آذربایجان، جمهوری
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 28 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/231597/آذربایجان،-جمهوری
دوشنبه 11 فروردین 1404
چاپ شده
2
منطقۀ آبشوران (آبْشِرون) شامل شبهجزیرۀ آبشوران و چندین ناحیۀ دیگر از شرق جمهوری آذربایجان است. به سبب موقعیت جغرافیایی ممتاز این منطقه، راههای بازرگانیای که آذربایجان و سراسر ماوراء قفقاز را به قفقاز شمالی و آسیای مرکزی میپیوندند، از آن میگذرند. بزرگراهها از این شبهجزیره به همه جای کشور کشیده شدهاند. گرچه منطقۀ آبشوران در کرانههای دریای خزر جای دارد، اما یکی از خشکترین بخشهای جمهوری آذربایجان بهشمار میرود. مهمترین ثروت طبیعی آن مواد معدنی است، شامل نفت، گاز طبیعی، آبهای یدوبرمید و سنگ آهک که در تولید مصالح ساختمانی و سیمان به کار میرود. منطقۀ لنکران واقع در جنوب جمهوری آذربایجان، از مواهب طبیعی مناسبی برخوردار است؛ محصولات اقلیم گرم، مانند چای، فِیْخوا (نوعی درختچۀ میوهدار)، برنج،انگور،توتون و مرکبات در آنجا میروید؛ سبزیهای بهاره و زمستانه از دیگر محصولات این منطقه است. شهرهای کوچک لنکران، آستارا و ماسالّی در این منطقه قرار دارند و صنایع محلی بیشتر مربوط به فرآوری محصولات کشاورزی است؛ همچنین میان تالشها در بخشهای کوهستانی، بافت قالیها و قالیچههای رنگارنگ رواج دارد. منطقۀ قُبّه ـ خاچْماز در شمال آبشوران واقع است. در اراضی پست ساحلی آن غله و انواع سبزی کشت میشود و باغهای گستردۀ میوه شهرهای قُبّه (قوبا) و قوسار را دربرگرفته است. از دامنههای کوهستانی آن نیز برای چرای دام استفاده میشود. در آنجا پرورش نژاد ویژهای از گوسفند رواج دارد که پوست آن در صنایع پوست و خز محلی به کار میرود.
منطقۀ شروان که از بخشهایتوسعه یافتۀصنعتی و کشاورزی جمهوری آذربایجان است، در دشت شروان قرار دارد. نیروگاه برقابی مینگه چویر در این منطقه واقع است. این منطقه همچنین دارای شبکۀ گستردهای از راههاست. واحدهای صنعتی آن بیشتر به فرآوری برخی محصولات کشاورزی مانند پنبه، انگور و دیگر میوهها اختصاص دارند. مهمترین تاکستانهای منطقه در نزدیکی شهر شَماخی قراردارند که به سبب تولید شراب مشهور است. بهترین گونههای انار نیز در نزدیکی گوی چای به دست میآید. منطقۀ مغان و سالیان، واقع در جنوب رود کر و درون دشتهای میل و مغان، بهویژه محل کشت (آبی) پنبه است و حدود هفت دهم از محصول پنبۀ جمهوری آذربایجان را تولید میکند. کارخانههای پنبه پاککنی در بَرْدَعه (بَرْده)، سالیان و علی بایرْامْلی واقعاند که افزون بر قرار داشتن در کنار رود کر، از امتیاز دسترسی به جادهها و خطوط راهآهن نیز برخوردارند. یک نیروگاه حرارتی هم در نزدیکی علی بایراملی وجود دارد.منطقۀ جنوب غربی شامل منطقۀ قراباغ علیا و بخشهای لاچین، فُضولی و قُبادْلی است. به علت ارتفاع متوسط 500‘1 متری، این منطقه از مناطقی است که وجود ناهمواریهای آن مانع گسترش حمل و نقل، صنعت و کشاورزی شده است. تولید کشاورزی آن در درههای کوهستانی متمرکز است و پرورش دام درصد قابل توجهی از تولید ناخالص کشاورزی را به خود اختصاص داده که شاخههای اصلی آن پرورش گوسفند و خوک است. انگور، توتون و غلات محصولات اصلی کشاورزی، و تولید شراب و ابریشم، و نیز ارائۀ خدمات فنی ـ مهندسیِ برق از مهمترین صنایع این منطقه بهشمار میروند. منـطـقۀ گنجـه ـ قَـزّاق در مرکز نـاحیۀ مـاوراء قفقـاز، و در نزدیکی مرز مشترک جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان قرار دارد. این منطقه دارای اوضاع اقلیمی مناسب، هم برای زندگی انسانی، و هم برای کشاورزی به شکل فشرده است. راههای بازرگانی از زمانهای دور از این منطقه میگذشتهاند و شهر کهن گنجه نیز همینجا برپا شده است. این شهر مرکزی صنعتی بهشمار میرود که دارای توان فنی ـ مهندسی، و صنایع غذایی، شیمیایی و متالورژی غیرآهنی است. شهر نَفْتالان نیز مرکزی استراحتگاهی ـ درمانی بهشمار میرود. منطقۀ شَکّی زاقاتالا دربرگیرندۀ شهرهای شکی، زاقاتالا و بالاکَن، و با کوههای قفقاز بزرگ هممرز است. رودهای فراوان کوهستانی به اندازۀ کافی آب برای این منطقه که دارای جمعیت متراکمی است، فراهم میکنند. تولیدات کشاورزی آن عبارتاند از توتون، گیاهان عطری، برنج، ذرت و انواع میوه. منطقۀ نخجوان منطقهای نیمهبیابانی است، هرچند آبیاری کشت انگور، پنبه و غله را در آن امکانپذیر ساخته است. در پایکوههای این منطقه منابع فراوان آب معدنی وجود دارد.
جمهوری آذربایجان قانون اساسی خود را که در 1978م در دوران شوروی تنظیم شده، پس از استقلال در سال 1991م، با اعمال تغییرات و اصلاحاتی حفظ کرده است. رئیسجمهور که با رأی مستقیم مردم برگزیده میشود، در رأس حکومت قرار دارد و اختیارات او در 1993م افزایش یافته است. «شورای عالی» پیشین که 450 عضو داشت، در 1992م برچیده شد و «مجلس ملی» با 50 عضو جایگزین آن گردید. جمهوری آذربایجان پس از استقلال با ناپایداری سیاسی روبهرو شد؛ نخستین رئیسجمهوران انتخابی این کشور، هر دو به دلایلی ازجمله اعتراضهای مردمی به شکستهای نظامی این کشور در منطقۀ قراباغ علیا برکنار شدند. احزاب سیاسی عمدۀ این کشور عبارتاند از جبهۀ خلق آذربایجان که تُرکگرا و ملیگراست، حزب سوسیال دمکرات، حزب کمونیست آذربایجان که در 1991م ممنوع، و در 1993م بار دیگر قانونی اعلام شد، حزب دمکرات اسلامی، و جنبش مردم آذربایجان برای اصلاحات دمکراتیک. جمهوری آذربایجان در 1992م به سازمان ملل متحد پیوست و در 1993م بهطور رسمی به عضویت «کشورهای مستقل مشترکالمنافع» درآمد.
جمهوری آذربایجان در 1991م ارتش ملی خود را شامل نیروی زمینی که بخشی از آن از نیروها و تجهیزات ارتش چهارم شوروی شکل گرفته بود، نیروی دریایی و نیروی هوایی تشکیل داد. نیروهای روس تا 1993م بهطور کامل از این کشور خارج شدند. نیروی دریایی جمهوری آذربایجان تحت امر کشورهای مستقل مشترکالمنافع است. بنابر قانون، مردان آذربایجانی باید دست کم 17 ماه به خدمت سربازی بپردازند. در سالهای دهۀ 1990م درگیری جمهوری آذربایجان با ارمنستان بر سر قراباغ علیا تعیینکنندۀ برنامههای نظامی این کشور بود. وزارت کشور که مسئولیت امنیت داخلی و امور انتظامی را برعهده دارد، در 1993م تجدید سازمان یافت. میزان بزهکاری طی دهۀ 1990م، به واسطۀ آشفتگیهای اجتماعی و نیز درگیریهای قراباغ علیا افزایش یافت.
در این کشور آموزش در همۀ سطوح رایگان است و هزینههای آن از محل مالیاتهای وضع شده بر دستمزد کارکنان و درآمد شرکتها فراهم میشود. از 1959م تا امروز، آموزش تا پایۀ هشتم اجباری است. در دوران شوروی، بیسوادی در این کشور کم و بیش ریشهکن شد و شبکهای از مؤسسههای آموزش عالی، مراکز پژوهشی و نهادهای مشابه برپا گردید. دانشگاه دولتیآذربایجان(تأسیس در1919م)که در شهر باکو قرار دارد، دارای12 دانشکده است. این دانشگاه دارای دورههای آموزش شبانه و مکاتبهای است. مؤسسۀ پلیتکنیک آذربایجان (تأسیس در 1950م) نیز در شهر باکو قرار دارد. فرهنگستان علوم آذربایجان (تأسیس در 1945م) هماهنگی فعالیتهای مراکز پژوهشی، شامل مؤسسههای سیبرنتیک، فیزیک، مسائل نظری فنآوری شیمیایی، فرایندهای پتروشیمی و ژنتیک را برعهده دارد.
جمهوری آذربایجان از خدمات مناسب بهداشتی ـ درمانی، ازجمله چند بیمارستان تخصصی و مؤسسۀ پژوهشهای پزشکی برخوردار است. خدمات درمانی برای بیماران رایگان است و هزینههای آن از محل مالیاتهای عمومی بر درآمد اشخاص، کارخانهها و دیگر بنگاههای اقتصادی به دست میآید. البته سطح خدمات اجتماعی و فرهنگی دولتی در این کشور بهطور نسبی پایین است.
مردم آذربایجان سنتهای موسیقایی کهن خود را حفظ کردهاند؛ برای نمونه، هنر «عاشقها» با آواز و ساز ویژۀ خود، هنوز بسیار محبوب است. مقامها و موسیقیِ سازی و آوازی نیز مشهورند. شهر شوشا (شوشی) کانون حفظ این هنر بهشمار میرود. نهادهای فرهنگی جمهوری آذربایجان، شامل موزهها، تئاترها و کتابخانههای عمومی که بسیاری از آنها پس از جنگ جهانی دوم برپا شدهاند، در شهر باکو قرار دارند. این شهر دارای موزههای هنر، تاریخ و ادبیات آذربایجانی است. در قراباغ علیا موزهای وجود دارد که دارای آثار تاریخی و باستانشناختی مردم ارمنی این منطقه است. اپرا و باله از اقبال گستردهای برخوردار است. برخی از آهنگسازان آذربایجانی، ازجمله عُزَیْر حاجیبِکُف (سازندۀ اپراهای کوراُغْلی، لیلی و مجنون، و اُپِرِتِ آرْشین مال آلان) و قَرا قَرایِف (سازندۀ بالههای هفت زیبارو، و مسیر تُندر) دارای شهرت جهانیاند. در طول دورۀ شوروی، ادبیات آذربایجانی در کنترل نظامی بود که از هرگونه آفرینش هنری آزاد جلوگیری میکرد. در این دوره، نویسندگان و دیگر روشنفکران آذربایجانی به شدت تحت نظارت، و بهدرجات متفاوت درمعرض آزارسیاسی قرار داشتند.جمهوری آذربایجان فاقد انتشارات خصوصی است. چندین بنگاه انتشارات دولتی کار چاپ و نشر کتابها و مجلههای علمی، هنری و ادبی را به ترکی آذربایجانی، روسی و دیگر زبانها برعهده دارند. حکومت جمهوری آذربایجان در 1992م الفبای لاتینی را جایگزین الفبای سیریلی پیشین کرد. شهر باکو دارای چندین ایستگاه رادیویی، یک استودیوی تلویزیونی و یک استودیوی فیلمسازی است.
در روزگار باستان و نیز سدههای میانه، بخش شرقی منطقۀ ماوراء قفقاز محل سکونت مردمان ایرانیزبان، طایفههای کوچندۀ ترک، کردها، و نیز آلبانیاییهای قفقازی (اَرّانیها) بود که در سدۀ 4م به دین مسیحی درآمده، و زیر نفوذ فرهنگی ارمنیها بودند. پس از یورشهای اعراب در سدۀ 7م، حکومتهای اسلامی که دارای حکمرانان محلی به نام شاهنشاه بودند، در این منطقه پدید آمدند. هجوم سلجوقیان در سدۀ 11م، ترکیب جمعیت بومی آنجا را در هم ریخت و به تفوق لهجههای ترکی اُغوزی انجامید؛ اما برخلاف ترکهای عثمانی که بر آناتولی تسلط یافتند، در آغاز سدۀ 16م مسلمانان قفقاز در آذربایجان بیشتر شیعه بودند تا سنی، و همچنان به زندگی خود زیر نفوذ فرهنگی و اجتماعی ایران ادامه میدادند. خانات زیر فرمان ایران در شروان(شَماخی)، باکو، گنجه، قراباغ و ایروان مرزداران ایران در زمان صفویان بودند.
پس از جنگهای روسیه و ایران، عهدنامههای گلستان (1228ق/1813م) و ترکمنچای (1243ق/ 1828م) موجب شکلگیری مرزهای جدید میان این دو امپراتوری شد. روسیه شهرهای باکو، شروان، گنجه، نخجوان و ایروان را به چنگ آورد و از این پس، ترکزبانان ساکن قفقاز از اکثریت همزبانان و همکیشان خود که در ایران زندگی میکردند، جدا ماندند. آذربایجانیهای ساکن در دوسوی این مرز بیشتر روستایی بودند، هرچند قشری کوچک از بازرگانان و نیز قشرکارگر در نیمۀ دوم سدۀ 19م پدیدار شد. با تبدیل شدن باکو به منبع عمدۀ تأمین نفت روسیه، دهها هزار کارگر ایرانی، ارمنی و روس برای یافتن کار راهی شبهجزیرۀ آبشوران شدند؛ در این زمان، نفوذ اقتصادی و سیاسی روسیه در هر دو سوی این مرز به چشم میخورد. به این ترتیب، باکو به عنوان مرکز اشتغال و کانون جنبشهای نوپای روشنفکری و انقلابی، دامنۀ نفوذ خود را در آذربایجان (ایران)، و نیز آن سوی مرز ارس گسترش داد. تا 1918م کشوری به نام آذربایجان وجود نداشت و برخلاف ارمنیها و گرجیها که گرایشهای ملی داشتند، مسلمانان ماوراء قفقاز خود را بخشی از امت اسلامی بهشمار میآوردند. روسها این مردمان را «تاتار» میخواندند و صفت «آذربایجانی» (آذربایجانلی) برای خواندن آنان بعدها طی دهههای پیش از انقلاب، و نخست میان روشنفکران ملیگرای شهری باب شد. تنها در دوران شوروی بود که این عنوان بهطور رسمی و گسترده برای این مردمان به کار رفت. الحاق به امپراتوری روسیه برای تحصیلکردگان آذربایجانی فرصتی تازه فراهم آورد و برخی از آنان از ریشههای مذهبی خود به گرایشهای بیشترْ غیرمذهبی روی آوردند. از میان نخستین تحصیلکردگان و نویسندگانی که به بررسی زبان ترکی آذربایجانی پرداختند، عباسقلی آقا باکیخانُف که به نگارش شعر و تاریخ منطقه پرداخت، و میرزا فتحعلی آخوندزاده (در روسی: آخوندُف)، نویسندۀ نخستین نمایشنامههای ترکی آذربایجانی، سرشناسترند. هرچند این عده را گاهی به عنوان پیشگامان احیای زبان ترکی بهشمار میآورند، اما آنان انگیزههای متضاد و متعددی، ازجمله جانبداری از امپراتوری تزاری (روسیه)، دلبستگی به فرهنگ ایرانی، یا اشتیاق به دانش غربی داشتند. گرچه روشنفکری آذربایجانی دارای جنبش یا ایدئولوژی یگانه و یکدستی نبود، اما تا سال 1905م شمار رو به افزایشی از نویسندگان و روزنامهنگاران برنامۀ روشنفکر ملیگرا، علی بیگ حسینزاده را با عنوان «ترکی کردن، اسلامی کردن، اروپایی کردن» پذیرفتند. شهر باکو که تا 1901م بیش از نیمی از نفت جهان را تولید میکرد، به شکلی پیچیده تفکیک شده بود: روسها و ارمنیها در بخش مرکزی، و مسلمانان در بخشهای معین گرد آمده بودند. با بالا گرفتن نارضاییهای اجتماعی، بهویژه به هنگام بیثباتی سیاسی، تفاوتهای قومی و مذهبی مرزبندی طرفهای درگیر را تعیین میکرد؛ برخوردهای خونینی میان آذربایجانیها و ارمنیهای محلی در سالهای 1905 و 1918م رخ داد. در سلسله مراتب مهارتها، تحصیلات و دستمزدها، مسلمانان در پایینترین، و مسیحیان در بالاترین نقطه قرار داشتند. به اتکای نوعی سهمیهبندی برای نمایندگی غیرمسیحیان و نظام حق رأی بر مبنای مقدار اموال، دوما (مجلس قانونگذاری) در شهر باکو دردست روسها و ارمنیان ثروتمند باقی ماند. آذربایجانیها که در حاشیۀ جنبش کارگری قرار داشتند، یا به آرمانهای هر دو گروه روشنفکران سوسیالیست و ملیگرا بیتفاوت بودند، و یا از این آرمانها آگاهی نداشتند. همۀ حزبهای کوچک یا گروههای سیاسی که پس از 1905 پدید آمدند، تنها میان روشنفکران طرفدارانی داشتند؛ با اینهمه، حزب مساوات که در 1911م به وجود آمد و رهبر آن محمد امین رسولزاده بود، بیش از دیگران دوام آورد. نگرانی از «تهدید» ارمنیان، برداشتی برآمده از فاصله میان این دو قوم، و دشمنی آذربایجانیها با این قشر برخوردار و مرفه، همچنین این احساس که آذربایجانیها پیوندهای مهمی با دیگر مسلمانان، بهویژه ترکها دارند، بخشی از هویت این مردم شد.
با پیروزی بلشویکها در اکتبر 1917 و عقبنشینی نیروهای روس از جبهۀ قفقاز، رهبران آذربایجانی به ارمنیها و گرجیها پیوستند و منطقۀ خودگردان ماوراء قفقاز را برای مدتی کوتاه (از فوریه تا آوریل 1918م) برپا داشتند. کوشش بعدی آنها برای اتحاد و تشکیل جمهوری فدراتیو مستقل ماوراء قفقاز حتى از آن هم دوام کمتری داشت (از آوریل تا مۀ همان سال)، تا اینکه سرانجام، 3 جمهوری مستقل جداگانه شکل گرفت. آذربایجان در 28 مۀ 1918 خود را کشوری مستقل اعلام کرد، اما باکو با پشتیبانی سربازان محلی ارمنی که قیام مسلمانان را در مارس همان سال سرکوب کرده بودند، دردست حکومتی کمونیستی باقی ماند. در سپتامبر 1918 ملیگرایان آذربایجانی با کمک ارتش عثمانی، کنترل باکو را به دست گرفتند و به کشتار ارمنیان پرداختند. با اینهمه، ملیگرایان آذربایجانی، حتى پس از به دست آوردن باکو با جمعیتی چند قومی، مرکب از کارگران روس، ارمنی و مسلمان روبهرو بودند که به آنان آموزههای سندیکایی و سوسیالیستی آموختهشده بود. در میان دهقانان که ملیگرایان آذربایجانی به ایشان تکیه داشتند، آگاهی ملی تا اندازۀ زیادی ناشناخته بود و به این ترتیب، ملیگرایان در باکو که مرام بلشویکی ریشههای عمیقی داشت، هیچگاه امنیت کامل نداشتند. پس از پایان جنگ جهانی اول، ترکها عقب نشستند و جای آنان را نیروهای بریتانیایی گرفتند که تا اوت 1919 در این شهر باقی ماندند. متفقین در 15 ژانویۀ 1920 جمهوری متزلزل آذربایجان را به رسمیت شناختند، اما به هنگام ورود نیروهای «ارتش سرخ» به باکو در آوریل همان سال، مقاومت چندانی صورت نگرفت.
«جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» 71 سال دوام یافت. این کشور از 1922 تا 1936م بخشی از «جمهوری فدراتیو شوروی سوسیالیستی ماوراء قفقاز» بهشمار میرفت و همچون گرجستان و ارمنستان، شاهد پیشرفتهای چشمگیر اقتصادی، شهرنشینی و صنعتی شدن بود. بهرغم ترغیب آموزش به زبان آذربایجانی و اشغال پستهای مهم اجرایی از سوی آذربایجانیها، این جمهوری بهویژه در دوران حکومت استالین (1928-1953م) که باقرُف رهبر حزب کمونیست آذربایجان بود، به شدت تحت انقیاد مسکو قرار داشت. جمهوری آذربایجان با گام نهادن در راه شهرنشینی، آموزش و پرورش و پویایی اجتماعی، با تضادهایی میان نواحی سنتی و واپس ماندهتر روستایی و کلانشهر باکو روبهرو شد. پس از مرگ استالین، این جمهوری استقلال بیشتری به دست آورد و نخبگان سیاسی و فکری کشور امکان رشد بیشتری یافتند. به هنگام آغاز درگیری با ارمنیان منطقۀ خودگردان قراباغ کوهستانی (ناگُرنو قراباغ) در فوریۀ 1988، این نخبگان هم رهبران جبهۀ خلق آذربایجان (اپوزیسیون)، و هم مخالفان کمونیست آنها را تشکیل میدادند. خشونتها علیه ارمنیان در 1988م در سومقائیت، و در 1990م در باکو درگرفت و ادامۀ درگیری میان ارمنیان قراباغ کوهستانی و آذربایجانیها به عملیاتنظامی مسکو علیه جمهوری آذربایجان در1990م انجامید. حزب کمونیست آذربایجان تا 1992م بر سر قدرت بود. پس از کودتای نافرجام علیه گُرباچِف، رهبر شوروی در اوت 1991م در مسکو، جمهوری آذربایجان اعلام استقلال کرد و اَیاز مُطلبُف، رهبر حزب به عنوان نخستین رئیسجمهور برگزیده شد. جبهۀ خلق آذربایجان در مۀ 1992 مطلبف را سرنگون، و انتخابات جدیدی برگزار کرد که در آن، نامزد این جبهه، ابوالفضل ایلچی بیگ با شعار جدایی از کشورهای مستقل مشترکالمنافع و حفظ تسلط بر قراباغ علیا (کوهستانی) به پیروزی رسید. ایلچی بیگ خود در ژوئن 1993 به دست حیدرعلییِف، مقام پیشین «کا. گ. ب» (سازمان جاسوسی شوروی) و رهبر حزب کمونیست آذربایجان که به شعارهای ملیگرایان روی آورده بود، سرنگون شد. تا نیمۀ دهۀ 1990م، جمهوری آذربایجان با ناپایداری پیوستۀ سیاسی، از دست رفتن بخش چشمگیری از قلمرو خود در برابر ارمنیان در قراباغ علیا و آیندۀ نامطمئن اقتصادی روبهرو بود. (105)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید