آسریشتار
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 5 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/235165/آسریشتار
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
آسریشتار \ āsrištār\ ، نام دستهای از دیوان در متنهای مانوی به زبان فارسی میانه. این نام بیشتر همراه با نام مَزَنان، که دستهای دیگر از دیواناند، آورده شده است.یک جفت نر و ماده از آسریشتاران در اسطورۀ آفرینشِ زن و مرد نخستین، نقش مهمی دارند. در این اسطوره گفته میشود که دیو آز (ه م) برای باز ایستاندن ایزدان از پالایش و رهایی نور، برمیخیزد و تصمیم میگیرد که دو آفریدۀ نر و ماده، به شکل رسول سوم و دوشیزۀ روشنی، بسازد (بویس، «کتاب قرائت...»، 71). آنگاه این دیو در وجود دو آسریشتار نر و مادۀ شیرپیکر، شهوتران، گناهکار، خشمگین و دزد وارد میشود و به همۀ دیوان، آمیزش و شهوت میآموزد و فرزندان حاصل از آمیزش آنان را میخورد. با این عمل، نوری که در زادگانِ دیوان هست، به وجود آن دو آسریشتار منتقل میشود. آز سپس آن دو آسریشتار را به آمیزش وا میدارد و از جسمِ زادگان دیوان، که در وجود این دو آسریشتار وارد شده است، نخست، تنی نر با استخوان و رگ و پی و گوشت و پوست میسازد. بار دوم، از آمیزش دو آسریشتار، تنی مادینه زاده میشود. این دو، آدم یا مرد نخستین (= گیهمُرد در فارسی میانه، نُخویر در پارتی) و حوا یا زن نخستین (= مُردیانَگ در فارسی میانه، فرهان سریگَر در پارتی)اند که به ترتیب، به پیکر رسول سوم و دوشیزۀ روشنی آفریده شدهاند. رهبر آسریشتاران، که در واقع همان آز است، دیوان آسریشتار و مَزَن را گرد هم میآورد و به آن دو موجود نخستین میگوید که همه چیز را در جهان برای شادی آن دو آفریده است تا برابر میل او رفتار کنند. آنگاه رهبر آسریشتاران اژدهایی بزرگ را به نگهبانی آن دو میگمارد تا مبادا ایزدان آنها را به خود جلب کنند و زن و مرد نخستین به معرفت دست یابند (همان، 74؛ آسموسن، خواستوانیفت، 247-249). تئودُر بَرخونی نیز همین روایت را، با کمی جرح و تعدیل، نقل کرده است (نک : جکسن، 248-249). در این روایتها، در واقع، آسریشتاران نر و مادۀ یادشده با آز یکی دانسته شده، یا چون وجوهی از آز به شمار رفتهاند. آنان گاه با مزنان نیز یکی شمرده شدهاند (بویس، همان، 72).در متنهای مانوی به زبانهای غیرفارسی میانه، واژۀ آسریشتار به کار نرفته است، اما به دو آسریشتاری که در آفرینش آدم و حوا نقش دارند، نامی خاص اطلاق شده است. در این متنها، دیو نر شَکلون یا شَقلون (برابر با شِقلون در متون مندایی) نام دارد. این نام از اَشَقلون سریانی گرفته شده است. در یونانی، نام وی به صورت ساکلاس آمده است (آسموسن، «مانویت»، 604؛ جکسن، 249؛ گرشویچ، 238؛ هنینگ، 48). آسریشتار ماده در متنهای سغدی و پارتی، پِسوس (گرشویچ، همانجا؛ نیز نک : بویس، «سَدوِس و پِسوس»، 910-911)، و در سریانی، نَمرائیل یا نِبروئیل (همان، 910؛ جکسن، همانجا) نامیده شده است. ابنندیم که در الفهرست، اسطورۀ آفرینش آدم و حوای مانویان را نقل کرده است، به نامهای خاص این دو دیو اشاره نمیکند، بلکه هر دو آنان را اَرکون (اَرکونان ذکر و انثى) مینامد (ص 394). او دنبالۀ این اسطوره را که در متون مانوی بهطور کامل نقل نشده است، چنین روایت میکند: از همخوابگی حوا (= مردیانگ) با ارکون نر، قابیل پدید میآید و از همخوابگی قابیل با مادرش، هابیل؛ سپس دو دختر به نامهای حکیمة الدهر و ابنة الحرص زاده میشوند که به همسری هابیل و قابیل درمیآیند (همان، 395). شِروو بر آن است که دیوی به نام الصِندید،که در روایت ابنندیم (همانجا) از او نام برده شده، و گفته شده است که او به حکیمة الدهر، همسر قابیل، تجاوز کرده، همان شقلون است که حوا را نیز میفریبد و قصد دارد شاثِل (برابر با شیتیل در فارسی میانه) را که پسر آدم و حواست، از میان بردارد (نک : EIr.، ذیل «آسریشتار»). در روایت ابنندیم گفته شده است که مَلَکی به حکیمة الدهر، همسر قابیل، میگوید که او صاحب دو دختر خواهد شد و با او درمیآمیزد. پس از آنکه او دو دختر به دنیا میآورد، هابیل پی میبرد که آن فرزندان از آن قاین (= قابیل)اند (ص 394-395).در دیگر اسطورههای مانوی، از آسریشتاران و اعمال آنها مطلب مهمی آورده نمیشود، اما در متنهای مانوی، در بیان چگونگی پایان جهان، که در پی آزاد شدن همۀ نور زندانیشده در ماده رخ میدهد، از نابودی آسریشتاران و دیگر موجودات متعلق به تاریکی خبر داده شده است (مکنزی، 513-515).
ابنندیم، الفهرست؛ نیز:
Asmussen, J. P., «Manichaeism», Historia Religionum, ed. C. J. Bleeker & G. Widengren, Leiden, 1988, vol. I; id., X uāstvānīft : Studies in Manichaeism, Copenhagen, 1965; Boyce, M., A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian, Ac.Ir. (no. 9), 1975; id., «Sadwēs and Pēsūs», BSOAS, 1950, vol. XIII(3); EIr.; Gershevitch, I., A Grammar of Manichean Sogdian, Oxford, 1954; Henning, W. B., «Ein manichäisches Bet-und Beichtbuch», Ac.Ir, vol. XIV; Jackson, A. V. W., Researches in Manichaeism, New York, 1965; MacKenzie, D. N., «Mani's Šābuhragān», BSOAS , 1979, vol. XLII(1).مریم سینایی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید