اربیل
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229774/اربیل
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
7
اَرْبیل، شهر و منطقۀ خودمختار كردنشین در شمال جمهوری عراق. این نام را به صورتهای اَرْویل (رسام، 196)، اَرِویل (باكینگهام، 325)، اَرْبِل (ابن جوزی، 104؛ انصاری، 190؛ ابن كثیر، 7/ 121؛ عینی، 137، 209)، و در بیشتر مآخذ، اِرْبِل نوشتهاند (ابن خردادبه، 6؛ یاقوت، 1/ 186؛ ابناثیر، 12/ 493؛ حموی، 109؛ قزوینی، 290؛ ابن شداد، 3(1)/ 57؛ ابن طقطقی، 446؛ شوارتس، 683). یاقوت نیز شعری از نوشروان بغدادی نقل میكند كه این نام در آن بهصورت اَرْبَلا آمده كه با كربلا هم قافیه شده است (1/ 187- 188). یونانیان قدیم آن را بهصورت آربِلا نوشتهاند (شوارتس، همانجا) كه صورت لاتین آن آربیلوم و اوربیلوم بوده است (كاسین، 149 I/ 139,؛ فیی، I/ 39). آسوریها آن را اربه ایلو میخواندند (پاولی ) كه برخی آن را به معنای 4 الهه (اربع ایلو) دانستهاند (دفتر، 465). نام ناحیۀ اربیل در كتیبۀ داریوش اول هخامنشی در بیستون بهصورت اَرْبه ایرایا آمده است (گلزاری، 1/ 353).
این منطقه با حدود 471‘14كمـ 2 وسعت (متس، 259؛ قس: درویش، 57، كه 683‘15كمـ2 آورده؛ بریتانیكا: 315‘15كمـ2)، قسمتی از كردستان عراق بهشمار میرود كه نیمۀ شمالی آن كوهستانی است و قسمتهای جنوبی آن به سوی دشت سیلابی رودخانۀ دجله كشیده شده است (همانجا).
دشت اربیل قسمتی از شمال منطقۀ نسبتاً وسیع واقع بین دو رودخانۀ زاب بزرگ و زاب كوچك بهشمار میرود. چینخوردگیهای موازی نزدیك به هم در این منطقه، مجموعهای كوهستانی پدید آورده كه دشت وسیع اربیل در جنوب غربی آن قرار گرفته است. این دشت از آبرفتهای رودخانهای تشكیل شده كه دو رشته كوه «حبالسلطان» و «سفین» آن را از دشت رواندوز جدا میسازد («راهنما...»، 58, 91). این رشته كوهها، مانند دیگر كوههای عراق، شاخههایی از رشتهكوه اصلی توروس بهشمار میروند (آلفرعون، 1(1)/ 13). دشت اربیل دارای چشماندازی یكنواخت است («راهنما»، 93) و ارتفاع آن از سطح دریا، در شرق بین 480 تا 550 متر و در غرب حدود 300 متر است (خلف، 71). رودخانۀ زاب كوچك كه سرچشمههای اصلی آن در خاك ایران است، در مسیر راهباستانی اربیل بغداد جاریاست و رود آلتون كوپری، رأس جنوبی دشت سهگوش اربیل را تشكیل میدهد. همچنین رودخانههای كوچك بسیاری در این دشت جاری است كه بیشتر رژیمی فصلی دارند («راهنما»، 59, 89, 93؛ دفتر، 469-470). دشت اربیل، یكی از نواحی سهگانۀ دشت مشهور به آسور، دارای آبوهوایی استپی است كه زمستانهای سرد و طولانی و تابستانهای كوتاه دارد («راهنما»، 194, 394). مقدار بارش در این منطقه برخلاف نواحی جنوبی و مركزی عراق كه ناچیز است، بهطور متوسط به 455 میلیمتر در سال میرسد (همان، 623؛ متس، 77).در منطقۀ اربیل روستاهای بسیاری وجود دارند كه از لحاظ آبیاری، بیشتر به نهرها و شاخههای كوچك منشعب از زاب بزرگ و زاب كوچك و نیز به آب باران متكی هستند، گرچه درگذشته این منطقه دارای شبكۀ قابل توجهی از قناتها بوده است («راهنما»، 93؛ دفتر، 469).نوشتهاند كه در دورۀ خلفای عباسی این منطقه حدود 365 رشته قنات داشته كه تا اواسط سدۀ 20م حدود 60 رشته از آنها باقی بوده است («راهنما»، 442). امروزه در دشت اربیل گذشته از منابع زیرزمینی، از آبهای اضافی سد بخمه كه بر روی زاب بزرگ بسته شده است، نیز استفاده میشود (بومنت، 366).
ناحیۀ اربیل از هزارۀ 3 قم مسكون بوده است. آثاری از اجتماعهای كوچك كشاورزی در تپههای واقع در نزدیكی مسیر اربیل ـ كركوك به صورت خانههایی كوچك یافت شده است كه برخی از آنها دیوارهای سنگی داشتند و با قلوه سنگ چیده شده بودند. اینگونه اجتماعهای یكجانشین نهتنها بیانگر دیرینهبودن زندگی در این ناحیه، بلكه نشاندهندۀ روندهای گذر از دورۀ میانسنگی (مزولیتیك) به نوسنگی (نئولیتیك) است (رو، 54-55). اینگونه تپهها كه پرشمارند (رسام، 196)، مكانهایی باستانی هستند كه به مرور زمان و بهسبب آسیبهای اقلیمی و انسانی به زیر خاك رفتهاند. این تپههای باستانی همگی با عنوان «تل» خوانده میشوند (رو، 35).ناحیۀ اربیل در عهد اول پادشاهی آشور (ح 1800قم) توسط شمشی اداد اول به قلمرو این دولت پیوست («راهنما»، 214)، اما بعدها در پایان دورۀ طولانی سلطنت شلمنصر (ح 820ق م) دستخوش طغیان شد (رو، 270). در 547قم، كورش هخامنشی سرزمین آشور را فتح كرد و ساتراپی آسوریه را برپا داشت كه شهر اربلا مركز آن به شمار میرفت ( ایرانیكا). در 521قم، داریوش اول شورشی را كه به رهبری چیترا تاخما در ساگارتی، یعنی قسمتهای كوهستانی ناحیۀ اربیل (پرویز، 1/ 71) برپا شده بود، با دستگیری رهبر آن كه خود را از اخلاف هووخشتره و شاه ساگارتی میخواند، سركوب كرد (گلزاری، 1/ 352- 353؛ داندامایف، 120-121). در ایرانیكا نام رهبر این شورش بهجای چیترا تاخما، بهخطا تَخْمَسپاده (سردار داریوش اول) ذكر شده است. در این دوره، راه شاهی كه از سارد با گذشتن از بابل تا شوش كشیده شده بود، از همین ناحیه میگذشت (رو، 374؛ «راهنما»، 93)؛ این راه 683 ،2 كمـ طول و 111 منزلگاه داشت (پرویز، 1/ 76-77). قسمتی از این جادۀ مهم تا زمان حاضر بهعنوان راه ارتباطی موصل ـ اربیل مورد استفاده بوده است (استاین، 160).برخلافدورۀ كورش و داریوش، در زمان خشایارشا ـ بهسبب جنگهای مداوم با یونانیان ــ به آبادانی منطقۀ بینالنهرین و بهویژه به قسمتهای شمالی آن (از جمله ناحیۀ اربیل) كمتر توجه میشد، تا جایی كه پیش از هجوم اسكندر، شهرهای شمالی بینالنهرین بهصورت ویرانههایی بدون استحكامات دفاعی ذكر شدهاند (رو، 373-374). اسكندر در 331قم برای دست یافتن به سرزمینهای شرق، در این ناحیه به نبرد سرنوشتساز خود با داریوش سوم پرداخت (رسام، همانجا؛ فیی، I/ 40). در این جنگ، سپاه داریوش در آبادی بزرگی به نام گوگملا (گوگمل) در نزدیكی رود بومُدوس، حدود 75 میلی (600 استاد) اربلا گرد آمد (آرین، «لشكركشی...»، I/ 249؛ داندامایف، 325). رود بوملو یا بومدوس، همان رود خازیر است كه شاخهای از زاب بزرگ به حساب میآید (استاین، 160-159)، تل گُمل در شمال غربی شهر اربلا قرار گرفته (GSE, V/ 168) و این محل ظاهراً تل جمل كنونی است كه از قول پلوتارك آن را بهمعنای «خانۀشتر» نوشتهاند (پیرنیا،2/ 1377). آرین گزارش میكند كه این سرزمین از همه سو هموار و باز بود و آنجا كه زمین ناهمواری داشت، توسط ایرانیان برای عبور ارابهها و سواره نظام مسطح شد («جنگهای...»، III/ 160-161).كرتیوس مینویسد: داریوش بیشتر ذخایر خود را در شهر اربلا گذاشت و با پل بستن بر رود لیكوس (زاب بزرگ)، در عرض 5 روز سپاه خود را از اینرود عبور داد و پس از طی مسافتی حدود 80 استاد، نیروهای خود را در دشتی هموار و وسیع در نزدیكی رود بوملو (خازیر) مستقر ساخت (I/ 245-247؛ استاین، 160). پس از پیروزی اسكندر بر داریوش سوم، ادارۀ ساتراپی اربیل بهسردار وی، آمفیماخوس، واگذار شد ( ایرانیكا). این ناحیه در دورۀ پارتیها به آدیابِنه شهرت یافت و از نواحی كوچك قلمرو پارتیان بهشمار میرفت (پیگولوسكایا، 112). از 52 تا 54 م كه بلاش به جنگ با داهیها و سكاها مشغول بود، به آدیابنه روی آورد و آنجا را بار دیگر تابع حكومت ایران ساخت و مونوبازوس (مینوباز؟) را حاكم آنجا شناخت (پیرنیا، 3/ 2430). این ناحیه در 116م بار دیگر به دست رومیان افتاد (پیگولوسكایا، 111) و در حدود همین زمان گروههایی از مسیحیان در این ناحیه ساكن شدند (كریستنسن، 54). در دورۀ پارتیها، ناحیۀ آدیابنه در اختیار پادشاهان محلی دستنشاندۀ ایران كه با خانوادۀ اشكانی قرابت داشتند، قرار گرفت (پیرنیا، 3/ 2524، 2632؛ «راهنما»، 529).در طول سدۀ 3م، مسیحیت به سرعت در بینالنهرین گسترش یافت و از ادسا (الرها) به آدیابنه رسید و مركز این ناحیه، اربیل، بهصورت اسقفنشین درآمد (همان، 238-239). كاراكالا در 216م ضمن تصرف این ناحیه، مقابر پادشاهان محلی و بزرگان پارتی در آنجا را ویران ساخت (پیگولوسكایا، 123؛ پیرنیا، 3/ 2524). هر چند نوشتهاند كه اربیل در دورۀ ساسانیان صحنۀ آزار مسیحیان بود (EI2)، اما ضمناً گزارش شده است كه در آن دوره 5 مطراننشین تأسیس شد كه یكی از آنها در اربیل بود (كریستنسن، 295). همچنین در اینزمان، روابط دربار ایران با عیسویان كاملاً مسالمتآمیز و براساس آزادی آنان بوده است (همانجا؛ لابور، 126-127). در زمانهای مختلف رفتار با مسیحیان متفاوت بوده است، چرا كه آزار مسیحیان توسط مغان در آدیابنه كه از مراكز مهم مسیحیت در آن زمان بوده، نیز گزارش شده است (پیگولوسكایا، 203). ناحیۀ اربیل در سدههای بعد اهمیت گذشتۀخود را از دست داد. هرچند گسترش اسلام در این ناحیه با صلح و بدون مقاومت جدی صورت گرفت، اما شهر اربیل، جایگاه خود را به عنوان مركزی برای مسیحیت حفظ كرد (EI2) بهگفتۀ ابنخلكان (4/ 82) در زمان زینالدین ابیسعید علی بن بكتگین، امور اربیل با رعایت عدل و انصاف و تدبیر اداره میشد و بناهای زیادی نیز در این شهر ساخته شد (نیز نك : غسانی، 252). در دوران مظفرالدین كوكبری كه او را نیز مردی رعیت پرور، شجاع و عادل معرفی كردهاند (همو، 452-453)، اربیل از رونق فراوانی برخوردار بود. او چندین نوانخانه و مدرسه و چند بنای عالی عامالمنفعۀ دیگر ایجاد كرد (شوارتس، 685).خلفای متأخر بنیعباس به سرزمین اصلی عراق اكتفا میكردند، تا جایی كه ناحیۀ اربیل زیر فرمان ایشان نبود (ابن طقطقی، 41). در خلافت مستنصر و پس از مرگ مظفرالدین، علی شرفالدین اقبال شرابی كه فرمانده سپاه خلیفه بود، اربیل را متصرف شد (همانجا؛ ابن فوطی، 44- 45). در 628ق/ 1231م قوم تاتار به ناحیۀ اربیل هجوم آوردند و در آبادیهای این ناحیه دست به قتل و غارت زدند (ابناثیر، 12/ 501؛ ابنعبری، 249)، اما ظاهراً پس از فتح بغداد بهدست هلاكو بود كه توانستند در 656ق/ 1258م به تصرف كامل آن نایل آیند ( EI2). در 851ق این ناحیه به تصرف جهان شاه قراقویونلو درآمد (عزاوی، 3/ 219). در 874ق در آنجا طاعون شیوع یافت و جان عدۀ زیادی را گرفت (همو، 3/ 239). بدینسان این ناحیه اهمیت گذشتۀ خود را تا حد زیادی از دستداد. امروزه منطقۀ اربیل از مناطق كردنشین است كه در 1970م توسط حكومت عراق، خودمختاری نسبی یافت (متس، مقدمه، 24)، هر چند خودمختاری مناطق كردنشین در 11 مارس 1974 توسط حكومت مركزی عراق رسماً اعلام شد (نیبلاك، 52-50)، اما هیچگاه از نظر كردها قانونی، كامل و قابل پذیرش نبوده است (همانجا)، زیرا حكومت مركزی در این منطقۀ اسماً خودمختار مداخلۀ مستقیم دارد و تصمیمات مهم را حكومت مركزی خود اتخاذ و اجرا میكند (متس، 187).
بهگزارشمنابع، پیش از این، ناحیۀ اربیل كردنشین نبوده است و سكنۀ آن را بیشتر اعراب و تركمنها تشكیل میدادند و سپس كردها از غرب و از نواحی مرتفع به سوی دشتهای آسور سرازیر شدند و چهرۀ منطقه، رنگ كردی گرفت («راهنما»، 371، 326). تركمنهای اربیل از بازماندگان مردمی هستند كه در دورۀ مناقشات عباسیان با سلجوقیان به این منطقه وارد شدهاند. در 1932م شمار آنان 200 ،12نفر بوده است (همان، 323, 378). متس به خطا گزارش داده است كه اینان توسط عثمانیها به منطقه آورده شدهاند (ص 85).كردهای كشاورز، بیشتر در نقاط كوهستانی و یا در قسمتهای جنوبی و پر آب، و طوایف بزرگ دامدار بیشتر در دامنهها و مناطق كمآبتر دشتهای اربیل و كركوك به سر میبرند («راهنما»، 344). ابن اثیر از كردهای حكمیه در اربیل نام میبرد و مردم اربیل را از كردهای هذبانی میداند (9/ 549، 12/ 35). طایفههای مهم ساكن دشت اربیل را دیزهای و گردی معرفی كردهاند. دیزهایها كه حالت نیمه كوچرو داشتهاند، در غرب اربیل و در آلتون كوپری و تا نزدیكی دجله، یعنی محل زندگی طایفۀ عرب جبور، زندگی میكردند. بسیاری از كردهای دشت اربیل كه ظاهراً به طایفهای دیگر وابسته نیستند، بههمین طایفۀ دیزهای مربوط میشوند. طایفۀ گردی طایفهای جنگجو بودهاند كه درگذشته حدود 15 آبادی در حاشیۀ شمالی دشت اربیل را در اختیار داشتند. در شمال بستوره چای، برخی تیرههای طایفۀ سورچی دیده میشوند و در زمستان كوچنشینان هركی به ناحیۀ اربیل میآیند («راهنما»، 374-375). البته عزاوی، هركیها را از مشهورترین طایفههای ساكن اربیل معرفی میكند (2/ 134). كردهای ناحیۀ اربیل با لهجۀ سورانی صحبت میكنند («راهنما»، 325). زبانهای كردی، تركی و عربی در این ناحیه رواج دارد (دفتر، 468) و با اینكه زبان رسمی كشور، عربی است، اما در این منطقه كردی، زبان رسمی بهشمار میرود (متس، مقدمه، 14).ناحیۀ اربیل در 1932م از نظر مذهبی شامل 670‘99 نفر سنی، 220 نفر شیعه، 301‘4 نفر مسیحی و 247‘4 نفر یهودی بوده است («راهنما»، 380). در گزارش دیگری (1919م) شمار یهودیان ناحیۀ اربیل 800‘4 نفر آمده است كه برخی از آنان به زبان آرامی سخن میگفتند (جودائیكا، VIII/ 1463). در سرشماری رسمی 1947م كشور، ناحیۀ اربیل دارای 273‘240 نفر بود (آلفرعون، 1(1)/ 11، حاشیۀ 1) كه در 1973م به 758‘460 نفر (بریتانیكا) افزایش یافت. در 1987م، جمعیت آن به 743 هزار نفر رسید كه از آن میان 475 هزار نفر در نقاط شهری و بقیه در نقاط روستایی زندگی میكردند، بدینسان جمعیت نسبی در این ناحیه 3/ 51 نفر است (متس، 259-258) كه از تراكم نسبی كشور بیشتر است («راهنما»، 93).اقتصاد این منطقه بیشتر مبتنی بر فعالیتهای كشاورزی است و زراعت و دامداری پیشۀ اصلی مردم به شمار میرود (بریتانیكا). در اواسط سدۀ 20م كشف منابع نفت در منطقه اهمیت یافت ( آمریكانا). ناحیۀ اربیل را از نظر برخورداری از مواد معدنی و امكانات كشت و زرع، یكی از غنیترین نواحی عراق بهشمار آوردهاند (دفتر، همانجا). منطقۀ اربیل در 1985م دارای 17 بیمارستان با 684‘1 تخت بیمارستانی، 196 پزشك و 848 پزشكیار بوده است (متس، 261).
این شهر در 80 كیلومتری شرق موصل و جنوب رودخانۀ زاب بزرگ (WNGD, 374) در °36 و ´12 عرض شمالی و °44 و ´1 طول شرقی (نصار، 290، حاشیۀ 2) و در ارتفاع 450 متری از سطح دریا قرار گرفته («جغرافیا...»، 451)، و مركز منطقۀ خودمختار اربیل است. اربیل را كهنترین شهری دانستهاند كه از هزارۀ 3ق م تاكنون برجای مانده است (فیی، I/ 39؛ رو، 35). این شهر در ناحیهای حاصلخیز در دشتهای آسور قرار گرفته است. دو رودخانۀ كوچك شیخ قاضی در شمال غربی و اربیل در جنوب، این شهر را در برگرفتهاند كه بجز ماههای زمستان، خشك هستند و بدینسان، آب موردنیاز شهر درگذشته بیشتر از باران و كاریزها تأمین میشده است («راهنما»، 529)؛ مقدار بارش سالانه در این شهر حدود 375 میلیمتر است و از ویژگیهای بارز اقلیمی آن، نوسان شدید درجۀ حرارت است ( آمریكانا ).
شهر اربیل ظاهراً در 2200قم توسط سومریان برپا شده و سپس به آشوریان رسیده است (همانجا؛ شییرا، 51، حاشیۀ 1). این شهر در دورۀ آشوریان بهعنوان محل نگهداری الٰهۀ ایشتار ــ الٰهۀ عشق و محبت و خدای حیات و عالم طبیعت و مسبب ازدیاد نسل گیاهان و جانوران و آدمیان ــ كه بیشتر بهعنوان «بانوی اربیل» بهویژه در سنگنبشتههای سناخریب (704-681قم) و آشوربانیپال (668-627قم) از آن یاد شده، شهرت داشته است (همو، 193، حاشیۀ 1؛ ایرانیكا). از اینرو، این شهر را یكی از 4 شهر مهم آشور (جودائیكا) و پایتخت مذهبی آنان دانستهاند (فیی، I/ 40).شهر اربیل در 547 ق م، به دست كورش هخامنشی افتاد ( ایرانیكا) و در 521 قم، داریوش اول هخامنشی رهبر شورشی را كه برضد او برپا شده بود، در این شهر به دار آویخت (گلزاری، 1/ 352-353؛ داندامایف، 120-121). در واقع، بقا و شكوه این شهر از روزگار گذشته به محل استقرار و موقع طبیعی آن بستگی داشته است، تا جایی كه این شهر با قرار گرفتن بر سر راه شبكۀ مهم ارتباطی كه داریوش اول هخامنشی ایجاد كرده بود، بهصورت مركز ارتباط و حوزۀ تولیدی مهم منطقهای درآمده (بریتانیكا؛ رو، 372)، و تا پیش از ساسانیان محفوظ مانده بود («راهنما»، 234). مركزیت این شهر خود سبب شده بود تا همیشه در معرض لشكركشیها و جنگهای گوناگون قرار داشته باشد (كاسین، I/ 139؛ دفتر، 465). اربیل از نظر تاریخی، چنانكه گفته شد، بیشتر به این سبب شهرت یافته كه صحنۀ نبرد یكی از مهمترین جنگها میان نیروهای غرب و شرق بوده است. باكینگهام به نقل از پریدو مینویسد: این جنگ اگرچه در گوگمل روی داد، اما از آنجا كه این نقطه مكان مهمی به شمار نمیآمد، این نبرد به جنگ اربلا موسوم شده است، چرا كه اربلا (اربیل) شهری قابل توجه در نزدیكی آن بود (ص 326، حاشیه).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید