پان تورانیسم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229368/پان-تورانیسم
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
پانْ تورانیسْم، شباهت صوری میان دو نام «تور» و «تورك» (ترك) پندارها و گمراهیهایی را سبب شدهاست. همین تصورات در سدههای 13 و 14ق / 19 و 20م تحریفها و دشواریهایی را پدید آورد؛ به ویژه آنكه در برخی از مآخذ محدودههایی خیالی با نامهای توران و تركستان در آسیای مركزی پدید آمد كه از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به اثبات نرسیدهاند. از سدۀ 6م كه تركان به آسیای مركزی راه یافتند، شباهت نامهای «تور» و «تورك» سبب شد كه برخی نام توران و تركان را یكی بدانند؛ حال آنكه رابطهای میان این دو نام وجود ندارد (بارتولد، II(1) / 661). بعدها صورتی جغرافیایی را برای سرزمین توران مشخص كردند كه جز تصور و پندار نبوده است. در این مشخصۀ جغرافیایی دشتهای آسیای مركزی و جنوب قزاقستان را كه شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزل قوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به كوپت داغ، در غرب به دریای كاسپی (خزر)، در شمال شرق به قزاقستان، در جنوب شرق به كوههای تیان شان و پامیر، دشت چوی، محدودۀ كوهستانی رود ایلی و دشتهای اطراف دریاچۀ بالخاش منتهی میشده است (BSE3, XXVI / 320). نام تركستان نیز همین حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی از اراضی آسیای مركزی نهاده شد. این اراضی بخش بزرگی از سرزمینهای تابع امپراتوری روسیه (تركستان روس)، جنوب قزاقستان، سین كیانگ (اویغور = تركستان چین) و شمال افغانستان را شامل میشده است. در 1284ق / 1867م آن بخش از اراضی آسیای مركزی كه تابع روسیه بود، به صورت استانی تابع فرمانداری كل درآمد. از 1303ق / 1886م اراضی مذكور رسماً تركستان نام گرفت. پس از انقلاب روسیه، در 1918م نواحی غربی سرزمین مذكور، جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار تركستان نامیده شد. پس از سالهای 1303-1304ش / 1924-1925م نام تركستان از میان رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد كه شامل بخشهای آسیای مركزی تابع اتحاد شوروی سابق بود (همان، XXVI / 338). واژۀ «تور» به معنای دلیر و پهلوان است (یوستی، 329). تور در زبان سنسكریت نیز به همین معناست. این واژه كه به صورت صفت در اوستا آمده، با همین معانی به قوم تورانی (توئیریه) اطلاق شده است (پورداود، 1 / 53). بعدها از این نام دیوانه و وحشی اراده كردهاند، چنان كه در زبانهای كردی و گیلكی به همین معنا و مترادف واژۀ دیوانه آمده است (همو، 1 / 53-54). در فرهنگ گیلكی این واژه با ملایمت بیشتری معنا شده، و به صورت «كم خرد و شیرین عقل» آمده است (نوزاد، 122). پسوند (ان) همراه با نام تور به دو معنا آمده است كه در یكی نام سرزمین را با نام قوم مربوط میسازد، چون توران، ایران، گیلان (گِلان)، و دیگری نشانۀ تعلق به قوم است، چون توران به معنای تورها، كردان = كردها، تركان = تركها، گیلكان = گیلكها و جز آنها (رضا، اران ... ، 553). در نوشتههای اسطورهای و دینی ایرانی، فریدون كه شاه آریاییان بود، سرزمین خویش را میان 3 فرزند خود سَلم، تور و ایرج بخش كرد (بندهش،150؛ پورداود، 1 / 57). نام سلم در نوشتههای باستان به صورت «سئیریم» و «سرم» آمده است (همانجا؛ یشتها، 2 / 108). هر یك از بخشهای مُلك فریدون به نام فرمانروایانشان، سرمان، توران و ایران نام گرفتهاند. نام سرمان در تاریخ به صورت «سرمت» و در لاتینی «سرمتای» آمده است. طبری نام تور را به صورت «طوج» آورده است (1 / 214). در اوستا و دیگر نوشتههای كهن، افراسیاب پسر پَشَنگ و نوادۀ تور فرزند فریدون بوده است. گذشته از نام افراسیاب كه به صورت فرنگرسین و در پهلوی فراسیاك و فراسیا آمده است، از دو برادر او با نامهای اغرئرث و كرسوزد (اغریرث و گرسیوز) یاد شده است كه از نامهای ایرانی هستند. گذشته از آن به نامهای تورانی دیگری چون ارجاسپ (ارجت اسپ)، گوپتشا، پشنگ، ویسه (وئسك)، پیران (فریان)، هومان، سان، پیلسم، فرنگیس، وراز (گراز) و جز آنها بر میخوریم كه همه از نامهای ایرانی هستند ( یشتها، 1 / 218-219). نام سرزمینهایی كه پیكار میان ایران و توران در آن روی داد، چون خشتروسوك بالای كنگ دژ (كنك دیز)، فراخ كرت و جز آنها نیز ایرانی هستند (همان، 1 / 219-220). چنین به نظر میرسد كه كنك دیز كه بعضی آن را ناحیهای از خاك توران دانستهاند، در نظر ایرانیان ورجاوند بود. وجود این نام و دیگر نامهایی از این گونه در میان سكاییان مفهوم و روشن بوده است (رضا، ایران...، 62). در نوشتههای كهن فریان تورانی به عنوان نام شخص و دودمان او آمده است (پورداود، 1 / 67). برخی از خاورشناسان نام پیران ویسه، سپاه بد افراسیاب را فریان دانستهاند. طبری این نام را «فیران پسر ویسغان» آورده است (1 / 506). در ضمن وی شخصی به نام فرواك (فریاك) را نوادۀ كیومرث خوانده است (1 / 154). دیاكونف اقوام تور را سكایی و سرزمین آنان را «ایران شرقی» دانسته است (ص 144). آبایف (ص 273) با استناد به نوشتۀ اوستا، فریانه را متعلق به قوم تور و درستتر گفته شود، سكاییان دانسته، و یادآور شده است كه وجود این نام و دیگر نامهایی از این گونه در میان سكاییان مفهوم و روشن است (رضا، همانجا، حاشیۀ 20). به گمان بسیار وجود درگیری میان ایرانیها و تورانیها كه هر دو از یك نژاد و یك تیره بودهاند، میتواند مربوط به دو مسئله باشد: یكی صحراگردی تورانیان كه به ایرانیان كشاورز یكجانشین گاه و بیگاه حمله میكردند و دیگری اختلاف در باورهای دینی آنان. گومیلف ایرانیان و تورانیان را اقوام آریایی دانسته است كه از دیدگاه قومی و نژادی به یكدیگر نزدیك بودند، ولی آنچه آنان را از یكدیگر جدا میكرد، نه تفاوت قومی بود و نه زبان، بلكه تنها دین عامل افتراق و جدایی آنان به شمار میرفت (ص 57). آبایف به اختلاف دینی تورانیان و ایرانیان توجه كرده، و ضمن اشاره به عدم نفوذ آیین زردشت در باورهای دینی مردم اوستیا (آسها) یادآور شده است كه اقوام سكایی و سرمتی تنها اقوامی از تیرههای ایرانی بودند كه آیین زردشت به سرزمینشان راه نیافت. وی ضمن اشاره به رسم و سنت استفاده از نامهای قومی و نژادی به اشتراك نام «آریا» در اقوام ایرانی و تورانی (سكایی) پرداخته، و با اشاره به شباهت نامهای ایرانی اریارمنه، اریوبرزن و آریارت با نامهای سكایی ـ تورانی آریاپیت، آریافرن و...، آنها را واژههای قومی از ریشۀ آریا دانسته است (ص 239-240). پورداود به نقل از برون هوفر با اشاره به تورانیان در آثار برهمایی مینویسد كه گروهی از سرودگویان، ریگ ودا را از تورانیان یاسكاها و پارتها دانسته، و معتقد به انشاء این سرودها در سرزمین ایران و توران در آسیای مركزی بودهاند (1 / 53). وی مینویسد كه ایرانیان و تورانیان از یك دودماناند (1 / 71). بارتولد تورانیان را شاخهای با فرهنگ نازلتر از قوم آریایی دانسته، و یادآور شده كه میان دوقوم آریان و توران دشمنی وجود داشته است. هنگامی كه در سدۀ 6م تركستان به تسلط تركان درآمد، این دو واژه با یكدیگر درآمیختند و نام توران بر تركان اطلاق شد، حال آنكه از آغاز رابطهای میان این دو نام موجود نبود (II(1) / 661). تشویشهای مندرج در آثار مؤلفان دربارۀ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن شده است كه برخی مؤلفان تورانیان را ترك بنامند. گروهی از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و توران نوشتهاند. خوارزمی ایرانیان را «صاحب النهر» دانسته، و آن سوی رود را مرز توران خوانده است (ص 137). بیرونی مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و تخارستان دانسته است (ص 271). مسعودی دربارۀ ترك نبودن تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره كرده، و نوشته است كه «مولد افراسیاب به دیار ترك بود و آن خطا كه مؤلفان كتب تاریخ و غیرتاریخ كرده، و او را ترك پنداشتهاند، از همین جا آمده است» (1 / 249).
جنبش پان تورانیسم نخستین بار در محدودۀ امپراتوری عثمانی پدیدنیامد، بلكه از سوی عناصر تركی زبان درون امپراتوری روسیه شكل گرفت. این نكته كه پان تورانیسم از روسیه به تركیه انتقال یافت، وجود اوضاع مساعد برای رشد نظریۀ مذكور در مركز امپراتوری عثمانی و سپس جمهوری تركیه بوده است. تركان عثمانی مدتی دراز از وجود نظریه پردازان پان تورانیسم بیخبر بودند. اینان بعدها از طریق نوشتههای اروپاییان از جمله لئون كائن، وامبری و دیگر خاورشناسان به اندیشۀ نظریهپردازان پان تورانیسم پیبردند. آندره ماندلشتام عضو انستیتوی حقوق بینالملل امپراتوری روسیه و مدیر ادارۀ حقوقی دولت موقت آن كشور ضمن مقدمهای بر كتاب «پان تورانیسم» یادآور گردیده است كه طلعت بیگ، وزیر تركان جوان در گفت و گویی در 1327 ق / 1909م با وی چنین بیان داشت كه به تازگی از وجود «برادران ترك خود در آسیای مركزی» آگاهی یافته است. با این وصف بذری كه پان تورانیستهای روسیه كاشتند، زمینۀ مناسبی در تركیه برای رشد و نمو یافت (ص 7, 8). در سدۀ 7ق / 13م لشكریان مغول كه روسها آنان را با نام مغول و تاتار شناختهاند (BSE3, XVI / 502؛ نیز نک : ه د، تاتار)، روسیه را تصرف كردند و طی 3 سده دشواریهای اقتصادی فراوانی به بار آوردند كه در آثار مورخان روس منعكس شده است. حاكمیت مغولان كه بعدها دین اسلام را پذیرا شدند، برای روسها احساس سرشكستگی و نفرت ریشهدار و عمیقی را فراهم آورد. سرانجام مغلوبان در 959ق / 1552م با درهم شكستن اردوی زرین، نه تنها بر روسیه، بلكه بر سرزمینهای تركان حوالی رود ولگا، كریمه و بخشهایی از آسیای مركزی تسلط یافتند كه 348 سال ادامه یافت و تنها در 1318ق / 1900م با تصرف پامیر موقتاً پایان پذیرفت. توسعۀ روسیۀ تزاری بر اراضی تركان را میتوان به 3 دوره تقسیم كرد: 1. توسعۀ ارضی تزارنشین مسكو از 959-1014ق / 1552 تا 1605م؛ 2. دورۀ طولانی آرامش نسبی كه با توسعۀ ارضی روسیه در جهت غرب مقارن بود؛ 3. دوران كشورگشایی خاندان رومانف از عهد كاترین دوم تا 1900م (بنیگسن، 27- 28). پس از سقوط امپراتوری روم شرقی كه بزرگترین دولت ارتدكس مسیحی جهان بود، در روسیه این اندیشه پدید آمد كه اكنون دولت مسكوِ روس یگانه دولت ارتدكس مسیحی است و مردم روسیه مبشران مسیحیت ارتدكس در جهاناند. این زمان مصادف بود با سلطنت ایوان سوم (844-911 ق / 1440-1505 م). وی دولت تاتار و مغول را كه بر روسیه فرمان میراند، منهدم كرد، با تجزیه طلبی در روسیه، سخت به پیكار برخاست و به محدود كردن استقلال و آزادی عمل فرمانروایان محلی پرداخت. اسقف فیلوفی طینامهای به ایوان سوم دولت روسیه را پس از سقوط امپراتوری روم شرقی كه به «روم دوم» شهرت یافته بود، «روم سوم» نامید و نوشت: «امپراتوری روم سقوط كرد، ولی دولت تو ــ كه روم سوم است ــ پایدار خواهد ماند و روم چهارمی در كار نخواهد بود». مسكو روم سوم نامیده شد و كلیسای مسیحی روس رنگ ملی به خود گرفت. در دولت مسكوِ روس، دین و ملیت به هم درآمیخت و در مردم روسیه حالتی مشابه روحیات قوم یهود در روزگار باستان پدید آمد (بردیایف، 9-10). سركوب تركی زبانان روسیه رنگ مبارزۀ دینی به خود گرفت و تا زمان سلطنت كاترین دوم مكتبخانهها و مساجد كه مراكز تدریس قرآن و تعالیم دینی بودند، بسته شد كه یك نمونۀ آن وضع شهر مسلمان نشین غازان بوده است. در این شهر طی سالهای 1151- 1168 ق / 1738-1755 م از 536 مسجد، 418 مسجد بسته شد (بنیگسن، 21). بدینسان دشمنی قومی با خصومت دینی درآمیخت. ازاینرو، تركی زبانان روسیه درصدد یافتن حامیانی برآمدند. دولت عثمانی كه با روسیه سرجنگ داشت، برای مسلمانان كریمه و شمال قفقاز و سواحل دریای سیاه پشتیبان مناسبی مینمود. تركی زبانان آسیای مركزی كه همانند دیگر مسلمانان روسیه سنی مذهب بودند، دولت شیعه مذهب صفوی را حامی مناسبی نمیپنداشتند؛ به ویژه آنكه ازبكها گاه و بیگاه با دولت صفوی در پیكار بودند. مسلمانان روسیه از جمله تاتارهای اطراف ولگا و كریمه، چركسها، كوهنشینان داغستان، چچنها، باشقیرها، ازبكها، قزاقها، قرقیزها، تركمنها و دیگران در آغاز به مبارزۀ مسلحانه دست زدند كه قیام شیخ شامل در داغستان یكی از نمونههای آن بود. امپراتوری عثمانی میكوشید تا از اختلاف آنان با دولت روسیه بهره گیرد. دولت روسیه نیز میكوشید با توسل به زور و اشاعۀ مسیحیت، موقعیت مسلمانان آن سرزمین را تضعیف كند. اگر چه برخی از تزارهای روسیه چون ایوان مخوف به سبب نیاز به رونق بازرگانی با ایران و عثمانی طرفدار سیاست تساهل و تسامح در مسائل دینی بودند، با این وصف مسیر كلی سیاست دولت روسیه در جهت حاكمیت بلامنازع بر سرزمین پهناور روسیه، آسیای مركزی، سیبری و قفقاز همچنان ادامه داشت، تا اینكه با تصرف شبه جزیرۀ كریمه و تحت الحمایه شدن تاتارهای آن سرزمین، شكست نهضت نقش بندیان به رهبری شیخ شامل، پایان جنگهای ایران و روس، تصرف چیمكنت و سپس تاشكند در 1271ق / 1855م، بخارا در 1285ق / 1868م و در پی آن خیوه، خوقند، مرو و تركمنستان در 1301ق / 1884م حاكمیت روسیه بر نواحی مسلماننشین آسیای میانه و قفقاز تا 1318ق / 1900م به حد كمال رسید و این سرزمینها تابع «فرمانداری كل» شدند كه فرماندار آن از طرف دولت مركزی روسیه منصوب میشد (بنیگسن، 39-40، جم ). مسیحی كردن اجباری اقوام مسلمان بخشی از سیاست دولت روسیه تا 1246ق / 1830م بود. بعدها این سیاست جای خود را به روش غیرمستقیم تغییر دین از طریق فعالیت مبلغان مسیحی داد (زارهواند، 27- 28). سیاست مسیحی كردن اجباری واكنشهایی در محافل تاتارهای كریمه پدید آورد. آنها دولت عثمانی را حامی خود مینامیدند و در مراسم نماز جمعه در مساجد كریمه به نام سلطان عثمانی خطبه خوانده میشد. در فاصلۀ سالهای 1197- 1318ق / 1783-1900م بیش از یك میلیون تاتار، دیار خویش را به سوی امپراتوری عثمانی ترك كردند (بنیگسن، 41، 42). این وضع بروز مقاومتهای قومی ـ دینی در میان عناصر تركی زبان مسلمان روسیه و اندیشههای پان تورانیستی را موجب گردید. بدینسان «پان تورانیسم» در میان اقوام مسلمان روسیه شكل گرفت و گسترش یافت. در شهرهای اوفا و غازان در تاتارستان دو سازمان پان تورانیستی به نامهای «تورك یوردو = سرزمین ترك» و «تورك اجاقی = كانون ترك» پدید آمد كه بعدها به استانبول و آنكارا منتقل شد و به صورت میعادگاه گروه تركانِ جوان درآمد (زارهواند، 26). اسماعیل گاسپرالی (غصپرینسكی) نخستین شخصیتی بود كه با انتشار مجلهای به نام ترجمان در باغچه سرای به نشر و تبلیغ اندیشههای پان تورانیسم پرداخت (بنیگسن، 46، حاشیۀ 1؛ زاره واند، 38). در قفقاز نیز میرزا فتحعلی آخوند زاده (ه م) راه او را ادامه داد (همانجا). ما حصل پیشنهاد گاسپرالی به امپراتوری روسیه، همكاری با شرایط مساوی برای تسخیر جهان بود كه نتیجۀ دلخواه به بار نیاورد (بنیگسن، 136). عناصر برجستۀ جنبش تاتار روسیه هنگامی كه در معرض خطر روسی شدن قرار گرفتند، كوشیدند تا شیوههای نوین آموزشی را در میان اقوام ترك و تاتار رواج دهند (همو، 155). دولت روسیه كه نگران این فعالیتها شده بود، طریق حمایت از عناصر محافظه كار ترك و تاتار را در پیش گرفت. گاسپرالی و پیروان او كافر نامیده شدند. در پی آن گروهی از یاران گاسپرالی دستگیر، و به سیبری تبعید شدند (زارهواند، 39). این فعالیتها جملگی در بیداری تركی زبانان مسلمان روسیه مؤثر افتاد و عصر جدیدی در ادب تاتاری پدید آمد كه یوسف آقچورا، علی حسین زاده، احمد آقایف، علی مردان بیگ توپچی باشی یف و دیگران از جملۀ نمایندگان آن بودند (همو، 42). پس از شكست روسیه در جنگ با ژاپن و انقلاب 1905م روسیه، بندها گسسته شد و فعالیتهای فرهنگی با انتشار جرایدی چون ییلدیز (ستاره)، بیان الحق، حیات، تازه حیات، صدا، ارشاد، ترقی، حقیقت، اقبال و فیوضات، به زبان تركی استانبولی گسترش یافت. فعالیتهای فرهنگی و سیاسی كه در حدود سال 1906م از سوی پان تورانیستها آغاز شده بود، نتایج تا اندازهای مهم به بار آورد كه در اروپای مركزی نیز مؤثر افتاد، چنان كه وامبری ترك شناس مجار، پس از سفر به آسیای مركزی چنین نوشت: «اتباع مسلمان تزار تنها شعارشان اتحاد، و تلاش اصلی آنها (تاتارها) متوجه اتحاد استوار میان شاخههای مختلف خانوادههای ترك نژاد است» (همو، 39، 40). سیاستهای ضد روسی سبب بروز گرایشهای پان تورانیستی در مجارستان و بلغارستان شد. طی نخستین سالهای سدۀ 20م مسلمانان قفقاز به لحاظ بیداری تركی گرایانۀ خود بسیار كوشا و فعال شدند و در این راستا پس از تاتارها در مقام دوم قرار داشتند. مشكل بتوان گفت كه نزدیكی قفقاز و كریمه به تركیه در ایجاد چنین تحركی مؤثر افتاده است. شاید دانشگاه غازان در تقویت روحیۀ تركیگرایی مردم قفقاز مؤثر بوده است. این دانشگاه معتبر روسیه كه لنین نیز زمانی در آنجا تحصیل میكرد، یكی از مراكز مهم ملاقات روشنفكران بود و چه بسا از باكو نیز كسانی با دانشگاه غازان در ارتباط بودند. روزنامۀ اكینچی (كشتگر) كه توسط حسن زردابی انتشار مییافت، نخستین روزنامۀ ملی گروههای سیاسی تركگرای قفقاز بود. انتشار این روزنامه به سبب جهت گیریهای سیاسی از سوی مقامات قفقازی متوقف شد و چنان كه گفته شد، جراید دیگری از جمله حیات و ارشاد جای آن را گرفتند. كنترل رسمی تمامی جنبشهای سیاسی، به بیگانه ساختن قفقازیها منجر شد و زمینه را برای احزاب سیاسی و تمایل روز افزون به جدایی از امپراتوری روسیه و نزدیكتر شدن به امپراتوری عثمانی فراهم آورد (لاندو، 40). در امپراتوری عثمانی نجیب عاصم كتاب مقدمهای بر تاریخ آسیا: تركها و مغولها از آغاز تا 1405م نوشتۀ لئون كائن را از فرانسه به تركی ترجمه كرد و چند بخش مهم را كه شامل تمایلات پان تورانیستی بود، بدان افزود. عاصم به مغولها و دستاوردهای آنان شكوه و جلال بخشید و تركان را به عنوان بازماندگان مغولان معرفی كرد. این كتاب بعدها بر سران حزب «اتحاد و ترقی» اثر بخشید و بیش از همه موجب افزایش علایق ناسیونالیستی نسبت به خویشاوندان تركی زبان ساكن آسیای مركزی شد (همو، 65).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید