پرچم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229394/پرچم
سه شنبه 12 فروردین 1404
چاپ شده
13
پَرْچَم، قطعهای پارچۀ منقوش به نشانی خاص كه معمولاً به میلهای آویخته میشود و به عنوان نماد یك قوم، كشور، آرمان و یا سازمان معینی به كار میرود. در گذشته گاه از پوست به جای پارچه استفاده میشده است. واژۀ پرچم در سدههای 5-6ق / 11-12م از زبان تركی وارد فارسی شده، و از سدۀ 12ق / 18م به معنای امروزیِ آن متداول گردیده است (پورداود، «پرچم»، 23، هرمزد نامه، 287- 288). كلماتی چون بیرق، درفش، علم، رایت، لوا، سنجق و علامت و بند نیز در زبان فارسی و عربی و تركی به همین معنا به كار رفته است. امروزه از پرچم به عنوان مهمترین نمادِ هویت ملی كشورها به طور گسترده توسط دولتها، سازمانها، گروههای مختلف كشوری و لشكری، و در مراسم و تشریفات دولتی و بینالمللی استفاده میشود (پرچم»). افزون بر این، سازمانهای فراملیتی، مانند سازمان كنفرانس اسلامی، سازمان ملل متحد، اتحادیۀ اروپا نیز از پرچم ویژۀ خود استفاده میكنند (همان؛ «پرچمهای اسلامی»؛ «دائرةالمعارف...»، ذیل پرچم).
ابن خلدون تاریخ استفاده از پرچم را به آغاز خلقت انسان میرساند (1 / 258)؛ در حالی كه گفتهاند: این تاریخ تا حدود 5 هزار سال پیش قابل پیگیری است (خیراندیش، 257-258؛ قس: «پرچم»). در برخی از متون تاریخیِ اسلام، پیامبر اكرم(ص) «حاملِ لِوا در روز رستاخیز» نامیده شده (مقری، 7 / 423؛ ابن كثیر، 1 / 5)، و امیرالمؤمنین علی (ع) خود را اهل اللواء نامیده است كه بر اهمیت و احترام پرچم در میان مسلمانان دلالت دارد (ابن عدیم، 5 / 2200). پیش از ظهور اسلام، قبیلۀ قریش دو پرچم داشت: یكی رایتی موسوم به عقاب كه شاید تقلیدی از رومیان بود (زیدان، 1 / 180) و دیگری پرچمی كه آن را «لواء» مینامیدند و مخصوص جنگها بود («پرچمهای اسلامی»). دربارۀ رنگ لوا یا حتى شكل آن آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما گفته شده كه عقاب به رنگ سیاه بوده است (همان). پرچمداری در میان قریش از منصبهای مهم بود و متولیان حفظ و حمل پرچم به این منصب افتخار میكردند. عقاب یا رایت كه پرچم قبیله به شمار میرفت، در اختیار بنیامیه بود؛ اما لوا را خاندان بنی عبدالدار حمل میكردند و به این سبب خود را صاحب اللواء مینامیدند (طبری، 2 / 64؛ ابن جوزی، 2 / 216؛ ابن كثیر، 3 / 65، 142؛ زیدان، همانجا؛ محب الدین، 2 / 53). پس از ظهور اسلام نیز این افتخار برای بنیعبدالدار باقی ماند (طبری، همانجا؛ سیوطی، تاریخ...، 1 / 167؛ ابن كثیر، 4 / 20). در آغاز اسلام پیامبر اكرم (ص) پرچمی سیاه رنگ موسوم به عقاب برگزید. این پرچم كه هیچ نقش یا علامتی نداشت، احتمالاً همان است كه گفتهاند: از چادر عایشه ساخته شده بود (زیدان، همانجا؛ «پرچمهای اسلامی»؛ قس: ابن كثیر، 4 / 293). افزون بر این، گفتهاند: پیامبر(ص) رایتهای متعدد به رنگهای گوناگون داشت كه مشهورترین آنها رایت سفید بود (همو، 3 / 260؛ بختور تاش، 100؛ «پرچمهای اسلامی»). گفتهاند: بر لوای پیامبر(ص) كه در جنگها حمل میشد - و شاید بر عقاب نیز - كلمۀ توحید نقش شده بود (واقدی، 2 / 42). به گزارش مورخان، در جنگ بدر «لوای» پیامبر (ص) بزرگترین لوای مهاجران بود؛ از این گفته برمیآید كه در جنگها هر یك از گروههای مهاجر و انصار لوایی مخصوص به خود نیزداشتهاند (ابنجوزی، 3 / 194). در جنگهای مسلمانان برافراشته نگهداشتن و حفظ لوا اهمیت بسیار داشت. معمولاً برای هر جنگ لوایی مخصوص بسته، و به دست كسی سپرده میشد كه فرماندهی بر عهدۀ او بود، یا از دیگران دلاوری بیشتری داشت و یا از فضیلت و برتری ویژهای برخوردار بود. مثلاً در جنگ یمامه لواء در دست سالم بن عبید بن ربیعه بود كه از صحابۀ نخستین و از اصحاب اهل صفه به شمار میرفت (ابونعیم، 1 / 370؛ سخاوی، 1 / 376). اما در اغلب جنگها، مانند جنگ خیبر، لوا به حضرت علی بن ابیطالب (ع) داده میشد (طبری، 2 / 136؛ سیوطی، همانجا؛ ابن عماد، 1 / 50). كسی كه لوا به وی سپرده میشد، میبایست تا واپسین لحظۀ حیات خویش آن را برافراشته نگهدارد. در جنگ یمامه سالم بن عبید با آنكه هر دو دستش قطع شد، نگذاشت لواء بر زمین بیفتد (ابونعیم، سخاوی، همانجاها؛ ابن جوزی، 4 / 91). چون شخصی كه لوا را در دست داشت، كشته میشد، بیدرنگ آن را به دیگری میسپردند. در جنگ احد ابتدا لوا در دست مصعب بن عمیر بود و پس از قتل او، پیامبر(ص) لوا را به علی(ع) سپرد (مقدسی، 4 / 201-202؛ ابنكثیر، 3 / 324، 4 / 15، 20). مورخان مسلمان گزارشهای افتخارآمیزی از این گونه رویدادها ارائه كردهاند. در جنگ مؤته زید بن حارثه، جعفر بن ابیطالب و عبدالله بن رواحه یكی پس از دیگری كشته شدند، اما نگذاشتند لوا بر زمین بیفتد تا آنكه خالد بن ولید آن را به دست گرفت (طبری، 2 / 151؛ ابنكثیر، 4 / 244-247؛ ابوعبید، 4 / 1172؛ ابنجوزی، 3 / 194، 4 / 314). برافراشته بودنِ لوا به منزلۀ اصرار و همت بر پیروزی و برتری بر دشمن بود. یكی از توصیههای علی(ع) در گرماگرم جنگ صفین این بود كه پرچم خویش را همواره برافراشته نگهدارید و آن را به دلاوران خویش بسپارید (ابن خلدون، 1 / 275).
در فرهنگ اسلامی در دست گرفتن لوا معنای كنایی پیشوایی و برتری را میرساند (نک : مقری، 2 / 1156، 5 / 465، 6 / 138)، چنان كه به عنوان مثال امرؤالقیس را «حامل لوا در شعر» نامیدهاند (سیوطی، المزهر، 2 / 409). همچنین در دست داشتن لوا به معنای دلاوری و به پیشباز خطر رفتن بود (ابن خلدون، 1 / 198؛ ابن عماد، 1 / 90). در حوادث مهم در دست داشتن پرچم تأیید و جلب اعتماد دیگران را به دنبال داشت (نک : ابن اثیر، چ قاضی، 5 / 6) و نوعی اقتدار به حامل آن میبخشید (همان چ، 4 / 254). فضل بن سهل «ذوالریاستین»، «صاحب الریاسة الحرب و القلم» و «حامل اللواء» خوانده میشد (همان چ، 5 / 383). معمولاً عقدلوا برای كسی كه لوا را برای او میبستند، افتخاری بزرگ به شمار میرفت. در فتح انطاكیه ابوعبیده همان لوایی را در دست داشت كه ابوبكر برای وی بسته بود (واقدی، 1 / 309). عقد لوا به منزلۀ صدور منشور حكمرانی نیز بود (بلاذری، 1 / 252؛ ابن خلدون، 1 / 259) و درخواست لوا از خلیفه توسط حكومتهای تازه تأسیس ــ مانند صفاریان (ابن اثیر، 6 / 371) و مسعود غزنوی پس از پیروزی بر برادرش محمد (بیهقی، 1 / 15) ــ برای تثبیت و تأیید استیلای آنها صورت میگرفت. رسم عقدلوا كه با پرچم كوچك سیاه رنگی اجرا میشد، به عنوان یكی از تشریفات دستگاه خلافت عباسی معمول بود. هر گاه یكی از كارگزاران شایستۀ تقدیر شناخته میشد، و یا هنگامی كه فرماندهان و گماردگان خلیفه بر دشمنی پیروزی مییافتند، علاوه بر خلعت و پاداش، ارسال لوا هم ضرورت داشت. وقتی كه طاهر ذوالیمینین خبر پیروزی بر امین را برای مأمون فرستاد، مأمون به پاس این پیروزی برای عقد لوای او وقت خاص تعیین كرد (ابن عماد، 1 / 4). پیروزی عضدالدوله بر عزالدوله در زمان خلافت طائع سبب شد كه خلیفه دو لوای مخصوص برای وی ببندد: یكی به رسم لوای عمّال، یعنی لوای «نقره كاری»؛ و دیگری مانند لوای ولیعهدان، یعنی مذهّب (طلاكاری) (سیوطی، تاریخ، 1 / 407؛ ابن عماد، 2 / 58). به استثنای دورۀ كوتاهی در زمان خلافت مأمون ــ كه وی به سبب نزدیك شدن به شیعیان رنگ سبز را برای پرچم خود برگزید (ابن خلدون، همانجا؛ «پرچمهای اسلامی») ــ رنگ پرچم خلفای عباسی از پیش از پیروزی نهضت ضد اموی سیاه بود. این رنگ نماد خلافت عباسی شمرده میشد و دیگر حكمرانان از آن استفاده نمیكردند (قزوینی، 608). به گفتۀ ابن خلدون، عباسیان رنگ سیاه را به نشانۀ غمگساری برای كشتگان خویش برگزیده بودند (همانجا)؛ اما آنان خود گزینشِ این رنگ را به سبب انتساب به «اهل بیت» میدانستهاند (سیوطی، همان، 1 / 18؛ قلقشندی، 2 / 237؛ «پرچمهای اسلامی»)؛ پرچم امویان نیز سپید (همان)، یا سرخ (زیدان، 1 / 181؛ قس: مقری، 3 / 310، 6 / 238: رنگ پرچم امویان اندلس)، و یا به گفتۀ برخی سبز بود (زرین كوب، دو قرن...، 139؛ قلقشندی، 2 / 235-236). چون ابومسلم خراسانی دعوت عباسی را آشكار ساخت، ابراهیم امام دو لوای سیاه برای وی فرستاد كه یكی از آنها موسوم به ظل (سایه)، و دیگری موسوم به سحاب (ابر) بود (ابن اثیر، چ قاضی، 5 / 28؛ نیز نک : ه د، ابومسلم). از این پس، «رایات سود» (بیرقهای سیاه) به نماد ویژۀ عباسیان تبدیل شد. به روزگار ضعف خلافت عباسی، مخالفان و معارضان خلیفه علم سپید را نشانۀ مخالفت خویش با عباسیان قرار دادند و اگر چه پرچم شیعیان سبز، و بیرق خرم دینان سرخ بود («پرچمهای اسلامی»؛ خیراندیش، 258؛ زكی، 28؛ نظام الملك، 1 / 285؛ زرین كوب، همان، 233، 249؛ داور)، اما اغلب مخالفان دستگاه خلافت ازجمله طالبیان به مبیضه (سفید بیرقها) شهرت یافتند (ابن خلدون، زیدان، همانجاها؛ قزوینی، 607). از گزارش یعقوبی برمیآید كه طولونیان نخستین كسانی بودند كه در مصر پرچمهایی با رنگهای متنوع و متفاوت برافراشتند (ص 131؛ قس: زكی، همانجا). پس از آن، فاطمیان با گزینش رنگ سبز برای پرچم خویش و استفادۀ گسترده از بیرقهای گوناگون در مراسم و جنگها بر اهمیت و رواج آن افزودند. هنگام عبورِ خلیفۀ فاطمی دو پرچم در دو طرف وی حمل میشد و افزون بر آن شمار بسیاری از طبلها و پرچمهای رنگارنگ در موكب خلیفه یا در سپاه وجود داشت. فاطمیان دیوان خاصی با عنوان دارالبنود داشتند كه وظیفۀ نگهداری و رعایت آداب مربوط به پرچم را برعهده داشت (زكی، 36-37). وقتی عزیز پنجمین خلیفۀ فاطمی عزم شام كرد، 500 پرچم در سپاه وی بود (ابن خلدون، 1 / 259؛ زیدان، همانجا). پس از آن، ایوبیان برای نخستین بار رنگ زرد را برای پرچم خویش برگزیدند (مقدسی، 3 / 322، 404). آنان نیز بر شمار بیرقها افزودند و برای حمل و نصب پرچم و تشریفات مربوط به آن قواعد تازهای تنظیم كردند (زكی، 29). در میان اتابكان زنگی، عمادالدین نخستین كسی بود كه هنگام عبورش سنجق بر سر او میگرفتند (ابن كثیر، 12 / 227). در مغرب سرزمینهای اسلامی امویان اندلس تا مدتها رنگ سفید («پرچمهای اسلامی») و یا سرخ (زیدان، همانجا؛ قس: زكی 29-30) را حفظ كردند، اما گویا به تدریج رنگ خاص پرچم حكومتها جای خود را به شمار فراوانی از بیرقهای رنگارنگ داد و طبل و عَلَمِ بسیار نشانی از شكوه موكب سلطانی گردید. در دولت بنیمرین یك پرچم سفید بزرگ به عنوان شعار خاص سلطان حمل میشد، اما افزون بر آن، شمار زیادی بیرقهای رنگارنگ در موكب وی وجود داشت (سلاوی، 1 / 11، 2 / 165). آنان نیز محلی به نام «باب البنود» داشتند (همو، 1 / 258). در حكومت مرابطون نه تنها در موكب سلطان پرچمهای رنگارنگ متعددِ ساخته شده از حریرهای خالص و زربفت وجود داشت، بلكه كارگزاران بزرگ آنها نیز موكب با شكوهی از طبل و عَلَمهای رنگارنگ داشتند. به این مجموعۀ طبلها و بیرقها «ساقه» میگفتند. تنها تفاوت بین ساقۀ سلطان و كارگزاران تفاوت شمار پرچمها بود (ابن خلدون، همانجا). در حكومت موحدون تنها موكب پادشاه ساقه داشت و كارگزاران برجسته فقط پرچمهای كوچكی از جنس كتان داشتند (همو، 1 / 259- 260). هدف از حمل طبلها و پرچمهای بسیار بیم افكندن در دل دشمنان یا مخالفان بود، چنان كه گاه به گفتۀ مقری تلمسانی، بیشهای از پرچمها پدید میآمد (1 / 242). سلطان ابوالحسن پادشاه زناته ساقهای داشت كه 100 طبل و 100 علم در آن بود (ابن خلدون، همانجا). در شرق سرزمینهای اسلامی، فرمانروایان دولتهای ترك از پرچمهای بزرگ با منگولهای بزرگ از موی كه به آن شالش یا چتر میگفتند، استفاده میكردند. این پرچمها فقط مخصوص پادشاه بود. اما شمار بسیاری از بیرقهای كوچكتر در موكب پادشاه و یا در لشكر وی وجود داشت كه به آنها سنجق میگفتند. امیران و فرماندهان لشكر میتوانستند شماری دلخواه طبل و سنجق داشته باشند (همو، 1 / 260). در حكومت ایوبیان و شاید در دورۀ ممالیك نیز به پرچمِ مخصوصِ سلطان «عصابه» میگفتند و معمولاً نام و لقبهای خلیفه یا سلطان بر روی آن نوشته میشد (زكی، 29؛ قس: پروین گنابادی، 1 / 496، نیز 497، حاشیه). با آنكه در بیشتر سرزمینهای قلمرو خلافت اسلامی، پرچم حكومتها از نقش و نماد خاصی، جز نام خلیفه یا آیات قرآنی نداشت «هلال...»؛ «پرچمهای اسلامی»؛ برق، 71)، بر پرچم تركان آسیای صغیر (عثمانی) از آغاز نقش هلال و سپس ستاره دیده میشد؛ چه، این نماد ــ پیش از آنكه قبایل ترك آسیای مركزی را ترك كنند ــ در شمار توتمهای اصلی آنان بود («هلال»؛ «پرچمهای اسلامی»؛ خیراندیش، 99). افزون بر این، نقش هلال بر پرچم بیزانس با پارهای از وقایع تاریخی و افسانهای بسیار كهن آمیخته است («پرچمهای اسلامی»؛ زكی، 33). چون تركان آناتولی قدرت یافتند و امپراتوری عثمانی گسترده شد، دگرگونیهایی در رنگ پرچم پدید آمد و پرچم ملی از پرچم دینی جدا شد، اما باز هم هلال ماه و ستاره بر پرچمهای ملی و دینی آنها باقی ماند («تركیه»؛ «پرچمهای اسلامی»؛ قس: زكی، همانجا). پایداری این نماد در خلال سدههای متوالی بر پرچم این امپراتوری كه بر بخشهای بزرگی از جهان اسلام و اروپا سیطره داشت، سبب شد تا به تدریج هلال ماه و ستاره در اذهان بسیاری از مردم جهان و حتى مسلمانان به نماد اسلام مبدل گردد (نک : دنبالۀ مقاله). پرچم در ایران: هم زمان با پیدایش سلسلههای پادشاهی ایرانی و یا شاید اندكی پیش از آن استفاده از پرچم در نبردهای ایرانیان رایج بود (شهمردان، 269؛ بختورتاش، 9-11؛ بهار، 1 / 11). در سپاه كورش برای حفظ نظم و شناسایی دستههای نظامی از درفشهای رنگارنگ استفاده میشد (گزنفن، 223). گفتهاند: پرچم ویژۀ كورش رنگ سپید داشت و تصویر عقابی زرین و گشوده بال در میانۀ آن بود («ایران، پرچمها»). پرچم در نزد ایرانیان افزون بر جنبههای نظامی و سیاسی، با برخی باورهای اسطورهای و دینی هم آمیخته بود. معمولاً بر درفشهای ایرانی تصویر عقاب یا جانورانی كشیده میشد كه نماد قدرت بودند (شهمردان، 270؛ بختورتاش، 38- 48؛ جكسن، 57). گزارشهای بسیاری دربارۀ پرچمهای رنگارنگ ایرانیان در دست است (زنجانی، 467؛ صفا، 233؛ بختورتاش، 35-47؛ شهمردان، 271). افسانهها و گزارشهای تاریخی نشان میدهد كه پرچم ایرانیان از عهد باستان تا پایان دورۀ ساسانی درفش كاویانی نام داشته است (ابن اثیر، 1 / 74-75؛ داور). بنا به روایت فردوسی، این درفش با قیام كاوۀ آهنگر و آغاز پادشاهی فریدون پدید آمد (1 / 45). از این افسانه همواره تفسیرهای گوناگونی شده است، اما برخی نیز آن را بیان وجهی برای نام درفش كاویانی میدانند كه درفش شاهنشاهی ایران بود (كریستنسن، كارنامه ... ، 23-24، كیانیان، 67). درفش كاویانی را همۀ پادشاهان ایران گرامی میداشتند (ثعالبی، 38-39؛ طبری، 1 / 123، 300) و به باور ایرانیان این درفشِ فرخنده مایۀ پیروزی در جنگها به شمار میرفت (گردیزی، 4؛ ابنخلدون، 1 / 502). اشارۀ كنایه آمیز ناصر خسرو به «خجسته علم كاویان» ( دیوان، 14) و نیز خاقانی (نک : شمیسا، 403) این باو را نشان میدهد. به سبب همین ویژگیها، پادشاهان ایرانی گوهرهایی گرانبها بر آن آویخته بودند (گردیزی، همانجا؛ شهمردان، 267؛ بیرونی، 222). گفتهاند: هنگامی كه این درفش در نبرد قادسیه به دست مسلمانان افتاد، 000‘200‘1 دینار بها داشت (كریستن سن، ایران ... ، 528؛ مان، 3؛ داور). اشارات مكرری به درفش كاویانی و باورهای مربوط به آن در شعر فارسی دیده میشود (برای نمونه، نک : شمیسا، همانجا؛ نظیری، 405). پس از سقوط امپراتوری ساسانی، ایرانیان تا مدتها پرچم خاصی نداشتند (بختورتاش، 85- 88؛ داور؛ 2؛ برق، 71). پس از پیدایش حكومتهای محلی، به تدریج پرچمهایی متفاوت با پرچم خلفای عباسی پدیدار شد (همانجا). دربارۀ اینكه آیا سامانیان پرچم ویژهای داشتهاند یا نه، اطلاعی در دست نیست؛ اما در تاریخ سیستان به بروز اختلاف در موسم حج بر سر نصب پرچم عمر و بن لیث و محمد بن طولون حاكم مصر اشاره شده است؛ چه، در آن زمان مرسوم بود كه در موسم حج پرچم عمروبن لیث در جانب راست منبر نهاده شود؛ در این باب «سخن با مصریان دراز شد و حرب او فتاد، مردمان حكم نصرت خلیفت عمرو را كردند و علم عمرو بر یمین چنان كه رسم رفته بداشتهاند» (ص 238- 239). نخستین بار به فرمان سلطان محمود غزنوی عكس ماه بر روی پرچم سیاهی كه نماد تابعیت وی از خلافت بغداد بود، زر دوزی شد («تاریخچه...»؛ داور). پس از آن، اگر چه پرچم سیاه همچنان به عنوان نماد خلافت عباسی در مراسم و جنگها دیده میشد (بیهقی، 2 / 414، 3 / 905، 972)؛ اما بیهقی بارها از علامت شیر سخن گفته است (2 / 420، 3 / 954). گفتهاند: نخستین بار مسعود غزنوی تصویر شیر را بر پرچم خویش نقش كرد («تاریخچه»؛ داور؛ نیز نک : لغت نامه...، ذیل علامت). از آن پس، استفاده از پرچم در مراسم و در نبردها به شیوۀ دیرینۀ ایرانیان، رواج كامل یافت. در جنگها هر دسته یا فوج از سربازان پرچم یا علامت مخصوص داشتند كه با آن شناسایی میشدند. این عبارت قابوسنامه:«و به یكبار لشكر پیش مبر، علامت علامت، فوج فوج همی فرست» (عنصرالمعالی، 275) نشان میدهد كه هر علامت ویژۀ فوجی از سربازان بوده است. افزون بر این، از چند بیت شعرِ فرخی سیستانی میتوان دریافت كه سلطان محمود نیز رایتی داشته كه عكس مرغی همای مانند بر آن نقش گردیده بوده است (یوسفی، 422). از همانجا برمیآید كه علامت یا پرچم را چون چتر بر سر سلاطین میگرفتند (همو، 423؛ بیهقی، 3 / 972) و در هنگام پراكنده شدن سپاه پرچمها یا علامتها را از پایۀ آنها باز میكردند (همو، 3 / 956؛ خطیب رهبر، 3 / 1063).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید