ارغون آقا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229843/ارغون-آقا
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
7
اَرْغونْ آقا، یا ارغونآغا (د 20 ذیحجۀ 673ق/ 17 ژوئن 1275م)، حاكم مغولی ایران و بخشهایی از بینالنهرین و آسیای صغیر. ظاهراً ارغون نامی است به معنی دورگه و آقا لقبی است تركی كه به برادر ارشد میگفتند (برای تفصیل، نك: ه د، آقا، نیز ارغون؛ پلیو، I/ 47-52). تایجو پدر ارغون از قبیلۀ اویرات و به گفتۀ جوینی (2/ 242) یكی از فرماندهان سپاه مغول (امیر هزاره) بود، اما بنابر روایت رشیدالدین فضلالله (چ روماسكویچ، 1(1)/ 139،230) تایجو چنان به سختی روزگار میگذراند كه مجبور شد پسر خردسال خود ارغون را در ازای تكه گوشتی به امیری جلایری به نام قدان بفروشد. پس از آن وقتی قدان پسرش ایلوكه را به خدمت اوگتای قاآن، فرستاد، ارغون را نیز «به راه نوكری» با او همراه كرد. به گفتۀ جوینی (2/ 242-243)، ارغون در خردسالی خط اویغوری را به خوبی فرا گرفت و به دربار قاآن راه یافت و در زمرۀ بیتكچیان (یا بتیكچیان = محاسبان) او در آمد و چندی بعد خانِ بزرگ او را با یكی از امرای خود به نام قبان به مأموریتی روانۀ ختای (چین) كرد. ارغون سپس به مأموریتی دیگر روانۀ خراسان شد و در این كار هم توفیق یافت. پس از آن (ح 637ق) خان او را با منصب باسقاقی (عامل مالیاتی) همراه كوركوز (كورگوز) امیرخراسان به آن دیار فرستاد (همو، 2/ 231-233، 243؛ رشیدالدین، چ بلوشه، 2/ 57-60؛ نیز نك : بویل، 337). به روایت جوینی (همانجا) چون كوركوز «كار آن ممالك به استبداد و استقلال پیش گرفت»، ارغون آقا به ناچار به اردو بازگشت، خاصه كه بعضی از كارگزاران و امرای اطراف به او و فرستادگانش وقعی نمینهادند (مثلاً نك : هروی، 128). پس از مرگ اوگتای قاآن، زنان و پسران جغتای پسر چنگیزخان كه از كوركوز سخت رنجیدگی داشتند، ارغون را به دستگیری او فرستادند و او نیز كوركوز را گرفته، به قراقروم، نزد توراكینا خاتون، بیوۀ اوگتای برد كه پس از مرگ شوهرش به فرمانروایی نشسته بود. توراكینا خاتون هم ارغونآقا را به حكومت سرزمینهای تسخیر شده در غربامپراتوری مغولان، از آمودریا تا آناتولی منصوب كرد. كوركوز به «الغایف»، اردوی جغتای منتقل شد و همانجا به فرمان قرااغول (قراهولاكو) نواده و جانشین جغتای به قتل رسید (جوینی، 1/ 198- 199، 2/ 238-243؛ نیز نك : بارتولد، 2/ 1004؛ بویل، 338-339).ارغون آقا در حالی كه شرفالدین خوارزمی وزیر كوركوز بهعنوان الغ بیتكچی (محاسب بزرگ)، او را همراهی میكرد، در 641ق آهنگ خراسان كرد. او نخست ملك مجدالدین كالیوینی امیر هرات را برانداخت و پسر او شمسالدین محمد حكومت آن دیار یافت و به اطاعت از ارغون گردن نهاد (جوینی، 2/ 243-244؛ هروی، 128-134، 137، 172، 174). به گفتۀ جوینی (همانجا) ارغون سپس نایبانی در خراسان گمارد و خود به عراق عجم و آذربایجان روی آورد و اوضاع آن نواحی را كه به سبب بیتدبیریها و ستمهای امرای مغول مثل تایجو و جورماغون آشفته بود، سامان داد. در تبریز با فرستادگان امرای روم (آسیای صغیر)، شام و حلب دیدار كرد و ایلچیانی را برای ستاندن خراج بدان نواحی فرستاد (همو، 2/ 244). او همچنین یرلیغهای (فرمانها) ستمگرانۀ شاهزادگان مغول و وزیر شرفالدین خوارزمی را پس از مرگش، همه ملغی كرد و در 644ق همراه با والیان ولایات تحت فرمانش از طوس برای شركت در مراسم جلوس قاآن جدید، گیوك (حك 644 -647ق)، به مغولستان رفت و از سوی او در مقام خود ابقا شد (همو، 2/ 244- 245؛ نیز نك : اشپولر، 44).ارغون آقا در 645ق به خراسان بازگشت و در بین راه نسبت به مردم ماوراءالنهر و تركستان بخشش بسیار كرد (جوینی، 2/ 245-247). سپس در پاییز همین سال به مازندران رفت تا رهسپار آذربایجان شود. در آنجا دانست كه امیر قداق، دولتمرد متنفذ دربار قاآن به دشمنی با او فرمان «باسقاقی و امارت» تبریز را برای دوست خود منكفولاد، و نیز منصب «امیر تومانی» را برای اتابك نصرتالدین (از بازماندگان اتابكان آذربایجان) از گیوك گرفته است. ارغون سفر به آذربایجان را رها كرد و همراه بهاءالدین محمد صاحب دیوان و پسرش عطاملك جوینی بیدرنگ به سوی قراقروم روانه شد، ولی در میانۀ راه در طراز خبر مرگ گیوك را دریافت (647 ق). در این میان ایلچیكتای، فرمانده مغولی كه از سوی گیوك مأمور پیشرَوی در آسیای غربی شده بود، به ارغون برخورد و ارغون به ناچار برای تجهیز سپاه وی به خراسان بازگشت (همو، 2/ 247-249). اما اندكی بعد در جمادیالاول همین سال به اردوی اغول قایمش، بیوۀ گیوك كه امپراتوری مغولان را اداره میكرد، رفت. در آنجا «یك دو نوبت یارغوها رفت و تفحص احوال او كردند»، ولی خردهای بر او نتوانستند گرفت و به خراسان بازگشت (همو، 2/ 249- 250؛ نیز نك : بویل، 338).چون منگوقاآن بر تخت فرمانروایی نشست، ارغون آقا در صفر 649 به دیدار او به قراقروم رفت و نزد خان بزرگ از نابسامانی امور مالی قلمروش سخن گفت. منگوقاآن را این معنی خوش آمد و به اصلاحاتی در شیوۀ مالیات گیری به سود طبقات فرودست و رفاه رعیت فرمان داد (جوینی، 2/ 251-253) و از آن پس روش مالیاتگیری با عنوان قبجور (قوبچور) كه پیشتر در ماوراءالنهر معمول بود، در قلمرو ارغون به كار گرفته شد. ارغون آقا پس از آنكه از سوی منگوقاآن در مقام خود ابقا شد، از سفری طولانی كه حدود دو سال به طول انجامید در رجب 651 به خراسان بازگشت. سپس برای نظارت بر اجرای قوانین جدید مالیاتی و نیز برای سرشماری نفوس كه منگوقاآن خواسته بود، به ولایاتی چون گرجستان، آذربایجان و عراق عجم سفر كرد (همو، 2/ 254- 258). از آن سوی دشمنان ارغون در دربار قاآن به توطئه بر ضد او پرداختند و در پی آن «جمالالدین خاص حاجب بر سبیل اشراف» یرلیغی از قاآن بگرفت و به خراسان آمد و به بازرسی دفاتر مالی ارغون پرداخت. در این میان هولاكو بنیانگذار ایلخانان ایران و برادر منگوقاآن برای توسعۀ قلمرو مغولان و در هم شكستن اسماعیلیانرهسپار غرب شد (همو، 2/ 258). ارغون كه از سوی منگوقاآن فرمان یافته بود تا با هولاكو همكاری كند (نك : روبروك، 263)، در كش (شهر سبز كنونی واقع در جنوب سمرقند) به دیدار وی شتافت و به فرمانبرداری از او گردن نهاد و چندی بعد در 654ق/ 1256م به قراقروم رفت (جوینی، 2/ 258- 259؛ نیز نك : رشیدالدین، چ علیزاده، 3/ 25؛ وصاف، 588؛ معینالدین، 146). گزارش جوینی (2/ 259-260) حاكی از آن است كه ارغون آقا این بار نیز بر دشمنانش در دربار قاآن چیره شد و حتی برخی از رهبران توطئه به فرمان منگوقاآن در اردو به قتل رسیدند و برخی دیگر را ارغون خود در همانجا و یا در طوس به یاسا رسانید. اما بنابر گزارش یگانه و سخت افسانهوار اوربلیان (ص 232) ارغون آقا به جرم خیانت در اموال در اردوی منگوقاآن به بند افتاد و حتی امرایی چون سونج بیك و شرفالدین قصد جان او را كردند. در این میان سِمباط، پادشاه ارمنستان كه به شكایت از ستمگریهای ارغون به نزد منگوقاآن آمده بود، چون از سوی امیرسونج تهدید میشد، زبان به دفاع از ارغون آقا گشود و ادعاهای دشمنانش را دروغ خواند. سرانجام سونج و شرفالدین به فرمان قاآن اعدام شدند و ارغون پس از رهایی از زندان همراه با سمباط به سوی غرب روانه شد. به روایت جوینی (2/ 260) ارغون آقا مقارن لشكركشی منگوقاآن به چین در اردوی خان بزرگ بود و در رمضان 656 به خراسان بازگشت، اما به گفتۀ رشیدالدین فضلالله (همان، 3/ 52) ارغون در اوایل محرم 655 در لشكركشی هولاكو به بغداد شركت جسته بود (نیز نك : هاورث، III/ 119؛ ایرانیكا). ورود هولاكو به غرب به معنی پایان فرمانروایی ارغون نیز بود. او از این پس در مأموریتهای متعدد هولاكوخان و جانشین وی اباقاخان را خدمت كرد و اقدامات او در گرجستان به روزگار این دو ایلخان سخت شایان توجه است. به روایت جوینی (2/ 260-261) ارغون پس از بازگشت به خراسان از طرف هولاكو مأمور سركوب شورش داوید پنجم (داود ملك)، پادشاه گرجستان شد و بسیاری از گرجیان را بكشت، یا به اسارت درآورد و داوید را گریزاند و شهرها را به باد غارت داد (نك : کراکوس، 236-234؛ نیز نك : اشپولر، 68 - 69). جز آن، از گزارش رشیدالدین فضلالله (همان، 3/ 102) پیداست كه ارغون آقا به روزگار هولاكو در تاریخی كه معلوم نیست، عنوان دیوانی مُقاطع الممالك (ناظر امور مالی مملكت) نیز یافت (نیز نك : بناكتی، 427؛ قس: میرخواند، 5/ 276). به روایت كراكوس (ص 237)، آنگاه كه هولاكو، پسر و ولیعهد خود اباقا را به خراسان گسیل داشت تا با الگو، شاهزادۀ جغتایی، بر ضد بركه (بركای) خان مسلمان آلتین اردو (حك 654-664ق)، همكاری كند، ارغون آقا را نیز با او همراه كرد. ارغون در دستگاه اباقا كه به حكومت خراسان و مازندران فرستاده شده بود، «راه وزارت» داشت و پس از مرگ هولاكو (ربیعالآخر 663) همراه با اباقا به فراهان آمد و مقدمات جلوس ایلخان جدید را فراهم آورد (رشیدالدین، همان، 3/ 100-101؛ نیز نك : ه د، اباقاخان). به گفتۀ وصاف (ص 53-54)، چون در رمضان همان سال، اباقاخان برتخت نشست، ارغون آقا را نیز در مقام پیشین خود، مقاطعالممالك، ابقا كرد (نیز نك : رشیدالدین، همان، 3/ 102). ارغون بجز كارهای دیوانی در چندین لشكركشی سپاه اباقا شركت جست (همان، 3/ 114، 120- 128؛ وصاف 74؛ هروی، 325- 328؛ بناكتی، 429-432؛ میرخواند، 5/ 306). او دوبار برای سرشماری به گرجستان مأموریت یافت. در مأموریت دوم كه در پی تاخت و تاز بركه به برخی از شهرهای گرجستان انجام گرفت، در تفلیس خواهر دمیتری، پادشاه گرجستان را برای پسرش به زنی گرفت و او را در تفلیس باقی گذارد و خود نزد اباقاخان بازگشت. با اینهمه، چندی بعد به مناطق مسیحی نشین تاخت و مغولان شهرهایی چون تفلیس و كارتلی را به باد غارت دادند، هر چند گفتهاند ارغون آقا خود با آن دست اندازیها موافق نبود. ارغون ظاهراً در راه بازگشت از همین لشكركشی بیمار شد و اندكی بعد درگذشت (نك : هاورث، III/ 269). مرگ او در مرغزار رادكان طوس روی داد و پیكر وی همانجا به خاك سپرده شد (رشیدالدین، همان، 3/ 143). دربارۀ سیاست داخلی ارغون آقا بهسبب گونهگونی گزارشهای مورخان به سختی میتوان داوری كرد. بیشترین آگاهی ما از كارهای ارغون آقا برگرفته از نوشتههای جوینی مورخ و دبیر دیوان اوست. ازاینرو اصلاحاتی كه این مورخ بهویژه در زمینۀ امور مالیاتی به ارغون آقا نسبت داده است، باید با دیدۀ تأمل نگریست. درست است كه ادارۀ سرزمینهای تسخیر شده توسط فرماندهان نظامی مغول كه تنها در اندیشۀ غارت و چپاول بودند، آنگاه كه به دست دیوانسالارانی چون كوركوز و ارغون آقا افتاد، تا حدی سامان یافت؛ ولی چنین مینماید كه جوینی و حتى مورخ متأخرتر از او، رشیدالدین فضلالله بهویژه دربارۀ اصلاحات ارغون آقا (برقراری قبجور)، مقارن فرمانروایی منگوقاآن، مبالغه كردهاند. به موجب فرمان منگوقاآن، مقرر شد بنابر میزان دارایی افراد از هر نفر فقط یك تا 10 دینار در سال مالیات بستانند (جوینی، 2/ 254؛ قس: رشیدالدین، چ بلوشه، 2/ 340-341، كه این مبلغ را یك تا 7 دینار آورده است). اما ارغون آقا مقرر داشت از هر 10 نفر 70 دینار مالیات بستانند، یعنی حداكثر مبلغی را كه به روایت رشیدالدین فضلالله (همان، 2/ 341) منگوقاآن بدان فرمان داده بود (جوینی، 2/ 256). جوینی (2/ 261) در جای دیگر گزارش داده كه بعدها از هر نفر تا 500 دینار و بیشتر نیز میستاندند (نیز نك : بارتولد، 2/ 1023). گرچه اخبار جوینی (2/ 258) حاكی از آن است كه ارغون آقا قانون جدید را اجرا كرد و به گفتۀ رشیدالدین فضلالله (همانجا) در پی اجرای آن «خلایق شاد شدند»، اما گزارشهای تكان دهندهای از مورخان ارمنی دربارۀ نحوۀ وصول مالیات توسط ارغون به دست ما رسیده است: كراكوس (ص 221-222) دربارۀ ستمهایی كه به دنبال سرشماری 703 مطابق سالشمار ارمنی (652ق/ 1254م) و برقراری قبجور بر ارمنیان روا داشته شد، به تفصیل سخن رانده، و بر آن است كه چون مردم به سبب فقر توانایی پرداخت مالیاتها را نداشتند، شكنجه میشدند و فراریان به قتل میرسیدند و كودكان كسانی كه قادر به پرداخت مالیات نبودند، به اسارت میرفتند (نیز نك : بارتولد، 2/ 1023-1024). بهطوركلی اقدامات ارغون آقا بر ضد مسیحیان، خشم و نفرت مورخان ارمنی را بر ضد او برانگیخته است. كراكوس او را ظالم و طمع كار دانسته است (ص 193). ارغون در یكی از یورشهایش به گرجستان، شاهزادۀ خاچِن به نام جلال ــ كه پیشتر از ستمهای ارغون نزد قاآن به دادخواهی رفته بود ــ و جمعی از كشیشان ارمنی را پس از اسارت به قزوین برد و همانجا به قتل رسانید (همو، 193, 219, 226؛ آرمیانسكیه، 36؛ نیز نك : گالستیان، 367-368). فریك، شاعر ارمنی سدۀ 7ق/ 13م از خون آشامی باسقاقهای مغول به روزگار ارغون آقا، حتى «چشمه ورودی نیافته است كه از سرشك مسیحیان پر آب نباشد» (نك : همو، 371).ارغون آقا پسران متعددی داشت كه نامدارترین آنان، نوروز بیك، اسلام آورد و پس از سالها شورش بر ضد حكومت ایلخانان، سرانجام به خدمت غازان خان درآمد و موجب اسلام آوردن ایلخان گردید (نك : وصاف، 313-317). برخی دیگر از پسران ارغون، مثل یول قتلغ، كرای ملك و لكزی، از امرای ایلخانان به شمار میآمدند (رشیدالدین فضلالله، چ علیزاده، 3/ 242، 272؛ وصاف، 230، 234؛ برای نام فرزندان او، نك : رشیدالدین، چ روماسكویچ، 1(1)/ 230-231). ارغون آقا مانند كوركوز در ادارۀ مملكت دیوانسالاران و كارگزاران برجستۀ ایرانی را به خدمت گرفت كه از آن میان میتوان به بهاءالدین محمدصاحب دیوان و پسرش عطاملك جوینی اشاره كرد. عطاملك حدود 10 سال دبیر دیوان بود و در بیشتر سفرهای او به مغولستان، وی را همراهی میكرد و در 650ق طی یكی از همین سفرها (سفر چهارم) تألیف اثر معروف خود، تاریخ جهانگشای را آغاز كرد (جوینی، 1/ 2-3، 7؛ نیز نك : قزوینی، 1/ ك ـ كا؛ اقبال، 169-170).
اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمۀ محمود میرآفتاب، تهران، 1365ش؛ اقبال، عباس، تاریخ مغول، تهران، 1341ش؛ بارتولد، و.و.، تركستاننامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352ش؛ بناكتی، داوود، تاریخ، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1348ش؛ جوینی، عطاملك، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329ق/ 1911م؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به كوشش ادگار بلوشه، لیدن، 1329ق/ 1911م؛ همو، همان، به كوشش روماسكویچ و دیگران، مسكو، 1965م؛ همو، همان، به كوشش علیزاده، باكو، 1957م؛ قزوینی، محمد، مقدمه بر تاریخ جهانگشای (نك : هم، جوینی)؛ معینالدین نطنزی، منتخب التواریخ، به كوشش ژان اوبن، تهران، 1336ش؛ میرخواند، محمد، تاریخ روضةالصفا، تهران، 1339ش؛ وصاف، تاریخ، بمبئی، 1269ق، هروی، سیف، تاریخ نامۀ هرات، به كوشش محمد زبیر صدیقی، كلكته، 1362ق/ 1943م؛ نیز:
Armyanskie istochniki o Mongolakh, tr. A.G. Galstyan, Moscow, 1962; Boyle,J.A., «Dynastic and Political History of the Īl-khāns», The Cambridge History of Iran, Cambridge, 1968, vol.V; Galstyan, A.G., «The Conquest of Armenia by the Mongol Armies», The Armenian Review, Watertown (Massachusetts), 1975, vol. XXVII; Howorth, H.H., History of the Mongols, London, 1888; Iranica; Kirakos Gandzaketsi, Istoriya Armenii, tr., L.A. Khanlaryan, Moscow, 1976; Orbelian, S., Histoire de la siounie, tr. M. Brosset, Saint Petersburg, 1864; Pelliot, Paul, Notes on Marco Polo, Paris, 1959; Rubruck, W. The Mission, tr. Peterjackson, London, 1990. ابوالفضل خطیبی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید