اخوان الصفا
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229483/اخوان-الصفا
چهارشنبه 6 فروردین 1404
چاپ شده
7
اِخْوانُ الصَّفا، نام مؤلفان نوشتههایی که به رسائل اخوان الصفا و خُلّان الوفا مشهور شده است.در تاریخ فرهنگ اسلامی، پدیدۀ اخوانالصفا پدیدهای یگانه است. مجموعۀ نوشتههایی با عنوان رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا، طی قرنها سرنوشتی ویژه، مبهم و پرسشانگیز داشته است. در طی صد و اندی سال گذشته، پژوهشگران در غرب و شرق کوشیدهاند که ابهامها را دربارۀ این نوشتهها از میان بردارند. در این میان، بارزترین ابهام مربوط به نویسندگان این نوشتههاست. نخستین پرسش این است که ایشان چه کسانی بودهاند و در چه زمانی این رسائل را که همۀ زمینههای دانشهای زمانشان را در بر دارد، تألیف کردهاند؟ پرسش دوم و مهمتر این است که قصد و هدف ایشان از تألیف رسائل چه بوده است؟ تاکنون به این دو پرسش، پاسخی یقینی و قطعی داده نشده است.نخست باید این نکته را یاداور شد که مؤلفان این نوشتهها ــ هر انگیزهای که بوده است و در این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد ــ نامهایشان را عمداً پنهان داشتهاند و آنچه تاکنون دربارۀ ایشان میدانیم، در منابع دیگر و در شکلهای گوناگون آمده است. در این میان، پیش از همه، این پرسش به میان میآید که چرا نویسندگانِ رسائل خود را «برادران صفا و دوستان وفا» نامیدهاند؟ در این نوشتهها، در چندینجا، پس از عبارت اخوانالصفا و خلان الوفا، اینگونه عبارات دیده میشود: اهل العدل و ابناء الحمد، ابناءالحمد و ارباب الحقائق و اصحاب المعانی (نک : رسائل...، 1/ 21، 36، 39، 43، 47، 361). از سوی دیگر، اخوان خودشان را کسانی میشمارند که «ذهنهایشان صافی شده است... و همانندی به خدا به اندازۀ توانایی انسان» برایشان دست داده است (4/ 417). اما روشنترین دلیل این نامگذاری در آنجا دیده میشود که گفتهاند: کسانی که به دانشهای برتر و هنرهای برجسته دست یابند و به مرتبهای برسند که در کار معیشت دنیایی، از دیگران بینیاز شوند، درست خواهد بود که ایشان را اخوانالصفا بنامیم؛ این نام به حقیقت و نه مجازاً سزاوار ایشان است. کسی به صفای نفس راه ندارد، مگر پس از آنکه به آرامش درون در دین و دنیا هر دو دست یابد و هرکس چنین نباشد، از اهل صفا نیست (4/ 411-412).اخوان در جای دیگری، پس از نقل گفتۀ منسوب به ارسطو دربارۀ دایرههای چهارگانۀ زیر اسمان، میگویند که حکیمان را دربارۀ این گفته اشارههای پنهانی و رازهای دقیقی است که کسی از آنها آگاهی ندارد و نمیتواند به آنها عمل کند، مگر اخوان صفایی که ذهنهایشان صافی شده است و به پالایش آنچه از این طبایع چهارگانه بدان نیازمندند، دست یافتهاند و برخی را با برخی در هم آمیختهاند و برای ایشان همانندی به خدا (تشبّه به الٰه)، به اندازۀ توانایی انسان حاصل شده است. و به سعادت بقای در دنیا از راه آرامش درون رسیدهاند (4/ 417). همچنین در رسائل اخوان، اشارات رمزآمیزی یافت میشود که مفهوم اخوانالصفا را از دایرۀ گروه معینی فراتر میبرد و به آن خصلت جهانی و تاریخی ـ انسانی میبخشد، چنانکه گویی اخوانالصفا از آغاز پیدایش انسان در جهان، گاه پنهان و گاه آشکار بودهاند و نیز در همۀ دورانها هستند. در جایی گفته میشود که «ما گروه اخوانالصفا، یاران وفادار و دوستان بزرگوار، در غار پدرمان آدم، دیرزمانی خفته بودیم و دگرگونیهای زمان و رویدادهای دوران بر ما میگذشت، تا پس از پراکندگی در سرزمینها، هنگام میعادمان در کشورصاحب قانون بزرگ [= ناموس اکبر، یعنی اسلام] فرا رسید و شهر روحانیمان را برافراشته در هوا دیدیم، یعنی همان شهری که پدرمان آدم و همسر او و نسل او، در پی فریب خوردن از دشمن ملعونشان، ابلیس، از آن بیرون رانده شدند» (4/ 18).باز در جای دیگری، اخوان با اشاره به آنچه پس از رحلت پیامبر(ص) ــ و پیش از آن ــ و بهویژه واقعۀ کربلا روی داد، میافزایند که «این سبب پنهان شدن برادران صفا و یاران وفا شد، تا هنگامی که خدا قیام نخستین، دومین و سومین ایشان را، در اوقاتی که شایستۀ قیام ایشان است، اجازه دهد، هنگامی که از غارشان بیرون آیند و از خوابشان بیدار شوند» (4/ 269). بنابراین، گفتۀ گلدسپهر (ص 22 به بعد، نیز 25-26) درست نمینماید که اخوان نام خود را از داستان «کبوتر طوقدار» در کلیله و دمنه گرفته باشند. بدینسان شاید درست باشد اگر بگوییم که اخوان این نامگذاری بر خود را از صوفیان گرفتهاند، زیرا در بسیاری جاها، منش، رفتار و کردار صوفیان راستین را میستایند و چنانکه خواهیم دشد، اخوان از برجستهترین «گنوستیکها» (عارفان) اسلامیند.توجهبرانگیز است که اخوان، کسانی را که منکر بقای روح و روز رستاخیزند، در برابر خود مینهند و میگویند که کتابهایشان را برای آنان ننوشتهاند، زیرا آنان از اخوان نیستند، بلکه «برادران تیرگی و تیرهبختی»، یاران شیطان و سپاهیان اویند ( الرسالة الجامعة، 331). دربارۀ نویسندگان رسائل از دیرباز گفتهها و نظرها گوناگون بوده، و هنوز این مسأله در پردۀ ابهام است و بهرغم پژوهشهای بسیاری که در صد و اندی سال گذشته در اینباره شده است، همچنان آشفتگی چشمگیری در میان پژوهشگران یافت میشود.در اینجا نخست به مهمترین کارها و پژوهشهایی که تاکنون دربارۀ رسائل از سوی پژوهشگران غربی انجام گرفته است، اشاره میشود: توجه به اخوانالصفا و پژوهش دربارۀ آنان و رسائلشان، از سدۀ 19م آغاز شد. در کنار برخی بررسیهای ناقص، به علت نداشتن دسترسی به مجموعۀ رسائل اخوان و منابع تاریخی دست اول دربارۀ آنان، گوستاو فلوگل خلورشناس آلمانی، برای نخستینبار در 1859م در مقالهای با عنوان «دربارۀ محتوا و مؤلف دائرةالمعارف عربی، رسائل اخوانالصفا و خلان الوفا» به پژوهشی همهسویه در این زمینه پرداخت که تا آن زمان کاملترین پژوهش بهشمار میرفت. وی پس از ذکر عنوانهای 51 رساله به بحث دربارۀ محتوای آنها و نیز خود اخوان و سازمان گروه ایشان میپردازد و به منابع فلسفۀ آنان اشاره میکند (ص 1-43). در 1898م کازانووا، خاورشناس فرانسوی، در مقالهای با عنوان «یادداشتی دربارۀ یک دستنوشتۀ فرقۀ حشّاشین» با اشاره به بخشهایی از رسالۀ جامعه کوشید که پیوند اخوانالصفا و اسماعیلیان را ثابت کند (ص 151-159). همو در 1915م، بار دیگر به اخوانالصفا پرداخت و در مقالهای با عنوان «یک تاریخ نجومی در رسائل اخوانالصفا» کوشید بر پایۀ محاسبۀ نجومی دربارۀ قران مشتری و زحل ــ که در یکی از رسائل اخوان به آن اشاره میشود ــ تاریخ تقریبی تألیف رسائل را تعیین کند و نیز بار دیگر انتساب اخوان را به اسماعیلیان و انتظار ظهور فاطمیان مصر را از سوی ایشان اثبات نماید (ص 5-17).در این میان کاری بنیادی و برجسته دربارۀ اخوان و رسائل ایشان از سوی خاورشناس نامدار آلمانی فریدریش دیتریسی انجام گرفت. وی طی بیست و اندی سال به گردآوری دستنوشتهها و نشر و ترجمۀ آلمانی رسائل اخوان پرداخت و نتیجۀ پژوهشهای خود را در مقدمههایی بر آنها گنجانید.در میان سالهای 1858-1872م دیتریسی مجموعهای را با عنوان «فلسفۀ عربها در سدۀ 10م از روی نوشتههای اخوانالصفا» در 16 جلد منتشر کرد. وی همچنین فصل بلندی از رسائل را با عنوان «مجادلۀ میان انسان و حیوان» به آلمانی ترجمه، و در 1879م متن عربی آن را نیز منتشر کرد. سپس دیتریسی گزیدههایی از رسائل را با عنوان «گزیدۀ رسائل اخوانالصفاء که برای نخستینبار از دستنوشتههای عربی منتشر شده است» در 1886م انتشار داد.در اینجا به برجستهترین پژوهشهایی که در قرن کنونی دربارۀ اخوان و رسائل ایشان انجام گرفته است، اشاره میشود: 1. مقالۀ حسین همدانی، «رسائل اخوانالصفا در ادبیات دعوت اسماعیلی طیّبی»؛ 2. مقالۀ اشنترن، «تألیف رسائل اخوانالصفا»؛ 3. مقالۀ عبداللطیف طیباوی، «اخوانالصفا و رسائل ایشان، یک بازنگری انتقادی از یک قرن و نیم پژوهش»؛ 4. مقالۀ اشترن، «اطلاع تازهای دربارۀ مؤلفان رسائل اخوانالصفا»؛ 5. مقالۀ عباس همدانی، «یک منبع فاطمی متقدم دربارۀ زمان و تألیف رسائل اخوان الصفا».
چنانکه اشاره شد، یکی از مسائل مهم دربارۀ رسائل، هویت نویسندگان آنهاست. آیا این نوشتهها محصول کار یک، یا چند تن بوده است؟ آیا اخوان از قرمطیان، یا اسماعیلیان بودهاند، یا دست کم با ایشان گونهای پیوند داشتهاند، یا گروهی از اندیشمندان و روشنفکرانی بودهاند که دلآزرده و بیزار از اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوران خلافت عباسیان در سدۀ 4ق، این هدف را داشتهاند که با تألیف رسائل و انتشار دادن دانشها و هنرهای آن زمان، در میان گروههای معینی در جامعۀ اسلامی دوران خود، زمینههای ذهنی را برای دگرگونی بنیادی در جهانبینی دینی، سیاسی و اجتماعی ایشان آماده کنند؟ اینها پرسشهایی است که تاکنون بسیاری از پژوهشگران را به خود مشغول داشته است. گزارشهای منابع تاریخی نیز در اینباره آمیخته به آشفتگی و ابهام است. در اینجا باید نخست بر این منابع مروری کرد:نخستین منبع تاریخی دربارۀ نویسندگان رسائل گزارشی است از ابوحیان توحیدی (د ح 414ق/ 1023م). وی در کتابش الامتاع والمؤانسه گزارش میدهد که در 373ق/ 983م در مجلسی در حضور ابن سعدان (د 375ق/ 985م) وزیر با کالیجار صمصامالدولۀبویه، ابن سعدان از وی دربارۀ زیدبن رفاعه و عقاید و اندیشههای او میپرسد، هرچند خود ابن سعدان با او پیش از آن آشنایی دیرین داشته است. ابوحیان در پاسخ وزیر، پس از ستایش از هوش و آگاهی گستردۀ زیدبن رفاعه از دانشهای گوناگون، میگوید که او زمانی دراز را در بصره گذرانده، و در آنجا با چند تن آشنا شده بوده است که دانشها و هنرهای گوناگون داشتهاند، مانند: ابوسلیمان محمدبن معشربستی (یا بیستی) مشهور به مقدسی، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی، ابواحمد مهرجانی، عوفی و دیگران، ابوحیان سپس آلوده شده، و تنها راه پالودن آن فلسفه است؛ بدین معنی که اگر فلسفۀ یونانی و شریعت عربی به هم آمیخته شود، کمال دست میدهد. ایشان با این هدف، 50 رساله در همۀ بخشهای فلسفه، از علمی و عملی آن، فراهم آوردند و آنها را رسائل اخوانالصفا و خلان الوفا عنوان دادند، اما نامهای خود را پنهان داشتند، و نوشتههایشان را در میان کتاب فروشان پراکندند. ابوحیان میگوید که خود وی برخی از آن رسائل را خوانده است و به رغم ستایشی که پیش از آن از نویسندگان آنها کرده بود، از محتوای کلی آنها اینگونه انتقاد میکند که «درستی در آنها به سبب چیرگی نادرستی بر آنها، غرق شده است». ابوحیان همچنین میگوید که وی برخی از آن رسائل را نزد استاد خود ابوسلیمان سجستانی برده، و او نیز پس از خواندن آنها، شدیداً از آنها انتقاد کرده، و کوشش نویسندگان آنها را بیثمر خوانده است (نک : 2/ 3-6).در کتاب صوان الحکمۀ ابوسلیمان سجستانی نیز به 51 رسالۀ اخوانالصفا اشاره میشود و ابوسلیمان مقدسی، نویسندۀ آنها معرفی میگردد و نیز گفتههایی از وی نقل میشود که متن آنها را در یکی از رسائل اخوان میتوان دید (نک : ص 361-364؛ قس: رسائل، 4/ 57-58).منبع دیگری که در آن از اخوان و رسائل ایشان سخن رفته است، تاریخالحکماء قفطی (د 646ق/ 1248م) است. وی نیز پس از اشاره به 51 مقالۀ ایشان ــ که 50 مقالۀ آن دربارۀ 50 گونه از حکمت، و مقالۀ پنجاه و یکم جامع همۀ آنها به اختصار است ــ میافزاید که چون نویسندگان آنها، نامهایشان را پنهان میداشتهاند، دربارۀ نویسندگان آنها اختلافنظر بوده، و به حدس و گمان دربارۀ ایشان نظر داده میشده است؛ گروهی رسائل را اثر یکی از ائمه از نسل علی بن ابیطالب(ع) میدانستهاند (ادعای اسماعیلیان)، اما دربارۀ آن امام و نام وی اختلاف دارند؛ گروهی دیگر آنها را نوشتۀ بعضی از معتزلیان دورۀ نخست میشمردهاند. قفطی میافزاید که خود وی نیز در اینباره دچار سرگشتگی بوده، تا به گزارش ابوحیان توحیدی برخورده است و سپس متن گزاش ابوحیان را نقل میکند (قفطی، 82-88). علی بن زید بیهقی (د 565ق/ 1170م) در تتمة صوان الحکمة از ابوسلیمان مقدسی، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی (زهرون ریحانی)، ابواحمد نهر جوری، عوفی و زیدبن رفاعه نام میبرد و میافزاید که «الفاظ» کتاب از مقدسی است (ص 35-36).در کنار منابع نامبرده شده، منابع دیگری نیز از اخوان و رسائل ایشان نام میبرند: شهرزوری در تاریخ الحکماء از محمد بن مشعر (معشر) بستی، مشهور به مقدسی، ابوالحسن علی بن زهرون (هارون) زنجانی، ابواحمد نهرجوری، عوفی و زیدبن رفاعه نام برده است. وی نیز «الفاظ» کتاب را از مقدسی میداند. جملۀ آخر وی دربارۀ رسائل همان است که در صوان الحکمه آمده است، تنها افزودهای که دارد، دربارۀ عوفی است که وی را ابوالحسن علی بن اساس عوفی و یکی از اخوانالصفا مینامد و گفتههایی از وی نقل میکند (ص 303). در اینجا شایستۀ اشاره است که ابنندیم در الفهرست از کسی به نام «عوقی» نام میبرد و میگوید که وی «از اهل بصره و در زمان ماست»، اما جای نام کاملش و کتابهایش را خالی میگذارد (ص 265)؛ آیا احتمال ندارد که «عوقی» محرف همان «عوفی» باشد (که فلوگل در توضیحات خود بر الفهرست در ص 121 نیز آورده است)؟ آنچه این احتمال را تقویت میکند، این است که ابنندیم وی را اهل بصره و معاصر خود میشمارد (یعنی وی در 377ق که تاریخ تألیف الفهرست است، زنده بوده است)، و ابوحیان در 373ق، در میان مؤلفان رسائل ــ در بصره ــ از عوفی نام میبرد.ابن عبری (د 685ق/ 1286م) در تاریخ مختصر الدول (ص 177) به نقل از ابوحیان، به اخوان و رسائل ایشان اشاره میکند، اما بر آنچه ابوحیان و سپس قفطی آوردهاند، چیزی نمیافزاید. از سوی دیگر، مقری (د 1041ق/ 1631م) در نفح الطیب، گزارش میدهد (4/ 350) که ریاضیدان اندلسی ابوالحکم عمربن عبدالرحمان کرمانی (د 462ق/ 1070م) به شهر حرّان، مرکز صابئان رفته، و از آنجا نسخههایی از رسائل اخوان را به اسپانیا آورده بوده است؛ اما گایانگوس، مترجم نفح الطیب به انگلیسی، میگوید که مسلمة بن احمد مجریطی (د 395ق/ 1005م) کسی است که رسائل را به اسپانیا آورده بوده است (I/ 427-429). وی استنباط خود را برپایۀ گزارش حاجی خلیفه در کشفالظنون مینهد که رسائل را نوشتۀ مجریطی دانسته است (نک : 1/ 902).در اینجا باید اشاره شود که ارزیابی این گزارشها، در میان پژوهشگران پرسشهایی را برانگیخته است. وداد قاضی دربارۀ صوان الحکمه و مؤلف مفروض آن، ابوسلیمان سجستانی و نیز ابوحیان توحیدی، پرسشهایی را مطرح کرده، و در اصالت آن تردید کرده است (نک : ص 87-119). عباس همدانی در مقالۀ پژوهشگرانه و انتقادی خود با عنوان «ابوحیان توحیدی و اخوانالصفا»، گزارش و اظهارنظر ابوحیان را «پر از گودال دام» میخواند (ص 352). همین پژوهشگر در مقالهای دیگر پس از اشاره به مقالۀ پیشین خود، میگوید که «داستان ابوحیان درست نیست و هدف آن بیشتر ثابت کردن زندقۀ زیدبن رفاعه است، تا بیان نامهای درست مؤلفان رسائل» («یک منبع...»، 69). اما اخیراً نویسندهای دیگر تا بدانجا پیش رفته است که میگوید: شکی نیست که ابوحیان در عین حال از داعیان جماعت اخوانالصفا بوده است و به نظر دیتریسی استناد میکند که دربارۀ گزارش قفطی گفته است که ابوحیان آشکارا هوادار فیلسوفان بوده، جز اینکه نمیتوانسته است به وابستگی به ایشان تصریح کند و لازم میدیده است که برای جبران ستایش از اخوانالصفا، نکوهشی همراه کند تا به دست اهل سنت نیفتد (عوا، 381)؛ در حالی که اشترن، در دو مقالهای که از آنها نام رده شد، گزارش ابوحیان را بهطورکلی میپذیرد.
گذشته از اینها، در منبع مهم دیگری، نامهای کسانی آمده است که در گزارش ابوحیان نویسندگان رسائل خوانده شدهاند. قاضی عبدالجبار همدانی (د 415ق/ 1024م) در کتاب مهم خود تثبیت دلائل النبوه بیشتر آن نامها را میآورد، بیآنکه به تألیف رسائل از سوی آنان اشاره کند. وی دربارۀ ابوالحسن علی بن هارون زنجانی که وی را منسوب به قرمطیان، یا اسماعیلیان میکند، میگوید: «ما به این قاضی زنجانی اشاره کردیم، زیرا در میان ایشان بزرگ است و از پیروان وی زیدبن رفاعۀ کاتب، ابواحمد نهر جوری، عوقی و ابومحمدبن ابی بغل کاتب منجمند؛ ایشان همه در بصره، و دیگران در جاهای دیگر غیر از بصره زندهاند» (2/ 611). چنانکه دیده میشود، قاضی عبدالجبار نام ابوسلیمان مقدسی را در این میان نمیآورد، در حالی که وی در آن زمان مشهور بوده است و ابوحیان در نوشتههایش بارها از او نام میبرد. وی در جای دیگری از کتابش، دربارۀ قاضی زنجانی میگوید: «یاران قاضی زنجانی، خود را در پردۀ تشیع پنهان میکنند و دشمن پیامبرند» (2/ 355)؛ اما دربارۀ ابومحمدبن ابیالبغل که تا آن زمان شناخته شده نبود (دربارۀ بنی ابیالبغل که از شیعیان بودهاند، نک : اخبار القرامطه، 179-180)، در بخش یکم همان کتاب قاضی عبدالجبار، آگاهی بیشتری یافت میشود. وی مینویسد: قومی از کاتبان و کارگزاران سلطان، معروف به بنی ابیالبغل، ادعا میکنند که از مسلمانان و از شیعیانند، درحالیکه به قرمطیان گرایش دارند و به صنعت ستارهشناسی میپردازند و بازماندگانشان در بصرهاند. از ایشان ابومحمد بن ابیالبغل است و خلق و صنعتش این است و تا این زمان که 385ق باشد، زنده است (1/ 42). این آگاهی که تاکنون پژوهشگران آن را نیافته بودند، بسیار مهم است، زیرا نشان میدهد که بیشتر کسانی که مؤلفان رسائل معرفی شدهاند، در 385ق هنوز زنده بودهاند و این امر، چنانکه بعداً خواهد آمد، به حدود تاریخی تألیف رسائل پرتوی تازه میافکند.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید