پازوکی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229349/پازوکی
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
13
پازوكی، یا پازُكی، پیزُكی، بازوكی، نام یكی از ایلهای كرد قدیم ایرانی كه از نیمۀ دوم سدۀ 9ق، بیش از یك قرن در مناطق شمالی دریاچۀ وان در آناتولی فرمانروایی داشته است. اولین اشارۀ تاریخی به ایل پازوكی به دوران حكومت آق قویونلوها در ایران باز میگردد. از این پس نام پازوكی بارها در منابع تاریخی آمده است.
منبع مهم قدیم كردشناسی، شرف نامه، كردهای ایران را مشهور به گوران و مشتمل بر 4 ایل بزرگ: سیاه منصور، چگنی، زنگنه و پازوكی، و خاستگاه آنان را لرستان و به روایتی گوران و اردلان، و امیران پازوكی را برخاسته از عشیرۀ سویدی (بدلیسی، 17، 423-424، 431) دانسته است. عشیرۀ سویدی یا سویدانلو ظاهراً حاكمان برمكی داشتهاند كه از بیم هارون الرشید به كردان پناه برده، و در كردستان به حكومت رسیده بودند (توحدی، 2 / 98). بعضی به اشتباه پازوكیها را از تركان آذربایجان پنداشتهاند (شاه حسینی، 43؛ نیز نک : اعتمادالسلطنه، مطلع ... ، 3 / 354؛ اسدی، 586-597). خاستگاه پازوكیها را بعضی مناطق شمالی و غربی دریاچۀ وان از همان سرزمین امارت پازوكی (مینورسكی، 57؛ صفیزاده، 669) و برخی دیگر كوهستان شاهو، میان كرمانشاه و سنندج، به شمار آوردهاند (مردوخ كردستانی، 83؛ تحقیقات میدانی). فارس را نیز موطن پازوكیها دانستهاند كه آشكارا اشتباه است (بامداد، 3 / 196، احتمالاً به نقل از تاریخ عضدی).در خاطرات سپهبد امیر احمدی از كوههای پازوكی در شمال بهبهان و در راه خرم آباد یاد شده است (ص 379-380) كه ارتباط آن با ایل پازوكی روشن نیست. به هر حال پذیرفتن مناطق شمالی دریاچۀ وان و یا كوهستان شاهو به عنوان خاستگاه ایل، بیشتر مقرون به صحت است.
دست به دست شدن مناطق زیست ایل پازوكی در شمال دریاچۀ وان، میان حكومتهای صفوی و عثمانی و جنگهای بین این دو قدرت بزرگ در این سرزمین عاقبت به انقراض امارت پازوكی و مهاجرت پازوكیها به قفقاز و مناطق مختلف فلات ایران انجامید. از اواخر سلطنت شاه طهماسب اول (سل 930-985 ق / 1524-1577م) گروههایی از كردان پازوكی در چخور سعد (ایروان)، نخجوان و اران (جمهوری آذربایجان كنونی) ساكن شده بودند (بدلیسی، 434؛ اسكندربیك، 1042؛ منجم یزدی، 310؛ حسینی استرابادی، 177). برخی از كوچاندن ایل پازوكی از اورمیه به خوار و ورامین در دوران صفوی خبر داده (افشار سیستانی، 1104-1106)، و نوشتهاند كه در 1010ق / 1601م به دستور شاه عباس اول (سل 996- 1038 ق / 1588- 1629 م) بسیاری از كردان آذربایجان و مهاباد (مُكری قدیم) را ابتدا به جلگۀ خوار و ورامین، سپس 45 هزار خانوار از آنها را به شمال خراسان كوچاندند. پازوكیها از گروههای كردی بودند كه از انتقال به خراسان سرباز زدند و در اطراف دماوند، ورامین و خوار باقی ماندند (میرنیا، 43-44؛ تحقیقات میدانی). فیلد به حضور حدود هزار خانوار پازوكی در خوار و ورامین (ص 112-113)، و توحدی به اقامت آنها در خراسان و اطراف تهران (1 / 473) اشاره میكند. در اوایل قرن 20م حدود 5 هزار خانوار پازوكی در اطراف ایروان ساكن بودهاند (زنگنه، 218-220). اكنون نیز آنان جزو نیم میلیون كردهایی هستند كه در آن سوی ارس و اطراف ایروان زندگی میكنند (توحدی، 1 / 477). امروزه شماری از پازوكیها در كرمانشاه و سنندج (صفی زاده، همانجا) و پیرامون كوهستان شاهو، محال روانسر و محال لیلاخ (خاور سنندج) سكنا دارند (مردوخ كردستانی، همانجا؛ تحقیقات میدانی). از دوران شاه عباس، نواحی اطراف تهران از مهمترین مناطق زندگی كردان پازوكی بوده است. یكی از 4 قریه و یا «بهنام» امروزی ورامین با 532 كمـ2 مساحت به نام این مردم، بهنام پازوكی نامیده میشود كه بیشتر ساكنان بومی آن پازوكی هستند (كیهان، 2 / 356؛ سرشماری ... ، 45-47). پازوكیها در خوار (گرمسار) بیشتر در آرادان و روستاهای پیرامون آن، قشلاق (شهر گرمسار) و روستاهای شاهبداغ، ساروزن، سزد و كَرَند، در دماوند در چندین روستا، در فیروزكوه در روستاهای ترود (طرود) و حصار بن و در شمیرانات، در روستاهای لواسانات بزرگ پراكنده بودهاند (اعتماد السلطنه، همان، 3 / 341- 379؛ شاه حسینی، 42- 45؛ اسدی، 586؛ تحقیقات میدانی). گروههای دیگری از پازوكیها كه به پیزُكی (= پازوكی، تبدیل مصوت ā به ī در گویش كرمانج) شهرت دارند، در برخی نواحی خراسان مانند كلات نادری و ناحیۀ پیزكی چناران زندگی میكنند (توحدی، 1 / 473). زبان: در طول سدههای گذشته شمار بزرگی از پازوكیها زبان اصلی خود، كردی كرمانج را فراموش كرده، و شماری دیگر تركی آذربایجان را جایگزین زبان مادری نمودهاند (اعتماد السلطنه، همان، 3 / 354). پراكندگی جغرافیایی پازوكیها و جدایی آنها از یكدیگر موجب شده است كه گروه بسیاری از پازوكیها علاوه بر زبان مادری، تبار كردی خود را نیز از یاد ببرند (تحقیقات میدانی). از زبان كنونی پازوكیان ایروان و قفقاز اطلاع دقیقی به دست نیامد.
مینورسكی تاریخ ایل پازوكی را از لحاظ پراكندگی و تقسیم بین تركیه و ایران دشوار دانسته است (ص 57). اولین نشانۀ تاریخی از این ایل به 868 ق / 1464 م باز میگردد كه گروهی از جنگجویان پازوكی دژ مرزی گرگر بر سر راه تجاری حلب به ارزنجان را گشودند و حاكم مملوك مصری دژ را كشتند و كلیدهای قلعه را برای اوزون حسن (حك 857-882ق / 1453-1477م) فرستادند و چندی بعد از پذیرش حاكم جدید تعیین شده توسط ممالیك مصر و تسلیم دژ به او خودداری كردند (وودز، 106, 209). اوزون حسن و سایر فرمانروایان آق قویونلو به پاس خدمات ایل پازوكی، حكومت كیفی، ارجیش، عَدَلجواز و الشكرد واقع در شمال دریاچۀ وان را به حسین علی بیگ، نخستین امیر شناخته شدۀ پازوكی و فرزندانش بخشیدند. از این پس امیران پازوكی بر مناطقی از شمال شرقی آناتولی و شمال غربی فلات ایران تا 993ق / 1585م حكومت كردند (همانجا؛ بدلیسی، 431). سلسلۀ امیران پازوكی پس از حسین علی بیگ به دو خاندان یا شعبه تقسیم شدهاند: «خالد بگلو» یا «خالد بیگیان» كه خاندان امیر خالدبیگ فرزند شهسوار بیگ پسر حسین علی بیگ بودهاند و بیشتر امیران پازوكی از این خاندان برخاستهاند و «شُكُر بگلو» یا «شكر بیگیان» كه خاندان شكر بیگ پسر دیگر حسین علی بیگ و عموی امیر خالد بیگ بوده، و اغلب از حاكمان بدلیس تبعیت میكردهاند (همو، 431- 438؛ مردوخ روحانی، 367-370؛ صفیزاده، 669 -673). در طول بیش از یك سده 9 امیر پازوكی كه 7 نفر آنها از خالد بیگیان بودند، بر امارت پازوكی فرمان راندند (همانجاها) و به غیر از دورههایی كه سرزمین آنها در تصرف دولت عثمانی بود، همیشه به ایران، به حكومت آققویونلوها و صفویان وفادار ماندند (توحدی، 1 / 473-489). مشهورترین امیر پازوكی خالد بیگ، پسر شهسوار بیگ و نوۀ حسین علی بیگ بوده است. خالد بیگ مردی دلیر، با اراده و نیرومند بود؛ در دوران پادشاهی سلطان یعقوب آق قویونلو (حك 882-896ق / 1477-1491م) ایل كرد چمشگزك را تحت سرپرستی خود درآورد و به تدریج دامنۀ نفوذ و متصرفاتش را گسترش داد و سرزمینهای دیگری را در شمال و غرب دریاچۀ وان بر امارت موروثی خود افزود (وودز، همانجا). وی با ظهور دولت صفوی به شاه اسماعیل (سل 907-930ق / 1501-1524م) پیوست و همراه او در جنگهای بسیاری شركت كرد و در یكی از جنگها یك دستش قطع شد. به روایتی شاه اسماعیل دستور داد تا دستی از طلا برای او ساختند. از این پس، به «خالد بیگ یكدست» و «خان له پ زیرین» (خان زرین دست) معروف شد (بدلیسی، مردوخ روحانی، صفیزاده، همانجاها). دشمنانش او را «چلاق خالد» مینامیدند (مردوخ روحانی، همانجا). شاه اسماعیل اندكی بعد مناطق خنس، ملازگرد و ناحیۀ اوچكان، از توابع موش را به حكومت خالدبیگ افزود (همو، 432-433) و او را امیرالامرای كردستان كرد (همو، 559). بعدها وی از اطاعت شاه اسماعیل سرباز زد و با سپاهیان خود نواحی دیگری را اشغال كرد و دستور داد تا خطبه به نامش خواندند و سكه زدند (همو، 432؛ صفیزاده، همانجا؛ مردوخ روحانی، 368). برخی سبب جدایی خالد بیگ از شاه اسماعیل را تلاش او برای كمك به بازگشت سلطان مراد (مق 920ق / 1514م)، آخرین پادشاه آق قویونلو، به قدرت نوشتهاند (وودز، همانجا). پس از چندی، خالد بیگ از بیم شاه اسماعیل، فرمانبردار سلطان سلیم عثمانی (سل 918-926ق / 1512-1520م) شد و سلطان سلیم حكومت بخشی از كردستان را به او داد. دیری نگذشت كه از سلطان عثمانی هم رویگرداند و دوباره دم از استقلال زد. سرانجام، سلطان سلیم سپاهی به سركوب او فرستاد و پس از جنگی خونین او را اسیر كرد و در استانبول به قتل رساند (بدلیسی، همانجا). پس از خالد بیگ، 6 امیر پازوكی بر این امیر نشین فرمان راندند كه از میان آنها قلیچ بیگ اول، نوۀ او و یادگاربیگ از شكربیگیان از شهرت بیشتری برخوردارند. در زمان قلیچ بیگ، شاه طهماسب حكومت ناحیۀ زكم، از توابع گنجۀ اران را به سرزمینهای موروثی پازوكیها افزود (همو، 434). با كشته شدن اویس بیگ دوم از شعبۀ خالد بگلو، در 993ق / 1585م در جنگ با سپاه عثمانی، امارت پازوكی منقرض شد (همو، 437- 438). از او پسری به نام امامقلی بیگ بر جای ماند كه به دستور شاه عباس اول منصب قورچیگری یافت (همانجا؛ برای آگاهی بیشتر از امارت و امیران پازوكی، نک : همو، 431- 438؛ صفیزاده، 669-673؛ مردوخ روحانی، 367-370؛ توحدی، همانجا). گروهی از پازوكیها كه از زمان قلیچ بیگ اول در چخور سعد ایروان و بخشهایی از اران استقرار یافته بودند و در سالهای تسلط عثمانی بر قفقاز، در آنجا اقامت داشتند، به هنگام محاصرۀ ایروان (1011-1012 ق / 1602-1603 م) توسط شاه عباس اول به اردوی شاهی پیوستند (اسكندر بیك، 1042) و جنگجویان ایل به فرماندهی خسرو سلطان پازوكی در برابر سپاهیان عثمانی شجاعت بسیار نشان دادند (همو، 1044؛ منجم یزدی، 310؛ حسینی استرابادی، 177). خسرو سلطان و جنگجویانش در فرونشاندن شورش امیرخان برادوست، حاكم اورمیه و گشودن دژ دُمدُم و قتل او (1018-1019ق / 1609-1610م) شركت داشتند (اسكندربیك، 1316-1318، 1330-1336؛ منجم یزدی، 401- 409). خسروسلطان در 1020 ق / 1611م، پس از گشوده شدن دژ دُمدُم، سر از ورامین درمیآورد و در ده نمك خوار به پیشواز ولی محمدخان، پادشاه ازبك كه عازم ملاقات شاه عباس در اصفهان بود، میرود و هدایای فراوانی پیشكش میكند (همو، 440). در 1031ق / 1622م نیز شاه عباس در عملیات فتح قندهار، خسرو سلطان را كه در 1012-1013ق با یورش به زمینداور، قلعۀ بُست را گشوده بود (اسكندر بیك، 1093- 1096)، مأمور حمله به زمینداور كرد و قلعۀ بست به دست او گشوده شد (همو، 1610-1615؛ حسینی استرابادی، 218). در آخرینسال زندگی شاه عباس (1038 ق / 1629 م)، اوتار سلطان، رئیس ایل پازوكی و حاكم خوار، سمنان، دماوند و فیروزكوه بوده است (اسكندر بیك، 1813). در همین سال سواران پازوكی به دستور حاكم دماوند كه از پازوكیها بود، میرشاه میر مرعشی مازندرانی را در نزدیكی دماوند دستگیر میكنند و به اصفهان میبرند (مرعشی، 389-391). شمار غازیان پازوكی در قشون صفوی همراه با كردان كلهر برابر با شمار تركمانان شاهسون (قزلباشان) بوده است (مینورسكی، 57- 58). سپاهیان ذوالفقارخان موصلّو را در فتح بغداد (930ق / 1524م) كردان كلهر، پازوكی، زنگنه و وند تشكیل میدادند. غازیان پازوكی تا پایان حكومت صفوی، در مناطق مختلف با مخالفان حكومت، غارتگران و شورشیان درگیر بودهاند و در حفظ امنیت برخی نقاط ایران نقش داشتهاند (نصیری، 83، 194؛ مشیزی، 403، 413). پازوكیها در استقرار حكومت قاجاریان نیز مؤثر بودهاند. آقامحمدخان قاجار پس از فرار از شیراز (1193 ق / 1779 م) به دعوت مجنون خان، رئیس با نفوذ پازوكیها، به خوار و ورامین آمد و با میانجیگری او با بزرگان قاجار دولّو مذاكره و مصالحه كرد و دو شعبۀ ایل قاجار را متحد ساخت. آقا محمدخان مجنون خان را به سركردگی سپاهی مأمور فتح تهران كرد. او پس از فتح تهران در 1199ق، حاكم تهران شد (بامداد، 3 / 196؛ اعتماد السلطنه، مرآة...، 1 / 847). فتحعلیشاه خیرالنساء، دختر مجنون خان را به همسری گرفت (بامداد، 3 / 197). در دوران فتحعلی شاه (سل 1212-1250ق / 1797-1834م) محمد امین خان پازوكی از سركردگان لشكری و بزرگان خراسان بود كه در 1242ق / 1826م به دستور والی خراسان، حسنعلی میرزا شجاع السلطنه با 500 سوار به كمك كامران میرزا، حاكم هرات شتافت (ریاضی هروی، 22-23؛ سپهر، 1 / 368؛ هدایت، 658). در همین دوران، سردار حاجی عباسقلی خان، تنها پسر مجنون خان رئیس قشون خراسان بود. پسر او، حاجی ابوالفتح خان در زمان ناصرالدین شاه از دیوانیان بزرگ خراسان به شمار میآمد و مدتی نیز مأموریت حفظ نظم آذربایجان را داشت و چندی نیز معاون نظامالدولۀ شاهسون، والی خراسان بود. پسران او به نامهای محمدابراهیم خان رفیع الملك و محمد مهدی خان جلیل الملك نیز به زمان خود از بزرگان ایل پازوكی خراسان بودهاند (امین لشكر، 155-157؛ توحدی، 1 / 480-489). در سدۀ 13ق و سالهای آغازین سدۀ 14ق، میرزا محمدخان پازوكی و نوادهاش حاجی خانباباخان امین الرعایا، رئیس و سربلوك ارادان، حاجی عباسقلی خان پازوكی و پسرش جعفرقلی خان، رئیس سواران ایل اصانلو، رضاحسین خان پازوكی و پسرش ابوتراب خان، رئیس و سربلوك قشلاق (شهر گرمسار كنونی)، حاكمان و بزرگان ایل پازوكی و از امیران و رؤسای محلی خوار بودهاند (اعتمادالسلطنه، مطلع، 3 / 341-379؛ امین لشكر، 238). در 1329ق / 1911م پازوكیهای خوار به سركردگی علی خان بیگلر بیگی و برادرانش عباس خان و امام ویردی خان همراه گروه مشروطه خواه ایل اصانلو، به فرماندهی آقا رضاخان اصانلو، نیروهایحكومتمشروطه را در برابرارشدالدوله، فرمانده سپاه محمدعلی شاه كه به قصد حمله به تهران میآمد، كمك كردند و عبور او را از جلگۀ خوار حدود 9 روز به تأخیر انداختند تا حكومت با سامان دهی نیروهایش توانست ارشدالدوله را در پیشوای ورامین شكست دهد (تحقیقات میدانی). دربارۀ مذهب و مشاغل قدیم ایل پازوكی، بیشتر منابع قول بدلیسی در شرفنامه را كه آنها را بدون مذهب معین و شغلشان را چارواداری دانسته است (ص 431، 435)، تكرار كردهاند. اما بررسیهای مختلف از جمله بررسیهای مینورسكی نشان میدهد كه پازوكیها از شیعیان متعصب و حتى افراطی بودهاند. هم از این روست كه در دورۀ صفویان جنگجویان پازوكی را اصطلاحاً غازیان پازوكی مینامیدند (ص 57). شغل اصلی پازوكیها به احتمال بسیار مانند عشایر دیگر كرد دامداری و كشاورزی بوده است. در شرف نامه آمده است كه در زمان یادگار بیگ پازوكی حدود دوهزار خانوار از طوایف دیگر كرد كه همگی دعوی «پازوكیگری» داشتند، در روستاها و مزارع پازوكیها درالشكرد به كشاورزی و دامداری پرداخته، و پازوكیها از همین راه غنی و مالدار شده، و الشكرد را آبادان كردهاند (بدلیسی، 435).
اسدی، نوش آذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، 1378ش؛ اسكندربیك منشی، عالم آرای عباسی، به كوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1377ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به كوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران 1367ش؛ همو، مطلع الشمس، تهران، 1301- 1303ق؛ افشار سیستانی، ایرج، مقدمهای برشناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، 1364ش؛ امیر احمدی، احمد، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به كوشش غلامحسین زرگری نژاد، تهران، 1373ش؛ امین لشكر، قهرمان، روزنامۀ سفر خراسان به همراهی ناصرالدین شاه (1300ق)، به كوشش ایرج افشار و محمد رسول دریاگشت، تهران، 1374ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، 1347ش؛ بدلیسی، شرف خان، شرف نامه، به كوشش محمدعباسی، تهران، 1343ش؛ توحدی، كلیم الله، حركت تاریخی كرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد، 1364ش؛ حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی ( تاریخ سلطانی)، به كوشش احسان اشراقی، تهران، 1364ش؛ ریاضی هروی، محمد یوسف، عین الوقایع، به كوشش محمدآصف فكرت، تهران 1369ش؛ زنگنه، مظفر، دودمان آریایی، كرد و كردستان، تهران، 1347ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به كوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1353 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر كوچنده (1377 ش)، جمعیت عشایری دهستانها، كل كشور، مركز آمار ایران، تهران، 1378ش؛ شاه حسینی، علیرضا و عنایت الله رنجبر، ایلها و عشایر استان سمنان، سمنان، 1378ش؛ صفیزاده، صدیق، تاریخ كرد و كردستان، تهران، 1378ش؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر كرد، تهران 1371ش؛ مردوخ كردستانی، محمد، تاریخ، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ مرعشی، تیمور، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1364ش؛ مشیزی (بردسیری)، محمد سعید، تذكرۀ صفویۀ كرمان، به كوشش محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1369ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به كوشش سیف الله وحیدنیا، تهران، 1366ش؛ میرنیا، علی، ایلها و طایفههای عشایری كرد ایران، تهران، 1368ش؛ مینورسكی، و.، سازمان اداری حكومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجب نیا، تهران، 1334ش؛ نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به كوشش محمد نادر نصیری مقدم، تهران 1373ش؛ هدایت، رضاقلی، ملحقات روضة الصفا، تهران، 1339ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ نیز:
Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Woods, J. E., The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, 1976.
علی پازوكی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید