صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / استقلال /

فهرست مطالب

استقلال


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : شنبه 2 فروردین 1399 تاریخچه مقاله

جنگ جهانی دوم سبب شد که دو گروه از امپریالیستها در مقابل یکدیگر قرار بگیرند و این خود علتی دیگر برای اعلان خواست استقلال صریح از سوی کشورهای مستعمره شد. هر دو گروه طی جنگ بر آزادی ملتهای مستعمره تأکید ورزیدند تا حمایت آنها را کسب کنند. فاتحان، پس از جنگ درصدد نبودند که به وعدۀ خود عمل کنند، اما مردم مستعمرات با استناد به وعده‌های پیشین، بر خواست خود برای استقلال پافشاری کردند. مبارزات مسالمت‌آمیز، اما در برخی کشورها خشونت‌آمیز، سرانجام به تضعیف امپراتوریهای انگلستان، فرانسه و هلند انجامید. کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، کره، مالزی، برمه، هندوستان، پاکستان، سری لانکا، سوریه، لبنان، لیبی، تونس، مراکش، غنا و سودان در مبارزه‌ها و کشمکشهای پس از جنگ جهانی دوم به استقلال دست یافتند، اما بخش گسترده‌ای از آفریقا تا اواخر دهۀ 1960م همچنان در دست امپراتوریهای استعمارگر باقی ماند (همو، 25-26). مستعمره‌ها در راه رسیدن به استقلال، معمولاً 4 مرحله را سپری کردند:

1. متحد ساختن ملت و ظهور رهبران

در این مرحله، خود اروپاییان ناخواسته عامل اصلی شکل گرفتن و اتحاد میان ملت مستعمره بودند. تصرف سرزمینها به دست آنها، در بومیان واکنش برانگیخت و سرانجام، به استقلال‌خواهی مبدل شد. مردم مستعمره‌ها از اروپاییان نکته‌های بسیاری آموختند و همین آموخته‌ها آنان‌ را به دستیابی به موازنۀ قدرت امیدوار می‌ساخت. جایی که عملکرد استعمارگران خشم مردم را برمی‌انگیخت، خشونت در رفتارشان بومیان را با یکدیگر همدرد، و درنتیجه متحد می‌ساخت و آنان را به ملتی یکپارچه تبدیل می‌کرد و از میان آنها رهبران ملی برمی‌خاست. استعمارگران، به‌ضرورت مطامح استعماری، مردم مستعمره‌ها را به راه تحصیل و آموزش و ایجاد نهادهای جدید انداختند و خود اینها روزی برای استقلال‌خواهی به کار افتاد (ارگانسکی، 303-304). ایجاد مرز در مستعمره‌ها و تشکیل حکومت واحد در میان قبیله‌های گوناگون، احداث راهها و وسایل حمل‌و‌نقل در مستعمره، که موجب متوقف ساختن جنگهای محلی و داخلی، و برقراری آرامش روزافزون داخلی بود، در پیدایش وحدت ملی بومیان تأثیر گذاشت. از سوی دیگر، استعمارگران با تربیت کردن مدیران بومی، آنان را ناخواسته برای رهبری قوم خود تربیت کردند. تقریباً همۀ رهبران جنبشهای استقلال‌طلبی مستعمره‌ها تربیت‌شدگان خود استعمارگران‌، در اروپا یا آمریکا، هستند (همو، 304-307).

2. تقاضای حقوق انسانی

پس از آنکه مستعمره متحد می‌شد و یک رهبر هدایت آن را به دست می‌گرفت، گامهای دیگر خود را به‌سوی استقلال برمی‌داشت. در این مرحله، مردم مستعمره‌ها خواهان پاره‌‌ای حقوق انسانی می‌شدند که استعمارگران نمی‌توانستند به این تقاضاها پاسخ بگویند، اما در عین‌حال، آزادی‌خواهانِ خودِ کشورِ استعمارگر مدافع حقوق انسانی مردم مستعمره‌ها بودند و همین، کار را بر دولتهای استعمارگر دشوار می‌کرد و درخواستهای مردم مستعمره‌ها تا حصول استقلال کامل و حتى مدتی پس از آن ادامه می‌یافت (همو، 309).

3. تقاضای استقلال سیاسی

بومیان در مرحلۀ سوم خواستار حقوق سیاسی و استقلال سیاسی می‌شدند. نگاه داشتن مستعمره‌هایی که مردم آنها تصمیم به آزادی خود می‌گرفتند، پس از مدتی کاری پرهزینه می‌شد و در دوره‌های اوج مبارزه، کشور استعمارگر تصمیم می‌گرفت مستعمره را رها سازد، به این امید که همۀ منافع از میان نرود و پاره‌ای روابط اقتصادی برجا بماند (در کشورهایی که شمار استعمارگران ساکن مستعمره فراوان بود، درخواست معمولاً به چند سال زمان نیاز داشت، تا به تحقق برسد). هنگامی که ملی‌گرایان شمال آفریقا مبارزات استقلال‌طلبانۀ خود را شدت بخشیدند، فرانسویان به مراکش و تونس، که شمار مهاجرنشینان فرانسوی در آنها فراوان نبود، استقلال دادند، اما در الجزایر، که جمعیت فرانسوی آن نسبتاً بسیار بود، دولت فرانسه می‌کوشید تا جایی که ممکن است، در آنجا بماند (همو، 310-313).

4. حصول استقلال اقتصادی

آخرین مرحله در کسب استقلال، رسیدن به استقلال اقتصادی است، زیرا استعمارگر حتى پس از کسب استقلال سیاسی، باز هم نفوذ پیشین خود را از راههای اقتصادی و اجتماعی در مستعمره حفظ می‌کرد. کسب استقلال اقتصادی نیازمند کارکنان فنی و سرمایه است و مستعمره‌ها معمولاً هیچ‌کدام را در اختیار نداشتند. پیروزی در به دست آوردن استقلال اقتصادی و اجتماعی بسی دشوارتر از پیروزی در دستیابی به استقلال سیاسی است و از این رو، برخی از صاحب‌نظران معتقدند که به‌رغم استقلال سیاسی مستعمره‌ها، روند امپریالیسم به شیوه‌ها و با ابزارهای جدید (به‌طور عمده اقتصادی) ادامه یافته است. از دیدگاه این دسته از صاحب‌نظران، استقلال سیاسی مستعمره‌های پیشین صوری است (همو، 313-315؛ الٰهی، 26-30).

مآخذ

ارگانسکی، ای. اف. ک.، سیاست جهان، ترجمۀ حسین فرهودی، تهران، 1355ش؛ آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، تهران، 1366ش؛ الٰهی، همایون، شناخت ماهیت و عملکرد امپریالیسم، تهران، 1383ش؛ ایوانز، گراهام و جفری نونام، فرهنگ روابط بین‌الملل، ترجمۀ حمیرا مشیرزاده و حسین شریفی طرازکوهی، تهران، 1381ش؛ جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، 1378ش، ج 1؛ طاهری، ابوالقاسم، حکومتهای محلی و عدم تمرکز، تهران، 1370ش؛ عالم، عبدالرحمان، بنیادهای علم سیاست، تهران، 1373ش؛ قاسم‌زاده، قاسم، حقوق اساسی، تهران، 1326ش؛ قاضی شریعت‌پناهی، ابوالفضل، بایسته‌های حقوق اساسی، تهران، 1375ش؛کلایواسمیت، برایان، فهم سیاست جهان سوم: نظریه‌های توسعه و دگرگونی سیاسی، ترجمۀ امیرمحمد حاجی یوسفی و محمدسعید قائنی ‌نجفی، تهران، 1380ش؛ کلییار، کلود آلبر، نهادهای روابط بین‌الملل، ترجمۀ هدایت‌الله فلسفی، تهران، 1368ش، ج 1؛ ملایری، محمدحسین و رضا حائز، فرهنگ حکومت، تهران، 1380ش؛ منصوری، جواد، فرهنگ استقلال، تهران، 1366ش؛ همو، فرهنگ، استقلال و توسعه، تهران، 1374ش؛ مهرداد، محمود، فرهنگ جدید سیاسی، تهران، 1363ش؛ نیز:

Green, N. A. M., International Law, London, 1987; Holsti, K. J., International Politics, New Jersey, 1988; Watson, A., The Limits of Independence, New York, 1997.
اردشیر سنایی
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: