صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / جغرافیا / اربیل /

فهرست مطالب

اربیل


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله

اَرْبیل‌، شهر و منطقۀ خودمختار كردنشین‌ در شمال‌ جمهوری‌ عراق‌. این‌ نام‌ را به‌ صورتهای‌ اَرْویل‌ (رسام‌، 196)، اَرِویل‌ (باكینگهام‌، 325)، اَرْبِل‌ (ابن‌ جوزی‌، ۱۰۴؛ انصاری‌، ۱۹۰؛ ابن‌ كثیر، ۷/ ۱۲۱؛ عینی‌، ۱۳۷، ۲۰۹)، و در بیشتر مآخذ، اِرْبِل‌ نوشته‌اند (ابن‌ خردادبه‌، ۶؛ یاقوت‌، ۱/ ۱۸۶؛ ابن‌اثیر، ۱۲/ ۴۹۳؛ حموی‌، ۱۰۹؛ قزوینی‌، ۲۹۰؛ ابن‌ شداد، ۳(۱)/ ۵۷؛ ابن‌ طقطقی‌، ۴۴۶؛ شوارتس‌، 683). یاقوت‌ نیز شعری‌ از نوشروان‌ بغدادی‌ نقل‌ می‌كند كه‌ این‌ نام‌ در آن‌ به‌صورت‌ اَرْبَلا آمده‌ كه‌ با كربلا هم‌ قافیه‌ شده‌ است‌ (۱/ ۱۸۷- ۱۸۸). 
یونانیان‌ قدیم‌ آن‌ را به‌صورت‌ آربِلا نوشته‌اند (شوارتس‌، همانجا) كه‌ صورت‌ لاتین‌ آن‌ آربیلوم‌ و اوربیلوم‌ [۱]بوده‌ است‌ (كاسین‌، 149 I/ 139,؛ فیی‌، I/ 39). آسوریها آن‌ را اربه‌ ایلو [۲]می‌خواندند (پاولی ) كه‌ برخی‌ آن‌ را به‌ معنای‌ ۴ الهه‌ (اربع‌ ایلو) دانسته‌اند (دفتر، ۴۶۵). نام‌ ناحیۀ اربیل‌ در كتیبۀ داریوش‌ اول‌ هخامنشی در بیستون‌ به‌صورت‌ اَرْبه‌ ایرایا [۳]آمده‌ است‌ (گلزاری‌، ۱/ ۳۵۳). 

منطقۀ اربیل‌

این منطقه‌ با حدود ۴۷۱‘۱۴كمـ ۲ وسعت‌ (متس‌، 259؛ قس‌: درویش‌، ۵۷، كه‌ ۶۸۳‘۱۵كمـ۲ آورده‌؛ بریتانیكا: ۳۱۵‘۱۵كمـ۲)، قسمتی‌ از كردستان‌ عراق‌ به‌شمار می‌رود كه‌ نیمۀ شمالی آن كوهستانی‌ است‌ و قسمتهای‌ جنوبی‌ آن‌ به‌ سوی‌ دشت‌ سیلابی‌ رودخانۀ دجله‌ كشیده‌ شده‌ است‌ (همانجا). 

ویژگیهای‌ طبیعی‌

دشت‌ اربیل‌ قسمتی‌ از شمال‌ منطقۀ نسبتاً وسیع‌ واقع‌ بین‌ دو رودخانۀ زاب‌ بزرگ‌ و زاب‌ كوچك‌ به‌شمار می‌رود. چین‌خوردگیهای‌ موازی‌ نزدیك‌ به‌ هم‌ در این‌ منطقه‌، مجموعه‌ای‌ كوهستانی‌ پدید آورده‌ كه‌ دشت‌ وسیع‌ اربیل‌ در جنوب‌ غربی‌ آن‌ قرار گرفته‌ است‌. این‌ دشت‌ از آبرفتهای‌ رودخانه‌ای‌ تشكیل‌ شده‌ كه‌ دو رشته‌ كوه‌ «حب‌السلطان‌» و «سفین‌» آن‌ را از دشت‌ رواندوز جدا می‌سازد («راهنما[۴]...»، 58, 91). این‌ رشته‌ كوهها، مانند دیگر كوههای‌ عراق‌، شاخه‌هایی‌ از رشته‌كوه اصلی‌ توروس‌ به‌شمار می‌روند (آل‌فرعون‌، ۱(۱)/ ۱۳). دشت‌ اربیل‌ دارای‌ چشم‌اندازی‌ یك‌نواخت‌ است‌ («راهنما»، 93) و ارتفاع‌ آن‌ از سطح‌ دریا، در شرق‌ بین‌ ۴۸۰ تا ۵۵۰ متر و در غرب‌ حدود ۳۰۰ متر است‌ (خلف‌، ۷۱). 
رودخانۀ زاب‌ كوچك‌ كه‌ سرچشمه‌های‌ اصلی‌ آن‌ در خاك‌ ایران است‌، در مسیر راه‌باستانی‌ اربیل‌ بغداد جاری‌است‌ و رود آلتون كوپری‌، رأس‌ جنوبی‌ دشت‌ سه‌گوش‌ اربیل‌ را تشكیل‌ می‌دهد. همچنین‌ رودخانه‌های‌ كوچك‌ بسیاری‌ در این‌ دشت‌ جاری‌ است‌ كه‌ بیشتر رژیمی‌ فصلی‌ دارند («راهنما»، 59, 89, 93؛ دفتر، ۴۶۹-۴۷۰). دشت‌ اربیل‌، یكی‌ از نواحی‌ سه‌گانۀ دشت‌ مشهور به‌ آسور، دارای‌ آب‌وهوایی استپی‌ است كه‌ زمستانهای‌ سرد و طولانی‌ و تابستانهای‌ كوتاه‌ دارد («راهنما»، 194, 394). مقدار بارش‌ در این‌ منطقه‌ برخلاف‌ نواحی‌ جنوبی‌ و مركزی‌ عراق‌ كه‌ ناچیز است‌، به‌طور متوسط به‌ ۴۵۵ میلی‌متر در سال‌ می‌رسد (همان‌، ۶۲۳؛ متس‌، 77).
در منطقۀ اربیل‌ روستاهای‌ بسیاری‌ وجود دارند كه‌ از لحاظ آبیاری‌، بیشتر به‌ نهرها و شاخه‌های‌ كوچك‌ منشعب‌ از زاب‌ بزرگ‌ و زاب‌ كوچك‌ و نیز به‌ آب‌ باران‌ متكی‌ هستند، گرچه‌ درگذشته‌ این‌ منطقه‌ دارای‌ شبكۀ قابل‌ توجهی‌ از قناتها بوده‌ است‌ («راهنما»، 93؛ دفتر، ۴۶۹).نوشته‌اند كه‌ در دورۀ خلفای‌ عباسی‌ این‌ منطقه‌ حدود ۳۶۵ رشته‌ قنات‌ داشته‌ كه‌ تا اواسط سدۀ ۲۰م‌ حدود ۶۰ رشته‌ از آنها باقی‌ بوده‌ است‌ («راهنما»، 442). امروزه‌ در دشت‌ اربیل‌ گذشته‌ از منابع‌ زیرزمینی‌، از آبهای‌ اضافی‌ سد بخمه [۵]كه‌ بر روی‌ زاب‌ بزرگ‌ بسته‌ شده‌ است‌، نیز استفاده‌ می‌شود (بومنت‌، 366).

تاریخچه‌

ناحیۀ اربیل‌ از هزارۀ ۳ ق‌م‌ مسكون‌ بوده‌ است‌. آثاری‌ از اجتماعهای‌ كوچك‌ كشاورزی‌ در تپه‌های‌ واقع‌ در نزدیكی‌ مسیر اربیل‌ ـ كركوك‌ به‌ صورت‌ خانه‌هایی‌ كوچك‌ یافت‌ شده‌ است‌ كه‌ برخی‌ از آنها دیوارهای‌ سنگی‌ داشتند و با قلوه‌ سنگ‌ چیده‌ شده‌ بودند. اینگونه‌ اجتماعهای‌ یكجانشین‌ نه‌تنها بیانگر دیرینه‌بودن‌ زندگی‌ در این‌ ناحیه‌، بلكه‌ نشان‌دهندۀ روندهای گذر از دورۀ میان‌سنگی‌ (مزولیتیك‌) به‌ نوسنگی‌ (نئولیتیك‌) است‌ (رو، 54-55). اینگونه‌ تپه‌ها كه‌ پرشمارند (رسام‌، 196)، مكانهایی‌ باستانی‌ هستند كه‌ به‌ مرور زمان‌ و به‌سبب‌ آسیبهای‌ اقلیمی‌ و انسانی‌ به‌ زیر خاك‌ رفته‌اند. این‌ تپه‌های‌ باستانی‌ همگی‌ با عنوان‌ «تل‌» خوانده‌ می‌شوند (رو، 35).
ناحیۀ اربیل‌ در عهد اول‌ پادشاهی‌ آشور (ح‌ ۱۸۰۰ق‌م‌) توسط شمشی‌ اداد اول‌ به‌ قلمرو این‌ دولت‌ پیوست‌ («راهنما»، 214)، اما بعدها در پایان‌ دورۀ طولانی‌ سلطنت‌ شلمنصر (ح‌ ۸۲۰ق‌ م‌) دستخوش‌ طغیان‌ شد (رو، 270). در ۵۴۷ق‌م‌، كورش‌ هخامنشی‌ سرزمین‌ آشور را فتح‌ كرد و ساتراپی‌ آسوریه‌ را برپا داشت‌ كه‌ شهر اربلا مركز آن‌ به‌ شمار می‌رفت‌ ( ایرانیكا). در ۵۲۱ق‌م‌، داریوش‌ اول‌ شورشی‌ را كه‌ به‌ رهبری‌ چیترا تاخما [۶]در ساگارتی‌، یعنی‌ قسمتهای‌ كوهستانی‌ ناحیۀ اربیل‌ (پرویز، ۱/ ۷۱) برپا شده‌ بود، با دستگیری‌ رهبر آن‌ كه‌ خود را از اخلاف‌ هووخشتره‌ و شاه‌ ساگارتی‌ می‌خواند، سركوب‌ كرد (گلزاری‌، ۱/ ۳۵۲- ۳۵۳؛ داندامایف‌، 120-121). در ایرانیكا نام‌ رهبر این‌ شورش‌ به‌جای‌ چیترا تاخما، به‌خطا تَخْمَسپاده‌ (سردار داریوش‌ اول‌) ذكر شده‌ است‌. در این‌ دوره‌، راه‌ شاهی‌ كه‌ از سارد با گذشتن‌ از بابل‌ تا شوش‌ كشیده‌ شده‌ بود، از همین‌ ناحیه‌ می‌گذشت‌ (رو، 374؛ «راهنما»، 93)؛ این‌ راه‌ ۶۸۳ ،۲ كمـ طول‌ و ۱۱۱ منزلگاه‌ داشت‌ (پرویز، ۱/ ۷۶-۷۷). قسمتی‌ از این‌ جادۀ مهم‌ تا زمان‌ حاضر به‌عنوان‌ راه‌ ارتباطی‌ موصل‌ ـ اربیل‌ مورد استفاده‌ بوده‌ است‌ (استاین‌، 160).
برخلاف‌دورۀ كورش‌ و داریوش‌، در زمان‌ خشایارشا ـ به‌سبب‌ جنگهای‌ مداوم‌ با یونانیان‌ ــ به‌ آبادانی‌ منطقۀ بین‌النهرین‌ و به‌ویژه‌ به‌ قسمتهای‌ شمالی‌ آن‌ (از جمله‌ ناحیۀ اربیل‌) كمتر توجه‌ می‌شد، تا جایی‌ كه‌ پیش‌ از هجوم‌ اسكندر، شهرهای‌ شمالی‌ بین‌النهرین‌ به‌صورت‌ ویرانه‌هایی‌ بدون‌ استحكامات‌ دفاعی‌ ذكر شده‌اند (رو، 373-374). اسكندر در ۳۳۱ق‌م‌ برای‌ دست‌ یافتن‌ به‌ سرزمینهای‌ شرق‌، در این‌ ناحیه‌ به‌ نبرد سرنوشت‌ساز خود با داریوش‌ سوم‌ پرداخت‌ (رسام‌، همانجا؛ فیی‌، I/ 40). 
در این‌ جنگ‌، سپاه‌ داریوش‌ در آبادی‌ بزرگی‌ به‌ نام‌ گوگملا [۷](گوگمل‌) در نزدیكی‌ رود بومُدوس‌[۸]، حدود ۷۵ میلی‌ (۶۰۰ استاد) اربلا گرد آمد (آرین‌، «لشكركشی‌[۹]...»، I/ 249؛ داندامایف‌، 325). رود بوملو یا بومدوس‌، همان‌ رود خازیر است‌ كه‌ شاخه‌ای‌ از زاب‌ بزرگ‌ به‌ حساب‌ می‌آید (استاین‌، 160-159)، تل‌ گُمل‌ در شمال‌ غربی‌ شهر اربلا قرار گرفته‌ (GSE, V/ 168) و این‌ محل‌ ظاهراً تل‌ جمل‌ كنونی‌ است‌ كه‌ از قول‌ پلوتارك‌ آن‌ را به‌معنای‌ «خانۀشتر» نوشته‌اند (پیرنیا،۲/ ۱۳۷۷). آرین‌ گزارش‌ می‌كند كه‌ این‌ سرزمین از همه‌ سو هموار و باز بود و آنجا كه‌ زمین‌ ناهمواری‌ داشت‌، توسط ایرانیان‌ برای‌ عبور ارابه‌ها و سواره‌ نظام‌ مسطح‌ شد («جنگهای‌[۱۰]...»، III/ 160-161).
كرتیوس می‌نویسد: داریوش‌ بیشتر ذخایر خود را در شهر اربلا گذاشت‌ و با پل‌ بستن‌ بر رود لیكوس‌ [۱۱](زاب‌ بزرگ‌)، در عرض‌ ۵ روز سپاه‌ خود را از این‌رود عبور داد و پس‌ از طی‌ مسافتی‌ حدود ۸۰ استاد، نیروهای‌ خود را در دشتی‌ هموار و وسیع‌ در نزدیكی‌ رود بوملو (خازیر) مستقر ساخت‌ (I/ 245-247؛ استاین‌، 160). پس‌ از پیروزی‌ اسكندر بر داریوش‌ سوم‌، ادارۀ ساتراپی اربیل‌ به‌سردار وی‌، آمفی‌ماخوس‌، واگذار شد ( ایرانیكا). 
این‌ ناحیه‌ در دورۀ پارتیها به‌ آدیابِنه‌ شهرت‌ یافت‌ و از نواحی‌ كوچك‌ قلمرو پارتیان‌ به‌شمار می‌رفت‌ (پیگولوسكایا، ۱۱۲). از ۵۲ تا ۵۴ م‌ كه‌ بلاش‌ به‌ جنگ‌ با داهیها و سكاها مشغول‌ بود، به‌ آدیابنه‌ روی‌ آورد و آنجا را بار دیگر تابع‌ حكومت‌ ایران‌ ساخت‌ و مونوبازوس‌ (مینوباز؟) را حاكم‌ آنجا شناخت‌ (پیرنیا، ۳/ ۲۴۳۰). این‌ ناحیه‌ در ۱۱۶م‌ بار دیگر به‌ دست‌ رومیان‌ افتاد (پیگولوسكایا، ۱۱۱) و در حدود همین‌ زمان‌ گروههایی‌ از مسیحیان‌ در این‌ ناحیه‌ ساكن‌ شدند (كریستن‌سن‌، ۵۴). در دورۀ پارتیها، ناحیۀ آدیابنه‌ در اختیار پادشاهان‌ محلی‌ دست‌نشاندۀ ایران‌ كه‌ با خانوادۀ اشكانی‌ قرابت داشتند، قرار گرفت‌ (پیرنیا، ۳/ ۲۵۲۴، ۲۶۳۲؛ «راهنما»، 529).
در طول‌ سدۀ ۳م‌، مسیحیت‌ به‌ سرعت‌ در بین‌النهرین‌ گسترش‌ یافت‌ و از ادسا (الرها) به‌ آدیابنه‌ رسید و مركز این‌ ناحیه‌، اربیل‌، به‌صورت‌ اسقف‌نشین‌ درآمد (همان‌، 238-239). كاراكالا در ۲۱۶م‌ ضمن‌ تصرف‌ این‌ ناحیه‌، مقابر پادشاهان‌ محلی‌ و بزرگان‌ پارتی‌ در آنجا را ویران‌ ساخت‌ (پیگولوسكایا، ۱۲۳؛ پیرنیا، ۳/ ۲۵۲۴). 
هر چند نوشته‌اند كه‌ اربیل‌ در دورۀ ساسانیان‌ صحنۀ آزار مسیحیان‌ بود (EI2)، اما ضمناً گزارش‌ شده‌ است‌ كه‌ در آن‌ دوره‌ ۵ مطران‌نشین تأسیس‌ شد كه‌ یكی‌ از آنها در اربیل‌ بود (كریستن‌سن‌، ۲۹۵). همچنین‌ در این‌زمان‌، روابط دربار ایران با عیسویان كاملاً مسالمت‌آمیز و براساس‌ آزادی‌ آنان‌ بوده‌ است‌ (همانجا؛ لابور، 126-127). در زمانهای‌ مختلف‌ رفتار با مسیحیان‌ متفاوت‌ بوده‌ است‌، چرا كه‌ آزار مسیحیان‌ توسط مغان‌ در آدیابنه‌ كه‌ از مراكز مهم‌ مسیحیت‌ در آن‌ زمان‌ بوده‌، نیز گزارش‌ شده‌ است‌ (پیگولوسكایا، ۲۰۳). 
ناحیۀ اربیل‌ در سده‌های‌ بعد اهمیت‌ گذشتۀخود را از دست‌ داد. هرچند گسترش‌ اسلام‌ در این‌ ناحیه‌ با صلح‌ و بدون‌ مقاومت‌ جدی‌ صورت‌ گرفت‌، اما شهر اربیل‌، جایگاه‌ خود را به‌ عنوان‌ مركزی‌ برای‌ مسیحیت‌ حفظ كرد (EI2) به‌گفتۀ ابن‌خلكان ‌(۴/ ۸۲) در زمان زین‌الدین‌ ابی‌سعید علی‌ بن‌ بكتگین‌، امور اربیل‌ با رعایت‌ عدل‌ و انصاف‌ و تدبیر اداره‌ می‌شد و بناهای‌ زیادی‌ نیز در این‌ شهر ساخته‌ شد (نیز نك‍ : غسانی‌، ۲۵۲). در دوران‌ مظفرالدین‌ كوكبری‌ كه‌ او را نیز مردی‌ رعیت‌ پرور، شجاع‌ و عادل‌ معرفی‌ كرده‌اند (همو، ۴۵۲-۴۵۳)، اربیل‌ از رونق‌ فراوانی‌ برخوردار بود. او چندین‌ نوانخانه‌ و مدرسه‌ و چند بنای‌ عالی‌ عام‌المنفعۀ دیگر ایجاد كرد (شوارتس‌، 685).
خلفای‌ متأخر بنی‌عباس به‌ سرزمین‌ اصلی‌ عراق‌ اكتفا می‌كردند، تا جایی‌ كه‌ ناحیۀ اربیل‌ زیر فرمان‌ ایشان‌ نبود (ابن‌ طقطقی‌، ۴۱). در خلافت مستنصر و پس‌ از مرگ‌ مظفرالدین‌، علی‌ شرف‌الدین‌ اقبال‌ شرابی كه‌ فرمانده‌ سپاه‌ خلیفه‌ بود، اربیل‌ را متصرف‌ شد (همانجا؛ ابن‌ فوطی‌، ۴۴- ۴۵). 
در ۶۲۸ق‌/ ۱۲۳۱م‌ قوم‌ تاتار به‌ ناحیۀ اربیل‌ هجوم‌ آوردند و در آبادیهای‌ این‌ ناحیه‌ دست‌ به‌ قتل‌ و غارت‌ زدند (ابن‌اثیر، ۱۲/ ۵۰۱؛ ابن‌عبری‌، ۲۴۹)، اما ظاهراً پس‌ از فتح‌ بغداد به‌دست‌ هلاكو بود كه‌ توانستند در ۶۵۶ق‌/ ۱۲۵۸م‌ به‌ تصرف‌ كامل‌ آن‌ نایل آیند ( EI2). در ۸۵۱ق‌ این ناحیه‌ به‌ تصرف‌ جهان‌ شاه‌ قراقویونلو درآمد (عزاوی‌، ۳/ ۲۱۹). در ۸۷۴ق‌ در آنجا طاعون‌ شیوع‌ یافت‌ و جان‌ عدۀ زیادی را گرفت‌ (همو، ۳/ ۲۳۹). بدینسان‌ این ناحیه‌ اهمیت 
گذشتۀ خود را تا حد زیادی‌ از دست‌داد. 
امروزه‌ منطقۀ اربیل‌ از مناطق‌ كردنشین‌ است‌ كه‌ در ۱۹۷۰م‌ توسط حكومت‌ عراق‌، خودمختاری‌ نسبی‌ یافت‌ (متس‌، مقدمه‌، 24)، هر چند خودمختاری‌ مناطق‌ كردنشین‌ در ۱۱ مارس‌ ۱۹۷۴ توسط حكومت‌ مركزی‌ عراق‌ رسماً اعلام‌ شد (نیبلاك‌، 52-50)، اما هیچ‌گاه‌ از نظر كردها قانونی‌، كامل‌ و قابل‌ پذیرش‌ نبوده‌ است‌ (همانجا)، زیرا حكومت‌ مركزی‌ در این‌ منطقۀ اسماً خودمختار مداخلۀ مستقیم‌ دارد و تصمیمات‌ مهم‌ را حكومت‌ مركزی‌ خود اتخاذ و اجرا می‌كند (متس‌، 187).

ویژگیهای‌اجتماعی‌ ـ اقتصادی‌

به‌گزارش‌منابع‌، پیش‌ از این‌، ناحیۀ اربیل‌ كردنشین‌ نبوده‌ است‌ و سكنۀ آن‌ را بیشتر اعراب‌ و تركمنها تشكیل‌ می‌دادند و سپس‌ كردها از غرب‌ و از نواحی‌ مرتفع‌ به‌ سوی‌ دشتهای‌ آسور سرازیر شدند و چهرۀ منطقه‌، رنگ‌ كردی گرفت‌ («راهنما»، 371، 326). تركمنهای‌ اربیل‌ از بازماندگان‌ مردمی‌ هستند كه‌ در دورۀ مناقشات‌ عباسیان‌ با سلجوقیان‌ به‌ این‌ منطقه‌ وارد شده‌اند. در ۱۹۳۲م‌ شمار آنان‌ ۲۰۰ ،۱۲نفر بوده‌ است‌ (همان‌، 323, 378). متس‌ به‌ خطا گزارش‌ داده‌ است‌ كه‌ اینان‌ توسط عثمانیها به‌ منطقه‌ آورده‌ شده‌اند (ص‌ 85).
كردهای‌ كشاورز، بیشتر در نقاط كوهستانی‌ و یا در قسمتهای‌ جنوبی‌ و پر آب‌، و طوایف‌ بزرگ‌ دامدار بیشتر در دامنه‌ها و مناطق‌ كم‌آب‌تر دشتهای‌ اربیل‌ و كركوك‌ به‌ سر می‌برند («راهنما»، 344). ابن‌ اثیر از كردهای‌ حكمیه‌ در اربیل‌ نام‌ می‌برد و مردم‌ اربیل‌ را از كردهای‌ هذبانی‌ می‌داند (۹/ ۵۴۹، ۱۲/ ۳۵). 
طایفه‌های‌ مهم‌ ساكن‌ دشت‌ اربیل‌ را دیزه‌ای‌ و گردی‌ معرفی‌ كرده‌اند. دیزه‌ایها كه‌ حالت‌ نیمه‌ كوچرو داشته‌اند، در غرب‌ اربیل‌ و در آلتون‌ كوپری‌ و تا نزدیكی‌ دجله‌، یعنی‌ محل‌ زندگی‌ طایفۀ عرب‌ جبور، زندگی‌ می‌كردند. بسیاری‌ از كردهای‌ دشت‌ اربیل‌ كه‌ ظاهراً به‌ طایفه‌ای‌ دیگر وابسته‌ نیستند، به‌همین‌ طایفۀ دیزه‌ای‌ مربوط می‌شوند. طایفۀ گردی‌ طایفه‌ای جنگجو بوده‌اند كه‌ درگذشته‌ حدود ۱۵ آبادی در حاشیۀ شمالی‌ دشت‌ اربیل‌ را در اختیار داشتند. در شمال‌ بستوره‌ چای‌، برخی‌ تیره‌های‌ طایفۀ سورچی‌ دیده‌ می‌شوند و در زمستان‌ كوچ‌نشینان‌ هركی‌ [۱۲]به‌ ناحیۀ اربیل‌ می‌آیند («راهنما»، 374-375). البته‌ عزاوی‌، هركیها را از مشهورترین طایفه‌های ساكن اربیل معرفی می‌كند (۲/ ۱۳۴). كردهای‌ ناحیۀ اربیل‌ با لهجۀ سورانی‌ صحبت‌ می‌كنند («راهنما»، 325). زبانهای كردی‌، تركی‌ و عربی‌ در این‌ ناحیه‌ رواج‌ دارد (دفتر، ۴۶۸) و با اینكه‌ زبان‌ رسمی‌ كشور، عربی‌ است‌، اما در این‌ منطقه‌ كردی‌، زبان‌ رسمی‌ به‌شمار می‌رود (متس‌، مقدمه‌، 14).
ناحیۀ اربیل‌ در ۱۹۳۲م‌ از نظر مذهبی‌ شامل‌ ۶۷۰‘۹۹ نفر سنی‌، ۲۲۰ نفر شیعه‌، ۳۰۱‘۴ نفر مسیحی‌ و ۲۴۷‘۴ نفر یهودی‌ بوده‌ است‌ («راهنما»، 380). در گزارش‌ دیگری‌ (۱۹۱۹م‌) شمار یهودیان‌ ناحیۀ اربیل‌ ۸۰۰‘۴ نفر آمده‌ است‌ كه‌ برخی‌ از آنان‌ به‌ زبان‌ آرامی‌ سخن‌ می‌گفتند (جودائیكا، VIII/ 1463). در سرشماری‌ رسمی‌ ۱۹۴۷م‌ كشور، ناحیۀ اربیل‌ دارای‌ ۲۷۳‘۲۴۰ نفر بود (آل‌فرعون‌، ۱(۱)/ ۱۱، حاشیۀ ۱) كه‌ در ۱۹۷۳م به‌ ۷۵۸‘۴۶۰ نفر (بریتانیكا) افزایش‌ یافت‌. در ۱۹۸۷م‌، جمعیت‌ آن‌ به‌ ۷۴۳ هزار نفر رسید كه‌ از آن‌ میان‌ ۴۷۵ هزار نفر در نقاط شهری‌ و بقیه‌ در نقاط روستایی‌ زندگی‌ می‌كردند، بدینسان‌ جمعیت‌ نسبی‌ در این‌ ناحیه‌ ۳/ ۵۱ نفر است‌ (متس‌، 259-258) كه از تراكم‌ نسبی‌ كشور بیشتر است‌ («راهنما»، 93).
اقتصاد این‌ منطقه‌ بیشتر مبتنی‌ بر فعالیتهای‌ كشاورزی‌ است‌ و زراعت‌ و دامداری‌ پیشۀ اصلی‌ مردم‌ به‌ شمار می‌رود (بریتانیكا). در اواسط سدۀ ۲۰م‌ كشف‌ منابع‌ نفت‌ در منطقه‌ اهمیت‌ یافت‌ ( آمریكانا). ناحیۀ اربیل را از نظر برخورداری از مواد معدنی و امكانات كشت و زرع‌، یكی‌ از غنی‌ترین‌ نواحی‌ عراق‌ به‌شمار آورده‌اند (دفتر، همانجا). منطقۀ اربیل در ۱۹۸۵م دارای ‌۱۷ بیمارستان با ۶۸۴‘۱ تخت‌ بیمارستانی‌، ۱۹۶ پزشك‌ و ۸۴۸ پزشكیار بوده‌ است‌ (متس‌، 261).

شهر اربیل‌

این‌ شهر در ۸۰ كیلومتری‌ شرق‌ موصل‌ و جنوب‌ رودخانۀ زاب‌ بزرگ‌ (WNGD, 374) در °۳۶ و ´۱۲ عرض‌ شمالی‌ و °۴۴ و ´۱ طول‌ شرقی‌ (نصار، ۲۹۰، حاشیۀ ۲) و در ارتفاع‌ ۴۵۰ متری‌ از سطح‌ دریا قرار گرفته‌ («جغرافیا[۱۳]...»، 451)، و مركز منطقۀ خودمختار اربیل‌ است‌. 
اربیل‌ را كهن‌ترین‌ شهری‌ دانسته‌اند كه‌ از هزارۀ ۳ق‌ م‌ تاكنون‌ برجای‌ مانده‌ است‌ (فیی‌، I/ 39؛ رو، 35). این‌ شهر در ناحیه‌ای‌ حاصل‌خیز در دشتهای‌ آسور قرار گرفته‌ است‌. دو رودخانۀ كوچك‌ شیخ‌ قاضی در شمال‌ غربی‌ و اربیل در جنوب‌، این‌ شهر را در برگرفته‌اند كه بجز ماههای‌ زمستان‌، خشك هستند و بدینسان‌، آب موردنیاز شهر درگذشته‌ بیشتر از باران‌ و كاریزها تأمین‌ می‌شده‌ است‌ («راهنما»، 529)؛ مقدار بارش‌ سالانه‌ در این‌ شهر حدود ۳۷۵ میلی‌متر است و از ویژگیهای‌ بارز اقلیمی‌ آن‌، نوسان شدید درجۀ حرارت‌ است‌ ( آمریكانا ).

تاریخچه‌

شهر اربیل‌ ظاهراً در ۲۲۰۰ق‌م‌ توسط سومریان‌ برپا شده‌ و سپس‌ به آشوریان‌ رسیده‌ است‌ (همانجا؛ شی‌یرا، ۵۱، حاشیۀ ۱). این‌ شهر در دورۀ آشوریان‌ به‌عنوان‌ محل‌ نگهداری‌ الٰهۀ ایشتار ــ الٰهۀ عشق‌ و محبت و خدای‌ حیات‌ و عالم‌ طبیعت‌ و مسبب‌ ازدیاد نسل گیاهان‌ و جانوران‌ و آدمیان‌ ــ كه‌ بیشتر به‌عنوان‌ «بانوی‌ اربیل‌» به‌ویژه‌ در سنگ‌نبشته‌های‌ سناخریب‌ (۷۰۴-۶۸۱ق‌م‌) و آشوربانیپال‌ (۶۶۸-۶۲۷ق‌م‌) از آن‌ یاد شده‌، شهرت‌ داشته‌ است‌ (همو، ۱۹۳، حاشیۀ ۱؛ ایرانیكا). از این‌رو، این‌ شهر را یكی از ۴ شهر مهم‌ آشور (جودائیكا) و پایتخت‌ مذهبی‌ آنان‌ دانسته‌اند (فیی‌، I/ 40).
شهر اربیل‌ در ۵۴۷ ق‌ م‌، به‌ دست‌ كورش‌ هخامنشی‌ افتاد ( ایرانیكا) و در ۵۲۱ ق‌م‌، داریوش‌ اول‌ هخامنشی‌ رهبر شورشی‌ را كه‌ برضد او برپا شده‌ بود، در این‌ شهر به‌ دار آویخت‌ (گلزاری‌، ۱/ ۳۵۲-۳۵۳؛ داندامایف‌، 120-121). در واقع‌، بقا و شكوه‌ این‌ شهر از روزگار گذشته‌ به‌ محل‌ استقرار و موقع‌ طبیعی‌ آن‌ بستگی‌ داشته‌ است‌، تا جایی‌ كه‌ این‌ شهر با قرار گرفتن‌ بر سر راه‌ شبكۀ مهم‌ ارتباطی‌ كه‌ داریوش‌ اول‌ هخامنشی‌ ایجاد كرده‌ بود، به‌صورت‌ مركز ارتباط و حوزۀ تولیدی‌ مهم‌ منطقه‌ای‌ درآمده‌ (بریتانیكا؛ رو، 372)، و تا پیش‌ از ساسانیان‌ محفوظ مانده‌ بود («راهنما»، 234). مركزیت‌ این‌ شهر خود سبب‌ شده‌ بود تا همیشه‌ در معرض‌ لشكركشیها و جنگهای‌ گوناگون‌ قرار داشته‌ باشد (كاسین‌، I/ 139؛ دفتر، ۴۶۵). اربیل‌ از نظر تاریخی‌، چنانكه‌ گفته‌ شد، بیشتر به‌ این‌ سبب‌ شهرت‌ یافته‌ كه‌ صحنۀ نبرد یكی‌ از مهم‌ترین‌ جنگها میان‌ نیروهای‌ غرب‌ و شرق‌ بوده‌ است‌. باكینگهام‌ به‌ نقل‌ از پریدو [۱۴]می‌نویسد: این‌ جنگ‌ اگرچه‌ در گوگمل‌ روی‌ داد، اما از آنجا كه‌ این‌ نقطه‌ مكان‌ مهمی‌ به‌ شمار نمی‌آمد، این‌ نبرد به‌ جنگ‌ اربلا موسوم‌ شده‌ است‌، چرا كه‌ اربلا (اربیل‌) شهری‌ قابل‌ توجه‌ در نزدیكی‌ آن‌ بود (ص‌ 326، حاشیه‌). 
 

صفحه ۱ از۲ صفحه بعد