ارغون خان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229849/ارغون-خان
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
اَرْغونْخان (د 7 ربیعالاول 690ق/ 10 مارس 1291م)، فرزند اباقاخان، نوادۀ هلاگو و چهارمین ایلخان مغول در ایران. وی پسر بزرگ اباقا از قیمش ایگاچی بود (رشیدالدین، جامع التواریخ، 2/ 1152). از میان منابع نزدیك به عصر ارغون، فقط رشیدالدین از تاریخ تولد او اطلاعی بهدست داده، و آورده است كه در 660ق به حدود بیلقان زاده شد (همان، 2/ 1150)، اما همو اندكی بعد سن او را به هنگام مرگ 33 سال دانسته كه در اینصورت میبایست در 657ق زاده شده باشد و همین تاریخ اخیر بهنظر درستتر میرسد (قس: معینالدین، 149، كه سال 652ق را تاریخ تولد ارغون دانسته است). ارغون در زمان فرمانروایی پدرش در خراسان بود (رشیدالدین، تاریخ...، 15 به بعد) و پس از درگذشت اباقا در 680ق از خراسان به آذربایجان آمد (ابن فوطی، 202) و مدعی تاجوتخت پدر شد، اما احمد تگودار (ه م) فرزند هلاگوخان و برادر اباقا به جای او نشست و ارغون پس از 3 سال جنگ و گریز احمد را بشكست و در جمادیالاول 683/ اوت 1284 (رشیدالدین، جامع التواریخ، 2/ 1154؛ نیز نك : وصاف، 137؛ ابندواداری، 8/ 263، 264؛ میرخواند، 5/ 343) بر تخت نشست. در این روز خواتین و امرا در آبشور در حوالی یوزآغاج مراغه گرد آمدند و او را به ایلخانی برگزیدند (رشیدالدین، همانجا؛ برای روایت دیگر، نك : وصاف، همانجا). به گزارش رشیدالدین (همانجا) شاهزاده هولاچو در این تاریخ در جلوس ارغون بر تخت سلطنت نقش مهمی داشته است؛ اما به نظر میرسد كه این نقش مربوط است به برپایی مراسمی كه طی آن در 10 صفر 685 سلطنت ارغون توسط قوبیلای قاآن تأیید شد و ارغون مجدداً بر تخت نشست (همان، 2/ 1161-1162)، زیرا ارغون از آغاز هولاچو را رقیب خود میدید و تنها در قوریلتای (مجمع عمومی) بهار یا تابستان 684ق با او از در صلح درآمد و هولاچو به همراه گیخاتو، برادر ارغون، فرمانروایی روم یافت (بویل، «تاریخ...»، 368). در همان قوریلتا ارغون حكومت گرجستان را به عم خود اَجای داد و ادارۀ امور خراسان، مازندران، قومس وری را به فرزند خویش غازان سپرد و امیر نوروز پسر ارغون آقا ــ حكمران مغول ــ را به نیابت او برگماشت (رشیدالدین، همان، 2/ 1155؛ مقریزی، 1(3)/ 714؛ میرخواند، 5/ 345). ارغون پس از استقرار، با صدور فرمانهایی آرامش را در قلمرو خود برقرار كرد (رشیدالدین، همانجا؛ اشپولر، 72) و در آغاز سلطنتش وزارت را به بوقا داد (رشیدالدین، همان، 2/ 1155-1156). در این میان شمسالدین جوینی وزیر پیشین كه پس از قتل احمد تگودار از جاجرم گریخته، و به اصفهان آمده بود و میخواست از طریق هرمز (همان، 2/ 1156) به هند بگریزد (بافقی، 3/ 136؛ خواندمیر، 3/ 125)، بر آن شد تا به خدمت ارغون رود و از او طلب بخشش كند. جوینی در 10 رجب 683 به اردوی ارغون پیوست و با پشتیبانی بوقا از سوی ایلخان به نیابت وی منصوب شد (رشیدالدین، همان، 2/ 1157)، اما همكاری میان جوینی و بوقا چندان نپایید و در پی توطئهای كه بر ضد خواجه درچیدند، او را به جرم اختلاس محاكمه كردند و در 4 شعبان همان سال به دستور ارغون در اهر به قتل رساندند (همان، 2/ 1157-1160) و سپس به گزارش رشیدالدین (همان، 2/ 1174) در 688ق پسران او را هم به دستور سعدالدوله وزیر بعدی به قتل رساندند (نیز نك : وصاف، 142). به گزارش آقسرایی پس از قتل جوینی، در ادارۀ امور دیوانی و مالی خلل افتاد (ص 144-145؛ نیز نك : اشپولر، 73)، اما كار بوقا بالا گرفت (رشیدالدین، همان، 2/ 1166) و دوران وزارتش كه از طرف ایلخان عنوان تشریفاتی چینگ سانگ (نك : ناصرالدین، 105؛ حمدالله، تاریخ گزیده، 594؛ بناكتی، 443) یافت، 4 سال طول كشید. به دستور ارغون چنین مقرر شد تا 9 گناه بزرگ از او سر نزند، محاكمه نشود و كسی غیر از ایلخان از او سخن نپرسد و بدون مهر قرمز او هیچ حكمی را نپذیرند و فرمانهای او را هرچند به تأیید ایلخان نرسیده باشند، اطاعت كنند (وصاف، 229). اما خودخواهی بوقا گروهی را به دشمنی با او واداشت و ایلخان نیز از نفوذ او كاست و زمانی كه بوقا دریافت از نظر ایلخان افتاده است، خواست شاهزادگان را به وساطت برانگیزد. پس به جوشكاب كه در آن زمان در كنار فرات بود، نامهای فرستاد كه ارغون به تحریك طغاچار و سلطان بر او خشم گرفته است، سپس جوشكاب را وعده داد كه اگر به پشتیبانی از وزیر برخیزد، او نیز تخت سلطنت را برای جوشكاب آماده میكند (رشیدالدین، جامعالتواریخ، 2/ 1167-1168). جوشكاب چنین فرانمود كه با او همداستان است، ولی در نهان خبر به ارغون فرستاد و ایلخان نیز در 21 ذیحجۀ 687 وی را به قتل آورد (همان، 2/ 1169-1171). این واقعه فرصتی به دست ایلخان داد تا بر ضد آن دسته از خویشان كه مدعی تاجوتخت بودند، اقدام كند. به زودی خود جوشكاب نیز مورد سوءظن قرار گرفت و در 15 جمادیالاول 688 به قتل رسید. عموی او هولاچو و قرانوقای توسط غازان فرزند ارغون كه در آن زمان والی خراسان بود، دستگیر شد و در رمضان 688 به یاسا رسید ( ایرانیكا). پس از بوقا یك طبیب یهودی به نام سعدالدولۀ ابهری چنان مورد اعتماد و توجه ارغون قرار گرفت كه ایلخان در جمادیالاول 688 او را به وزارت برگزید (رشیدالدین، همان، 2/ 1173؛ وصاف، 236-237؛ حمدالله، همان، 598). دربارۀ او نوشتهاند «در حضرت ارغون مكانت و رتبتی یافت كه از آن باز نتوان گفت» (ناصرالدین، 108). چیرگی یك وزیر یهودی بر جامعهای كه بیشتر مردم آن مسلمان بودند، سبب ناخشنودی گردید؛ با اینهمه، وصاف (ص 235، 238؛ نیز نك : عقیلی، 281-282) اذعان میدارد كه وزیر حكومت را برپایۀ عدالت بنا نهاد و اصلاحات وی سبب از میان رفتن دزدی و چپاول گردید و نظام مالی كشور در دورۀ او سامان یافت (بویل، «تاریخ»، 369، به نقل از فیشل). با اینكه گفتهاند سعدالدوله دشمن مسلمانان بود، اما گزارش وصاف (ص 241، 242) مبنی بر اینكه وزیر برای جلب ایلخان اعلام كرد كه پیامبری از چنگیزخان بهطریق ارث به او رسیده است و ارغون باید به تقلید از پیامبر اسلام دین تازهای پدید آورد و كعبه را بتكده سازد و مردم را به نیایش آنان ملزم كند، بر ساختهای بیش نیست (نك : بائوزانی، 541). ارغون هرچند به زور شمشیر بر تخت نشسته بود، اما ظاهراً در دوران فرمانروایی خود تنها دوبار دست به جنگ یازید. نخست در ربیعالثانی 687 كه به سركوب یورش نوغای خاندشت قبچاق پرداخت (اقبال، 1/ 237)، بار دیگر در بهار 689ق كه لشكر وی یورشهای تولا بوقا پادشاه اردوی زرین را دفع كردند، اما گویا این یورشها اهمیت چندانی نداشته است. مهمترین و بزرگترین شورش در دورۀ فرمانروایی ارغون، قیام امیر نوروز پسر ارغون آقا و نایب غازان در خراسان بود كه 5 سال به درازا كشید و تا زمان ایلخانی گیخاتو ادامه یافت (نك : بویل، همان، 370). در این شورش نوروز تاخرقان پیش رفت و شاهزاده كنشور را در آنجا بر تخت نشاند و به نام او فرمانها نوشت، اما از غازان شكست خورد و عقب نشست و به سیستان و از آنجا به راهبدخشان نزد قایدو (قیدو) پناه جست و مقارن مرگ ارغون با لشكر بزرگی بازگشت و خراسان را مورد تاختوتاز قرار داد (وصاف، 314؛ ایرانیكا). ارغون مانند پدرش اباقا بودایی بود و آهنگ آن داشت كه نبرد با ممالیك را از سرگیرد (گروسه، 448). بهنظر میرسد كه او برخلاف اباقا و غازان از همان اوایل متقاعد شده بود كه رویارویی با خشم مملوكها بدون كمك حكمرانان اروپای غربی غیرممكن است. از اینرو در 684ق نامهای به همراه هیأتی برای پاپ هونوریوس چهارم فرستاد كه احتمالاً این كار با تأیید قوبیلای قاآن صورت گرفته، زیرا نمایندۀ او به نام عیسی كِلَمَچی (نک : رشیدالدین، جامعالتواریخ، 2/ 1161) همراه آن هیأت بود (نك : وایرس، 317). ترجمۀ لاتینی این نامه در بایگانی واتیكان محفوظ است (بویل، «ایلخانان...»، 31؛ برای ترجمۀ تحتاللفظی مول از این نامه، نك : همان، 31-32). این نامه در تبریز نوشته شده بود، زیرا در آن زمان ارغون مدتی را در آنجا گذرانده بود. دو سال بعد، چون ارغون پاسخ مساعدی دریافت نكرد، هیأت دیگری را به ریاست رَبّن صوما رئیس كلیسای نسطوری گسیل كرد؛ ربن صوما و همراهان او پس از درگذشت پاپ به رم رسیدند. پس از مدتی در فوریۀ 1288 به نزد پاپ جدید نیكولاس چهارم فرا خوانده شدند و ربن صوما پیام ارغون را تسلیم پاپ كرد. نامۀ ارغون به پاپ ظاهراً از میان رفته است، ولی میتوان احتمال داد كه مضمون آن تقریباً همان نامۀ قبلی بوده است، یعنی دعوتی برای عملیات نظامی هماهنگ برضد ممالیك (نك : همان، 32-34). اگر این حدس درست باشد، پاسخ پاپ بیگمان خاطر ارغون را كاملاً آسوده نكرد، زیرا این پاسخ عبارت از دو نامه بود كه در یكی از آنها پاپ تنها قدردانی خود را از مهربانی و عطوفت ارغون نسبت به رعایای مسیحی خود ابراز كرد و در دومی كه كوتاهتر بود، پاپ نیت ایلخان را برای دریافت غسل تعمید در بیتالمقدس پس از آزادسازی آن از چنگ كفار (مسلمانان) ستوده، ولی تأكید كرده كه بهتر است ایلخان منتظر این امر نشده، فوراً به مسیحیت بگرود (همانجا). در 688ق/ 1289م ارغون هیأت سوم را به ریاست یك جنوایی به نام بوسكارِلّو گیزُلفی یكی از رؤسای محافظان ایلخان گسیل داشت و نامهای همراه او كرد كه آنرا از روستای كُندلان در جنوب سقز نوشته بود. متن مغولی این نامه، یا لااقل رونوشت آن كه برای فیلیپ چهارم پادشاه فرانسه فرستاده شد، در دست است. متن این نامه را آبل رموزا در آغاز سدۀ 19م در بایگانی ملی فرانسه كشف، و ترجمۀ فرانسوی آن را منتشر كرد. بویل بخشی از ترجمۀ انگلیسی آن نامه را كه توسط موستارت و كلیوز انجام گرفته، نقل كرده است (نك : همان، 35-34)، به ضمیمۀ این نامه پیامی هم از خود گیزلفی بود . در این پیام او به فیلیپ اطلاع داده كه ارغون شنیده است كه حمل اسب از طریق دریا برای فیلیپ دشوار است، از اینرو ایلخان آماده است كه بین 20 تا 30 هزار اسب به عنوان پیشكش یا به بهای عادلانهای در اختیار او بگذارد. ظاهراً ارغون به فیلیپ وعده داد كه به دمشق خواهد آمد و او نیز بدانجا آید تا ممالیك را شكسته، بیتالمقدس را به او سپارد. ریاست آخرین هیأتی كه به فرنگ فرستاده شد، با مغول مسیحی شدهای به نام چَغان بود كه در اواخر سال 689ق/ 1290م بهرم رسید. در دیدار این هیأت، پاپ نیكولاس چهارم خبر سقوط عكاو از بین رفتن آخرین بقایای حكومت مسیحیان در سوریه را شنید (برای تفصیلات، نك : همان، 36-35؛ هنیش، 220 به بعد؛ وایرس، 317 به بعد). نتیجۀ همكاری ایران و غرب در طی فرمانروایی ارغون تنها این بود كه ملوانان جنوایی برای ساخت ناوگانی جنگی در دجله حضور یابند و برای تجارت مصریان در اقیانوس هند مزاحمت ایجاد كنند، اما مشاجرات ملوانان جنوایی با یكدیگر، پایان این طرح بود (نك : ریچارد، 49؛ ایرانیكا).
ارغون در اواخر عمر به بخشیان (كاهنان بودایی) و طریقۀ ایشان گرایش یافت و زیر نفوذ یك بخشی هندی 8 ماه به خوردن معجونی مركب از گوگرد و زیبق پرداخت و در پایان ماه هشتم برای چلهنشینی به قلعۀ تبریز بازآمد و به انزوای كامل گرایید، چنانكه جز سعدالدوله و اوردوقیا و قوچان كسی را نزد او راه نبود. چون از خلوت بیرون آمد، رهسپار اران شد. در آنجا بیمار گشت و شربتی كه یكی از بخشیان به او خوراند، باعث تشدید بیماری شد (رشیدالدین، جامع التواریخ، 2/ 1179؛ نك : نویری، 27/ 406؛ میرخواند، 5/ 361)، اما آن را به سحر و جادو نسبت دادند و یكی از خواتین حرم ارغون بهنام طوغجان را به این امر متهم كردند و پس از شكنجه او را با تنی چند از زنان دیگر به آب انداختند (رشیدالدین، همان، 2/ 1180؛ بیانی، 2/ 426، 428-429). ارغون در باغچۀ اران (رشیدالدین، همان، 2/ 1182؛ نك : غفاری، 213، كه قراباغ آورده است) درحالیكه شایع شده بود او را مسموم كردهاند (ذهبی، العبر، 3/ 372؛ پولو، 427؛ ابن تغری بردی، 8/ 29)، درگذشت و دو روز بعد او را در كوه سجاس به سنت مغولی به خاك سپردند (رشیدالدین، همانجا؛ فصیح، 2/ 364) و مدفن او را هم بنا به سنت مغول پنهان داشتند، اما بعد دخترش اولجای مقبرۀ پدر را آشكار ساخت (حمدالله، نزهة...، 64). ریكولدوی مونته كروچهای ارغون را به عنوان كسی كه به هر كار شری دست میزد، وصف كرده، و دربارۀ شمار بیگناهانی كه به دستور او كشته شدهاند، سخن گفته است ( ایرانیكا). از نظر وصاف (ص 242-243) ارغون در ابتدای فرمانروایی خود از خونریزی رویگردان بود، ولی در پایان كار بر اثر وسوسۀ سعدالدوله در ریختن خون حریص شده بود، چنانكه به سبب جرمی كوچك صد جان بر باد میداد. منابع اسلامی از شجاعت، سفاكی و ظلم او (نك : صفدی، 8/ 350؛ ذهبی، دول...، 386، العبر، همانجا؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ شبانكارهای، 265)، و منابع مسیحی از ملاطفتش نسبت به مسیحیان یاد كردهاند. بنا به روایات مسیحی، ارغون یكی از پسران خود بهنام اولجایتو را پس از غسل تعمید به افتخار پاپ، نیكولاس نامید. او كلیساهایی را كه احمد تگودار ویران كرده بود، دوباره مرمت كرد (گروسه، 448).اینكه تاریخنگاران مسیحی نوشتهاند كه به فرمان ارغون تنها مسیحیان و یهودیان اجازه داشتند كه كاتب دربار شوند، با دقت بیشتری توسط وصاف شرح داده شده است. او به روشنی بیان میدارد كه ایلخان فرمان داد كه هیچ مسلمان را به كار نگمارند (ص 241). ارغون به علوم علاقۀ زیاد نشان میداد. رشیدالدین از گفتوگوی او با قطبالدین شیرازی یاد كرده است (همان، 2/ 1178، سوانح...، 146-147). وی همچنین به ساختن شهرها توجه داشت (نك : هاورث، III/ 344)، ازجمله طرحهایی كه آغاز كرد، شهری بود كه بعدها توسط اولجایتو (حافظ ابرو، 67) گسترش یافت و به نام سلطانیه معروف شد. از ارغون بیش از 10 نوع سكه به خط و زبان كوفی ایغوری برجای مانده (برای تفصیل، نك : ترابی، 37 به بعد) كه احتمالاً مربوط به اواخر حكومت اوست. از وی 4 پسر به نامهای غازان، ییسو تیمور، اولجایتو و ختای اغول بازماند (رشیدالدین، جامعالتواریخ، 2/ 1153؛ اهری، 138).
آقسرایی، محمود، مسامرةالاخبار و مسایرة الاخیار، بهكوشش عثمان توران، آنكارا، 1944م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن دواداری، ابوبكر، كنز الدرر و جامع الغرر، بهكوشش اولریش هارمان، قاهره، 1391ق/ 1971م؛ ابنفوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، بیروت، 1407ق/ 1987م؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران (از حملۀ چنگیز تا تشكیل دولت تیموری)، تهران، 1347ش؛ اهری، ابوبكر، تاریخ شیخ اویس، بهكوشش ی. لون، لاهه، 1373ق/ 1954م؛ بافقی، محمد مفید، جامع مفیدی، بهكوشش ایرج افشار، تهران، 1340ش؛ بناكتی، داوود، تاریخ، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1348ش؛ بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول، تهران، 1371ش؛ ترابی طباطبایی، جمال، رسم الخط ایغوری، تبریز، 1351ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، ذیل جامعالتواریخ رشیدی، بهكوشش خانبابابیانی، تهران، 1350ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، بهكوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1362ش؛ همو، نزهةالقلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331ق؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362ش؛ ذهبی، محمد، دول الاسلام، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ همو، العبر، بهكوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ رشیدالدین فضلالله همدانی، تاریخ مبارك غازانی، بهكوشش كارل یان، لندن، 1358ق/ 1940م؛ همو، جامع التواریخ، بهكوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373ش؛ همو، سوانح الافكار، بهكوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1358ش؛ شبانكارهای، محمد، مجمع الانساب، بهكوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، بهكوشش محمدیوسف نجم، بیروت، 1402ق/ 1982م؛ عقیلی، حاجی بن نظام، آثار الوزراء، بهكوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1364ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، تهران، 1343ش؛ فصیح خوافی، احمد، مجمل فصیحی، بهكوشش محمود فرخ، مشهد، 1340ش؛ معینالدین نطنزی، منتخبالتواریخ معینی، بهكوشش ژان اوبن، تهران، 1336ش؛ مقریزی، احمد، السلوك، بهكوشش محمدمصطفی زیاده، قاهره، 1970م؛ ناصرالدین منشی كرمانی، نسائم الاسحار، بهكوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1364ش؛ میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، 1339ش؛ نویری، احمد، نهایةالارب، بهكوشش سعید عاشور و دیگران، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ وصاف، تاریخ، بمبئی، 1269ق/ 1853م؛ نیز:
Bausani, A., «Religion under the Mongols», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol. v; Boyle, J.A., «Dynastic and Political History of the Īl-Khāns», ibid; id, «The Il-Khans of Persia and the Princes of Europe», Central Asiatic Journal, Wiesbaden, 1976, vol. XX; Grousset, R., L'empire des steppes, Paris, 1948; Haenisch, E., «Zu den Briefen der mongolischen Il-Khane Argun und Öljeitü...», Oriens, Leiden, 1949, vol. II; Howorth, H.H., History of the Mongols, New York, 1888; Iranica; Polo, M., The Travels, tr. W. Marsden, London, 1946; Richard, J., «European Voyages in the Indian Ocean and Caspian Sea (12th-15th Centuries)», Iran, London, 1968, vol. VI; Spuler, B., Die Mongolen in Iran, Leiden, 1985; Weiers, M., «Die Mongolen in Iran», Die Mongolen, Darmstadt, 1986. رضا رضازادۀ لنگرودی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید