آزادی منفی و آزادی مثبت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 2 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/233571/آزادی-منفی-و-آزادی-مثبت
سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
آزادیِ مَنْفیْ وَآزادیِ مُثْبَت [ āzādī-ye manfī va āzādī ye mosbat-] : فیلسوفانِ طرفدار آزادی مثبت غالباً در برابر عقاید اهل مکتب تجربی انگلستان ــ از هابز تا جان استوارت میل و برتراند راسل ــ واکنش نشان میدهند. هابز آزادی را به معنای عدم مانع و رادعِ خارجی در مقابل رفتار هدفمند آدمی تعریف میکرد، مانند آبی که در برابر آن سدّ نبستهاند و آزادانه جریان پیدا میکند. تجربهگرایانِ بعدی، ازجمله لاک و هیوم، نیز معتقد بودند که آزادی اساساً و ذاتاً امری منفی و به معنای نبودِ محدودیت و مانع برای عمل است. اصحاب نظریهای که آیزایا برلین نام آن را نظریۀ «آزادی مثبت» میگذارد، آزادی را مساوی با استقلال یا خودفرمانی شخصی میدانند. در یکی از صورتهای این نظریه تأکید میشود که عنصر عقلانی در نفس فردی حتماً باید بر عناصر نفسانی کوچکتر و نازلتر فرمانبراند. صورت دیگری از نظریۀ یادشده نیز وجود دارد که کمتر فردگرایانه و بیشتر سیاسی است و، به موجب آن،هیچکس قادربه زندگی مستقلنیست،مگر در مقام یکی از اعضای کشوری آزاد که نهتنها از دیگرکشورها مستقل است، بلکه تشکیلاتی دمکراتیک نیز دارد و اجازه میدهد شهروندان جملگی در ادارۀامور مشارکتکنند و بهاینمعنا خودفرمان باشند.تامس هیل گرین، فیلسوفِ ایدهآلیستِ انگلیسی قرن 19م/ 13ق، چکیدۀ مطلب را بدین عبارت بیان میکرد که آزادی به معنای اختیار یا توانِ دست زدن به کاری یا برخورداری از چیزی است که هم ارزش داشته باشد و هم بتوان مشترکاً با دیگران دست به آن زد، یا از آن برخوردار شد.مطابق تعریف گرین که تصور آزادی مثبت در آن مندرج است، آزادی واقعی نه تنها عبارت از نبودِ مانع و رادع حتى در مقابل خواستهای «ارزشمند» ما، بلکه از آن بالاتر به معنای وجود امکاناتی بیش از عدم دخالت پلیس و دیگر افراد است. اگر کسی خواهان خرید و استفاده از اتومبیلی مجلل باشد و هیچ مانع خارجی نیز ــ چـه قـانونی و چـه اجتماعی ــ در برابر او موجود نباشد، پس هم از نظر قانونی و هم از لحاظ اجتماعی آزاد است که بر وفق خواست خود عمل کند؛ ولی اگر این شخص پول نداشته باشد، این آزادی منفی عملاً به کار نمیآید. بنابراین، طرفداران آزادی مثبت میگویند برای اینکه کسی از آزادی حقیقی بهرهمند شود، باید وسایلِ برآوردن خواستهای ارزشمند خویش را نیز در اختیار داشته باشد و این وسایل معمولاً شامل حداقل ثروت، تندرستی، استعداد و دانش است، از جمله دانشی که عموماً از راه آموزش و تحصیلات منظم به دست میآید. بر طبق این نظر، هرچه بیشتر بتوانیم به کارهایی دست بزنیم که ارزش دست زدن دارند، آزادتریم. به عقیدۀ نظریهپردازانِ آزادی مثبت، طرفداران آزادی منفی نمیتوانند توضیح دهند که چرا باید شخص افلیج یا دیوانه یا عقبماندۀ ذهنی یا فقیر یا نادان و بیسواد را اصولاً آزاد دانست و قطعاً خندهآور است که کسی بگوید: چنین موجودِ تیرهروزی آنگونه که از اصطلاح «آزاد» برمیآید، خوشبخت و آسوده است. اصحاب نظریۀ آزادی منفی پاسخ میدهند که آزاد بودن به معنای خوشبخت بودن نیست و کسی ممکن است بهرغم آزادی، ناراضی، ناشاد، نادان، بیسواد، گرسنه یا در درد و رنج باشد. شخص امکان دارد از آزادی بهره ببرد، ولی ببیند در اوضاع و احوال او، آزادی ارزشی ندارد. این نشان میدهد که آزادی خیری است که ارزش آن نوسان میکند، یا به گفتۀ جان رالز، «ارزش آزادی برای همهکس یکسان نیست». مفلس نمیتواند اتومبیل مجلل بخرد، ولی به عقیدۀ طرفداران آزادی منفی، این امر به دلیل آزاد نبودن او در خرید آن نیست. کمتر متفکری در این مکتب میپذیرد که قادر نبودن به معنای آزاد نبودن است و اغلب میگویند ناتوانیهایی که به معنای نبود آزادیاند، اگر ریشهیابی شوند، دیده خواهد شد که مستقیم یا غیرمستقیم از اعمال یا سیاستهای دیگر انسانها، بهویژه قانونگذاران و مأموران پلیس سرچشمه میگیرند که میتوانند مستقیماً و به زور در زندگی اشخاص مداخله کنند. گاهی دلیل برخی از دیگر ناتواناییهای شخص را (مانند عجز از کسب درآمد کافی) میتوان غیرمستقیم در برخی از عوامل اجتماعی جستوجو کرد. تهیدستی شخص ممکن است معلول بیبهرگی از مهارت فنی باشد و این بیبهرگی به نوبۀ خود از آموزش و پرورش ضعیف نشأت گیرد؛ و ریشۀ این ضعف، ولو ناپیدا، به بیعدالتی نظام تبعیض نژادی برسد، و این تبعیض از سیاست آپارتاید دولت برخیزد. در این صورت میتوان گفت که شخص نه تنها ناتوان از فلان کار است، بلکه با توجه به شرایطی که دارد، آزاد به اقدام به آن هم نیست.اختلاف میان نظریهپردازان آزادی مثبت و متفکران طرفدار نظریۀ آزادی منفی را میتوان بهوسیلۀ نظریۀ سومی کاهش داد که برداشت وسیعتری از«محدودیت» و«مانع» داشته باشد. چنین نظریهای هم شامل موانعِمنفی مانند بیپولی میشود، و هم شامل موانع و فشارهای درونی از قبیل سردرد شدید؛ همچنین هم از نظریۀ آزادی منفی پشتیبانیمیکند(که آزادی،کلاً عبارتاز نبودِ مانع و رادع، اعم از مثبت و منفی و درونی و بیرونی است)، و هم نظریۀ آزادی مثبت را دربر میگیرد (که آزادی، بهرغم اهمیت عدم مداخلۀ پلیس یا دیگران، بسیار بیش از اینها ست). عدهای کثیر از فیلسوفان اکنون این عقیده را رد میکنند که دو مفهوم متمایز و غیرقابل تحویل به یکدیگر بهنام آزادی مثبت و آزادی منفی وجود دارند. از آن جملهاند مککالم، فاینبرگ و رالز. این نظریهپردازانِ «تکمفهومی» میگویند درستنیست که فقط یکی از آن دو را «یگانه مفهوم و حقیقیترین و ارزندهترین مفهوم» بشماریم و از ابتدا میان آزادی مثبت و منفی فرق بگذاریم. به عقیدۀ مککالم، تنها یک مفهوم از آزادی وجود دارد که در رابطهای سه سویه بین شخص(فاعل یا عامل) و عمل مورد نظر (بالفعل یا امکانی) و شرایط بازدارنده (سد و اجبار و محدودیت) خلاصه میشود. به اعتقاد او، آزادی همواره آزادی کسی است از چیزی برای اقدام به کاری یا داشتن چیزی یا رسیدن به وضعی. مناقشه دربارۀ ماهیت آزادی، از قبیل آنچه میان هواداران آزادی مثبت و آزادیمنفی شکاف ایجاد میکند، در واقع اختلاف نظر در خصوص دامنۀ صدق آن3 متغیر در یک مدل تحلیلیاست؛ بهعبارتدیگر، اصطلاح«شخص»دال بر چیست، چه چیزی ممکن است سد و مانع یا مداخلۀ قهرآمیز بهشمار آید، و چه چیز باید عمل مطلوب یا موردنظر محسوب شود. (148)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید