استورتسو
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 3 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/234863/استورتسو
دوشنبه 8 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِستورتسو \ [e]sturtso\ ، لوئیجی (1871- 1959م/ 1250-1338ش)، فیلسوف و شخصیت سیاسی ایتالیایی. او در کالتاجیرونه در جزیرۀ سیسیل چشم به جهان گشود، همانجا در مدرسۀ دینی تحصیل کرد، در 1894م کشیش کاتولیک شد و4 سال بعد، از دانشگاه گرِگوریِ رم درجۀ دکتری الٰهیات گرفت. استورتسو پس از بازگشت به کالتاجیرونه به تدریس فلسفه پرداخت، ولی سخت از سرکوب خشن معدنچیان گوگرد و روستاییان در دهۀ 1890م متأثر شد و به سازماندهی آنان پرداخت. روزنامهای تأسیس کرد و در برابر فشار دولت برای برهم زدن تشکیلات کارگران کاتولیک و سوسیالیست ایستاد. به مدت 15 سال شهردار کالتاجیرونه بود و دست به خانهسازی و اقدامات عامالمنفعه زد. در 1919م، حزب مردم ایتالیا را بنیاد نهاد و 4 سال دبیرکل آن بود. این حزب در انتخابات همان سال 101 کرسی از مجموع 508 کرسی مجلس نمایندگان را به دست آورد و او، اگرچه از قبول سِمَت امتناع کرد، از افراد بانفوذ در تشکیل کابینههای بعدی بود. او چون از پشتیبانی رژیم فاشیستی موسولینی سر باز میزد، ناگزیر در صومعهای عزلت گزید و سال بعد، از ایتالیا تبعید شد.استورتسو دور از وطن، در کتاب «ایتالیا و فاشیسم» (1926م) نشان داد که کل قدرت اقتصادی در قبضۀ جناح تندروِ دست راستی است و روشهای خشونتآمیزِ نخبگان سیاسی را در حکومتگری افشا کرد. در 1946م، پس از پایان جنگ جهانی دوم و سرنگونی موسولینی، به ایتالیا بازگشت. نهضتی که استورتسو به راه انداخته بود، به نام حزب دمکرات مسیحی احیا شد و در 1952م، دولت ایتالیا او را به سناتوری مادامالعمر منصوب کرد. استورتسو در فلسفه صاحب کتابهایی ارزنده، مانند «دین و دولت» (1939م)، «حیات راستین» (1943م)، «قوانین درونی جامعه» (1944م) و «مسائل معنوی عصر ما» (1945م) است. او بر پایۀ اندیشههای آوگوستینوس قدیس، لایبنیتس، ویکو، و موریس بلوندِل نظریهای را به نام «دیالکتیک امر انضمامی»، در تقابل با ایدئالیسم مطلق و رئالیسم مدرسی، شرح و بسط داده است. به عقیدۀ او، انسان در آنِ واحد هم موجودی فردی است هم اجتماعی، هم آزاد است هم مقید، هم ساختمند است و هم در تحول؛ اما هرگز کاملاً در صیرورت نیست، بلکه در عمل از گرایشی به عقل برخوردار است. استورتسو بر آن است که هدفهای جمعی به صورت نهادها تبلور مییابند و وقتی تشکلهای اجتماعی بخواهند سلطۀ انحصاری به دست آورند، تعارض به وجود میآید؛ و اگر یکی از آنها موفق به کسب چنین سلطهای شود، نیروهای نوسازی و اصلاح خودبهخود آزاد، و وارد صحنه میشوند. بدینسان، آدمی، ولو با دستاوردهای ناپایدار و ناتمام، به تسخیر ابعاد تازهای از تجربههای شخصی و اجتماعی موفق میشود و پیش میرود. بنیادیترین نوآوری و نیرومندترین رافع تعارضات با ورود ملموس و واقعی خداوند در کل فرایند امور انسانی شکل میگیرد که نیروی رانشگر پیشرفت بشر است. استورتسو تصدیق داشت که پسرفت به کرّات روی میدهد، ولی خوشبین بود که با رشد آگاهی بینالمللی و رویگردانی از جنگ، کل بشر به طور روزافزون به سوی اجتماعی کردن نهادها پیش میرود.
EB, 2008; EPh.1.عزتالله فولادوند
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید