حسین قائنی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 2 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/236540/حسین-قائنی
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
21
حُسِیْنِ قائِنی، از داعیان بزرگ اسماعیلی نزاری و فاتح قهستان در اوایل دعوت جدید؛ از او گاه با لقب قاضی نام بردهاند (رشیدالدین، 107؛ نیز نک : هاجسن، 118). حسین از منطقۀ قهستان، در جنوب شرقی خراسان کنونی، و چنانکه از نسبتش پیدا ست، از شهر قائن برخاسته بود. از اوایل زندگی و سابقۀ آشنایی حسین قائنی با حسن صباح (ه م) اطلاع چندانی در دست نیست، جز اینکه ضمن دعوت مخفیانۀ حسن در خراسان، به وی گروید و پیش از آن، حاکم ترشیز قهستان بود (حمدالله، 518). حسین قائنی که از یاران نزدیک حسن صباح به شمار میرفت، در تصرف الموت سهمی بسزا داشت. وی پیش از درآمدن حسن به الموت در 483 ق/ 1090 م برای تبلیغ و دعوت محافظان قلعه و حاکم منصوب از جانب ملکشاه، به آنجا فرستادهشد. او با تلاش بسیار توانست جمعی از ساکنان و گروهی از محافظان را به کیش اسماعیلی درآورد و بدینسان زمینه را برای ورود حسن به الموت و استقرار وی در آنجا فراهم سازد (رشیدالدین، 104؛ کاشانی، 139؛ میرخواند، 636). حسین قائنی یک سال بعد در 484 ق به دستور حسن صباح به قهستان رفت تا کار دعوت را در آنجا و حدود خراسان سامان دهد (رشیدالدین، 107؛ کاشانی، 144؛ جوینی، 3/ 200؛ خواندمیر، 2/ 466). پیش از وی خواجه ادیب محمد بن طاهر سجزی این سمت را بر عهده داشت (رشیدالدین، کاشانی، همانجاها)؛ ازاینرو، قهستانیان با مذاهب اسماعیلی بیگانه نبودند و چنین مینماید که سابقۀ آشنایی آنان با این مذهب به دوران سیمجوریان باز میگشت، که از امرای سامانیان در قهستان و اسماعیلیمذهب بودند و حال از بومیان آنجا به شمار میرفتند (منهاج، 1/ 213؛ ابنخلدون، 4(1)/ 202؛ عتبی، 141؛ فرقانی، 210-211). به نظر میرسد که نخستین اقدام نظامی حسین پس از سازماندهی اسماعیلیان، حمله به کاروانی در ناحیهای نزدیک قائن بودهاست؛ کاروانیان را کشتند و اموالشان را به غارت بردند (ابناثیر، 10/ 313-314؛ نیز نک : فرقانی، همانجا؛ فنودی، 67- 68). حسین در آغاز به یاری اسماعیلیان منطقه، دژ مستحکم دُرُه در جنوب قهستان را تصرف کرد و آنجا را نخستین پایگاه تبلیغ و دعوت اسماعیلیه در قهستان قرار داد. ملکشاه با آگاهی از مأموریت نزاریان، در اوایل سال 485 ق لشکری به فرماندهی یکی از امیران خود به نام قزلسارق (سارغ/ ساروغ) برای دفع قائنی به قهستان گسیل داشت. قزلسارق بهاتفاق متحدان خود در سیستان و خراسان، دژ دُرُه را که تنها پناهگاه حسین و یارانش بود، محاصره کرد؛ اما با مرگ ملکشاه در شوال 485 و انتشار خبر آن، لشکریان متفرق شدند (رشیدالدین، 108، 113، 114؛ حمدالله، 519-520؛ تاریخ ... ، 386؛ جوینی، 3/ 202-203؛ میرخواند، 638؛ خواندمیر، 2/ 466-467). دعوت حسین قائنی در قهستان خیلی زود با اقبال عمومی مواجه شد و بیشتر قهستانیان به وی گرویدند (رشیدالدین، 107- 108؛ کاشانی، همانجا؛ حمدالله، 519). از عوامل توفیق سریع او افزون بر پیشزمینههای مناسب فرهنگی و منطقهای، میتوان به خشنودی شدید مردم از حاکم سلجوقی اشاره کرد (ابناثیر، 10/ 318؛ دفتری، 341؛ فرقانی، 209-210؛ هاجسن، 74). اما فرصت مناسب هنگامی در اختیار حسین قرار گرفت که منور سیمجوری، از اعقاب سیمجوریان در طبس و حاکم دژ طبس (رشیدالدین، 122؛ کاشانی، 157)، برای مقابله با حاکم قهستان که درصدد تصاحب غیرشرعی خواهرش بود، به او روی آورد و از او یاری خواست (ابناثیر، ابنخلدون، همانجاها). این امر با توجه به محبوبیت خاص منور در میان قهستانیان، آتش خشم و انزجار آنان را از حکومت سلجوقی شعلهور ساخت و زمینه را برای قیامی عمومی زیر نظر حسین قائنی فراهم کرد (فرقانی، 212؛ هاجسن، دفتری، همانجاها). قائنی افزون بر دژهای متعدد، بر راههای بازرگانی کرمان و سیستان به خراسان تسلط یافت و شهرهای طبس، قائن، تون، زوزن، خور و خوسف و جز آن را تصرف کرد (ابناثیر، ابنخلدون، دفتری، همانجاها؛ اقبال، 280-281؛ فرقانی، 213-214). در 512 ق/ 1118 م، رئیس حسن بن احمد به نیابت از محمد بن عبدالرحمان به جای حسین، داعی قهستان شد (رشیدالدین، 107؛ کاشانی، همانجا). حسین قائنی که پس از مصالحۀ سلطان سنجر با اسماعیلیان قهستان و با ترقی کار آنان، در الموت به سر میبرد، در توطئهای که شخصی علوی از ساکنان آنجا به نام زید حسینی بر ضد حسن صباح و یاران نزدیک او ترتیب داده بود، به دست احمد دماوندی کشته شد. حسن صباح پسر خود، استاد حسین و احمد را به اتهام قتل وی قصاص کرد، اما یک سال بعد با آگاهی از حقیقت ماجرا حکم به قتل زید حسینی و پسر وی داد (رشیدالدین، 123-124؛ کاشانی، 159).
ابناثیر، الکامل؛ ابنخلدون، العبر؛ اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و یحیى ذکاء، تهران، 1338 ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد قزوینی، لیدن، 1355 ق/ 1937 م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، تهران، 1333 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و ... )، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران، 1356 ش؛ عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1357 ش؛ فرقانی، محمدفاروق، تاریخ اسماعیلیان قهستان، تهران، 1381 ش؛ فنودی، عبدالحسین، تاریخ قائنات، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1383 ش؛ کاشانی، عبدالله، زبدة التواریخ (بخش فاطمیان و نزاریان)، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1366 ش؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1342 ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهذیب و تلخیص عباس زریاب، تهران، 1373 ش؛ نیز:
Daftary, F., The Ismā‘īlīs : Their History and Doctrines, Cambridge, 1995; Hodgson, G. S., The Order of Assassins, The Hague, 1955. شیرین شادفر
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید