب، بغداد، مکتبة المثنى؛ خالدیان، ابوبکر محمد و ابوعثمان سعید، دیوان، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1388 ق/ 1969 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتب العلمیه؛ دهان، سامی، مقدمه بر دیوان خالدیان (هم )؛ ذهبی، سیر؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408 ق/ 1988 م؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان.
آذرتاش آذرنوش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید