آرایش و پوشش
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 8 دی 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/231866/آرایش-و-پوشش
سه شنبه 26 فروردین 1404
چاپ شده
2
با بررسی پوشاک اقوام مختلف، چه پوشاک اقوام روزگاران پیش از تاریخ ــ که آثاری از آنها بر روی سنگنگارهها و کندهکاریهای رویسفالبازمانده ــ و چهپوشاکمردم دوران کهن تاریخی و دوران امروزی، پژوهشگران توانستهاند به چگونگی شرایط زیست جغرافیایی و چگونگی شکل معیشت آنها پی ببرند. بنابر اسناد موجود، مردمانی که در روزگاران بسیار کهن در سرزمینهای گرمسیر ایران میزیستند، پوشاکی بسیار ساده و طبیعی بر تن میکردند. از روی جامههای پارسیان که در سرزمینی گسترده در جنوب ایران، از خوزستان و فارس گرفته تا کرمان پراکنده بودند، این واقعیت به دست میآید که پارسیان در منطقهای گرم و مرطوب زندگی میکردند و از راه گلهداری و چوپانی زندگی میگذراندند و مردمی خودآرا و آرایشدوست بودند. در آغاز جامۀ آنان دو تکه پارچۀ چهارگوش یا نیم دایره بود که یکی را همچون کُرْته (= قُرطه و قُرطَق: قطیفه و نیمتنه) به کمر میبستند و دیگری را روی شانههای خود میانداختند و گوشههای بالای آن را در پیش سینه گره میزدند، یا به هم میدوختند. مردانشان همچون زنان گوشواره بر گوش میآویختند و النگو و طوقهای زرین و سیمین به کار میبردند.
برخی برآناندکه پارسیان بهپیروی از شیوۀ پوشش همسایگان، مویبند را که مناسب با محیط گرمسیر است، بهجای کلاه برگزیده بودند. موبندها دو گونه بودند: یکی مانند عِقال عربهای امروزی که به بالای سر و بر روی موها و گیسهای خود میگذاشتند و بر روی پیشانی استوار میکردند؛ دیگری نواری پهن از نمد یا پارچههای ستبر گوناگون که بر بالای پیشانی مینهادند و دنبالههای آن را در پشت سرگره میزدند.اما برخی دیگر بستن موبند را به گواهی نقش برجستههای تختجمشید یک رسم ملی ایرانی از دورۀ هخامنشی میدانند و نظر برخی تاریخنویسان و باستانشناسان را که احتمال دادهاند موبند با نوار در دورۀ اشکانی از یونانیان و رومیان تقلید شده است، رد میکنند و میگویند شاید آنها رسم موبند بستن را از ایرانیان فرا گرفته باشند.لباس کردها نیز رابطۀ مستقیم با محیط زیست آنها داشته است. به نوشتۀ دیکسن، مردان کرد ساکن در مناطق کوهستانی و مرتفع شمالی ایران که غالباً همه سوارکار بودند، لباس چسبان با چینهای گشاد و شلوار تنگ و چسبان و پوتینهای ساقه بلند میپوشیدند. عرقچین نمدی سفیدرنگ مخروطی بر سر میگذاشتند و دستاری سیاه از جنس شال کشمیر به دور آن میپیچیدند که ریشهها و منگولههایی از اطراف آن میآویخت. کردهای کوههای کردستان جنوبی که اسب در زندگیشان نقش کماهمیتی داشت، لباس گشاد میپوشیدند و شلوارشان همچون کیسه گشاد بوده است. نیمتنهای از نمد سفید و ضخیم به تن میکردند و کلاه نمدیسفیدمخروطی بر سر مینهادند و دستاری سفید یا آبی نقشدار هم بهسر میپیچیدند و شال رنگینی به دور کمر میبستند. بسیار محتمل است که جامۀ گشاد که بیشتر با اقلیم بیابانی و گرمای طاقتفرسا سازگاری دارد، نخست در میان عربان رواج یافته باشد. بیتردید رختهای ساده مانند عبا یا جامۀ ندوخته و بیدرز، مانند «هائکه» که سر و دوش را میپوشاند، با زندگی بیابانگردی بیشتر تناسب دارد.
میان شخص و منزلت انسانی، اجتماعی و قومی او با لباسی که میپوشد و نوع و جنس و شکل و رنگ آن پیوسته ارتباط نزدیک برقرار بوده است. از این رو ست که حسین نصر میگوید: «لباس پس از بدن، نزدیکترین چیزها به نفس ما ست و هویت ما اغلب وابستگی نزدیکی به لباسمان دارد. لباس ما، بیش از هر امر دیگری، مستقیماً نشاندهندۀ فهم و درک ما از معنای انسانیت است».از دیرباز در جامعههای شهری که جمعیت آنها ترکیب ناهمگنی از گروههای قومی ـ زبانی و گروههای اجتماعی ـ شغلی گوناگون بوده است، قشرها و طبقات مختلفی با مشاغل و مناصب متنوع و متفاوت زندگی میکردهاند. جهشیاری در کتاب الوزراء والکتّاب دربارۀ لباس مردم و اصناف مختلف در ایران پیش از اسلام مینویسد که بنابر رسم پادشاهان ایران هر طبقه و صنفی به هنگام باریافتن لباس ویژۀ صنف خود را میپوشیدند، تا شاه از شکل و رنگ لباس آنها دریابد که متعلق به کدام صنفاند و چه شغل و حرفهای دارند. بهنظر میرسد که همین رسم در زمان آل بویه نیز معمول بود.در ایران دورۀ اسلامی گذاشتن کلاه و بستن کمربند ویژۀ طبقات لشکری و سپاهی بوده است و عامۀ مردم از کشاورزان، پیشهوران، منشیان، بازرگانان، اهل قلم تا دیوانیان و وزیران هیچگاه از کلاه استفاده نمیکردند و به جای آن همه دستار بر سر میبستند. از این راه، اهل کلاه (لشکریان) از اهل دستار (کشوریان) جدا و شناخته میشدند.در دورۀ قاجاریه، لباس رسمی مردان در تمامی طبقات جبّه و شالْکلاه بود. جبه لباس بلند و گشاد روی جامه، و شالکلاه نوعی عمامه بود. مردمان با حیثیت، بهخصوص اهل علم، همه عمامه بر سر میگذاشتند و کلاههای باقی مردم به حال سابق مانده بود.پس از رسمی شدن لباس کوتاه ملیلهدوزی و سردوشیدار و کلاه کوتاه دو رویۀ خراسانی برای اهل نظام و از میان رفتن جبّه و شالکلاه در لباس رسمی این گروه، جبه و شالکلاه به اهل قلم اختصاص یافت. لباس عادی عموم مردم، قباهای راسته و کلجۀ ترمه و جبۀ غیرترمه به گاه احترام و در اواخر کلجۀ بَرَک یا ماهوت و کلاه نیمذرعی و گاهی 3 چارکی بود. از طول کلاهها نیز رفتهرفته کاسته شد.برخی از کارگزاران و مأموران کشوری و لشکری ایران در دوران قدیم متناسب با شغل و وظیفۀ خود لباس سیاه یا سرخ میپوشیدند و در جامعه به «سیاهپوشان» و «سرخپوشان» شناخته شده، و معروف بودند. مثلاً شبگردان، عسسها، میران بازار، میران شب، چاووشان (پیشاهنگهای لشکری) و دورباش گویندگان موکب پادشاهان همه لباس سیاه که هیبت و صلابت خاص خود را داشت، میپوشیدند. دژخیمان یا میرغضبهای عصر قاجاریه قباهای سرخ بر تن میکردند. شاهان نیز به هنگام قهر و غضب جامۀ سرخ میپوشیدند و از اینرو، «در غضب نشستن»، یا «به غضب آمدن» پادشاه را در اصطلاح «جامۀ سرخ پوشیدن سلطان» میگفتند.روابط میاناعضایجامعـههـای ایلی ـ عشیرهای و جـامعههای روستایی ـ دهقانی سنّتیایران، بهسبباشتراک در رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و دینی، برمبنای انسجام مکانیکی استوار بوده، و در آنها تنوع ساختار اقتصادی و تکثر و تفنن فرهنگ مادی وجود نداشته است. نوع فرهنگ برخاسته از شیوۀ معیشت کوچندگی و دامپروری و کشت و زرع در این جامعهها امکان تنوع و تفنن در لباس و گزینش نوع، شکل و طرح جامههای متفاوت با شیوۀ بومی ـ سنتی را به مردم آنها نمیداده، و مردم را به پیروی از هنجارهای معمول در پوششیکسان مقید میکرده است. از اینرو،لباسهای مردان و زنان در هریک از این جامعهها از لحاظ طرح و اسلوب دوخت،حتى جنس و رنگ و شکل متأثر از الگوهایفرهنگی ـ قومی متداول در همان جامعه بوده است. نشانه و شناسۀ هویتی آشکار و متمایزکنندۀ هریک از جـامعههـای قـومی ـ عشیرهای همـانا پوشاک بومی و سنتی آنها بوده است. در اینجا برای نمونه به چند جامۀ نمادین هویتساز مردانه در برخی از عشایر ایران اشاره میکنیم: در میان جامعۀ لر بختیاری چند تکه جامۀ مردانه، مانند «چوقا»، «کلاه» و «تمبان» یا «شلوار» از شاخصترین عناصر نمادین بختیاری و مایۀ شناسایی این گروه از سایر عشایر بوده است. چوقا جامهای است راسته و بلند و بیآستین که قد آن تا سر زانوها میرسد. آن را بیشتر از پشم گوسفند میبافند. زمینۀ آن سفید یا شیری رنگ و دارای خطوط راهراه عمودی است. مردان چوقا را روی پیراهن و امروزه بیشتر روی کت با اسلوب غربی میپوشند. در گذشته، کاربرد چوقا به مردم سرزمین لرستان اختصاص داشت، اما در دهۀ 1920م به سرزمین بختیاری آمد و جای قبا را گرفت و میان بختیاریها فراگیر و همگانی شد و ویژگی قومی ـ عشیرهای یافت. چوقا ظاهراً از طریق لرهای همجوار، یا بومیان غیرقشقایی گرمسیر به میان ایل قشقایی راه یافت و جنبۀ رسمی و تشریفاتی یافت. بهترینچوقاهای رایج درمیان قشقاییها ازپارچههایی پشمی و نخی که از مکه، کویت و دیگر سرزمینهای کنارۀ خلیج فارس میآورند، دوخته میشود. مردان قشقایی در قدیم چوقا را روی لباسهایشان میپوشیدند. در مراسم ازدواج، آیین سوگواری، به هنگام جنگ و به وقت دیدار با رئیس بزرگ ایل نیز چوقا بر تن میکردند. مدتها استفاده از چوقا در میان مردان ایل منسوخ شده بود. پساز پیروزیانقلاباسلامی در1357ش/ 1979م و بازگشت سران تبعیدی قشقایی به ایل، چوقا نقش پیشین خود را کموبیش باز یافت و دوباره جامۀ نمادین رسمی ـ تشریفاتی ایل شد. کلاه یکی دیگر از عناصر نمادین شناخت هویت قومی و ایلی بختیاریها بوده است. تا حدود 1297ق/1880م، کلاهی که خانهای ایل بهسر میگذاشتند، سفید، و کلاه مردان دیگر ایل سیاه بود. از دهۀ دوم سدۀ 13ق/ اوایل سدۀ 20م، همۀ کلاهها یکدست سیاه شد. رفتهرفته دو نوع کلاه، یکی «کلاه خسروی» و دیگری «شوکْله» (شبکلاه) ــ که هم از لحاظ رنگ و هم از لحـاظ شکل بـا هـم متفـاوت بود ــ در ایل تداول یـافـت. کلاه خسروی سیاهرنگ و استوانهای شکل، و شبکلاه، نمدی و معمولاً به رنگ قهوهای روشن یا تیره و به شکل نیمکره بود. کلاه خسروی را خانمها و سالخوردگان ایل، و شبکلاه را مردان جوان بختیاری و چوپانان و مردان فقیر برسر میگذاشتند.ویژگی مهم دیگر بختیاریها شلوار گشاد بختیاری است. این شلوار را که از پارچۀ کتانی سیاه میدوزند، اهمیت نمادین برجستهای برای بختیاریها دارد، بهطوریکه پوشیدن آن را برای غیر بختیاری، بهویژه غربتیها و صنعتگران کولی که از اعضای ایل نیستند و حقیر بهشمار میروند، ممنوع کردهاند. لباس زنان بختیاری با آنکه هویت بختیاری بودن و وابستگی آنان را به ایل بختیاری نشان میدهد، کمتر بیانگر امتیاز طبقات اجتماعی است. نکتۀ مهم اینکه زنان غربتی اجازه ندارند جامۀ ویژه زن بختیاری را بپوشند. نشانههای هویتساز و آشکارکنندۀ موقعیت و منزلت اجتماعی را در پوشاک بسیاری از ایلات و عشایر دیگر ایران و گـروههای قـومی ـ قبیلـهای مختلف امـروزی سرزمینهای عربی میتوان مشاهده کرد. مثلاً در سرزمین عمان که گروههای اقلیت قومی و دینی اغلب در کنار هم، اما در روستاهای جدا از یکدیگر زندگی میکنند، جامۀ زنانه شاخصترین علامت آشکار هویت، منزلت و طبقه است.
جدا از زیبایی، جلوه و شکوهی که رنگها به لباس میبخشند، در کاربرد اجتماعی نیز بازتابانندۀ ارزشهای پذیرفته شده در فرهنگ مردم جامعه هستند. نقش و اهمیت رنگها وقتی آشکار میشود که جامهها رابطۀ نزدیکی میان پوشندگان آنها و فرهنگ جامعهای که در آن میزیند، پدید میآورد. در این حال، رنگ پوشاک در هماهنگی با جنس، سن، دورههای زندگی، موقعیت و منزلت پوشندگان معنا مییابند و با زبان رمزی و استعاری خصوصیات و صفاتی مانند شرم و حیا، وقار و متانت، جاذبه و فریبندگی، عظمت و حقارت، غرور و کبر و فروتنی، جاذبۀ جنسی، شادابی و سرزندگی، پیری و خمودگی، قدرت و ضعف، مردانگی و زنانگی و تعلقات و وابستگیهای قومی، گروهی و دینی انسان پوشندۀ لباس را نمایان میسازد.فرهنگها درجامعههای سنتی، نوع لباس، طرزپوشیدن و رنگ آن را به اعضای جامعه تحمیل میکند. از اینرو، رنگ لباس پوشندگان از سویی بیانگر مفاهیم آرمانی فرهنگ جامعه، و از سوی دیگر بازتابانندۀ ویژگیهای انسانی پوشندگان و جایگاه آنها در خانواده، گروه و طبقۀ اجتماعی است. در میان مردم جامعههای اسلامی و ایران از دیرباز برخی رنگها، بهویژه رنگهای سفید، سرخ، سیاه، سبز و زرد نقش مهمی داشته، و تبیینکنندۀ مفاهیم خاصی بودهاند که به نمونههایی از آنها اشاره میشود: جامۀ سفید نشانۀ حکومتگران اموی و جامۀ سیاه نشانۀ مخالفان آنها بود. حارث بن سُریج که در 116ق/734م در خراسان در برابر هشام اموی (حک 105-125ق/724-743م) قیام کرد، جامۀ سیاه پوشیده بود. همچنین جامۀ سیاه نشانۀ عباسیان بود و مخالفان عباسیان که پس از قتل ابومسلم به خونخواهی او قیام کردند، لباس سفید پوشیده بودند. رنگ سبز نشانۀ خاندان پیامبر(ص) و ائمۀ شیعه(ع) بود. مقنّع و پیروانش با پوشیدن لباس سفید برضد خلفای عباسی در خراسان و ماوراءالنهر قیام کردند و به «سپیدجامگان» معروف شدند و خرمدینان جامههای سرخ میپوشیدند، از اینرو به «سرخجامگان» شهرت یافتند.در ایل شاهسون مردان جوان جلیقه و نیمتنۀ سرخ، و مردان سالخورده جلیقه و نیمتنۀ سبز میپوشیدند. سرخ و سبز هر دو از رنگهای شاخص و مهم در میان شاهسونها ست. در ایل بختیاری زنان در هر دوره از زندگی خود جامههایی با رنگ و نگارهای ویژه میپوشند: دختران نابالغ جامههای رنگی با زمینۀ شاد مایل به تیره و گلهای درشت؛ دختران بالغ جامههایی با همان رنگ و نگارها، اما با زمینۀ روشنتر؛ 30 سالگان لباس سبز یا قهوهای تیره؛ زنان شوهر کرده و تا پیش از نخستین زایمان نخست لباس بسیار روشن همراه با تور سفید یا چادر نماز سفید و پس از بچهدار شدن جامههای رنگی متمایل به تیره و زنان یائسه لباسهای یکسره و سادۀ تیرهرنگ.لباس زنان و رنگ آن در میان کردهای خراسان، طایفه به طایفه براساس سن و داشتن یا نداشتن شوهر فرق میکند. مثلاً دامن زرد با روسری ابریشمی سادۀ بنفش نشانهای از زن شوهرنکرده و دامن قرمز با حاشیۀ راهراه و پیچیدن چادر به طرزی خاص به دور خود نشانهای از زن تازه بیوه شده است.
دختران شوهرنکردۀ طایفۀ توپکانلو دامنهای مخمل تزیینشده با پارچههای 7 رنگ میپوشند، در حالی که زنان سالخورده دامنهای سرخ ساده به تن میکنند. روسریهایی که زنان طایفههای کرد بر سر میکنند، معمولاً بافت یزد است. زنان شوهردار روسری سیاه و بنفش، و زنان بیشوهر روسری سادۀ بنفش برسر میکنند. دختران آنها هرگز روسری سیاه رنگ بر سر نمیکنند. همچنین مشخصات رنگ لباسهایی که زنان طایفههای مختلف کرد خراسان میپوشند، تعلق آنها را به هریک از طایفهها نشان میدهد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید