صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / استخر /

فهرست مطالب

استخر


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 26 اسفند 1398 تاریخچه مقاله

استخر \ estaxr\ ، یا اصطخر، شهری‌ کهن‌ و یكی‌ از تقسیمات‌ اداری پنج‌گانۀ اوایل‌ دورۀ اسلامی‌ در استان‌ فارس‌. معنای واژۀ استخر را‌ سخت‌ و نیرومند (بارتولمه‌، 1591‌؛ رایشلت‌، 269) و نیز قلعۀ نظامی ‌دانسته‌اند (هرتسفلد، «تاریخ‌...»، 45 ؛ فرای‌، 10). ویرانه‌های‌ شهر استخر را در محل، تخت‌طاووس‌ می‌نامند (مصطفوی‌، 21).
ویرانه‌های‌ شهر استخر در درۀ عریضی‌ بین‌ جلگه‌های‌ خضرك‌ و مرودشت ‌( فرهنگ‌...، 169؛ مصطفوی‌، همان‌جا)، در 65 كیلومتری‌ جنوب‌ پاسارگاد و 5 كیلومتری شمال‌ تخت‌جمشید واقع‌ است‌ (واندن‌برگ‌، 23 ). جانب‌ شمالی‌ این‌ دره‌ به‌ كوهستان‌ حاجی‌‌آباد، و جنوب‌ آن‌ به‌ دامنه‌های‌ شمالی كوه‌ رحمت‌ محدود می‌شود ( فرهنگ، نیز مصطفوی‌، همان‌جاها؛ اشمیت‌، 108 ؛ گاچ‌، 162). فلاندن‌ محیط این‌ شهر را 8 تا 9 كم‍ـ برآورد کرده است (ص‌ 291). گستردگی‌ شهر استخر را می‌توان‌ با توجه به نقشِ‌‌رجب در فاصلۀ 5/ 1 كیلومتری‌ جنوب‌ شهر و نقشِ‌‌رستم‌ در 5/ 2 كیلومتری‌ غرب‌ آن‌، به‌روشنی‌ دریافت‌ (اشمیت‌، 106؛ واندن‌برگ‌، همان‌جا). رودخانۀ فرواب‌ یا پرواب‌ (پُلوار كنونی‌ یا سیوند) از شمال‌ غربی این‌ شهر می‌گذشت‌ (اصطخری‌، مسالك‌الممالك‌، 121؛ ابن‌بلخی‌، 127).
منابع‌ کهنْ شهر استخر را به دوره‌های‌ پیشدادی‌ و كیانی‌ نسبت داده‌اند. بر این مبنا، گیومرث‌ شهر استخر را بنا ‌نهاد و هوشنگ‌ در استخر بر تخت‌ ‌نشست (نك‍ : طبری‌، 1/ 570؛ حمزه‌، 23؛ ابن‌بلخی‌، 121؛ مجمل التواریخ، 39). اشمیت‌ با استفاده‌ از خرده‌سفالهای‌ منقوش‌، زمان‌ نخستین‌ استقرار در محل‌ را به‌ هزارۀ چهارم‌ ق‌‌م می‌رساند (p. 105). همچنین‌ وی‌ امكان‌ وجود استقراری‌ را در دورۀ ایلامی،‌ یعنی هزارۀ دوم‌ ق‌‌م، در این‌ منطقه‌ بعید نمی‌داند. وجود نقش‌‌برجستۀ ایلامی‌ در زیر یكی‌ از نقوش‌ برجستۀ ساسانی‌ (نقش‌ بهرام‌ دوم‌) در مقبره‌های نقش‌رستم،‌ مؤید این‌ نظر‌ است (همان‌جا؛ هرتسفلد، «کشفیات...»، 228، «تاریخ»، 5).
آگاهی‌ از شهر استخر در دورۀ هخامنشی‌ بسیار اندك‌ است‌ و به‌ نظر می‌رسد كه‌ این‌ شهر در كنار تخت‌جمشید‌ شهری‌ معمولی‌ بوده (اشمیت‌، همان‌جا)، و ظاهراً پس‌ از ویرانی‌ تخت‌جمشید، جانشین‌ آن‌ شده‌ است (هرتسفلد، همان‌جا). در رویدادنامه‌های‌ سریانی‌ دربارۀ شهر استخر و نقل‌ مكان پنج خاندان‌ ایرانی‌ از استخر به‌ شهر كرخ‌‌بیت‌سلوق‌ یا كركوك‌ كنونی‌ در روزگار داریوش (522-486ق‌م‌) سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ است‌ (پیگولوسكایا، 61). در زمان سلوكوس یکم (سل‍ : 312-281 ق‌م‌) نیز برخی‌ از خاندانهای‌ اشراف‌ استخر را به‌ كركه‌ (بین‌‌النهرین‌ بالا) كوچ‌ دادند (بیكرمن‌، 17). ترسیم‌ مشخصات‌ تاریخی‌ شهر استخر در دورۀ سلوكیان‌ مبتنی‌ بر سكه‌هایی‌ است‌ كه‌ یافت‌ شده‌اند (اشمیت‌، 107؛ بالسر، 86). بر این اساس، تاریخ‌ شهر را به‌ سه دوره‌ می‌توان‌ تقسیم‌ كرد. استخر، كرسی‌ پارس‌ و شهری‌ كه‌ فاصلۀ چندانی‌ با تخت‌‌جمشید نداشت‌، محل‌ ضرب‌ این‌ سكه‌ها بود (هرتسفلد، همان‌، 47؛ سلوود، 302, 304).
در دورۀ اشكانی، آتش‌ مقدس‌ در آتشكدۀ آناهیتا در استخر فروزان‌ بود و ساسان، یكی‌ از روحانیان‌ آن‌ عصر، ریاست‌ این‌ پرستشگاه‌ را بر عهده داشت‌ (طبری‌، 2/ 37؛ كریستن‌‌سن‌، 106؛ اشمیت‌، 105). شورشها و دگرگونیهایی‌ كه‌ در آغاز سدۀ 3 م‌ در ایالت‌ پارس‌ رخ داد، موجب‌ زوال‌ اشكانیان‌ و خاندان‌ حاكم‌ در شهر استخر شد. در این‌ تاریخ‌، استخر به‌‌دست‌ گوچیهر بازرنگی‌ افتاد (طبری‌، 2/ 38). ظاهراً پس‌ از 212م‌ پاپك‌، پدر اردشیر، بر گوچیهر‌ شورید و پس از کشتن او، امور شهر را در دست‌ گرفت‌ (همو، 2/ 37-38؛ كریستن‌سن‌، همان‌جا). پس‌ از روی‌ كار آمدن‌ ساسانیان‌، هرچند اردشیر پایتختی‌ جدید به‌ نام‌ اردشیرخره‌ (ه‍ م‌)، نزدیك‌ فیروزآباد کنونی،‌ بنا كرد و تیسفون‌ مركز اداری‌ امپراتوری‌ ساسانیان‌ شد، استخر به‌ مثابه پایگاه‌ سنتی‌ خاندان‌ ساسانی‌ باقی‌ ماند (اشمیت‌، 106). جمعیت‌ شهر ظاهراً در عهد شاپور ذوالاكتاف (310- 379م) کاسته شد‌، زیرا وی‌ 12هزار تن‌ از مردم‌ استخر و دیگر شهرها را به نصیبین‌ كوچاند (طبری‌، 2/ 60).
به‌ روایت‌ طبری‌، كتاب‌ اوستا در محلی‌ به‌ نام‌ دژنپشت‌ در استخر باقی‌ بود (1/ 561). مسعودی‌ در 303 ق‌، آن‌ را مركز علوم‌ و اخبار ملوك‌ وصف‌ كرده‌ است‌ ( التنبیه‌...، 106). افزون‌ بر آتش‌ مقدس‌، نشان‌ امپراتوری‌ و گنجینۀ سلطنتی‌ نیز احتمالاً در استخر نگهداری‌ می‌شد (اشمیت‌، همان‌جا).
در اواخر دورۀ ساسانی، استخر همچنان‌ جایگاه‌ خود را حفظ كرد، چنان‌كه‌ پس‌ از سقوط تیسفون‌ در 14ق، یزدگرد به‌ این‌ شهر درآمد. براساس‌ سكه‌های‌ یافت‌ شده‌، به‌ نظر می‌رسد كه‌ او دربار دوم‌ خود را در آنجا برپا كرد (حصوری‌، 50 -51؛ نیز قس‌: واكر،1-3، لوحۀ I، شم‍ 1، «a»). ازاین‌رو، ظاهراً مردم‌ در فارس‌ به‌ تحریك‌ یزدگرد یا دست‌كم‌ به‌سبب‌ حضور كوتاه‌ وی‌ در آن‌ دیار، بر اعراب‌ شوریدند (نك‍ : طبری‌، 4/ 265؛ بلاذری‌، 388-389). برپایۀ روایات‌، والی بصره، عبدالله بن کریز، شهر استخر را در 29ق‌/ 650م‌ به‌ همراه‌ شهر باستانی‌ اردشیرخره‌ به‌ تصرف‌ درآورد (همان‌جا؛ تاریخ‌ سیستان‌، 79-80؛ نیز نک‍ : دنبالۀ مقاله).
از جمله‌ آثار به‌‌دست‌‌آمده در این شهر می‌توان به بخشی‌ از یك‌ درگاه‌ سنگی،‌ كه‌ درگاه‌ اصلی‌ شهر بوده‌ است‌، نیز یك‌ ستون‌ با سرستونهایی‌ از سر دو گاو و شماری‌ ستونهای‌ شیاردار اشاره كرد كه‌ سبك‌ معماری‌ آنها مربوط به‌ عصر هخامنشی‌ است‌. در ویرانه‌های‌ استخر ستونهای‌ بی‌شیار‌ نیز به‌ چشم‌ می‌خورد كه‌ احتمالاً متعلق‌ به‌ دورۀ سلوكیهاست‌ (هرتسفلد، «ایران‌...»، 276, 278 ؛ اشمیت‌، 106). سرستونهای‌ سبك‌ كُرنتی با حلزونیها (پیچكها)ی‌ جانبی‌ حاكی‌ از تأثیر هنر یونانی‌ است‌، جز آنكه‌ این‌ حلزونیها در مقایسه با آثار یونانی از ظرافت‌ چندانی‌ برخوردار نیستند. تاریخ‌ ساخت‌ این‌ ستونها احتمالاً اوایل‌ سدۀ 3ق‌‌م‌ است‌ (هرتسفلد، همان‌جا). همچنین‌ ستون، ته‌ستون‌ و تخته‌سنگهایی‌ از دورۀ هخامنشی،‌ از بقایای‌ بناهای‌ استخر وجود دارد كه‌ در دورۀ اسلامی، از آنها‌ برای‌ ساختمان‌ یك‌ مسجد استفاده‌ شده‌ است‌ (همان‌جا؛ نیز اشمیت‌، همان‌جا؛ بیر، 307). طی‌ این‌ كاوشها، همچنین‌ قطعه‌سنگ‌ حجاری‌ شده‌ای‌ مربوط به‌ دورۀ 
ساسانیان‌ به‌ دست‌ آمد (همو، 307, 309).
در دورۀ ساسانی، شهر را حصاری‌ محكم‌ با برجهایی‌ در اطراف‌ محافظت می‌کرد‌، و دور تا دور حصار را نیز خندقی‌ در بر می‌گرفت‌. در جنوب‌ شرقی شهر، بقایای‌ این‌ خندق‌ به‌ چشم‌ می‌خورد (اشمیت‌، 107). برای‌ ساختن‌ استحكامات شهر خشت‌ خام‌ به‌کار‌ برده‌اند؛ البته به‌ نظر می‌رسد‌ حصارهای‌ یاد شده پیش‌ از ساسانیان‌ ساخته‌ شده‌ باشد (همو، 121 ؛ گیرشمن‌، 389).

مآخذ

در پایان مقاله. جواد نیستانی (دبا)

استخر در دورۀ اسلامی‌

جغرافی‌نگاران‌ مسلمان‌ استخر را مركز «كوره‌»ای‌ به‌ همین‌ نام‌ در فارس‌ شمرده‌اند (ابن‌ رسته‌، 97). برخی،‌ مكانی‌ را كه‌ بعدها جلگۀ مرودشت‌ ــ از قریۀ جلوگیر تا جلودر ــ نام‌ گرفته‌ است، تمام‌ یا بخشی‌ از شهر استخر دانسته‌اند (حمدالله‌، 121؛ فرصت‌، 132؛ سامی‌، 2). به‌ نوشتۀ محمد مقدسی، استخر موقعیت‌ راهبردی‌ ویژه‌ای‌ داشت و در میانۀ دره‌ بنا شده‌ بود‌ (ص‌ 71). شهر در هر دو كرانۀ رود پرواب‌ امتداد داشته،‌ كه‌ قسمت‌ عمدۀ آن‌ در سمت‌ غربی‌ بوده‌ است‌ (بارتولد، 173). اشمیت‌ گزارشی‌ از وضع‌ بنای‌ این‌ خانه‌ها در دورۀ اسلامی‌ داده‌ است‌. به‌ گفتۀ وی‌ احتمالاً بخشی‌ از شهر استخر بر یك‌ بنیاد پیش از‌ تاریخی‌، و دیگر بخشها بر شالودۀ یكی‌ از دوره‌های‌ پیشین‌ برپا شده‌ است‌ (p. 111 ؛ نیز نك‍ : دیاكونف‌، 96). راههایی استخر را به‌ دیگر شهرها پیوند می‌داد (ابن‌خردادبه‌، 50-52، 53؛ اصطخری‌، مسالك‌ و ممالك‌، 114- 115؛ ابن‌حوقل‌، 263، 283، 284). 
روایات دربارۀ فتح استخر بسیار آشفته و متفاوت است. طبق‌ برخی‌ از آنها، نخستین‌ پیشرویها در فارس‌ به‌ سوی‌ استخر، در خلافت عمر، از طریق ‌ولایت‌ بحرین‌ ‌صورت‌گرفته‌ است‌. در 17ق‌ علاء ابن‌ حضرمی،‌ والی‌ بحرین‌، سپاهیان‌ مسلمان‌ را از دریا گذراند و به‌ سوی‌ فارس راند. چون‌ به‌ سوی‌ استخر پیش‌ رفتند، مردمان‌ فارس‌ در برابر آنان‌ ایستادند و میان‌ مسلمانان‌ و كشتیهایشان‌ حایل‌ شدند. در محلی به نام طاووس، جنگی سخت درگرفت و بسیاری از ایرانیان کشته شدند. مسلمانان آهنگ بازگشت به بصره کردند، اما کشتیهایشان غرق شد. از سوی‌ دیگر، مردم‌ استخر به‌ سركردگی‌ شهریگِ فارس،‌ راه‌ را بر آنان‌ بستند. از این‌‌رو، عمر بر علاء خشم ‌‌گرفت‌ و او را عزل، و عتبة ابن غزوان‌ را از بصره‌ مأمور بسیج‌ نیرو برای‌ كمك‌ به‌ مسلمانان‌ كرد (نك‍ : طبری‌، 4/ 79-82؛ ابن‌اثیر، 2/ 538-539). 
به‌ گفتۀ ابن‌اسحاق‌ (نك‍ : خلیفه‌، 151)، ابومعشر و واقدی‌ (نك‍ ‍: طبری‌، 4/ 174)، نخستین‌ فتح‌ شهر استخر در 23ق‌ صورت‌ گرفت‌. در این‌ سال،‌ عثمان بن‌ ابی‌ العاص، كه‌ ظاهراً تحت‌ امر ابوموسى‌ عمل‌ می‌كرد‌ (نك‍ : قدامه‌، 389)، در فارس‌ پیشروی‌ كرد و از جمله‌ بر استخر دست‌ یافت (دینوری‌، 133؛ نیز نك‍ : یعقوبی‌، 157). گویند او در «گور» با مردم‌ استخر نبردی‌ سخت‌ كرد. گور گشوده‌ شد، مسلمانان‌ استخر را فتح‌ كردند و پس‌ از رفت‌ و آمدهایی‌، سرانجام‌ مردم‌ آنجا تن‌ به‌ جزیه‌ دادند (طبری‌، 4/ 175؛ ابن‌اثیر، 3/ 40). اما‌ در اواخر خلافت‌ عمر و آغاز خلافت‌ عثمان‌ (23ق‌) شهریگ‌ فارس‌، از شاهزادگان‌، به‌ مخالفت‌ برخاست‌ و جمع‌ بسیاری‌ از مردم‌ فارس‌ را گرد خود فراهم‌ آورد. ابوموسى‌ اشعری‌ كه‌ از فتح‌ اصفهان‌ آسوده‌ بود، مسلمانان‌ را بسیج‌ كرد و راهی‌ استخر شد. از بصره‌ نیز کمک رسید و بار دیگر عثمان‌ بن‌ ابی‌ العاص‌ به‌ همراه‌ نیروهای‌ كمكی‌ با فارسیان‌ جنگید. سپاه‌ شهریگ‌ شكسته‌ شد و او و پسرش‌، در نبردی‌ سخت‌، كشته‌ شدند (طبری‌، 4/ 176؛ ابن‌اثیر، 3/ 40؛ نیز نك‍ : ابن‌اعثم‌، 2/ 315-317؛ قس‌: خلیفه‌، 135، كه‌ قتل‌ شهریگ‌ را ضمن‌ حوادث‌ 19ق‌ یاد کرده‌ است‌). در پی‌ آن‌، ابوموسى‌ یك‌ ماه‌ استخر را در حصار گرفت‌ و آن‌ را در قبال‌ گرفتن‌ 200 هزار درهم‌ نقد، به‌ صلح‌ گشود و بر آنان‌ جزیه‌ بست‌ (ابن‌اعثم‌، 2/ 319؛ قس‌: طبری‌، 4/ 177؛ ابن‌اثیر، 3/ 41).
به‌ نظر می‌رسد آنچه‌ توجه مسلمانان‌ را به‌ فتح‌ استخر برانگیخته‌ بود، حضور یزدگرد، آخرین‌ پادشاه‌ ساسانی، در این‌ شهر بوده‌ است‌. روایتها‌ حكایت‌ از این دارد كه‌ او در گیرودار فتح‌ نخستینِ‌ استخر، میان‌ شهرهای‌ فارس،‌ چون‌ گور و استخر، در گریز بوده‌ است‌ (نك‍ : طبری‌، 4/ 176؛ ابن‌اعثم‌، 2/ 315). وی پس‌ از پیروزی‌ مسلمانان‌ در نهاوند (21 یا 22ق‌)، به‌ استخر گریخت، كه‌ جایگاه‌ خاندان پادشاهی‌ بود، تا سپاهیانی‌ در آنجا فراهم‌ آورد (بلاذری‌، 315؛ طبری‌، 4/ 89-90). هنگامی‌ كه‌ یزدگرد در اصفهان‌ بود، «سیاه‌» را به استخر فرستاد و بدو فرمان‌ داد نیروهای‌ رزمی‌ را از شهرها بسیج‌ كند. خود نیز مردی‌ از مرزبانان‌ را، كه‌ عنوان پاذگوسپان‌ (پادكوست‌پان‌) داشت‌، بر اصفهان‌ گمارد و در پی سیاه‌ به‌ استخر درآمد (بلاذری‌، 374؛ ابن‌اعثم‌، 2/ 313).
روایتهایی‌ در دست‌ است‌ مبنی‌ بر اینكه‌ استخر در روزگار خلافت‌ عثمان‌ به‌طور‌ كامل‌ فتح‌ شده‌ است‌. به‌ گفتۀ بلاذری،‌ كوشش‌ ابوموسى‌ و عثمان بن‌ ابی‌ العاص‌ در فتح‌ استخر نافرجام‌ ماند (ص 315)، چه،‌ در زمان‌ عثمان‌، باز یزدگرد و گروهی‌ از پارسیان‌ در استخر گرد آمدند و شهر سر از طاعت‌ پیچید. در پی‌ آن،‌ اسپهبد ماهك بن‌ شاهك‌ كه‌ یزدگرد او را به‌ جای‌ خود گماشته‌ بود (نك‍ : مقدسی‌، مطهر، 194- 195)، با گروهی‌ بسیار شورش كرد و منطقه‌ را از دست‌ مسلمانان‌ بازپس‌ گرفت‌ (ابن‌اعثم، 2/ 336؛ نیز نك‍ : دینوری‌،139). از این‌ رو، چون‌ عبدالله بن‌ عامر بن‌ كریز پس‌ از ابوموسى‌ اشعری‌ از جانب‌ عثمان‌ ولایت‌ بصره‌ یافت‌، در 28ق‌ به‌ سوی‌ استخر روان‌ شد. ماهك‌ از جانب اهل‌ شهر با او پیمان‌ صلح‌ بست؛ اما چون‌ عبدالله بن‌ عامر از استخر روانۀ شهر گور شد، مردم‌ باز شوریدند (29ق‌) و عامل‌ وی‌، عبیدالله بن‌ معمر تیمی، را به‌ قتل‌ رساندند. عبدالله‌ پس‌ از فراغت‌ از فتح‌ گور، استخر را گشود (بلاذری‌، 389؛ قدامه‌، همان‌جا). مطابق‌ روایت‌ ابومعشر (نك‍ : طبری‌، 4/ 176؛ نیز ابن‌اثیر، همان‌جا) و واقدی‌ (نك‍ ‍: طبری‌، 4/ 263)، آخرین‌ نبرد استخر در 28ق‌ بوده‌ است‌ (اما واقدی‌ فرمانده‌ این‌ جنگ‌ را هشام‌ بن‌ عامر خوانده‌ است‌) كه‌ ظاهراً به‌ نخستین رویارویی‌ ابن‌عامر با اهل‌ استخر و صلح‌ با ماهك‌ اشاره‌ دارد.
به‌ روایت‌ دیگر، عبدالله بن‌ عامر در 29ق‌ به‌ ولایت‌ بصره‌ رسید (طبری‌، 4/ 264؛ بلاذری‌، 315). او عبیدالله بن‌ معمر را برای‌ سركوب‌ شورش‌ استخر بدانجا فرستاد، اما وی‌ در این‌ نبرد جان‌ باخت‌. از این‌ رو، ابن‌عامر با سپاهیان‌ خود حركت‌ كرد و در همان‌ سال،‌ استخر را گشود (نك‍ ‍: همو، 390؛ خلیفه‌، 168؛ یعقوبی‌، 166؛ قس‌: طبری‌، 4/ 265)، اما هنگامی‌ كه‌ به‌ سوی‌ شهر گور حركت‌ كرد، استخر باز شورید. ابن‌عامر پس‌ از فتح‌ گور، دوباره‌ (29ق‌) متوجه‌ استخر شد و پس‌ از جنگی‌ سخت و كشتاری‌ بسیار، شهر را فتح‌ كرد (نك‍ : ابن‌اثیر، 3/ 101). ماهك‌ نیز پیكی‌ فرستاد و امان‌ خواست‌ و عبدالله بن‌ عامر به‌ شرط اقامت‌ در استخر و پرداخت‌ جزیه‌، به او امان‌ داد (ابن‌اعثم‌، 2/ 336-337؛ طبری‌، 4/ 265، قس‌: 4/ 257، که‌ در روایتی‌ از واقدی،‌ دومین‌ فتح استخر به‌دست‌ عثمان بن‌ ابی‌العاص‌ در 27ق‌ گزارش‌ شده‌ است‌؛ نیز نك‍ ‍: ابن‌اثیر، 3/ 94).
در زمان‌ فتح‌ استخر، شهرهایی‌ چون‌ بیضا (اصطخری‌، مسالك‌ و ممالك‌، 112؛ یاقوت‌، 791) و شیراز (اصطخری‌، همان‌، 111؛ ابن‌حوقل‌، 279) لشكرگاه‌ مسلمانان‌ بود.
در پی‌ استقرار اسلام‌ در ایران،‌ به‌تدریج‌ مردمان‌ برخی‌ ولایات‌ و شهرها، از جمله‌ استخر (39ق‌)، سر به‌ شورش‌ برداشتند (طبری‌، 5/ 137- 138؛ نیز نك‍ : بلاذری‌، همان‌جا؛ قدامه، 389-390؛ ابن‌حوقل‌، 272-273). در زمان‌ امویان‌ نیز شهرهای ایران‌ خاستگاه‌ قیامهای‌ ضد اموی‌ بود و ازارقه، از فرقه‌های‌ خوارج‌، بارها در استان‌ فارس‌، از جمله‌ در سالهای‌ 68 و 77ق، با سپاهیان‌ اموی‌ درگیر شدند (نك‍ : طبری‌، 6/ 119-120، 301؛ دینوری‌، 276؛ ابن‌اعثم، 7/ 26-27، 31؛ مسعودی‌، مروج‌...، 101، 193؛ ابن‌اثیر، 4/ 282؛ ابن‌ابی‌الحدید، 167 بب‍ ، نیز 201). استخر در كشاكش‌ این‌ نبردها آسیب‌ بسیار دید و رو به‌ خرابی‌ نهاد. از جمله‌ اینكه قَطَریّ بن‌ فجاءه‌ (78ق‌)، از سران‌ و دلاوران‌ ازارقه‌، كه‌ بارها سپاهیان‌ حجاج را شکسته بود، شهر استخر را ویران کرد، بدان‌ سبب‌ كه‌ مردمانش‌ اخبار و اطلاعات او را به‌ مهلب‌ گزارش‌ می‌كردند (مبرد، 1331؛ ابن‌ابی‌الحدید، 201). افزون‌ بر این‌، در پی‌ بازسازی‌ شیراز در 74ق‌، استخر رونق دیرین‌ خود را از دست‌ داد (نك‍ : فسایی‌، 2/ 901؛ نیز نك‍ : حمدالله‌، 114). 
بااین‌حال‌، استخر چه‌ در زمان‌ امویان‌ و چه‌ به‌ دوران‌ عباسیان،‌ هنوز مركز مقاومتها و جنبشهای‌ سران‌ مخالفان‌ بود. حتى‌ دشمنان قدرت مرکزی گاه‌ سكه‌هایی‌ در استخر ضرب‌ می‌کردند (نك‍ : اشپولر، 1/ 32، 2/ 241، 242). به‌‌علاوه‌، هنگامی كه‌ در نیمۀ نخست سدۀ 4ق‌، آل‌ بویه‌ قدرت‌ خود را در فارس‌ گسترش دادند (321ق‌ بب‍‌ )، استخر پایگاه علی‌ عمادالدوله‌ بود (ابن‌اثیر، 8/ 326). 
با این همه‌، استخر نتوانست جایگاه‌ پیشین‌ را باز یابد. به‌ گفتۀ اصطخری‌ (نك‍ ‍: مسالك الممالك‌، 123، نیز مسالك‌ و ممالك‌، 110) و ابن‌حوقل‌ (ص 277- 278) كه‌ در این‌ دوره‌ می‌زیسته‌اند، استخر در حدود نیمۀ سدۀ 4ق‌ شهر متوسطی‌ بود‌، و یك‌ میل مساحت‌ داشت‌ و در آن‌ روزگار، باروهای‌ شهر خراب‌ شده بود‌. محمد مقدسی‌ پس‌ از وصف‌ این‌ شهر گوید: امروزه‌ گمنام‌ و بركنار است‌ و مردمانش‌ كاهش‌ یافته‌اند (ص‌ 436). چندی‌ بعد، استخر در جنگی‌ كه‌ در اواخر عهد ابوكالیجار صمصام‌الدولۀ دیلمی‌ (حك‍ : 380- 388ق‌) روی‌ داد،‌ ویران شد (ابن‌ بلخی‌، 127؛ مجمل التواریخ‌، 39؛ حمدالله‌، 121؛ احمد زركوب‌، 25؛ قس‌: زین‌العابدین‌، بستان‌...، 94؛ EI 2، ذیل «استخر»)، تا بدانجا كه‌ در آغاز سدۀ 6 ق‌ دیهكی‌ بوده‌ است‌ (ابن‌بلخی‌، 127- 128). چندی‌ بعد در محل‌ استخر روستاهایی‌ بنیاد گرفت‌ و آن‌ منطقه «بلوك‌ مرودشت‌» نامیده‌ شد (زین‌العابدین‌، حدائق‌...، 59). 
بدین‌گونه‌، استخر كه‌ زمانی مركز بزرگ‌ترین‌، آبادترین‌ و توانگرترین كورۀ فارس بود (ابن‌حوقل، 264، 278) و به‌ دوران‌ پیشین‌، جایگاه‌ اداری‌ والایی داشت‌ (مقدسی، محمد، همان‌جا؛ ادریسی‌، 406)، رو به‌ نابودی‌ گذارد. ظاهراً برخی خاندانهای‌ سرشناس‌ و مهم‌ ایرانی‌ تا سدۀ 4ق‌ هنوز در استخر نامور بوده، و توانسته‌اند پاره‌ای‌ از میراث‌ فرهنگی‌ دورۀ ساسانی‌ را محفوظ نگاه‌ دارند (نك‍ : مسعودی‌، التنبیه‌، 106). بیشتر‌ مردم‌ استخر و دیگر مناطق‌ سردسیر (صرود) فارس‌‌، چونان‌ مردم‌ بغداد، بر مذهب‌ اهل‌ سنت‌، و در فتوا تابع‌ مذهب‌ اهل‌ حدیث‌ بوده‌اند (اصطخری‌، همان‌، 121؛ ابن‌حوقل‌، همان‌جا). از استخر بزرگان‌ و دانشمندان‌ بسیاری برخاسته‌اند. از مشاهیر آنان‌ می‌توان‌ از جغرافی‌نگار نامدار، ابراهیم بن‌ محمد اصطخری، یاد كرد.
از نهر پرواب‌ جویهایی‌ در شهر جریان‌ داشته‌ است‌. وضع‌ كشاورزی‌ آن‌ ظاهراً خوب‌ بوده‌، چه‌، غله، حبوبات‌ و برخی‌ میوه‌ها در آنجا به‌ فراوانی به‌دست‌ می‌آمده‌ است‌ (مقدسی‌، محمد، همان‌جا؛ حمدالله‌، 74، 121؛ قس: ابن‌حوقل‌، 278، 288). گفته‌ شده،‌ كه‌ در كوههای‌ استخر معدن‌ آهن‌ وجود داشته‌ است‌ (حدود العالم‌، 403؛ ابن‌حوقل‌، 300). 
 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: