ارسال المثل
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 8 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/232550/ارسال-المثل
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
اِرْسالُ الْمَثَل [ersāl-ol-masal]، اصطلاحی در بلاغت، به معنیِ آوردن مَثَل در شعر، یا سرودن شعرِ حکمتآمیز بدانسان که ضربالمثل شود. ارسال در لغت به معنی فرستادن، و مَثَل (ه م) به معنی قصه و داستانِ مشهور در میان مردم است که وسیلۀ ایضاح و تبیین منظور گوینده قرار گیرد.ارسال المثل دارای دو معنا ست: 1. آوردن مَثَل در شعر (رشید وطواط، 55) از طریق درج عین ضربالمثل، یا صورت دگرگون شدۀ آن در شعر و نثر (حسینی، 185)، به قصد آراستنِ کلام شاعرانه (کاشفی، 120؛ همایی، 2/ 299). این تفسیر که ظاهراً نخستینبار در حدایق السحر آمده (رشید وطواط، همانجا)، تا روزگار ما ــ یا دستکم تا نزدیک به روزگار ما ــ در کتب بلاغی تکرار شده است (برای نمونه، نک : تاج، 45-46؛ رامی، 76؛ آملی، 1/ 111؛ هدایت، 26؛ همایی، همانجا). 2. مَثَل شدن شعر (رادویانی، 83)؛ بدین ترتیب که شاعر با استفاده از حِکَم و معانی بلند، شعر خود را چنان هنرمندانه بسُراید که به ضربالمثل تبدیل شود و چونان اَمثال سایر بر زبان مردم جاری گردد. سخن رادویانی مبنی بر اینکه شعر حکمتآمیز باید «به راه مَثَل رود» (ص 83-84) تا ارسال المثل نامیده شود، مؤیّد این معنا ست. این تفسیر که هم با سرشت سخن شاعرانه، و هم با منطق شعر سازگار است، تا روزگار ما ــ یا دست کم تا نزدیک به روزگار ما ــ مورد غفلت قرار داشت. حدود یک سده پیش، گرکانی، مؤلفِ ابدع البدایع و قطوف الربیع، تعریفی از این صنعت به دست داد که ناظر بر هر دو تفسیر است: بخش اولِ تعریف، از درج «یکی از امثال سایره» در شعر حکایت میکند و با تفسیر اول سازگاری دارد و بخش دوم تعریف، از آوردن جملهای حکمتآموز و پندآمیز در سخن حکایت دارد «که تمثیل به آن نیکو نماید» و به گونهای ناظر بر تفسیر دوم است ( ابدع...، 30، قطوف...، 81). سرانجام در روزگار ما، شمیسا با تصریح بدین معنا که «کلام او [= شاعر] بعداً ضربالمثل شود»، بر تفسیر دوم تأکید ورزید ( نگاهی...، 81). آوردنِ دو مَثَل در دو مصراعِ یک بیت، یا سرودن هنرمندانۀ دو مصراعِ یک بیت به گونهای که تبدیل به مَثَل شود، ارسال المَثَلین نام دارد (برای نمونه، نک : رادویانی، همانجا؛ رشیدوطواط، 56؛ تاج، 46؛ رامی، 77؛ کاشفی، 121؛ حسینی، 186؛ هدایت، 28؛ آق اولی، 238؛ تقوی، 276؛ آملی، همایی، همانجاها). ارسالالمثل براساس تشبیه شکل میگیرد. بدین ترتیب که مصراعِ بیانگر مَثَل یا مصراعِ ضربالمثل شده (اغلب مصراع دوم) مشبّهٌبه محسوب میشود و مصراعی که بیانگر منظور شاعر است (اغلب مصراع اول)، مشبّه بهشمار میآید و برآن تأکید میشود (شمیسا، همانجا)؛ چنانکه در این بیتِ حافظ: «من اگر نیکم و گر بد، تو برو خود را باش/ هرکسی آن دِرَود عاقبت کار که کشت» (غزل 80، بیت 2)، مصراع دوم ضربالمثل است و مشبهٌبه، و مصراع اول منظور شاعر، و مشبّه است؛ و برآن چنین تأکید میشود که «نیکی و بدیِ هرکس تنها به خود او بازمیگردد [= مشبّه]، همانگونه [= اداتِ حذف شده] که کشاورز هنگام برداشت محصول فقط کشتۀ خود را درو میکند [= مشبهٌبه]. در این بیتِ ابوالفتح بُستی: «نه هرکه تیغی دارد، به حرب باید رفت/ نه هرکه دارد پازهر، زهر باید خورد» (نک : رادویانی، 85)، که دارای صنعت ارسال المثلین است، نیز ترتیب مطلب به همین صورت است، یعنی مصراع اول یا مَثَلِ نخستین، مشبّه است و موضوع مورد توجه شاعر و مصراع دوم یا مَثَلِ دوم، مشبّهٌبه است که به وسیلۀ آن بر مفهوم و معنای مصراع اول تأکید میشود.از ارسال المثل به ایرادالمثل (حسینی، همانجا)، که مراد از آن وارد ساختن مَثَل در شعر است، نیز تعبیر میشود. ادبای شبهقاره از این صنعت به مدّعا مَثَل (مدّعا = منظور شاعر؛ مَثَل = ضربالمثل مؤید منظور شاعر) تعبیر کردهاند (نک : آرزو، تنبیه...، 29، 67، عطیه...، 67؛ صهبایی، 22، 37، 38، 41، 42، 121، جمـ ؛ نیز نک : شمیسا، سبکشناسی، 276-281). «مدّعا مَثَل»، اصطلاح این ادبا در برابر «دولختی» است و دو لختی، سرودن شعر به شیوههای غیر از سبک هندی است (همان، 280) یعنی سرودن شعر بدین ترتیب که «هر مصراعش مضمون جداگانه داشته باشد [و] یکی بر دیگری موقوف نباشد، (وارسته، 717). تمثیل نیز به عنوان اصطلاحی تقریباً مترادف با ارسال المثل اصطلاحی است مشترک در دانش بدیع (ه م) و بیان (ه م). در دانش بدیع مراد از تمثیل همان ارسال المثل است و در دانش بیان، تمثیل بر گونهای تشبیه مرکب موسوم به تشبیه تمثیل (نک : ه د، تشبیه) و نیز بر گونهای استعارۀ مرکب، به نام استعارۀ تمثیلی (نک : ه د، استعاره) اطلاق میشود. ارسال المثل به عنوان صنعتی در بدیع ویژۀ زبان و ادب فارسی است و در کتب بلاغی به زبان عربی مطرح نشده است. این صنعت به سبب تأثیر ویژۀ مَثَل در نفوس، بر شنوندگان اثری دوچندان میگذارد و به گفتۀ همایی از «چندین بیت منظوم و چند مقاله و رساله» نیز مؤثرتر واقع میشود (2/ 299-300)؛ به همین سبب، از صنایع موردتوجه شاعران بزرگ بهشمار میآید و از ویژگیهای برجستۀ شعر شاعران پیرو سبکهندی ـ اصفهانی محسوب میشود (نک : شمیسا، سبکشناسی...، 275-276)، زیرا ازجمله صفات شعرِ ماندنی که «در صحیفۀ روزگار مسطور باشد و بر السنۀ احرار مقروء» (نظامی، 29)، همانا مَثَل گونگی آن است.
آرزو، علی خان، تنبیه الغافلین، به کوشش محمد اکرام، لاهور، 1401ق؛ همو، عطیۀ کبرى و موهبت عُظمى، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، 1381ش؛ آقاولی، عبدالحسین، درر الادب، شیراز، 1340ش؛ آملی، محمد، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1377ش؛ تاجالحلاوی، علی، دقایق الشعر، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ تقوی، نصرالله، هنجار گفتار، اصفهان، 1363ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1381ش؛ حسینی نیشابوری، محمود، بدایع الصنایع، به کوشش رحیم مسلمانیان قبادیانی و ناصر رحیمی، تهران، 1384ش؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، استانبول، 1949م؛ رامی تبریزی، حسن، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1341ش؛ رشید وطواط، محمد، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1308ش؛ شمیسا، سیروس، سبکشناسی شعر، تهران، 1383ش؛ همو، نگاهی تازه به بدیع، تهران، 1368ش؛ صهبایی دهلوی، امامبخش، قول فیصل، مطبعۀ نول کشور؛ کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، 1369ش؛ گرکانی، محمدحسین، ابدع البدایع، تهران، 1328ق؛ همو، قطوف الربیع، تهران، 1328ق؛ نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1341ش؛ وارستۀ لاهوری، سیالکوتی مل، مصطلحات الشعراء، به کوشش سیروس شمیسا، تهران، 1380ش؛ هدایت، رضاقلی، مدارج البلاغة، به کوشش حسین معرفت، شیراز، 1331ق؛ همایی، جلالالدین، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، 1361ش.
اصغر دادبه
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید