پارغر
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229348/پارغر
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
پارْغَر، یا فارغر، بارغر، شهر و رودی در ماوراءالنهر.
از این شهر اولین بار در منابع جغرافیایی نخستین سدههای اسلامی یاد شده است. ابن رسته در سدۀ 3ق / 9م از پارغر به عنوان روستایی از توابع ناحیۀ تخارستان علیا واقع در كنار نهر وَخاب، یكی از شاخههای رود جیحون، یاد كرده است (ص 93). جغرافیانویسان سدۀ 4ق عموماً پارغر را در زمرۀ شهرهای ناحیۀ ختل برشمردهاند (نک : اصطخری، 290؛ حدود...، 118- 119؛ اشكال...، 181؛ ابن حوقل، 2 / 447؛ مقدسی، 49). بنا برگزارشهای برخی از متون جغرافیایی سدۀ 4ق، ختل ناحیهای كوهستانی، آباد و پرنعمت، با مردمانی جنگاور بود. كوههای آن دارای معادن زر و سیم، و مراتع آن از مراكز مهم پرورش اسب بود كه اسبهای آن به دیگر جایها نیز صادر میشد (نک : حدود، 119؛ اصطخری، همانجا). مؤلف گمنام حدود، پارغر را شهری پرجمعیت و آباد، با كشاورزی پر رونق وصف كرده است (همانجا). هر چند از پیشینۀ تاریخی شهر پارغر آگاهیهای چندانی در دست نیست و جز منابع جغرافیایی نخستین سدههای اسلامی، در منابع تاریخی، از این شهر یادی نشده است، اما با توجه به موقعیت جغرافیایی آن، تاریخ این شهر با پیشینۀ تاریخی ناحیۀ ختل (ه م) پیوستگی دارد. در دورۀ فتوحات تازیان در ایران، به نوشتۀ بلاذری، سعید بن عثمان در روزگار معاویة بن ابیسفیان، ختل را به صلح گشود، اما مردم ختل بر این پیمان باقی نماندند (ص 586). طبری عبور سعیدبن عثمان از جیحون را در 56ق / 676م ذكر كرده است (5 / 306)، اما به گشوده شدن شهرهای ناحیۀ ختل در این تاریخ اشارهای ندارد. به گزارش همو، ختل در 80 ق / 699 م توسط مهلب بن ابی صفره گشوده شد (6 / 325). بلاذری این واقعه را در 99 ق / 718 م به عنوان فتح دوبارۀ ختل ذكر كرده است (همانجا). ادریسی در سدۀ 6 ق، همانند جغرافینویسان سدۀ 4ق، پارغر را از شهرهای ناحیۀ ختل بر شمرده است (1 / 487). نام پارغر در زبان سغدی كه به معنی «زمین بالای كوه» است (نک : غفورُف، I / 250؛ نیز بارتولد، 318)، با وضع جغرافیایی ناحیهای كه پارغر در آن واقع بوده است، بیمناسبت نیست. امروزه شهری به نام پارخر در جنوب غربی شهر كولاب، در شمال كرانههای جیحون در مرزهای تاجیكستان با افغانستان (نک : «اطلس...»، 137)، در خاور رودی كه نهرهای بلجوان و كولاب آن را تشكیل میدهد، قرار دارد كه با توجه به توضیحات جغرافیانویسان اسلامی، همان پارغر متون كهن جغرافیایی است (نک : مینورسكی، 208, 361). در منابع جغرافیایی و تاریخی دورۀ اسلامی از ناحیهای به نام بَرغَر یا پَرغَر، واقع در كوههای بُتَّم میانی یاد شده است كه نباید آن را با شهر پارغر خلط كرد (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، بتم). رود پارغر: در متون جغرافیایی سدههای نخستین اسلامی، نام پارغر بر یكی از 5 شاخۀ عمدۀ رودخانۀ خرناب یا جرناب (وخان دریای امروزی) كه در ناحیۀ ختل و وخش به این رودخانه میپیوسته، اطلاق شده است (نک : ادریسی، 1 / 481-482). حوضۀ این 5 رود از دیرباز به «آبِ پنج» یا «پنج آب» موسوم بودهاست (ماركوارت، 61-62). رودخانۀ پارغر در نظر جغرافیانویسان مسلمان، سومین رودخانه از این 5 رود به شمار میرفته است (نک : اصطخری، 318، 575، صورت (نقشه) خراسان و ماوراءالنهر...؛ ابنحوقل، 2 / 475؛ مقدسی، 22؛ ادریسی، همانجا). اما ابن حوقل در نقشۀ خراسان در كتاب صورة الارض، ترتیب این 5 رود را مغشوش ترسیم كرده، و پارغر را دومین رود نشان داده است (نک : نقشۀ مقابلِ ص 426). خاورشناسان در انطباق رود پارغر با رودخانههایی كه حوضۀ آب پنج یا پنج آب را تشكیل میدهند، اتفاق نظر ندارند. بارتولد در «تركستان نامه» پارغر را با «كچی سرخاب» از شاخههای شمالی جیحون (ص 68)، لسترنج با یكی دیگر از شاخههای جیحون به نام «وَنج» (ص 435)، و ماركوارت آن را با رودخانۀ «كوكچۀ» امروزی از شاخههای جنوبی جیحون (ص 62)، منطبق دانستهاند.
ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسۀ، به كوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ ادریسی، محمد، نزهۀ المشتاق، بیروت، 1409ق / 1989م؛ اشكال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام كاتب، به كوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368ش؛ اصطخری، ابراهیم، ممالك و مسالك، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1373ش؛ بارتولد، و. و.، «تاجیكان»، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1358ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به كوشش عبدالله انیس طباع، بیروت 1407ق / 1987م؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ طبری، تاریخ؛ ماركوارت، یوزف، وهرود و ارنگ، ترجمۀ داوود منشیزاده، تهران، 1368ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ نیز:
Atlas of the World, Stuttgart, 1997; Barthold, W. W., Turkestan Down to the Mongol Invasion, London, 1977; Gafurov, B. G., Tadzhiki, Moscow, 1972; Le Strange. G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Minorsky. V., notes on _ V ud = d al - q P lam, ed. C. E. Bosworth, Cambridge, 1937.
علیكرم همدانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید