اردشیر دوم (ساسانی)
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 10 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/232442/اردشیر-دوم-(ساسانی)
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
2
اَرْدِشیرِ دُوُّم (ساسانی) [ardešīr-e dovv(v)om] (حک 379-383م)، شاهنشاه ساسانی، پسر هرمزد دوم کهپساز پادشاهی طولانیمدت برادرش، شاپور دوم یا ذوالاکتاف (حک 309- 379م) به پادشاهی رسید. به گفتۀ ثعالبی (ص 532) اردشیر، یک ماه پس از زادن شاپور دوم، از کنیزک هرمزد زاده شد (309م). از اینرو، او هنگام جلوس بر تخت شاهی پیرمردی 70 ساله بوده، و تصویر او بر روی سکهها نیز گواه این معنی است (نولدکه، 140؛ برای نقش سکۀ او، نک : گوبل، تصویر 26، شم 6).اردشیر در زمان پادشاهی شاپور دوم،حکمران حَدْیَب(آدیابِنه) بود. به گزارش «کارنامۀ شهدای مسیحی» (I/ 99, 150، به نقل نولدکه، همانجا؛ نیز نک : کریستنسن، 72) او در سالهای 344 و 376م در این مقام بود و در سال اخیر که دین مسیح در آدیابنه (ه م) انتشار یافته بود، فرصت خوبی به دست آورد تا برضد پیروان این دین بیرحمی خود را نشان دهد (نولدکه، همانجا). او حتى در کَشکَر (در قسمت پایین دجله) که از محل حکمرانی او فاصلۀ بسیار داشت، به تعقیب و آزار مسیحیان میپرداخت («کارنامۀ شهدای مسیحی»، I/ 150، به نقل نولدکه، 685).شاپور دوم پیش از مرگ وصیت کرد که پس از او، به سبب خردسالی تنها پسر باقیماندهاش، (شاپور سوم)، اردشیر دوم بر تخت شاهی بنشیند و آنگاه که پسرش به سن رشد رسید، پادشاهی را بدو واگذار کند (طبری، 1/ 846؛ ثعالبی، همانجا؛ فردوسی، 6/ 345-346؛ ابن بلخی، 73). آگاهی ما از دوران پادشاهی کوتاهمدت اردشیر دوم اندک و همین اخبار اندک نیز مبهم و گاه متناقض است (نک : ایرانیکا، II/ 380) و چنانکه دیدیم، منابع دورۀ اسلامی نیز اردشیر دوم را برادر شاپور دوم دانستهاند (نیز نک : بیرونی، 123-127)، ولی برخی از محققان در این انتساب تردید کردهاند. به نظر فرای (ص 140-141) پذیرفتنیتر آن است که اردشیر را پسر شاپور دوم و برادر شاپور سوم فرض کنیم. البته برخی از مورخان ارمنی (مثلاً نک : موسى خورنی، فصل 3، بند 50) از این انتساب سخن رانده و پیشتر، محققان دیگری (نک : راولینسن، 255) نیز آن را پذیرفته بودند. همچنین از میان منابع دورۀ اسلامی، حمزه اصفهانی از هر دو انتساب یاد کرده است. او نخست در معرفی مختصر پادشاهان ساسانی، اردشیر دوم را برادر شاپور دوم (ص 14)، ولی بعداً در شرح مفصلتر پادشاهان ساسانی، او را پسر شاپور دانسته است (ص 37). حاصل سخن آنکه به احتمال بسیار اردشیر دوم برادر شاپور بوده، و به سادگی نمیتوان روایات موجود در تحریرهای مختلف تاریخ رسمی دورۀ ساسانی (خداینامه) را در تأیید این انتساب نادیده گرفت. انتسابهای دیگر نه از پشتیبانی منابع کافی برخوردارند و نه زیربنای منطقی دارند. روایت دوم حمزۀ اصفهانی مبنی بر اینکه اردشیر دوم، پسر شاپور دوم بوده، احتمالاً به یکی از تحریرهای متأخرتر خداینامه مربوط میشود که متأثر از سنت معمول جانشینی در شاهنشاهی ساسانی از پدر به پسر پرداخته شده است. گفتهاند که اردشیر دوم پس از تثبیت پادشاهی خود، بسیاری از بزرگان و اشراف مملکت را فروگرفت و بکشت و از همینرو پس از 4 سال پادشاهی، بزرگان او را عزل کردند و شاپور سوم را بر تخت نشاندند (طبری، همانجا؛ بلعمی، 918؛ ثعالبی، 533-534؛ ابن بلخی، همانجا). اما به روایتی دیگر، اردشیر باژ و ساو و خراج را بخشید و از همینرو او را «نیکوکار» خواندند (فردوسی، 6/ 346؛ مجمل التواریخ، 68). او به وصیت برادرش، شاپور دوم نیز جامۀ عمل پوشید و آنگاه که شاپور سوم به سن رشد رسید، خود از پادشاهی کناره گرفت و وی را بر تخت شاهی نشاند (فردوسی، همانجا). به گزارش بلعمی (ص 919)، اردشیر از آنرو به قتل بزرگان پرداخت که ایشان پس از مرگ پدرش هرمزد دوم به جای او، برادرش (شاپور دوم) را که هنوز در شکم مادر بود به پادشاهی برداشتند. او در سراسر پادشاهی شاپور دوم کینۀ بزرگان را به دل گرفت و هنگامی که به پادشاهی رسید، به کینخواهی از آنان پرداخت. اما چنانکه پیشتر گفته شد، از آنجا که در آن زمان اردشیر نیز هنوز زاده نشده بود، این گزارش افسانهآمیز بنیادی ندارد و توجیهی ناپذیرفتنی است برای اقدامات اردشیر. شهبازی حدس میزند، اردشیر را از آنرو لقب «نیکوکار» دادند که به پیروی از شاپور دوم، کوشید قدرت اشراف و دولتمردان جاهطلب ساسانی را محدود کند. اما از آنجا که گزارش فردوسی در ستایش اردشیر دوم برگرفته از خداینامۀ عصر ساسانی است و بیگمان بزرگان و موبدان در تدوین آن نقش اساسی داشتهاند، نظر شهبازی قانع کننده نمینماید (نک : ایرانیکا، II/ 381). چنین مینماید که این دو گزارش متناقض دربارۀ پادشاهی اردشیر، یعنی ستایش و تحقیر او، هر دو در تحریرهای خداینامۀ ساسانی وجود داشته، و شاید منشأ این دوگانگی از آنجا باشد که این گزارشها به دو دورۀ متمایز از پادشاهی او مربوط بوده است. چنانکه بلعمی نیز به این نکته اشاره کرده است. به گزارش او (همانجا)، اردشیر پس از جلوس بر تخت شاهی، یک سال دادگری پیشه کرد و چون «ملک بر او راست شد»، مهتران پارس را بکشت. به هر روی، همانگونه که نولدکه نیز (ص 140) یادآور شده، پس از مرگ شاپور دوم وضع آشفتهای در دربار ساسانی حکمفرما بوده است.گفتهاند که اردشیر دوم پس از عزل یا کنارهگیری از پادشاهی به اطاعت از شاپور دوم گردن نهاد (بلعمی، همانجا). مدت پادشاهی او را به اختلاف 4 سال (طبری، ابن بلخی، بلعمی، نیز مجمل التواریخ، همانجاها؛ حمزۀ اصفهانی، 14؛ نولدکه، 651)، 5 سال (مجمل التواریخ، همانجا)، 10 سال (فردوسی، همانجا)، 11 سال (مقدسی، 3/ 163) و 12 سال (مجمل التواریخ، همانجا) آوردهاند؛ ولی روایت نخست (4 سال) درستتر مینماید و منابع معتبرتر و بیشتری آن را تأیید میکنند. زمان مرگ اردشیر دوم دانسته نیست، ولی گفتهاند که در تیسفون درگذشت (همانجا) و در میسان به خاک سپرده شد (همان، 464). از دو پسر اردشیر، به نامهای پیروز و هرمزد یاد کردهاند که در زمان پادشاهی شاپور دوم و پدرشان حکمران کوشان بودند و خود را کوشان شاه مینامیدند (لوکونین، 730). حمزۀ اصفهانی به نقل از کتاب صور ملوک بنی ساسان، وضع ظاهری و پوشش اردشیر دوم را چنین وصف میکند: «پیراهن او پر نقش و نگار به دینارها (مدنّر) بر زمینۀ آسمانگون و شلوار سرخ و در دست راست نیزه و در دست چپ شمشیر گرفته و با تاج سبز بر سر ایستاده است» (ص 37؛ نیز نک : مجمل التواریخ، 34-35). اردشیر صحنۀ تاجگذاری خود را در نقش برجستهای در طاق بستان (در کرمانشاه) به یادگار برجای نهاده است. در این صحنه اردشیر حلقۀ پادشاهی را از اهوره مزدا میگیرد و دشمنی را که زیرپای وی افتاده، با ژولین، امپراتور روم یکی دانستهاند. از آنجا که اردشیر دوم در دوران پادشاهی خود با امپراتوری روم جنگی نداشته است، این نقشبرجسته، به لشکرکشی ژولین به ایران در 363م و در زمان پادشاهی شاپور دوم مربوط میشود که تا غرب تیسفون پیش رفت، ولی سرانجام سخت شکست خورد و خود در اثنای جنگ بمرد (کریستنسن، 185-187؛ ایرانیکا، II/ 380-381). اردشیر با ساختن این نقشبرجسته میخواسته نشاندهد که او ــ احتمالاً در مقام حکمران آدیابنه ــ در زمان پادشاهی برادرش، شاپور دوم، نقش مهمی درشکست و هزیمت ژولین داشته است. در این صحنه پشت سر اردشیر، مردی ایستاده که شاخۀ برسم در دست دارد و نوری از سر او ساطع است. محققان این مرد را زردشت یا ورثرغنه (بهرام) یا ایزد آذر دانستهاند. ولی به احتمال قوی آن شخص ایزد مهر (ایزد عهد و پیمان) است و امروزه این نظریه طرفداران بیشتری دارد (نک : ایرانیکا، همانجا).به رغم کمبود آگاهی از دوران پادشاهی اردشیر دوم و ابهامهای موجود در همین اخبار اندک، در دوران او دگرگونیها و نوآوریهای مهمی بهویژه در دستگاه دینی ساسانیان دیده میشود:1. از زمان پادشاهی اردشیر دوم، ساختن کتیبهها و نقش برجستههای پادشاهان ساسانی در مرکز سیاسی و دینی ساسانیان، یعنی پارس متوقف، و به سرزمین ماد منتقل میشود. چنانکه گفته شد، به فرمان اردشیر صحنۀ تاجگذاری او را در طاق بستان نقش کردند. به نظر دوشن گیمن (ص 887-888)، استقلال از مرکز دینی استخر در این انتقال نقش اساسی داشته است و غیبت انـاهیتـا (ایزد بانـوی آبها) ــ که در استخـر او را میپرستیدند ــ در صحنۀ تاجگذاری اردشیر دوم نیز بر همین امر دلالت دارد. نوآوری دیگری که در همین نقشبرجسته به چشم میخورد، این است که ایزد مهر بر روی نیلوفر ایستاده است که گفتهاند نماد خورشیدی است که منشأ آن مصر یا «گندهارۀ بودایینشین» بوده است (همو، 889).2. از زمان اردشیر دوم، لقب «آن که چهر از ایزدان دارد»، از القاب پادشاهان ساسانی، بر روی سکهها و سنگنبشتهها حذف میشود. به نوشتۀ دریایی (ص 11-12)، دستگاه دینی زردشتی در حذف این لقب نقش اساسی داشته است.از دیگر آثار باقی مانده از اردشیر دوم، بشقاب نقرۀ زیبایی است با نقش این پادشاه در حال شکار شیر که در 1334ش در ساری کشف شد و در موزۀ ایران باستان نگهداری میشود (حاکمی، 329-331؛ سامی، 1/ 186).
ابن بلخی، فارسنامه، به کوشش لِسترنج و نیکلسن، تهران، 1363ش؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1341ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، به کوشش ادوارد زاخاو، لایپزیگ، 1923م؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش ه . زُتنبرگ، پاریس، 1900م؛ حاکمی، علی، «بشقاب نقرۀ منحصر به فرد ساسانی مکشوف در حوالی ساری»، گزارشهای باستانشناسی، تهران، 1334ش؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، برلین، 1340ق؛ دریایی، تورج، «یادداشتی دربارۀ نخستین القاب ساسانیان»، تاریخ و فرهنگ ساسانی، ترجمۀ مهرداد قدرت دیزجی، تهران، 1382ش؛ سامی، علی، تمدن ساسانی، تهران، 1342ش؛ طبری، محمد، تاریخ، به کوشش یان دخویه، لیدن، 1879-1901م؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و محمود امیدسالار، نیویورک، 1383ش/ 2004م؛ کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، به کوشش حسن رضائی باغبیدی، تهران 1378ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1899- 1919م؛ نولدکه، تئودر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358ش؛ نیز:
Duchesne-Guillemin, J., «Zoroastrian Religion», The Cambridge History of Iran, vol. III(2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Frye, R.N., «The Political History of Iran under the Sasanians», The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Göbi, Robert, «Sasanian Coins», The Cambridge History of Iran, vol. III(1), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Lukonin, V.G., «Political, Social and Administrative Institutions: Taxes and Trade», The Cambridge History of Iran, vol.III(2), ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; Moses Khorenatsi, History of the Armenians, tr. R.W. Thomson, Cambridge etc., 1978; Rowlinson, G., The Seventh Great Oriental Monarchy, London, 1876.ابوالفضل خطیبی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید