ارزش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 13 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/232517/ارزش
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
2
اَرْزِش [arzeš] (در فلسفه)، از قدیم 3 مکتب فکری دربارۀ ارزش وجود داشته است: 1. ذهنیتگرایی که طرفداران آن میگویند: خوبِ ارزشمند فقط به معنای حالت ذهنیِ موجودات ذیشعور و برخوردار از قوۀادراکاست؛ 2. عینیتگراییکهقائلان به آن معتقدند: گرچه ارزشها باید نسبتی با انسان داشته باشند، ولی وجودشان مستقلاز ما ست؛ 3. عقلگرایینوکانتی که پیروان آن مدعیاند: فرض وجود ارزشها مبتنیبر عقل عملی است. میان ارزشهای ذهنی و عینی، ارزشهای ابزاری و نهایی، ارزشهای ذاتی و عَرَضی، و وحدت انداموار و ارزش نهایی یا ساختاری تفاوتهایی اساسی گذاشته میشود؛ همچنین فرق است میان انواع مختلف ارزش، مانند ارزش اخلاقی و ارزش زیباییشناختی.بحث دربارۀ ارزش در فلسفۀ تحلیلی آنگلوساکسون مغفول مانده است. ولی اخیراً در فلسفه شاهد احیای آن بودهایم. گرچه هنوز غلبه با ذهنیتگرایی است، اما اخیراً صورتهایی جدید از عینیتگرایی پدید آمدهاند، و در عقلگرایی نوکانتی که مسئلۀ ارزش را مستقیماً به نظریۀ عقل عملی ربط میدهد، تأکید بیشتری بر ارزش میشود. از صفت «ذهنی» ممکن است تعبیرهای بسیار مختلف کرد: از علاقههای اساسی در ذهن شناسانده (سوژه) تا شرطهای ضروری برای شکوفایی موجود انداموار (اُرگانیسم). در اینجا نیز مانند سایر موارد، مرز روشنی میان «ذهنی» و «عینی» نیست.عینیتگرایان به استقلال بیشتری بین ارزشها از یکسو، و علاقهها و دلمشغولیهای آدمی از سوی دیگر قائلاند. عینیتگرایانِ میانهرو میپذیرند که ارزش مقولهای انسانمحور است و هر فهرستی که از چیزهای خوب در زندگی بدهند، باید با دلمشغولیهای بشری ربط داشته باشد، ولی در عین حال تأکید دارند که اجزاء سازندۀ زندگی خوب به دلیل خوبی خودشان مرجحاند، نه برعکس. عینیتگرایان افراطی میگویند: ارزش مقولهای نیست که مشخصاً با دلمشغولیهای بشر سازگار باشد، بلکه مستقل از آنها وجود دارد.عقلگرایانِ نوکانتی رهیافت سومی عرضه میکنند و میگویند: علاقههای ذهنی سبب اقامۀ دلیلهایی میشوند، و سپس این دلیلها به محک آزمون میخورند تا کفایتشان برای رسیدن به هدفی که تجویز میکنند، معلوم شود؛ و اگر آزمون قرین توفیق باشد، آنگاه، هدف موردنظر ارزشمند دانسته میشود. بر طبق این نظریه، رابطۀ تعقل عملی و ارزش به نحوی غیرازنظریههایرقیب لحاظ میشود. تعقلیا استدلال عملی نهتنها وسایل رسیدن به هدفهای از پیش داده شده را تعیین میکند، بلکه همچنین مقرر میدارد که کدام هدفها ارزش انتخاب دارند. چیزی ممکن است در نفس خویش ارزشمند دانسته شود، یا از آنرو که برای نیل به وضعی که ارزشمند است، کمک میکند. ورزش ممکن است خستهکننده باشد، اما ابزاری است برای رسیدن به تندرستی که در نهایت به عنوان غایت فی نفسه ارزشمند است. محل صحیح گذاشتن چنین فرقی میان آنچه ارزش ابزاری دارد و آنچه نهایتاً ارزشمند است، در نظریۀ عقل عملی است، زیرا این نظریه با جایگاهِ هر «غایت» یا هدف در کل نظام غایات عملی عامل سر و کار دارد.از این تمایز گاهی با عنوانِ تمایز وسایل و غایات نیز یاد میشود، ولی نباید آن را با تمایز بین ارزش ذاتی و ارزش عَرَضی اشتباه کرد که موضوع بحث نظریۀ ارزشها ست. بعضی به انگیزههای فلسفی استدلال میکنند که آن دو تمایز بهتر است در هم ادغام شوند؛ ولی با تفکیک آنها از یکدیگر میتوان مثلاً در برابر معتقدان به غایات نهایی دارای ارزش عَرَضی، از مصادره به مطلوب پرهیز کرد. فیالمثل گفته شده است که در نظریۀ کانت، خوشبختی گرچه از غایت نهایی ما ست، اما ارزشی عَرَضی بهشمار میآید. بسیاری توضیحات مختلف دربارۀ ارزش ذاتی داده شده است. یکی از اندیشههای محوری که جرج ادوارد مور (1958-1873م) بیان داشته، این است که چیزهای ارزشمندِ بالذات خود منشأ ارزش خویشاند، حال آنکه چیزهای ارزشمندِ بالعرض ارزششان را از جای دیگری میگیرند؛ ارزش ذاتی مبتنی بر خاصیتهای «طبیعی» بالذات شیء است، ولی فروکاستنی به آن خاصیتها نیست. نظر دیگر این است که اساس و پایۀ ارزشِ بالذات را از راه مفهوم «وحدت انداموار» تبیین کنیم. آمیزهای از چیزهای ارزشمند ممکن است کل اندامواری تشکیل دهد که ارزش آن بیشاز حاصل جمع ارزش اجزاء سازندۀ آن باشد. گفته شده است که این حکم در مورد آمیزهای از چیزهای ارزشمند و بیارزش یا از لحاظ ارزشی «بالسویه» نیز صادق است. مثلاً آزردن موجوداتِ دارای حس بد است، ولی لذت بردن از این کار حتى بدتر است.بسیاری از فیلسوفان استدلال کردهاند که ارزشها مجموعاً ساختاری دارند و میتوان ارزشهای بالاتری را دید که به کل نظام ارزشی شکل میدهند و سامان میبخشند و بنابراین، از همه بیشتر شایستۀ گزینشاند. نمونههایی از این دست، یکی اعتقاد ارسطو به این است که تفکر و مراقبه بالاترین و خود بسندهترین خیر در زندگی انسان است؛ و دیگری نقشی مشابه است که کانت برای نیت خیر یا ارادۀ نیک قائل میشود.پرسش دیگر این است که چگونه میتوان مرز میان ارزش اخلاقی و دیگر ارزشها را تعیین کرد. یکی از ملاکهای شایان ذکر ــ ولو محل مناقشه ــ این است که ماهیت ارزش را به آزمونِ همگرایی ربط دهیم. همگرایی در میان کارشناسان در قضاوتی خاص، برای برپا نگاه داشتنِ مدلی «ضعیف» از عینیت کافی است. این امر احیاناً برایتوضیح دربارۀ ارزشهای زیبایی ـ شناختی کفایت میکند، زیرا ارزش زیباییشناختی به غیر از اینکه موضوعی درخور چنین قضاوت همگرایانهای باشد، مشکل دیگری ندارد. اما در مسائل اخلاقی، افزون بر آن، به این نیازمندیم که بدانیم داورانِ ذیصلاح به سبب اینکه مثلاً فلان عمل واقعاً بیرحمانه بوده است، آن را بیرحمانه دانستهاند. در این حـالت، رجوع بـه خصوصیتی که سزاوار آن واکنش بوده ــ البته شـاید خصـوصیتی انسـانمحور، ولـی بـه هر حـال واقعی ــ نیز ضروری است. این روشِ مرزبندی دارای این مزیت است که نشان میدهد چرا در داوری زیباییشناختی تعدد قضاوتها از ذاتیات موضوع است و عقلاً میتوان آن را پذیرفت. ولی در مسائل اخلاقی که اختلاف نظر در داوری باید به تصحیح قضاوتهای پیشین بینجامد، چنین نیست. (148)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید