اسحاق موسلی، ابومحمد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 4 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/235083/اسحاق-موسلی،-ابومحمد
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اسحاقِ موصِلی \ eshāq-e museli\ ، ابومحمد اسحاق بن ابراهیم بن ماهان (که در اسلام به میمون تغییر یافت) بن بهمن ابن نسک (ح 150-235ق/ 767-849م)، بزرگترین موسیقیدان عرب (در نظر نویسندگان کهن)، شاعر، ادیب، عالم و ندیم 5 تن از خلفای عباسی. اسحاق از نژاد ایرانی بود. خود میگفت: ما فارسیانی از اهل ارکان (ارگان = ارجان) هستیم (ابنندیم، 157؛ مرزبانی، 317؛ دربارۀ نسب او، نک : ه د، ابراهیم موصلی). تاریخ تولد او گویا 150ق یا اندکی پس از آن بوده است (ابنندیم، همانجا؛ خطیب، 338؛ ابنعساکر، 416). نسبت «موصلی» او و پدرش، ابراهیم، پیوسته مورد بحث بوده است و معمولاً سفر چندماهۀ ابراهیم را به موصل علت اصلی این نام پنداشتهاند (مرزبانی، همانجا؛ ابوعبید، 138). ابراهیم دو زن ایرانی آوازهخوان را، به نامهای دوشار و شاهک، به زنی داشت و این امر نشان میدهد که او زبان فارسی را بیتردید میدانسته است (ابوالفرج، 5/ 271، 338). برنامۀ درس و کار اسحاق چنان بود که در اندک زمانی از او یکی از بزرگترین چهرههای فرهنگ عربـی ـ اسلامی را پدید آورد. او خود روایت کرده است که زمانی چند، هر روز نزد هُشَیم میرفته، و حدیث میآموخته؛ سپس به خدمت کسایی و فراء و ابنغزاله میرفته، و درس قرآن میگرفته؛ آنگاه نزد منصور زَلزَل (شوهر عمهاش؟) میشتافته، و نزد او دو سه آهنگ مینواخته؛ سپس نزد عاتکه بنت شهده، یک یا دو صوت (آواز) میشنیده؛ پس از آن، به خدمت اصمعی و ابوعبیده میرفته، شعر و روایت میخوانده، و از ایشان درس میآموخته است؛ سرانجام، هرآنچه آموخته بود، با پدر در میان میگذاشته، و سپس به دربار هارون میشتافته است (همو، 5/ 271-272؛ خطیب، همانجا؛ دربارۀ آموزش او، نیز نک : ابوالفرج، 5/ 269؛ خطیب، 338). اما گویی این برنامه هم کافی نبود، زیرا از یحیى برمکی میخواهد ابنعیینه را وا دارد که به او حدیث بیاموزد، یا با 100 حدیث نزد ابومعاویۀ ضریر میرود تا دانش خود را به تأیید او برساند (همو، 338-339). این کوششها به آنجا انجامید که اسحاق، هم بزرگترین موسیقیدان عرب شد و هم عالیترین نمونۀ «ندیم ادیب»، زیرا در همۀ دانشهای زمان دست داشت، اما در هیچکدام، جز موسیقی، متخصص نبود (همو، 342-343). با اینهمه، اسحاق هم شاعری زبردست و هم ناقدی تیزبین بود. شعر او، شعر ندیمان فرهیخته و ظریف است. مجموعۀ شعر او بیشتر از قطعات چندبیتی تشکیل شده است. اسحاق هنگام پیری از دربار کناره گرفت، اما هیچگاه از احترامش نزد متوکل کاسته نشد. حتى زمانی که بینایی را از دست داده بود، به دربار احضار شد؛ چون عود به دستش دادند، چنان نیکو نواخت که غلامان به رقص برخاستند (ابوالفرج، 5/ 414-416). در سبب مرگش روایاتی نقل کردهاند، اما آنچه مسلم است، از سر پارسایی صادقانه، اصرار به روزه گرفتن داشت. حتى در بیماری، ترک آن را صلاح نمیدانست. سرانجام، بیماری و ضعف، در رمضان 235 او را از پا درافکند (همو، 5/ 430؛ خطیب، 345؛ یاقوت، ادبا، 52-53؛ قفطی، 219؛ ابنخلکان، 204). از آثار او جز آنچه در منابع نقل شده، هیچ اثری بر جای نمانده است. شمار کتابهایی که به نام او ثبت کردهاند، متفاوت است. ابنندیم 32 اثر او را یاد کرده است (ص 158).
هنگامی که شرح احوال موسیقیدانان را میخوانیم و آنان را با هم میسنجیم، ملاحظه میکنیم که اسحاق نابغۀ یکهتاز همۀ دورانها بوده است. استعداد اسحاق از جوانی چندان چشمگیر بود که به گفتۀ خودش همگان بر او رشک میورزیدند و او را به سرقت ساختههای پدر متهم میساختند (ابوالفرج، 5/ 332-333)، اما او زود بر فضای موسیقایی دربارها چیره شد (همو، 18/ 369). درست نمیدانیم اسحاق چه مقدار آهنگ ساخته بود؛ خود او، در یک روایت، از 200 «لحن» و در روایتی دیگر، از 400 «لحن» سخن گفته است (همو، 5/ 430). آهنگهای او گاه بسیار دشوار بود. پیچ و تابهای فراوان و بهویژه نتهای آرایشی بیشمار، آهنگهای او را ناآموختنی میساخت. حتى موسیقیدانی که در مجلس معتصم، 70 بار آهنگ او را شنیده بود، باز از آموختن آن عاجز ماند (همو، 5/ 315-316). مشکل بزرگ اسحاق ضعف صدا بود، چنانکه نمیتوانست آن را در همۀ احوال با بانگ عود همنوا کند. او برای آنکه صدای خود را با عود همنوا کند، شیوهای ابداع کرد که «تخنیث» خواندهاند و تا آن زمان در آواز عرب شناخته نبود (همو، 5/ 326-327). دقیقاً روشن نیست که تخنیث چیست. گفته شده است شاید مراد از این اصطلاح، نوعی «تحریر یا چَهچَه» باشد که اسحاق بهکمک آن توانست صدای تارهای عود را تقلید کند (همو، 5/ 287).
ابنخلکان، وفیات، ج 1؛ ابنعساکر، علی، التاریخ الکبیر، بهکوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، 1330ق، ج 1؛ ابنندیم، الفهرست؛ ابوعبید بکری، عبدالله، سمط اللآلی، بهکوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، 1354ق/ 1936م، ج 1؛ ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، مکتبة الخانجی...، قاهره/ بغداد، 1349ق/ 1931م، ج 6؛ قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة علی انباه النحاة، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369-1374ق/ 1950-1954م، ج 1؛ مرزبانی، محمد بن عمران، نور القبس المختصر من المقتبس، بهکوشش رودلف زلهایم، ویسبادن، 1384ق/ 1964م؛ یاقوت، ادبا، ج 6.
آذرتاش آذرنوش (دبا)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید