اقیانوس هند
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 15 مرداد 1401
https://cgie.org.ir/fa/article/231065/اقیانوس-هند
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
9
(1 / 505).دربارۀ وسعت اقیانوس هند وحدت نظری در میان چند تن از جغرافیدانان وجود دارد كه اقتباس آنان را از یكدیگر مدلل میسازد. ابن رسته گفته است كه طول دریای هند از مغرب به مشرق است. این دریا از منتهىالیه حبش (كه شامل سواحل افریقاست) تا آخر هند ادامه دارد. اندازۀ آن برابر با 8 هزار میل در 700‘2 میل است و به مقدار 900‘1 میل از جزیرۀ استوا در میگذرد (ص 95). مسعودی بحر حبشی را شامل دریای چین، سند، هند، زنج، بصره، ابله، فارس، كرمان، عمان، بحرین، شحر، یمن، ایله و قلزم دانسته است كه دریایی بزرگتر از آن نیست و طول آن از اقصى نقاط حبشه در مغرب تا اقصى بلاد هندو چین در مشرق 8 هزار میل، و عرض آن 700‘2 میل و به روایتی 900‘1 میل است ( التنبیه ... ، 46).
سواحل و خلیجها
جغرافیدانان اسلامی با سواحل این اقیانوس و مخصوصاً سواحل شمالی آن آشنایی كامل داشتهاند و شرح آن را به تفصیل در آثار خود آوردهاند. در میان تمام آنچه دربارۀ سواحل اقیانوس هند نوشته شده است، آثار خوارزمی و سهراب وضعی كاملاً استثنایی دارد، زیرا این دو دانشمند گرانقدر هر یك سواحل هند را از مغرب به مشرق با چنان دقتی بیان كردهاند كه گویی به اصطلاح امروز نقشهپردازی در سراسر آن عمل پیمایش انجام دادهاند. آنها هر یك بیشتر از 100 نقطه را با ذكر طول و عرض جغرافیایی ذكر كرده، و وضع طبیعی ساحل را از لحاظ پیچ و خمهایی كه به اشكال مختلف بوده، ارائه نمودهاند. متأسفانه آشفتگی در ذكر ارقام طول و عرض كه با حروف ابجد مشخص شده، در چاپهای مختلف به قدری است كه نمیتوان بدون تحقیق و تطبیق كافی نسخ موجود براساس ارقام، نقشۀ سواحل را رسم كرد (خوارزمی، 74-80؛ سهراب، 59-64).ابن رسته نیز وضع سواحل را به تفصیل ذكر كرده (ص 100)، و یاقوت در وصف بخشی از آن چنین گفته است: ساحل بعد از تیز (انتهای خلیج فارس ـ چاهبهار) به سوی مشرق پیچ میخورد و سواحل آن به دَیْبُل و قَسّ و سومنات كه بزرگترین پرستشگاه هند است، میپیوندد و سپس خوری است كه از آن داخل بَروَص میشوند كه از بزرگترین شهرهای آنان است. آنگاه ساحل بیشتر پیچ میخورد تا از سرزمین ملیبار (مالابار) كه از آن فلفل میآورند، میگذرد، و از مشهورترین شهرهایشان منجرور، فاكنور، خورفَوْفَل و معبر است كه آخر سرزمین هند است و آنگاه به سرزمین چین میرسد كه اول آن جاوه است و برای رسیدن به آن باید به كشتی سوار شد (ص 1 / 505-506). ابن رسته خلیجهای اقیانوس هند را هم بهتر از دیگران وصف كرده است و در این باره میگوید: خلیجهای منشعب از دریای هند عبارتند از خلیج بربری به طول 500 و عرض كنارۀ آن 100 میل، خلیج ابله به طول 400‘1 و عرض آن در دهانه 700 میل و كنارۀ آن دریای احمر است، خلیج فارس به طول 400‘1 و عرض آن در دهانه 500 میل و در منتهىالیه 150 میل و بین این دو حجاز و یمن قرار دارد و به طرف آخرین حد هند خلیج اخضر به طول 500‘1 میل (ص 95-96). در این باره یاقوت گفته است كه از دریای هند خلیجهای چندی منشعب میشود كه بزرگترین آنها خلیج فارس و دریای قلزم است (1 / 505). به گفتۀ حمدالله مستوفی بحر هند را بحر اخضر نیز خوانند و آن بحر را 3 لجه است كه هر یك دریای بزرگی است، یكی را بحر عمان و فارس و بصره خوانند، دوم را بحر قلزم گویند و سوم را بحر حمیر خوانند و در هر یك جزایر بسیار است (ص 231).یاقوت در شرح جزایر اقیانوس هند، خلیجها و دریاهای منشعب از اقیانوس را به صورت نقشهای نشان داده است (نك : تصویر).
در میان رودهایی كه به اقیانوس هند میریزند، جغرافیدانان مسلمان بیشتر از همه به رودهای سند و گنگ توجه داشتهاند. از جمله به گفتۀ انصاری دمشقی یكی از رودهای مهم جهان رود سند است كه آن را مهران نیز نامیدهاند. این رود در افزایش و كاهش جانوران گوناگون و رودهایی كه از آن جدا میشوند، همانند رود نیل است و از سرزمینهای آبادان هند سرچشمه گرفته، به دریای جنوبی میریزد (ص 156). رود مهران از 4 رود بزرگ تشكیل شده كه هر یك از آنها به اندازۀ فرات است و دو رود از آنها از سرزمین سند، و یك رود از سرزمین كابل، و رود دیگر از كشمیر (قشمیر) سرچشمه میگیرند و با هم گرد میآیند و یك رود میشوند كه آن رود به دوره میرسد و از آنجا مهران نام یابد. از آن پس به مولتان و منصوره و دَیبُلْ میرسد و در 6 میلی آن به دریای هند میریزد. درازای آن هزار فرسنگ است (همو، 156-157). دیگر رود گنگ است كه از كوههای كشمیر سرچشمه میگیرد و در شمال هند به سوی جنوب روان میشود تا به دریای هند میریزد. «هندوان میپندارند كه این رود از بهشت آمده است و دریا در حد امكان خود همواره با جزر و مد، آن را سجده میكند. بنابراین، هندوان این رود را بسی بزرگ میدارند و چون كسی از آنها بمیرد، او را میسوزانند و خاكسترش را به گنك میریزند» (همو، 158). به گفتۀ همو از جمله رودهای دیگر رود بیرون است كه از شهرهای كابلستان سرچشمه میگیرد و آنجا را به دو نیم میكند و به دریای هند میریزد. دیگر رود رهبوط است كه از رود مهران سرچشمه میگیرد (ص 179-180). رودهای دجله و فرات را نیز كه از راه اروند رود به خلیج فارس میریزند، باید از جمله رودهایی دانست كه با اقیانوس هند ارتباط دارند.
جغرافیدانان و ملاحان اسلامی كه بیشتر با جزایر واقع در سر راههای دریایی و نزدیك سواحل آشنایی داشتهاند، شمار آنها را مختلف نوشته، و بعضی را به تفصیل شرح دادهاند. به گفتۀ ابن رسته در دریای هند 370‘1 جزیرۀ آباد و غیر آباد وجود دارد كه از آن جمله است طبروبانی (سیلان) در اقصی نقاط هند و مقابل سرزمینهای شرقی كه پیرامون آن 3 هزار میل است و در آن كوهها و شهرهای زیادی وجود دارد و در اطراف آن 19 جزیرۀ آباد است (ص 96). یاقوت گفته است كه در این دریا جزیرههای بسیار است كه شمار آن را كسی جز خدا نمیداند و بزرگترین آنها سیلان است كه در آن شهرهای فراوان است و جزیرۀ زابج و جزیرۀ سراندیب و سقطری (سوكوترا) و كولم و امثال آن (1 / 506). ابوالفدا دریای هند را دارای 700‘1 جزیرۀ آباد و شماری جزایر خراب دانسته است (ص 21-22)، ولی به گفتۀ حمدالله مستوفی در بحر هند كه آن را بحر اخضر نیز خوانند، 300‘2 جزیره مكتوب است (همانجا).از جمله جزایری كه از آنها نام برده شده، جابه، برطیل، كله، لنگبالوس، قمار، رامی، جزیرة العقارب، سراندیب (سرندیب)، دیبجاب، قمیر و سلامطه است (بكران 40-42؛ انصاری، 188). به گفتۀ مؤلف جهان نامه «جابه مملكتی عظیم است و این لفظ در كتب معرب كردهاند و زابج مینویسند و در وی جزیرههای بسیار است و عجایب بیشمار و پادشاه آنجا را مهراج خوانند ... و جزیرهای كه این مهراج آنجا نشیند دو فرسنگ است ... و بدین جزیره كوهی است بلند كه بر سر آن پیوسته آتشی میسوزد» (بكران، 40). شرح بسیاری از جزایر اقیانوس هند و خلیج فارس در رحلۀ ابن بطوطه كه به اغلب آنها شخصاً سفر كرده، آمده است. دربارۀ جزیره قیس (كیش) گفته است: از خنج بال به جزیرۀ قیس رفتیم كه سیراف نیز خوانده میشود. این جزیره در ساحل بحر هند كه متصل به دریای یمن و فارس است، قرار گرفته، و جزو كشور فارس شمرده میشود (ص 1 / 339).ماركوپولو كه در سفر برگشت خود به ایتالیا مدتی در آبهای اقیانوس هند سرگردان بوده، شمار جزایر این اقیانوس را اعم از مسكون و غیر مسكون 700‘12 دانسته است ( سفرنامه ... ، 292-293).
محصولات استوایی و فرآوردههای حیوانی سواحل اقیانوس هند از روزگاران بسیار كهن مورد توجه بوده است و بسیاری از تاریخنویسان و جغرافیدانان دربارۀ وجود و خواص و مزایای آن محصولات در آثار خود سخن گفتهاند. از جمله مؤلف ناشناختۀ هفت كشور در ضمن شرح جزیرۀ مهراج نوشته است: «در جزیرهای كه آن را مهراج میخوانند و در دو سه جزیرۀ دیگر كه نزدیك جزیرۀ مهراج است، عود و صندل و كافور و دیگر داروها و عقاقیر فراوان بود و در آن جزیره بیشتر عود قماری باشد» (ص 32). ابن رسته در شرح جزیرۀ طبروبانی از وجود یاقوت سرخ و آسمانی در آن جزیره سخن میراند (همانجا). جغرافیدان و جهانگرد نامی مسعودی كه خود پارهای از سواحل اقیانوس را دیده است، دربارۀ دریای هندوچین میگوید: در قعر آن لؤلؤ و در كوههای آن جواهر و معادن طلا و نقره و سرب و قلع، و در دهان حیوانات آن عاج، و در رویشگاههای آن آبنوس و خیزران و قنا و بقم و ساج و عود و درختان كافور و جوز و قرنفل و صندل و ادویۀ معطر و انواع طوطی به رنگهای سفید و سبز و طاووسهای كوچك و بزرگ به صورت مختلف یافت میشود ( مروج ... ، 1 / 450). به گفتۀ انصاری دمشقی در دریای هند كانهای سنگ مغناطیس فراوان است (ص 112) و بر كنار رود مهران كه نزدیك ساحل دریاست، مقداری فلفل میروید (همو، 158). در جزیرۀ سلامطه از دریای هند چشمهای است كه آبش فوران میكند و سپس نزدیك همان چشمه فرو میرود و از آن قطراتی بیرون میآید كه در شب به صورت سنگ سیاه و در روز به صورت سنگ سفید بسته میشود (همو، 188). ابنبطوطه داستان مروارید و طرق تحصیل آن را به تفصیل شرح میدهد (همانجا).
در متون جغرافیایی قدیمی چین دربارۀ مخاطرات سفر دریا و طوفانهای دریایی مطالب زیادی به چشم میخورد، در حالی كه در زمانهای گذشته ساكنان شبه قارۀ هند به علت در اختیار داشتن منابع سرشار طبیعی، نیاز كمتری به «دل به دریا زدن» و از سواحل امن خود دور شدن احساس كردهاند (چودوری، 17). واقعیت این است كه برعكس مردمان سواحل شبه قارۀ هند و سرزمینهای واقع در شرق آن كه همه در نواحی جنگلی و پرنعمت جهان میزیستهاند، ساحل نشینان دریای عمان، خلیج فارس و دریای سرخ بیشتر محیطهای فقیر و بیآب و علف بیابانی پشت سر داشتهاند و در نتیجه ناگزیر بودهاند كه برای امرار معاش به دریا رو آورده، از منابع و امكانات آن حداكثر استفاده را به عمل آورند. از این رو، زندگی آنها از دریا جدایی ناپذیر بوده، و همین امر باعث شده است كه بهترین كشتیسازان و مطلعترین ملاحان و جسورترین دریانوردان قرون گذشته در حوزۀ اقیانوس هند از میان همین ساحلنشینان برخیزند. آنها با كشتیهای كوچك بادبانی خود نخست برای صید ماهی و تحصیل قوت لایموت به دریا روی آوردند و سپس ارتباط با نقاط دیگر را از راه دریا كه از طرق بیابانی و خطرناك داخلی آسانتر بود، برقرار ساخته، به داد و ستد و مبادلۀ كالا و بازرگانی پرداختند (اقتداری، 77- 78).شرایط جغرافیایی از بسیاری جهات با دریانوردی این ساحل نشینان مساعد بوده است. یك خط كرانهای دور و درازی كه از خلیج سوئز تا سر خلیج فارس كشیده شده، از 3 طرف شبه جزیرۀ عربستان را محدود میكند. نزدیك این خط بخشهای حاصلخیز و نسبتاً سرسبز عربستان، یعنی یمن و حضرموت و عمان قرار دارد. رابطۀ این بخشها با یكدیگر از راه دریا دشوارتر و ترسناكتر از گذشتن از میان بیابانها و كوههایی كه این بخشها را از هم جدا میكرد، نبود. داد و ستد با سرزمینهای همسایه از دو سو جالب بود و ساحل نشینان عربستان در مغرب از راه دریای سرخ، و در مشرق از راه خلیج فارس با دو مركز باستانی ثروت و تمدن و فرهنگ، یعنی مصر و ایران در تماس بودند و به بینالنهرین هم از راه خشكی و دریا و رودهای بزرگ دسترسی داشتند. بعد از این دو سرزمین، گذشتن از آب و رسیدن به افریقای شرقی و پیش رفتن در كرانههای گرم آن، كار آسانی بود و از سوی شرق كرانههای ایران به هند میرسید و بادهای موسمی سفر به افریقا و هند را آسان میكرد.مجموع این شرایط دست به هم داده، و ساحل نشینان شمال غربی اقیانوس هند را در موقعیتی قرار داده بود كه بر بزرگترین راههای داد و ستد جهان تسلط داشتند (حورانی، 2-3) و توانسته بودند از قدیمترین ایام با دو طرف (افریقا و هند و ماوراء آن) رابطۀ دریایی برقرار كنند كه شواهد آن در نوشتههای سومری و اكدی هزارۀ 3 قم و نیز در نوشتههای مصری مسطور است (همو، 6-7). ایرانیان كه به تشكیل امپراتوری هخامنشی موفق شده بودند، چون ذاتاً مردمانی كشاورز و گلهدار بودند و از سرزمینهای دور از دریا برخاسته بودند، در ابتدای امر به مسألۀ دریانوردی توجهی نداشتند. ولی همینكه متصرفات آنها به آبهای مدیترانه و دریای سیاه و خلیجفارس رسید، دیدند كه اداره و حفظ سرزمینهای دور دست و بر قراری ارتباط با ممالك قلمرو پهناور خود، مستلزم داشتن كشتی و ایجاد نیروی دریایی است. از این رو ملاحان فنیقی و یونانی صور و صیدا و عكا و جزایر و سواحل آسیای صغیر را به خدمت گرفتند و به دریاها گسیل داشتند. طولی نكشید كه فرمانروایی آنان بر دریاهای مجاور مسلم گردید و امور بازرگانی عربستان، هند، چین، افریقا و مدیترانه را به دست گرفتند (اقبال، 15). به نظر میرسد كه نظام حكومتی هخامنشی و توجه شاهان این سلسله به سرزمینهای ماوراء بحار توأم با نوع معیشت و آداب زندگی ساحل نشینان متصرفات آنها زمینۀ مساعدی برای آغاز دریانوردی و ایجاد بازرگانی بین شرق و غرب اقیانوس هند فراهم كرده باشد؛ مخصوصاً كه اسكندر هم كه خود دریانورد بود، در توسعۀ راههای دریایی ساعی بود و نئارخوس سردار نامی خود را وادار كرد كه از دهانۀ سند خود را به انتهای خلیج فارس برساند (مستوفی، 44، 45). پادشاهان اشكانی و ساسانی هم كم و بیش همان سیاستها را دنبال كردند. اما در قرون بعد از ظهور اسلام و مخصوصاً در زمانی كه بغداد پایتخت و دارالعلم جهان اسلام بود، دریانوردی ساحل نشینان شمال غربی اقیانوس هند كه به دین اسلام مشرف شده بودند، به اوج اعتبار و اهمیت خود رسید و در همان سدهها بود كه دریانوردان مسلمان واسطۀ عمده بین بازرگانی شرق و غرب اقیانوس هند بودند و با رفت و آمدهای خود نه فقط رونقی به بازرگانی میدادند، بلكه با هر سفر خود اطلاعات جغرافیایی تازهای به ارمغان میآوردند و بر شناخت كم و كیف این اقیانوس و تكمیل نقشۀ جغرافیایی آن میافزودند.با اینكه دربارۀ وجود ارتباط دریایی بین شمال غربی و شمال شرقی، یعنی بین خلیج فارس و چین، جسته گریخته مطالبی گفته شده است، باید دانست كه ارتباط منظم بین خلیج فارس و كانتون در جنوب چین از زمانی برقرار شد كه دو امپراتوری بزرگ همزمان در انتهای این شاهراه دریایی به وجود آمد، یكی امپراتوری اسلامی در زمان خلافت عباسیان در مغرب، و دیگری امپراتوری خانوادۀ تانگ (618 تا 907 م) در چین (حورانی، 82). رسیدن خاندان عباسی به خلافت انگیزۀ نوی برای داد و ستد در خلیج فارس پدید آورد، زیرا پایتخت از دمشق به بغداد برده شد و طولی نكشید كه با رشد و توسعۀ سریع، به یك مركز بزرگ جمعیت و ثروت و رفاه، و در نتیجه مركز بازرگانی جهان اسلام مبدل گردید. این وضع ناگزیر رفت و آمد از بندرهای ابله و سیراف را برمیانگیخت كه مراكز عمدۀ دریاپیمایی بودند و محمولات رسیده به آنها با كشتیهای رودپیما به بغداد میرسید. چنانكه طبری نقل كرده، منصور خلیفۀ عباسی در وصف دجله و بغداد گفته است: «این است دجله؛ میان ما و چین مانعی نیست، هرچه بر دریاست میتواند بر روی آن نزد ما بیاید» (نك : همو، 86). و این خود میرساند كه راه مستقیم دریایی از سواحل خلیج فارس تا چین دایر و پا بر جا بوده است، چنانكه ابن خردادبه پایگاههای سفر را از خلیج فارس تا چین به تفصیل وصف كرده است و مسعودی كه خود از راه دریا به هند و افریقا رفته، و نیز یعقوبی، ابن فقیه، ابن رسته، اصطخری، ابن حوقل و مقدسی داستانهای مفصل، گاه با استفاده از یكدیگر، دربارۀ این شاهراه دریایی آوردهاند (نك : همو، 90).همزمان با این دانشمندان، سفرنامهنویسانی هم داستانهای سفرهای دریایی خود به مشرق اقیانوس هند را به یادگار گذاشتهاند كه از بسیاری جهات دارای ارزش فراوان است؛ از آن جمله است سفرنامۀ سلیمان سیرافی كه نخستین بازرگانی است كه در 237 ق / 851 م از بندر سیراف در شمال خلیج فارس به قصد تجارت با چین از طریق دریای عمان و خلیح بنگال وارد تنگۀ مالاكا شده، و از طریق دریای جنوبی چین به كانتون رفته است (صفینژاد، 1) و سپس خاطرات و مشاهدات سفر خود را به زبان عربی به رشتۀ تحریر در آورده است. در 304 ق یكی دیگر از اهالی سیراف به نام ابوزید حسن سیرافی ضمن تأیید صحت مطالب كتاب سلیمان سیرافی، نوشتههای او را مورد تجدید نظر قرار داده، و با اضافه كردن اطلاعاتی آن را در دو بخش نگاشته است. بخش اول این كتاب شامل اطلاعاتی در زمینههای تاریخ و جغرافیای چین و هندوستان و آداب و رسوم و شرح زندگی مردم و نظام اجتماعی و مذهبی آنان و نیز شرایط بازرگانی و كالاهای مورد تجارت و بنادر و كشتیها و دیگر مسائل است. در بخش دوم، سیرافی خط سیر دریایی خود، و نیز 7 دریایی را كه در این مسیر واقع شده (دریای فارس، دریای عمان، دریای هرقند، دریای كلاهبار، دریای كردنج، دریای صنف و دریای چین)، به تفصیل هر چه تمامتر شرح داده است (نك : همو، 6-7، 11-14). دیگر كتاب عجائب الهند رامهرمزی از آثار قرن 4 ق است كه در آن نام عدهای از دریانوردان و بازرگانان ایرانی ذكر شده است و از مندرجات آن به خوبی استنباط میشود كه دریانوردی و بازرگانی اقیانوس هند بیشتر به وسیلۀ ایرانیان صورت میگرفته است (نك : فقیهی، 248- 249).دانشمندان وجود بسیاری از واژههای متداول در دریانوردی را كه هم اكنون مورد استفاده است و ریشۀ ایرانی دارد و در قاموسهای دریانوردی به ثبت رسیده است، دلیل بر سیادت ایرانیان و نقش مهم آنها در دریانوردی اقیانوس هند دانستهاند؛ از آن جمله است: رهنامه، رهبان، رهمانج، رهنما، رهدار، لنگر، دفتر، بندر، سكان، زام، ناخدا، خن (بادنما یا خانههای بادنما)، دونیج، دیدبان، سنبوق و ... (اقتداری، 88؛ حورانی، 87 - 88).سیادت دریایی مسلمانان ساحلنشین شمال غرب اقیانوس هند تا زمانی كه رفت و آمد دریایی با كشتیهای بادبانی و نیروی انسانی انجام میگرفت، پا بر جا بود و ملاحان مسلمان كه فنون دریانوردی را طی نسلهای متوالی فراگرفته بودند، در آبهای این اقیانوس بیرقیب بودند، اما با شروع دورۀ اكتشافات جغرافیایی و راه یافتن كشورهای اروپایی مخصوصاً اسپانیا و پرتغال به دریاهای دور دست، اهمیت و اعتبار دریانوردی مسلمانان رو به افول گذاشت. در 1498 م واسكودوگاما در مالندی در افریقای شرقی به دنبال رهبانی میگشت كه او را به هند راهنمایی كند. آنجا او رهبان مشهور شهابالدین احمد ابن ماجد (ه م) را یافت و او را بر آن داشت كه دستۀ كشتیهای پرتغالی را از میان دریا به كالیكوت در مغرب هند رهبری كند. به این ترتیب، یك دریانورد بزرگ عرب كمك كرد كه ناوبری عرب در اقیانوس هند سرنگون گردد، چون عربها پس از این دیگر نمیتوانستند پرتغالیها یا ملتهای دیگر اروپایی را كه در پی آنها آمدند، بیرون برانند، یا با آنها برابری كنند (همو، 113-114).سفر واسكودوگاما راه پرتغالیان را به اقیانوس هند باز كرد و آنان توانستند بعدها نقاط حساس خط دریایی شمال اقیانوس هند و ازجمله جزیرۀ هرمز را یكی بعد از دیگری به تصرف درآورند و پایگاههایی در هر یك بنا كنند و حتى نایبالسلطنه برای هند معرفی نمایند (نوایی، 3-4). سلطۀ پرتغالیها در آبهای اقیانوس هند یك قرن به طول انجامید و در این مدت آنها توانستند در سراسر راه دریایی شمال اقیانوس تأسیسات بازرگانی ایجاد كنند و نیروهای دریایی خود را مستقر سازند. اما در آغاز قرن 17م با تشكیل و انسجام دولت صفوی در ایران پرتغالیها روز به روز قدرت خود را از دست دادند و از خلیج فارس رانده شدند (صباح، 17).همزمان با عقبنشینی اجباری پرتغالیها، كشورهای انگلیس و هلند و فرانسه یكی بعد از دیگری در صحنۀ اقیانوس هند ظاهر شدند و هر یك به بهانۀ بازرگانی مقدمۀ تصرف و استثمار سواحل شمالی و شمال شرقی اقیانوس را فراهم ساختند. این تصرف و استثمار با تأسیس كمپانیهای هند شرقی (در انگلستان: 1599 م، در هلند: 1602 م، در فرانسه: 1664 م) آغاز شد (همو، 18) و طولی نكشید كه انگلستان شبه قارۀ هند و نواحی همجوار، فرانسه شبه جزیرۀ هندوچین، و هلند مجمع الجزایر اندونزی را به تصرف درآوردند. با پیدایش كشتیهای بزرگ تجاری ساخت اروپا، فعالیتهای چند سالۀ دریانوردان ساحلنشین كه از داشتن این قبیل كشتیها محروم بودند، به تدریج متوقف و محدود به سفرهای كوتاه ساحلی گردید. از طرف دیگر با گذشت زمان، اطلاعات جغرافیایی روزبهروز بیشتر، و حدود و ثغور متصرفات اروپاییان استعمارگر مشخصتر شد. در سالهای آخر قرن 18 م استرالیا و زلاندنو در جنوب شرقی اقیانوس هند كشف گردید و با سفرهای اكتشافی كاپیتان كوك و مسافرتهای اكتشافی در جنوب اقیانوس هند، ارتباط این اقیانوس با اقیانوسهای كبیر و اطلس روشن شد، در حالی كه این مسأله از جمله معضلات جغرافیاییی بود كه از زمان بطلمیوس تا اواخر قرن 18م لاینحل مانده بود. در آغاز قرن 20 م نقشۀ سیاسی اقیانوس هند و سرزمینهای ساحلی آن از همه طرف به صورتی شكل یافته بود كه تا سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و فروپاشی امپراتوریهای دول استعمارگر اروپایی پایدار ماند.
ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1370 ش؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالك و الممالك، بیروت، 1407 ق / 1988 م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، ترجمۀ حسین قرهچانلو، تهران، 1365 ش؛ ابوعبید بكری، عبدالله، المسالك و الممالك، به كوشش وان لون و.ا. فره، تونس، 1992 م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840 م؛ اقبال، عباس، مطالعاتی در باب بحرین و جزایر سواحل خلیج فارس، تهران، 1328 ش؛ اقتداری، احمد، خلیج فارس، تهران، 1356 ش؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبة الدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357 ش؛ ایرانی، لادن، موضع هند در قبال مسائل اقیانوس هند، تهران، 1371 ش؛ بكران، محمد، جهان نامه، به كوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1342 ش؛ جداری عیوضی، جمشید، جغرافیای آبها، اقیانوسها، دریاها، دریاچهها، تهران، 1369 ش؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ حورانی، جرج ف.، دریانوردی عرب در دریای هند، ترجمۀ محمد مقدم، تهران، 1338 ش؛ خوارزمی، محمد، صورة الارض، به كوشش هانس فون مژیك، وین، 1345 ق / 1926 م؛ سفرنامۀ ماركوپولو، ترجمۀ حبیبالله صحیحی، تهران، 1350 ش؛ سهراب، عجائب الاقالیم السبعة، به كوشش هانس فون مژیك، وین، 1347 ق / 1929 م؛ شناسایی كشورهای آسیا، ترجمۀ فرامرز یاوری، تهران، گیتاشناسی؛ صباح، سالم الجبیر، امارات خلیج فارس و مسألۀ نفت، ترجمۀ علی بیگدلی، 1368 ش؛ صفینژاد، جواد، سفرهای سلیمان سیرافی ... ، تهران، 1367 ش؛ فقیهی، علیاصغر، چگونگی فرمانروایی عضدالدولۀ دیلمی ... ، تهران، 1373 ش؛ مستوفی، احمد، «سفر دریایی نئارخ در سواحل خلیج فارس»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات، تهران، 1335 ش، س 3، شم 4؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، بیروت، دارصعب؛ همو، مروج الذهب، بیروت، 1385 ق / 1965 م؛ مؤمنی، ایرج، مبانی اقیانوسشناسی، تهران، 1375 ش؛ نوایی، عبدالحسین، روابط سیاسی ایران و اروپا ... ، تهران، 1372ش؛ هفت كشور یا صور الاقالیم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1353 ش؛ یاقوت، بلدان؛ احمد، تاریخ، ترجمۀ ابراهیم آیتی، تهران، 1362 ش؛ نیز:
Americana; Britannica, Macropaedia, 1978; Chaudhuri, K. N., Trade and Civilisation in the Indian Ocean, Cambridge, 1985; Enciclopedia Italiana, Rome; GSE; Tomczak, M. and J. S. Godfrey, Regional Oceanography: an Introduction, London, 1994.محمدحسن گنجی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید