استهبان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/230171/استهبان
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
8
اِسْتَهْبان، نام شهرستان و شهر مرکز آن در استان فارس. نام این شهرستان در بیشتر متون به صورت اصطهبانات ضبط شده است (مثلاً جیهانی، 110؛ ابن حوقل، 288؛ ادریسی، 426؛ فسایی، 2/ 1255؛ نک : حدودالعالم، چ مینورسکی، 405، نیز چ ستوده، 135: اسطهبانات). برخی مآخذ نیز آن را اصطهبانان آوردهاند (اصطخری، 70، 82؛ حمدالله، 138؛ شبانکارهای، 153، 159). در فارسنامۀ ابن بلخی افزون بر این دو شکل، به صورت اصطهبان نیز دیده میشود (ص 131؛ نیز نک : بافقی، 327؛ پاپلی، 61). مقدسی (ص 36، 324) و یاقوت (1/ 291) به صورت اصبهانات آوردهاند. به نوشتۀ فسایی، اصطهبانات صورت معرب استهبانات است (همانجا؛ نیز نک : رازی، 167). از دهۀ 1350ش به طور رسمی نام اصطهبانات به استهبان تغییر داده شد.
این شهرستان به وسعت 5/ 968‘1 کمـ2 بین نصفالنهار 53 و 30 تا 54 و 30 و مدار 28 و 45 تا 29 و 30 شمالی قرار گرفته است و شهرستانهای نیریز، داراب، فسا و شیراز آن را در میان گرفتهاند ( آمارنامه، 1372ش، 12، 21، 27؛ همان، 1362ش، 7؛ نقشۀ راهها). شهرستان استهبان دارای دو بخش به نامهای رونیز و مرکزی، و دو شهر به نامهای استهبان و رونیز است. بخش رونیز با مرکزی به همین نام (شهر رونیز) شامل دو دهستان به نامهای خیر و رونیز است. بخش مرکزی تنها دارای یک دهستان به نام ایج (ه م) با مرکزی به همین نام است و مجموعاً 30 ده را در خود جای داده است. مرکز دهستان رونیز، رونیز علیا، و مرکز دهستان خیر، ماه فرخان است ( آمارنامه، 1362ش، 21؛ سازمان تقسیمات...، 29). استهبان ناحیهای کوهستانی است. ارتفاعات آن که در امتداد شمال غرب به جنوب شرق کشیده شدهاند، در واقع بخشی از کوهستان زاگرس جنوبی به شمار میآیند. برخی از آن ارتفاعات اینهاست: برپایین، داردان، برفدان، قبله، تووش و کلاه قاضی. از قلل مرتفع آن، قلۀ کوه تودج است، با ارتفاع حدود 3 هزار متر که در زمستانها پوشیده از برف است و دارای پوشش گیاهی متنوعی از درختان جنگلی است (جغرافیا...، 2/ 863؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها...، 2؛ نک : جعفری، 1/ 281، 282). این ناحیۀ کوهستانی همچنین دارای معادن بسیاری است که هماکنون از شماری از آنها بهرهبرداری میشود. دو معدن سنگ آهک در دهستانهای خیر و رونیز از آن جملهاند (نک : فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا؛ نام و نشان...، 22). میزان بارش سالیانۀ این نواحی 200 تا 300 میلیمتر، و میانگین دمای سالانه در حدود °25 سانتیگراد است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 3؛ جعفری، همانجا). این ناحیه رودخانۀ دائمی ندارد و تنها یک رودخانۀ فصلی به نام پیرمراد در فصل بارندگی به سوی دریاچۀ بختگان جریان مییابد ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا). ناحیۀ استهبان دارای پوشش گیاهی گوناگونی از درختان جنگلی و دارویی است. در آغاز سدۀ حاضر پوشش طبیعی درختان ارجن و بخورک به تدریج به کشت درختان بادام و انجیر بدل گشت و در همان سالها محصولات آن نیز به کشورهای هند، انگلیس، روسیه و کویت صادر میشد (موقر، 341؛ نک : افشار، 481؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 2). در ناحیۀ استهبان جانوران گوناگون چون قوچ، بز، گرگ و گاهی پلنگ دیده شده است (همانجا). در 1370ش، جمعیت شهرستان استهبان 541‘62 نفر (مشتمل بر 841‘1 خانوار) بوده ست ( آمارنامه، 1372ش، 47) که 1/ 49٪ این جمعیت در نقاط شهری و 5/ 49٪ در روستاها سکنى داشتند و 4/ 1٪ بقیه غیرساکن بودند. بر پایۀ همین آمار در این شهرستان، در برابر 116 مرد، 100 زن وجود داشته که این نسبت در نقاط شهری 119 به 100 و در روستاها 114 به 100 بوده است (همانجا). نسبت باسوادی در روستاها برای مردان 2/ 67٪ و برای زنان 7/ 47٪ بود ( فرهنگ آبادیها...، 4؛ فرهنگ روستایی، 90). افزون بر آن، برخی از نواحی استهبان در فصل زمستان پذیرای بخشی از جمعیت عشایری ایل خمسه است (سرشماری...، 16-17). اقتصاد مردم استهبان بیشتر بر کشاورزی، دامداری و صنایع دستی استوار است (جغرافیا، همانجا؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 2-3). مطابق سرشماری 1365ش، 877‘5 نفر در بخش کشاورزی اشتغال داشتند. 53 آبادی به زراعت، 53 آبادی به دامپروری و 42 آبادی نیز به باغداری میپرداختند ( فرهنگ آبادیها، 12). در 1360ش، 86٪ کشاورزی آبی و 14٪ آن دیم بوده است که در 1362ش، کشت آبی به 70٪ تنزل یافت ( فرهنگ اقتصادی...، «2/ 41»؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 2). مهمترین محصولات کشاورزی استهبان اینهاست: انجیر، پنبه، ترهبار، چغندر، زعفران، غلات و گردو، پیش از این انجیر، زعفران، ترهبار و چغندر از صادرات عمدۀ این منطقه بوده است (همان، 3، 4؛ نک : موقر، همانجا). به علت وجود مراتع فراوان برای چرای احشام، در این شهرستان پرورش گوسفند، گاو و طیور رواج دارد ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 2، 3). از مهمترین صنایع دستی ناحیه میتوان قالیبافی، گلیمبافی و ساخت ظروف سفالین و رویۀ گیوه را نام برد که قالی آن جزو اقلام صادراتی است. صنایع دیگری مانند کاشیسازی، گچپزی و آجرپزی نیز وجود دارد (نیازمند، 1832؛ اصلاح، 314؛ نیز نک : موقر، همانجا). طبق آمار 1372ش، در این شهرستان یک بیمارستان با 90 تخت، 19 مرکز بهداشتی فعال در شهر و روستا، 6 آزمایشگاه و 4 داروخانه وجود داشت ( آمارنامه، 1372ش، 156-157). در شهرستان استهبان 31 مسجد وجود دارد. بیشتر مردم آن شیعهاند و به فارسی سخن میگویند و زبان ترکی در میان عشایر رواج دارد ( فرهنگ جغرافیایی ایران، 7/ 12؛ جغرافیا، 2/ 872-873؛ شهابی، 1/ 1347). در شهرستان استهبان آثار تاریخی چندی دیده میشود که گواه پیشینۀ تاریخی ناحیه است. پرستشگاه آناهیتا در کوهپایۀ بالای شهرستان، و نیز قلعۀ دختر که خرابههایش در 10 کیلومتری شهرستان بر جای مانده است، از جملۀ آنهاست. همچنین قلعۀ دارالامان در دهستان ایج و تپههایی از بقایای آبادیها و نیز ویرانۀ قلعهای در کوه قلات آبی قابل ذکر است (موقر، 340؛ فرصت، 12؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 3؛ مصطفوی، 436-437، تصویر شم 211؛ مخبر، 18، 22-23). ناحیۀ استهبان بزرگان و مشاهیر چندی داشته است، مانند قاضی 1129ق)، ملاشاه محمد اصطهباناتی (د 1140ق) و شیخ محمدباقر اصطهباناتی، معروف به شهید رابع (مق 1326ق) (رکنزاده، 1/ 410-413؛ فرصت، 413؛ فسایی، 2/ 1259-1260). رجال دیگری نیز در زمینههای شعر، ادبیات و عرفان، هنر و فقه از این ناحیه برخاستهاند (رکنزاده، جم ؛ فسایی، 2/ 1256-1261).
مرکز شهرستان استهبان که در مسیر راه آسفالتۀ نیریز ـ فسا در فاصلۀ 71 کیلومتری شمال شرقی فسا و 36 کیلومتری جنوب غربی نیریز و به فاصلۀ 112‘1 کیلومتری تهران و 191 کیلومتری شیراز واقع است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا؛ نقشۀ راهها). این شهر در °54 و ´3 طول شرقی و مدار °29 و ´8 عرض شمالی و ارتفاع 730‘1 متر از سطح دریا قرار دارد و آب و هوای آن معتدل است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا؛ نک : آمارنامه، 1362ش، 22). این شهر در 1311ش، تابع نیریز گردید (کیهان، 2/ 241-242). در 1316ش بخشی از فسا شد ( دایرةالمعارفی فارسی، 1/ 162). در 1330ش نیز همچنان تابع فسا بود ( فرهنگ جغرافیایی ایران، 7/ 11-12). در اردیبهشت 1337، از فسا جدا گردید و شهرستانی مستقل شناخته شد که مرکزش شهر استهبان بود ( دایرةالمعارف فارسی، همانجا). طبق سرشماری 1335ش، جمعیت این شهر 16 هزار نفر بود (گنجی، 1/ 64) که در 1345ش به بیش از 18 هزار نفر افزایش یافت ( آمارنامه، 1362ش، 35). در 1355ش شمار جمعیت شهر استهبان به 461‘19 نفر رسید (همانجا). در 1365ش جمعیت آن به 386‘28 نفر و در 1370ش به 744‘30 نفر افزایش یافت و سرانجام جمعیت این شهر در 1372ش 741‘31 نفر برآورد شده است ( آمارنامه، 1372ش، 51). جمعیت شهر در دورۀ 1335-1345ش بیش از 12٪ و در 1345-1355ش بیش از 7٪ و در دورۀ 1355-1365ش 8/ 45٪ افزایش داشت. تراکم جمعیت در هر 10 کمـ2 برابر 145 نفر بوده است (همان، 55). زبان بیشتر مردم، فارسی است و ترکی شاهسونی نیز در میان عشایر رواج دارد (اصلاح، 313؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا؛ نک : زاهد، 400). دین مردم اسلام و مذهب بیشتر آنها شیعه است (اصلاح، همانجا).
نام استهبان در مآخذ، نخستینبار در سدۀ 4ق دیده شده است. ابن حوقل آنجا را ناحیهای دارای مسجد منبردار (جامع) و جزو منطقۀ سردسیر دانسته است (ص 268، 288؛ قس: اصطخری، 70، 82؛ شوارتس، 104). حدودالعالم (چ ستوده، 135) آن را «شهرکی به براکوه نهاده، کم مردم و یا کشت و برز و بسیار نعمت» وصف کرده است. مقدسی (در 375ق) آن را شهری با روستاهای مهم در سردسیرات استان دارابگرد ذکر کرده است (ص 36، 324، 340). در اواخر سدۀ 5ق آگاهی از استهبان منحصر است به تسلط «حسویه» (حسنویه) از اسماعیلیان شبانکاره بر استهبان (ابن بلخی، 165؛ نهچیری، 370) و خرابی نواحی فارس در هجوم قاورد برادر الب ارسلان بر شبانکاره (ناحیهای که شامل استهبان نیز بود) (نک : ابن بلخی، 166؛ وصاف، 252؛ ستوده، 2/ 24). در 508ق، اتابک چاولی (د 510ق) که در 502ق از سوی سلطان محمد سلجوقی به حکومت فارس منصوب شده بود، با نظامالدین محمود بن یحیى حسویه (حسنویه)، فرمانروای شبانکاره، درافتاد و او را شکست داد. برخورد دیگر در 510ق، در نزدیکی استهبان روی داد که نتیجۀ آن گریختن نظامالدین محمود بود (وصاف، 252-253؛ غفاری، 128). در این نزاع عاقبت قلعۀ سخت محکم استهبان به دست اتابک چاولی ویران شد که بار دیگر آبادش کردند (ابن بلخی، 157؛ حمدالله، 138). ابن بلخی از عظمت قلعۀ استهبان و شهرک پردرخت و پرمیوه با آبهای روان یاد میکند (ص 131، 157؛ نیز نک : مشکور، 517). اندکی پس از اتابک چاولی، نظامالدین محمود قلعۀ دارالامان را در ایج بنا کرد (وصاف، غفاری، همانجاها؛ ستوده، 2/ 25-27). شبانکارهای قلعۀ آن را شوکت ملوک شبانکاره ذکر کرده است و از عدل ملک قطبالدین شبانکارهای در آنجا یاد میکند (ص 159؛ نیز نک : وصاف، 255). حمدالله مستوفی ضمن معرفی شهرک استهبان، از اعتدال هوا و کثرت میوههای گرمسیری و سردسیری آن سخن گفته است (نک : پتروشفسکی، 355). در محرم 754 میانجیگری قاضی عضدالدین ایجی بین شیخ ابواسحاق و مبارزالدین محمد به جایی نرسید و مخالفت ملک اردشیر شبانکارهای با امیر مبارزالدین محمد (آل مظفر) به حرکت محمود فرزند مبارزالدین انجامید. وی قلعۀ ایگ (ایج) را در 756ق تسخیر کرد و به حکومت ملوک شبانکاره پایان داد (ستوده، 1/ 102؛ وصاف، 252؛ میرخواند، 744). با سقوط شبانکاره قلعۀ ایج به دست آل مظفر ویران شد. برخی عقیده دارند که شهر استهبان در محل قدیمی ایج ساخته شده است (نهچیری، همانجا؛ امام، 191)، اما مشاهدات یکی از محققان (در 1327ش) حاکی از آن است که خرابۀ شهر قدیمی ایج در 5 کیلومتری قریۀ کنونی ایج و 18 کیلومتری شهر استهبان است (مخبر، 22). واقعۀ تخریب ایج را فسایی (2/ 1255) در 756ق، و فصیح خوافی (3/ 86) در 757ق دانسته است (نیز نک : کتبی، 46-47). مقارن سدۀ 11ق، در هفت اقلیم تنها سخن از مومیایی قیمتی استهبانات است (رازی، 167) و در عالمآرای عباسی نیز تنها از واقعۀ کشته شدن شماری از علمای طایفۀ نقطویان استهبان به فرمان شاه عباس یاد شده است (اسکندربیک، 1/ 476). بافقی (د 1091ق) نیز از قصبۀ استهبان و پادزهر موجود در آن ناحیه به درازا سخن گفته است (ص 327-330). مرعشی صفوی در ذکر رویدادهای سدۀ 12ق از خروج سیداحمدخان بر محمود افغان به همراهی سردارانی از استهبان و اکناف آن در 1137ق گزارش داده است (ص 59، 65-68). در دورۀ زندیه شهر استهبان تحت حکم خواجههای جهرمی به انتخاب کریم خان زند اداره میشد (فسایی، 2/ 1256). شیروانی در 1237ق از قصبۀ استهبان و 14 قریهاش یاد کرده (ریاض...، 852)، و در 1248ق نیز از آنجا با عنوان قصبهای آبادان با مردم شیعی مذهب سخن رانده است (بستان...، 106). مقارن سالهای 1299-1303ق و 1315-1317ق اعتراضات مردم به سنگینی مالیات و حق ضابطی و همچنین شکایت ملامحمدباقر اصطهباناتی (مجتهد طرفدار مشروطه) از صاحب دیوان به تهران، کار را به بستن راهها و نزاع دو طایفۀ بزرگ آنجا و دو دستگی مردم نسبت به حاکم شهر و سرانجام بستنشینی اهالی فسا در استهبان در اعتراض به مالیات سنگین و درگیری با نایبالحکومه و فرستادۀ شاه میکشاند (وقایع اتفاقیه، 26، 156-157، 237، 242، 254، 260-263، 528، 573). حسینقلی خان مافی، حاکم فارس (از شعبان 1310 تا 1311)، ضمن اشاره به حکمران استهبان یعنی نصیرالملک به خرابی اوضاع مملکت اعتراف، و خاطرنشان میکند که شورش استهبان نزدیک است (1(1)/ 164، 1(1)/ 149). در دورۀ قاجاریه، بیشتر خانههای استهبان از خشت خام، گل و جوب بود و شمار آنها به دو هزار میرسید (فسایی، 2/ 1255). فرصت نیز در 1313ق از اقامت کوتاهمدت خود و چنار دیدنی و بلند آنجا یاد کرده است (ص 412). در حدود سال 1319ق، استهبان یکی از حکومتهای 18گانۀ فارسی بوده است (نجمالدوله، 124).
شکوهمندترین دیدنی شهر، چنار عظیم و موزون بسیار کهن میدان شهر است با ارتفاع 47 متر و قطر تقریبی 5/ 11 متر. آثار دیگر استهبان، مسجد جامع، امامزاده پیرمراد، مسجد یزدیان، مقبرۀ منسوب به محمد شیرین مغربی (د 809ق) عارف و صوفی، و آرامگاه شیخ علینقی اصطهباناتی است (افشار، 482؛ شیروانی، بستان، 106؛ فسایی، 2/ 1256؛ فرصت، 412؛ حکمت، 3/ 445؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، 7/ 11-12؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 3).
آمارنامۀ استان فارس (1363ش)، مرکز آمار ایران، شیراز، 1363ش؛ همان (1372ش)، مرکز آمار ایران، شیراز، 1373ش؛ ابن بلخی، فارسنامه، به کوشش گ. لسترنج و ر. ا. نیکلسن، کمبریج، 1339ق/ 1921م؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش دخویه، لیدن، 1939م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، قاهره، 1409ق/ 1989م؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اصطخری، ابراهیم، المسالک و الممالک، به کوشش محمدجابر عبدالعال حسینی، قاهره، 1381ق/ 1961م؛ اصلاح عربانی، ابراهیم، راهنمای شهرستانهای ایران، تهران، 1345ش؛ افشار، ایرج، «بیست شهر و هزار فرسنگ»، یغما، س 19، تهران، 1345ش، شم 8؛ امام، محمدکاظم، حاشیه بر روضات الجنات اسفزاری، تهران، 1338ش؛ بافقی، محمدمفید، مختصر مفید، ویسبادن، 1989م؛ پاپلی یزدی، محمدحسین و دیگران، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367ش؛ پتروشفسکی، ا. پ.، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1344ش؛ جعفری، عباس، گیتاشناسی ایران، کوهها و کوهنامه، تهران، 1368ش؛ جغرافیای کامل ایران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1366ش؛ جیهانی، محمد، اشکال العالم، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368ش؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ همان، به کوشش مینورسکی، کابل، 1342ش؛ حکمت، علیاصغر، حاشیه بر تاریخ ادبی ایران (از سعدی تا جامی) ادوارد براون، تهران، 1357ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، 1915م؛ دایرةالمعارف فارسی؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، علمی؛ رکنزادۀ آدمیت، محمدحسین، دانشمندان و سخنسرایان فارس، تهران، 1337-1340ش؛ زاهد، جلیل و دیگران، ایران زمین، تهران، 1348ش؛ سازمان تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران، وزارت کشور، تهران، 1374ش؛ ستوده، حسینقلی، تاریخ آل مظفر، تهران، 1363ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1366ش)، نتایج تفصیلی، استان فارس، مرکز آمار ایران، تهران، 1369ش؛ شبانکارهای، محمد، مجمع الانساب، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ شهابی، علیاکبر، «اوقاف»، ایرانشهر، تهران، 1343ش/ 1964م، ج 2؛ شیروانی، زینالعابدین، بستان السیاحة، تهران، 1315ش؛ همو، ریاض السیاحة، به کوشش اصغر حامد ربانی، تهران، 1339ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهانآرا، تهران، 1343ش؛ فرصت، محمدنصیر، آثار العجم، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1362ش؛ فرهنگ آبادیهای کشور (1365ش)، شهرستان استهبان، مرکز آمار ایران، تهران، 1368ش؛ فرهنگ اقتصادی دهات و مزارع، شهرستان استهبان، جهاد سازندگی، تهران، 1363ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور (نیریز)، ادارۀ جغرافیایی ارتش، تهران، 1362ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران، (آبادیها)، استان هفتم، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، 1330ش؛ فرهنگ روستایی (1365ش)، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، 1369ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1339ش؛ کتبی، محمود، تاریخ آل مظفر، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1335ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ گنجی، محمدحسن، «نواحی و مناطق ایران»، ایرانشهر، تهران، 1342ش/ 1963م، ج 1؛ مافی، حسینقلی، خاطرات و اسناد، به کوشش معصومه نظام مافی و دیگران، تهران، 1361ش؛ مخبر، محمدعلی، «آثار تاریخی فارس»، یادگار، تهران، 1327ش، س 5، شم 4-5؛ مرعشی صفوی، محمدخلیل، مجمع التواریخ، به کوشش عباس اقبال، تهران، 1362ش؛ مشکور، محمدجواد، جغرافیای تاریخی ایران باستان، تهران، 1371ش؛ مصطفوی، محمدتقی، اقلیم پارس، تهران، 1343ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، 1987م؛ موقر، مجید، «ستهبان»، مهر، تهران، 1346ش، دورۀ 13، شم 5؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تلخیص عباس زریاب خویی، تهران، 1371ش؛ نان و نشان معادن فعال کشور (1365ش)، مرکز آمار ایران، تهران، 1368ش؛ نجمالدوله، عبدالغفار، کفایة الجغرافی جدید، تهران، 1319ق؛ نقشۀ راههای کشور، وزارت راه، تهران، 1374ش؛ نهچیری، عبدالحسین، جغرافیای تاریخی شهرها، تهران، 1370ش؛ نیازمند، رضا، «حرفهها و پیشهها»، ایرانشهر، تهران، 1343ش/ 1964م، ج 2؛ وصاف، تاریخ، تحریر عبدالمحمد آیتی، تهران، 1346ش/ 1967م؛ وقایع اتفاقیه، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1362ش/ 1983م؛ اقوت، بلدان؛ نیز:
Schwarz, P., Iran im Mittelalter, New York, 1969. ناصر شعاریان ستاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید