حفناوی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 4 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/236578/حفناوی
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
21
حِفْناوی، محمد بن سالم بن احمد شافعی مصری (1101- ربیعالاول 1181 ق/ 1690- اوت 1767 م)، از شیوخ برجستۀ الازهر و قطب طریقۀ خلوتیه در مصر. وی در روستای حِفنه در ایالت شرقیۀ مصر به دنیا آمد و از همینرو، بعدها به حِفناوی، حِفنی، حِفنوی یا حِفنیسی شهرت یافت. نسبت سیادت وی به امام حسین (ع) میرسید و از اینرو، با لقب «شریف» نیز خوانده میشد. حفناوی تا 14سالگی در زادگاه خود اقامت داشت و در آنجا به کسب دانشهای اولیه و به حفظ قرآن پرداخت. سپس برای تحصیل علوم دینی به قاهره رفت و در آنجا نخست قرآن را بهتمامی حفظ کرد و پس از آن به حفظ متون دیگری چون الفیۀ ابنمالک مشغول شد (جبرتی، 2/ 257- 258؛ وینتر، 136؛ گرن، 44). حفناوی پس از چندی در محضر علمای زمان خود به تحصیل پرداخت و در الازهر از محضر شیوخی چون احمد خلیفی، محمد ابن عبدالله سجلماسی، عید بن علی نمرسی، محمد دیربی، عبدالرئوف بشبیشی، احمد ملوی، محمد بن ابراهیم زیادی ملقب به عبدالعزیز، و علی بن مصطفى سیواسی حفنی بهره برد و بهویژه نزد شیخ محمد بدیری دمیاطی مشهور به ابنمیت دانش تفسیر و حدیث فراگرفت. تحصیلات وی بیشتر بر منطق، اصول، حدیث و کلام متمرکز بود و در فقه نیز تا مرحلۀ افتا پیش رفت (مرادی، 4/ 50؛ جبرتی، همانجا). با اینهمه، ظاهراً از همان هنگام به تصوف گرایش پیدا کرد و نزد استادش، احیاء العلوم غزالی و حلیة الاولیاء ابونعیم را خواند. وی همچنین در قاهره به زاویۀ شاهین خلوتی میرفت و در آنجا شبها را به عبادت میگذراند (همو، 2/ 258). مدتی هم از مجالس احمد شاذلی مغربی بهره برد (همو، 2/ 267) و احتمالاً به همین سبب برخی او را از وابستگان سلسلۀ شاذلیۀ مصر میدانند (رین، I/ 44, 279, 280). چندگاهی نیز در مراسم زاویۀ قراباشیۀ خلوتیه حاضر میشد. اما زندگی صوفیانۀ حفناوی در حقیقت پس از 30سالگی او و بعد از ملاقاتش با مصطفى بکری (ه م) در قاهره آغاز شد. بکری در آن هنگام شیخ الازهر و قطب خلوتیه در مصر به شمار میرفت و شاگردان برجستهاش، هم مرشدان تصوف و هم معلمان و متخصصان حدیث بودند. حفناوی پس از دیدار با وی در 1133 ق/ 1721 م، به او دست ارادت داد و در طریقۀ خلوتیه به سلوک پرداخت. آنگاه پس از چندی، نخست مدرس حدیث، و در نهایت شیخ الازهر شد (مارتین، 301؛ وینتر، همانجا؛ ول، 54) و از 1171 تا 1180 ق/ 1758 تا 1766 م در این سمت باقی بود و نقش مهمی در ترویج اندیشههای استادش داشت. او سرانجام در ربیعالاول 1181 در قاهره درگذشت (جبرتی، 2/ 281؛ مبارک، 10/ 17؛ مارتین، همانجا). حفناوی در دوران تدریس و مشیخت خود در مصر شهرت بسزایی یافته بود، چندانکه در مجالس درس او بیش از 500 طالب علم حاضر میشد و آنان که مدارج تحصیلی را میپیمودند، از او اجازۀ افتا و تدریس میگرفتند. برخی از آنان به مقامات رسمی نیز رسیدند، مانند محمد تافلاتی خلوتی که مفتی بیتالمقدس شد (مرادی، همانجا؛ جبرتی، 2/ 258- 259؛ تاجی فاروقی، 119-120). مجالس صوفیانۀ حفناوی احتمالاً جدا از مجالس درس وی برگزار میشد و به ویژه در دهۀ پایانی عمر او و سالهای فراغت وی از مقام شیخوخیت الازهر، رونق فراوان داشت. قدر مسلم آنکه طریقۀ حفناوی و حلقۀ او با مریدانش به عنوان «حفناویه» شناخته میشد، که البته شعبهای از خلوتیۀ بکریه به شمار میرفت و اطلاعات ناچیزی از آداب و مناسک و اذکار آن در دست است. گویا شهرت این حلقه بیشتر مرهون شاخههای فعال و معروفی بود (یونگ، 114) که توسط مریدان برجستۀ او ــ که برای سفرهای تبلیغی صوفیـانه بـه منـاطق مختلف اسلامی فرستاده میشدند ــ به وجود میآمدند. ازجملۀ این مریدان میتوان به محمد بن عبدالکریم سَمّان (مؤسس شاخۀ سّمانیه)، احمد دَردیر (مؤسس شاخۀ دردیریه) و محمد بن عبدالرحمان ازهری (مؤسس شاخۀ رحمانیۀ خلوتیه) اشاره کرد که خلوتیه را در بخشهایی از حجاز، یمن، مصر و الجزایر گسترش دادند. صالح سباعی عِدوی هم از مریدانی بود که بعدها پیشوایی طریقۀ خلوتیه در فرزندان او ادامه یافت (کلسنی ـ اسمیث، 202؛ مارتین، 302؛ یونگ، همانجا؛ کوک، 104؛ لویتزیون، 413). اما از میان اینان، مهمترین مرید و جانشین او احمد بن محمد عدوی (دردیر) بود که در الازهر نزد او علم حدیث آموخت و شاخۀ دردیریه را ایجاد کرد. برخی از مریدان حفناوی هم با واسطه، منشأ شکلگیری طریقههای جدیدی شدند، همانند محمود کُردی که استاد احمد تیجانی (مؤسس طریقۀ تیجانیه < ه م >) بود. از اینرو، تیجانیه را نیز باید شاخهای از حفناویه دانست (وینتر، 136؛ مارتین، همانجا). حفناوی و استادش بکری در حقیقت بخشی از جنبش تصوف جدید مصر در سدههای 11-12 ق/ 17- 18 م بودند که به طریقۀ خلوتیه جانی تازه دمیدند و آن را به شکوفایی دوباره رساندند و موجد تجدید حیات الازهر شدند (ول، 55؛ مارتین، 300). تحولات عمدهای که بکری در این زمینه ایجاد کرد، توسط حفناوی ادامه یافت: نخستین تحول، امکان مشارکت بیشتر برای عامۀ مردم در مراسم طریقه بود. حفناوی برای این منظور به علما و یا زائرانی که در سر راه خود به مکه، از قاهره عبور میکردند، اجازۀ دیدار و حضور در مجالس را میداد. او به توصیۀ بکری، امکان عضویت همگان (اعم از مرد، زن و یا مسلمان و مسیحی) را در طریقۀ خلوتیه فراهم کرد. البته این تحول با کوشش برای وابستگی هرچه بیشتر اعضا به طریقه نیز همراه بود. تحول دوم، تأکید بر پایبندی اعضا به شریعت و تبیین نظامی قاعدهمندتر، جذابتر و سختتر برای مریدان در انجام دادن امور شرعی و طریقتی بود (جبرتی، 2/ 276-277؛ لویتزیون، وینتر، همانجاها). ازاینرو، حفناوی در چگونگی اجرای مجلس ذکر تغییراتی داد. همچنین در نظام تبلیغی خلوتیه نیز تحولاتی ایجاد کرد که در نتیجۀ آنها با گسترش خلوتیه در میان روستانشینان مصری (و خارج از مصر)، شمار فراوانی از مسلمانان به تصوف گرایش یافتند و مسیحیان بسیاری مسلمان شدند (گرن، 67؛ وینتر، همانجا). حفناوی را شخصی درشتاندام، با هیبت، فرهمند، بیتوجه به دنیا و بخشنده توصیف کردهاند که سفرۀ اطعام دائمی برای فقرا در خانهاش برقرار بود. پیروانش عَلَم و پرچم خاصی نداشتند، اما لباس ویژهای موسوم به قاووق میپوشیدند که معرّف ایشان بود (جبرتی، 2/ 259؛ مبارک، 3/ 437). حفناوی افزون بر تأمین مالیِ مریدان بیبضاعت، در حل مسائل مردم مصر و بهبود بخشیدن به معیشت سخت آنان نیز میکوشید. ازاینرو، عامۀ مردم او را همچون پشتوانۀ خود در مقابل حکومت میدیدند و به او ارادت فراوان داشتند (وینتر، همانجا؛ مارتین، 302). البته حفناوی روابط خوبی با حکام داشت و رقیبپاشا، حاکم وقت عثمانی در مصر، برای او احترام خاصی قائل بود. نفوذ وی تا اندازهای بود که با میانجیگری خود از منازعات مختلف جلوگیری میکرد. حفناوی نه تنها از تحولات جهان اسلام آگاهی داشت، بلکه نسبت به دستاندازیها و تحرکات سیاسی نیروهای اروپـایی در این منطقه نیز حساس بـود (وینتر، کلسنی ـ اسمیث، همانجاها). فقها و اندیشمندان به حلقۀ درس حفناوی توجه نشان میدادند و وی در شکل دادن به اندیشههای ایشان مؤثر بود؛ از جمله میتوان به یکی از رهبران جنبش احیای اسلامی در غرب افریقا به نام جبرئیل بن عمر اشاره کرد که از شاگردان حفناوی بود و بعدها مهمترین استاد عثمان دان فودیو، رهبر دینی، صوفی و اصلاحگر نیجریهای شد. این نکته در مورد عبدالرحمان عیدروسی هندی هم صادق است که حلقۀ اتصال نقشبندیه و خلوتیه به شمار میرود. در مجموع باید اذعان داشت که کوششهای حفناوی طریقۀ خلوتیه را از جماعتی حاشیهنشین به جریانی تأثیرگذار تبدیل کرد و به آن اعتباری ویژه بخشید، چندانکه تا حدود 80 سال پس از وی اغلب رؤسای الازهر از شیوخ خلوتیه بودند (ول، 55, 72-73, 81؛ لویتزیون،413). حفناوی تألیفات مستقل چندانی از خود برجای نگذاشت و آثار بازمانده از او اغلب حاشیههایی است که بر برخی کتابها و رسالهها نوشته است. این آثار عبارتاند از: الثمرة البهیة فی اسماء الصحابة البدریة؛ رسالة تتعلق ببطلان المسئلة الملفقة و بطلان العقد الاول بعد وقوع الطلاق الثلاث بقصد اسقاط المحلل؛ انفس نفائس الدرر علی شرح الهمزیة لابن حجر؛ حاشیه بر شرح اشمونی بر الفیۀ ابن مالک؛ حاشیه بر شرح التلخیص در زمینۀ فرائض؛ حاشیه بر شرح رسالة العضد از سعد؛ حاشیه بر شرح ارجوزة الرحبیة از شنشوری؛ حاشیه بر شرح مسعود شروانی بر آداب سمرقندی؛ حاشیه بر شرح مختصر اثر حفید السعد (سعدالدین احمد بن یحیى تفتازانی، د 916 ق)؛ حاشیه بر شرح سمرقندی بر یاسمینیة در جبر و مقابله؛ حاشیه بر شرح رسالة الوضع؛ و حاشیه بر شرح عزیزی بر جامع الصغیر سیوطی (که حدیث غدیر را نیز ذیل آن آورده است). از میان این آثار ظاهراً تنها آخرین آنها در 1290 ق در بولاق به چاپ رسیده است (کتانی، 353؛ بغدادی، ایضاح، 3/ 135، هدیه، 6/ 337؛ کحاله، 3/ 309؛ جبرتی، 2/ 259؛ مرادی، 4/ 50؛ ظاهریه، 133-135؛ فهرست، 1/ 330، 2/ 199، 3/ 271، 305، 4/ 39، 128، 208، 7/ 125؛ فهرس ... ، 2/ 65، 203، 279؛ ازهریه، 2/ 530، 672). افزون بر اینها، حفناوی شعر هم میسرود و برخی از اشعار او از طریق شاگردانش نقل شده است که بیانگر محبت وی به اهل بیت پیامبر (ص) است. برخی نامهها و اجازهنامهها نیز از او برجا مانده که خطاب به مریدانش نوشته است (جبرتی، 2/ 259-260، 265؛ فهرس، 2/ 65).
ازهریه، فهرست؛ بغدادی، ایضاح؛ همو، هدیه؛ جبرتی، عبدالرحمان، عجائب الآثار، به کوشش حسن محمد جوهر و دیگران، لجنة البیان العربی، 1959 م؛ ظاهریه، فهرست؛ فهرست الکتب العربیة المحفوظة بالکتبخانة الخدیویة، قاهره، 1310 ق؛ فهرس الخزانة التیموریة، قاهره، 1947 م؛ کتانی، عبدالحی، فهرس الفهارس و الاثبات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1402 ق؛ کحاله، عمر رضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1414 ق؛ کوک، ژوزف. م.، مسلمانان افریقا، ترجمۀ اسدالله علوی، مشهد، 1373 ش؛ مبارک، سعادت علی پاشا، الخطط الجدیدة لمصر القاهرة و مدنها و بلادها القدیم الشهیرة، قاهره، 1970 م؛ مرادی، محمد خلیل، سلک الدرر، استانبول، 1291 ق؛ نیز:
Clacny-Smith, J. A., «Between Cairo and Algerian Kabyla: The Rahmaniyya Tariqa, 1715-1800», Muslim Travelers, ed. D. Eickelman and J. Piscatori, London, 1990; Gran, P., Islamic Roots of Capitalism: Egypt 1760-1840, New York, 1998; Jong, F. de, Ṭuruq and Turuq-Linked Institutions in Ninteenth Century Egypt, Leiden, 1978; Levitzion, N. and G. Weigert, «Khalwatīyah», The Oxford Encyclopedia of the Modern Islamic World, ed. J. L. Sposito, Oxford, 1995, vol. II; Martin, B. G., «A Short History of the Khalwati Order of Dervishes», Scholars, Saints and Sufis, ed. N. R. Keddie, London, 1972; Rinn, L., Marabouts et Khouan, Alger, 2003; Taji Farouki, S., A Prayer for Spiritual Elevation and Protection, Oxford, 2006; Voll, J. O., Islam, Continuity and Change in the Modern World, Essex, 1982; Winter, M., Egyptian Society under Ottoman Rule: 1517-1798, NewYork, 1992. علیرضا ابراهیم
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید