صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / آرایش و پوشش /

فهرست مطالب

آرایش و پوشش


آخرین بروز رسانی : یکشنبه 8 دی 1398 تاریخچه مقاله

ردا یا بالاپوش مادها از جملۀ پوشاکهایی بوده که در دوره‌های بعد نیز شهرت خاصی داشته، و در زمرۀ هدایای داریوش به هوتانه هم از آن یاد شده است (هرودت، I/240). کورش کوچک نیز چنین بالاپوشی را به شاه کیلیکیه هدیه داد (گزنفن، «لشكركشی[۱]...»، 64) و ظاهراً بالاپوش خشیارشا که همسرش، آمستریس بافته بود و رنگهای بسیار داشت، نیز از همین نوع بوده است (هرودت، II/681؛ بروسیوس، ۱۰۱). 
در مورد پوشش نظامیان این دوره هم اطلاع چندانی در دست نیست. تنها هرودت اشاره می‌کند که مادهای حاضر در سپاه خشیارشا در زیر زره پولک‌دار، لباسی آستین‌دار به تن و کلاه نمدیِ موسوم به تیاره بر سر داشتند، و از این لحاظ بسیار شبیه پارسیها بودند (II/497).
هیچ اثری از پوشش زنان در دورۀ مادها در دست نیست؛ اما شاید بتوان بر پایۀ همانندی پوشاك زنان با مردان در دوره‌های بعد (نک‍‍ : دنبالۀ مقاله)، برای دورۀ مادها نیز چنین شباهتی را قائل شد (نک‍‍ : گوتس، همانجا). 

آرایش

مردان مادی ریش و سبیل کامل داشتند. ریش معمولاً زیر چانه بلند می‌شد و آن را به شکل مربع اصلاح، و با دقت مجعد می‌کردند. موی سر هم که از پشت آویزان بود، حالت مجعد داشت و یا آن را با نواری می‌بستند یا با نیم‌تاجی (کیداریس) بالا می‌آوردند که بعدها (نک‍‍ : دنبالۀ مقاله) باشلق جای‌گزین آن شد (همانجا). استفاده از کلاه‌گیس و مواد آرایشی، و همچنین به کار گرفتن جواهرات بسیار نیز، دست کم میان شاهان، مرسوم بوده است (نک‍ : راولینسن، II/317؛ گزنفن، کورش‌نامه، همانجا). چنین به نظر می‌رسد که زنان مادی هم، مانند مردان آرایش می‌کردند و خود را به زیور می‌آراستند (گوتس، همانجا). تاج و دست‌بند و گردن‌بند زرین از جملۀ این زیورهای زنانه بود (نک‍‍ : گزنفن، همان، II/403).

هخامنشیان

منابع

آگاهیهای موجود دربارۀ پوشش و آرایش هخامنشیان هم بیشتر از همان منابعی است که در بخش مادها معرفی شدند، اما خوشبختانه این منابع، دربارۀ پوشاک هخامنشیان بیشتر و با ذکر جزئیات فراوان‌تر سخن گفته‌اند.

پوشش

با آنکه برخی از منابع از علاقۀ کورش در کودکی به جامه‌های فاخر و رنگین و تجملات سخن به میان آورده‌اند (گزنفن، همان، I/29) اما تأکید شده است که وی در بسیاری از موارد جامۀ سادۀ پارسی بر تن داشت (همان، I/197). این جامۀ پارسی که پرچین و بلند بود، در نقشهای تخت جمشید برتن پارسیها نیز دیده می‌شود و به عنوان لباس مشخصۀ ایشان شناخته شده است. چنین می‌نماید که این نوع پوشش را کورش از مادها گرفته (نک‍ : هرودت، I/71) و تمامی افرادش را به پوشیدن آن ترغیب کرده باشد. ظاهراً وی اعتقاد داشت که چنین لباسی نقص بدن را می‌پوشاند و آدمی را زیبا و بلندبالا نشان می‌دهد. این لباس،آن‌گونه که در تخت جمشید نقش شده است، با لباس تنگ مادی که در همین نقشها تصویر شده است، تفاوت بسیار دارد (کالیکان، ۹۹).

پوشاک بلندپايگان پارسي (کخ، از زبان، ۱۴۰)

 با این همه، گفته‌اند که در دورۀ کورش شیوه‌ها و رسوم بابلی ـ‌ انشانی در میان پارسیها رواج بسیار داشت و در دورۀ داریوش بود که پوشش دربار ماد برای نگاهبانان مادی، درباریان و خود شاه به‌کار رفت. داریوش به این جامه، تاج یا دیهیمی کنگره‌دار افزود، همانند تاجی که شاهان آسیای صغیر و سوریه، و پس از آنها برخی از ملکه‌های آشوری به کار می‌بردند (گوتس، همانجا). در نقش‌برجستۀ بیستون و نقش آرامگاه داریوش در نقش رستم، وی چنین تاجی بر سر دارد. این تاج ــ را هر چند بلندتر ــ در نقشهای مربوط‌به خشیارشا و اردشیر و همچنین در جاهای دیگر نیز می‌توان دید (کخ، از زبان، ۲۴۸).

دو تن از بزرگان مادي، کاخ آپادانا

علاوه بر سربندها و نوارهای ساده ای که معمولاً فرودستان به دور سر می‌بستند، و یا پارچه‌ای که با آن سر و گردن را می‌پوشاندند، کلاه گرد مادی (احتمالاً نمدی) موسوم به تیاره هم به کار می‌رفته است ( ایرانیکا، V/726-727؛ نیز نک‍‍ : كخ، پژوهشهای...، ۱۰۸-۱۱۲). شاه هم نوع بلندتری از این کلاه را بر سر می‌نهاد (شهشهانی، ۳۴، ۳۶).
بـه رغـم مـادهـا کـه دو نـوع کلاه ــ یـکی برای بزرگان و دیگری برای خادمان ــ داشتند، افرادِ دارای پوشش گشاد پارسی که در نقشها دیده می‌شوند، در مجموع از ۶ نوع کلاه استفاده می‌کرده‌اند (نک‍ : تامسن، 125؛ نیز نک‍‍ : كخ، همان، ۱۰۸ بب‍ ). 
پوشش مشخصۀ هخامنشیان، آن گونه که در نقشهای کورش و داریوش و همچنین سپاه جاویدان دیده می‌شود، شامل ۳ قطعه پارچه است که به کمک حاشیه از یکدیگر تمایز یافته‌اند و بر همۀ لبه‌های آنها حاشیه‌دوزی دیده می‌شود. بخش بالایی این پوشش، در واقع، تکه‌پارچه‌ای است که روی شانه‌ها قرار می‌گیرد. این پارچه که در میانه، سوراخی برای عبور سر، دارد و در دو طرف تا مچ دستها امتداد می‌یابد، در قسمت جلو، روی سینه و در پشت، روی شانه‌ها را می‌پوشاند. جزء دیگر، پارچۀ تک‌رنگی است که از جلو تا شکم و از پشت تا زیر نشیمنگاه می‌آید. به‌ویژه به کمک حاشیۀ پارچه به‌ خوبی می‌توان دریافت که پارچه در طرف جلو کمی بالا زده شده، و به همین سبب، چینهای گودی به وجود آمده است. سرانجام، سومین قطعه پارچه‌ای است نقش‌دار که به شکل لنگ به دور کمر بسته می‌شود و در پیش و پس به یک اندازه است. در پهلوها که این قطعه‌ها به هم وصل می‌شوند، به کمک حاشیۀ پارچه به خوبی می‌توان دید که لبۀ پایینی کمی کوتاه‌تر است. این حالت را با اندکی بالا کشیدن پارچه به وجود می‌آورده‌‌اند (کخ، از زبان، ۲۴۱). بر روی این لباس شالی بزرگ به دور کمر می‌پیچیدند که چینهای پیش و پس لباس در زیر آن قرار می‌گرفت. این شال برای درست ایستادن چین لباس نیز به‌کار می‌رفت (همان، ۲۴۳).
گویا خود پارسیها، چـه بـزرگان کـه غـالباً لبـاسشان فاخر و آراسته بود(بریان، ۱/ ۴۷۸)، و چه مردم عادی، پوششی را ترجیح می‌دادند كه کمتر زنانه باشد. این پوشش مشتمل بود بر بالاپوشی با آستینهای چسبان که تا زانو می‌رسید (و بعدها تا نرمۀ ساق پا پایین می‌آمد)، و ظاهراً روی شانۀ راست بسته، و با کمربند باریکی محکم می‌شد، یک بند شمشیر و تیغی کوتاه، شلواری چسبان که در محل مچ کاملاً بسته می‌شد، و سرانجام، چکمه‌ای نمدی که تا زانو می‌آمد و روی پاچۀ شلوار قرار می‌گرفت (گوتس، V/2228-2229). 
با این همه، همچنان که در نقشهای میناکاری شدۀ شوش می‌توان دید، علاوه‌بر شاهان، بزرگان و افرادویژۀ شاه، موسوم به سپاه جاویدان نیز ــ دست‌کم به‌صورت رسمی ــ لباس مشخصۀ هخامنشیان را هم می‌پوشیده‌اند. در نقشهای کاخ داریوش نیز لباس شاه هم از سه قطعه پارچۀ مختلف تشکیل ‌شده است؛ فقط در اینجا پارچه‌های یک‌رنگ، آن هم به رنگ قرمز ارغوانی در پایین لباس قرار دارد. هر ۳ پارچه حاشیه دارند که در لباس شاه عبارت است از ردیف شیران قرمز رنگ در حال حرکت بر زمینه‌های آبی‌رنگ (کخ، همانجا). استفادۀ گسترده از ۳ رنگ سفید، قرمز، و آبی را آگاهانه و بر اساس سنت هند و ایرانی دانسته‌اند (بریان، ۱/۳۳۴). 
 هخامنشیان همراه لباس چین‌دار هخامنشی کفشهایی با ۳ بند به پا می‌کردند. این نوع کفشها تنها با این لباس دیده می‌شود. اما کفش شاه و ولی‌عهد بدون بند است. شاید این کفش از چرمی آن‌چنان نرم درست می‌شده که پا به آسانی درون آن جای می‌گرفته است. از بقایای رنگ در نگاره‌های کاخ داریوش در تخت جمشید درمی‌یابیم که کفشهای شاه و خدمتکارانش سرخ‌رنگ بوده‌اند. این نوع کفش مشابه کفشهای نگاره‌های ایلامی است، با این تفاوت که ساق کفش ایلامیها کمی بلندتر است و به شکل چکمه‌ای با ۶ ‌بند تصویر شده است (کخ، همان، ۲۴۷- ۲۴۸). 

کفش سه بندۀ پارسي، تالار صدستون (کخ، از زبان، ۲۴۷)

جامه‌ای که بر تن اغلب شاهان هخامنشی ــ از داریوش اول تا اردشیر اول ــ دیده می‌شود، از یک نوع و دارای تزییناتی یکسان، شامل دایره‌های هم‌مرکز و ردیف شیران در حال حرکت بوده است (بریان، ۱/۳۳۲). اما از روی نقش‌برجسته‌ها نمی‌توان دریافت که این نقشها و همچنین نقشهای دیگر، زری‌دوزی یا گلدوزی شده بودند، یا اینکه آنها را به شیوۀ لباسهای ابریشمی چینی سوزن‌دوزی می‌کرد‌ه‌اند. البته تعیین جنس پارچۀ لباسها از روی نقشها غیرممکن است؛ تنها از توصیف نویسندگان باستانی می‌توان دانست که بسیار گرانبها بوده‌اند(کخ، همان،۲۴۳؛ نیز نک‍‍ : بریان، ۱/۳۳۳). از جملۀ مواد مورد استفاده در تهیۀ پارچه، پنبه بود که بافتن آن را از هنرهای پارسیها دانسته‌اند (کخ، همان، ۲۴۶؛ استرابن، II/181). در گورهای سکایی هم پارچه‌های پشمین پرنقش و نگاری یافت شده است که آنها را محصول ایران هخامنشی می‌دانند (کخ، همان، ۲۴۵).
یکی از تن‌پوشهایی که به‌ویژه در پیکره‌های سواره‌نظام هخامنشی دیده می‌شود، ردایی آستین‌دار موسوم به کندیس است که آن را روی شانه می‌انداختند. برخی آن را همان ردای مادی می‌دانند که به رنگهای قرمز و ارغوانی (و گاه از پوستهای گوناگون) تهیه می شد و شاهان و بزرگان هم به تن می‌کردند ( ایرانیکا، V/730؛ تامسن، 122). این ردا، چنان كه پیش‌تر هم اشاره شد، شهرت و ارزش بسیار داشت و چندین جا در زمرۀ هدیه‌ای سلطنتی از آن یاد شده است (هرودت، I/240, II/۶۸۱؛ بروسیوس، ۱۰۱).
ظاهراً در بیشتر اوقات، زنان پارسی هم از نوع پوشش مردان استفاده می‌کردند. با این همه، نشانه‌هایی در دست است که زنان جامه‌هایی خاص داشته‌اند. بر روی فرش پازیریک، متعلق به عهد هخامنشی، زنان علاوه بر پوشش مردانه، توری نیز بر سر دارند (ضیاءپور، ۶۳-۶۴، تصویر ص۶۶). گاه نیز بر تن آنان پیراهن یا دامنی چین‌دار دیده می‌شود که غالباً تا مچ پا می‌رسد (همو، ۶۴-۶۵، ۷۲).
آرایش: با توجه به نقش‌برجسته‌های موجود، انبوه اشیاء به دست آمده از گورهای کاوش شده، و نیز بنابر اشاره‌های مستقیم نویسندگان باستان، می‌توان گفت که استفاده از گوهرها و زیورآلات، به‌ویژه دست‌بند و بازوبند زرین، در میان بزرگان پارسی رواج بسیار داشته است (رایس، I/377؛ دالتن، مقدمه، ۳۳؛ گزنفن، «کورش‌نامه»، II/192). شاه بر تاج یا کلاهش گوهری گرانبها می‌زد و اعضای خاندان سلطنت نیز هر یک زینتی بر پیکر خود داشتند که علامت مشخصۀ خاندان آنها بود (همان، II/355).
در گوری که در شوش یافت شده، و در واقع نخستین گور کشف شدۀ هخامنشی است، زیورآلات بسیاری از قبیل گردن‌بند و دست‌بندهای تزیین یافته با سر حیوان، و گوشواره‌های بادبزنی که بر روی آنها با مینای آبی و سفید کار شده، به دست آمده است (‌رایس، I/379؛ کالیکان، ۱۳۶). به این مجموعه شماری گردن‌بند گرانبها، آویزه‌های فلزی، مهره‌های شیشه‌ای، و به‌ویژه گوشواره‌ها را هم باید افزود‌ (گیرشمن،‌ هنر ایران در دوران ماد‌...، ۲۶۴) که اغلب دارای سبک هخامنشی، ولی گاه متأثر از هنر اقوام دیگر، نظیر سکاها هستند (‌رایس، همانجا؛ کالیکان، ۱۳۵-۱۳۷). از جملۀ این زیورها قطعات تزیینی و نقش‌دار طلا بوده است که سوراخهای موجود بر روی آنها نشان می‌دهد که برای دوخته شدن به لباس تهیه شده‌اند. فراوانی این اشیاء از گستردگی کاربرد و رواج آنها در دورۀ هخامنشیان خبر می‌دهد. پیشینۀ این نوع زیورها را در بین‌النهرین هزارۀ دوم ق‌م می‌توان جست، گو اینکه در آنجا معمولاً برای تزیین پوشش تندیسهای خدایان یا جامۀ رسمی پادشاه به کار می‌رفت (گیرشمن، همان، ۲۶۳).
بازوبند نیز برای تزیین به کار می‌رفته است و ظاهراً هم مردان و هم زنان از آن استفاده می‌کردند. به كار بردن زیورهای طلا و نقره، و نیز لوحه‌های تزیینی و مدالهایی با نقش جانوران را هم باید به فهرست مشتركات زنان و مردان افزود (کالیکان، ۱۳۵، ۱۳۷). 
 

صفحه قبل صفحه ۱۲ از۲۲ صفحه بعد