پاپی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 12 مهر 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229337/پاپی
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
13
پاپی، از ایلات بزرگ لر زبان منطقۀ بالاگریوۀ استان لرستان.
دربارۀ نام ایل پاپی اختلاف نظر وجود دارد. برخیایننامرابرگرفتهازنامپاپادینار (پاپااینار=پاپاانار) میدانند و میگویند كه در حدود 800 سال پیش میزیست و در نزدیكی كوه هشتاد پهلو در قلمرو ایل پاپی مدفون است (پاپی، 1 / 266-267). برخی دیگر آن را مشتق از نام «پاپی مراد»، یكی از اجداد پاپیها میدانند كه به همراه شاهزاده احمد (از نوادگان امام موسی كاظم(ع)) به لرستان آمد (ساكی، 201؛ اماناللهی، كوچنشینی ... ، 188). مراد حسین پاپی نظر اخیر را به سبب تناقض زمانی میان تاریخ مهاجرت شاهزاده احمد به لرستان و زمان زندگی «پاپی مراد» مردود میداند (نک : 2 / 55). مطلعان ایلی پاپی را به معنای تابع و پیرو و خدمتگزار و از خادمان شاهزاده احمد دانستهاند (ساكی، 197؛ امام شوشتری، 156؛ قس: ادمندز، 192-193). برخی واژۀ پاپی را در زبان لری برابر «پاپا» و به معنی جد و پدربزرگ گرفتهاند (برای واژۀ پاپا به معنی جد و پدربزرگ، نک : ایزدپناه، 18؛ نیز دانشنامه ... ).پاپی مراد شخصیت تاریخی دارد و جد هفتم و بنیانگذار ایل پاپی و متحدكنندۀ طوایف مختلف پاپی به شمار میرود (پاپی، 1 / 194؛ نیز نک : دانشنامه ).
زیستگاه ایل پاپی كه به نام این ایل، پاپی نامیده میشود، در منطقۀ پیشكوه لرستان قرار دارد (راولینسن، 152؛ دوبد، 428؛ فیلد، 177؛ جغرافیا ... ، 79) و امروزه از لحاظ تقسیمات كشوری به بخش پاپی (ه م) معروف است. ایل پاپی با ایلات و طوایف دیركوند (دركوند)، قلاوند، بختیاری، سگوند، رشنو و ساكی همسایهاند (برای اطلاع از تقسیمات، حدود و جغرافیای سرزمین پاپی در سفرنامهها و منابع دیگر، نک : فیلبرگ، 79-80؛ چاغروند، 187؛ مردوخ، 1 / 83؛ امام شوشتری، 156-157؛ جغرافیا، همانجا؛ رزمآرا، 193؛ كیهان، 2 / 66؛ ساكی، 197، جم ؛ پاپی، 1 / 11، جم ).
در برخی از منابع هستۀ اصلی تشكیل دهندۀ ایل را شماری تیره و طایفه از فرزندان حیدر و از نوادگان ساد، نوادگان محمد، طایفۀ نخود و طایفۀ ملا میدانند كه همه از نسل پاپا اینار به شمار میروند (همو، 2 / 21). پس از پاپی مراد ایل پاپی میان پسرش هادی و نوهاش محمدناصر (= مناصر) پسر یوسف به دو شاخه تقسیم شد. اماناللهی یوسف را در یك جا برادرزادۀ پاپی مراد و در جای دیگر آنها را عموزاده آورده است (نک : همان، 186؛ دانشنامه).
رهبری ایل بهطور موروثی در دست خاندانهای هادی و مناصر و سرپرستان این دو شعبه بود (ساكی، 202؛ اماناللهی، همان، 186-187؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ تقسیمبندیهای ایل پاپی و طایفهها و تیرهها و توضیحات دربارۀ آنها، نک : همو، قوم لُر، 155؛ چاغروند، همانجا؛ امام شوشتری، 158؛ رزمآرا، 196-197). پس از چند نسل ایل پاپی میان یوسف خان (فرزند مراد) و پاپی باقر (برادرزادۀ مراد) تقسیم شد و هریك از آنها سرپرستی برخی از طایفهها، تیرهها و قلمرو آنها را برعهده گرفت. این تقسیمبندی بنابر قراردادی است كه در 1228ق منعقد گردید. سرپرستی طوایف كشوری، مدهونی (مُدهنی)، مالزیری (مالریزی) و دوزقی را یوسف خان، و سرپرستی طوایف «یاقْوَن» یا «یاقْوَند» (یعقوبوند)، گگ احمدی، درشوند و نخود را پاپی باقر برعهده گرفت (پاپی، 1 / 197- 198).
تا پیش از قانون اصلاحات ارضی (1340-1342ش) دو قشر «هُمسا» (= همسایه: رعیت یا ایلیاتی) و «خان» در ایل پاپی وجود داشت، خانها مالك زمینها بودند و رعیتها جزئی از ابواب جمعی آنها به شمار میرفتند و به اشكال مختلف برای خانها خدمت میكردند. خان با دادن سهمی از محصول زمین به رعیتهای زارع یا اعطای نام خانوادگی خود به رعایا، آنها را همچون نیرویی برای دفاع از منافع خود به كار میگرفت، میان اعضای خانوادۀ خانها و رعیتها ازدواج رخ نمیداد و اعمال قدرت خانها اغلب همراه با تحقیر رعیتها بود (فیلبرگ، 81-83). خانها ریاست ایل را بر عهده داشتند و هر طایفه از ایل برای خود چند رهبر به نام توشمال و كدخدا داشت كه به صورت شورایی امور طایفه را میگرداندند (راولینسن، 154؛ اماناللهی، همان، 186- 188؛ فیلبرگ، 84-85). اتخاذ و اجرای هر تصمیمی در طایفهها باحضور و مشورت رؤسا صورت میگرفته است. به همین سبب خانهای ایل پاپی هرگز قدرت مطلق نداشتند و برای تصمیمگیریهای مهم دربارۀ ایل شورایی از توشمالها و كدخدایان تشكیل میشد. راولینسن (همانجا) وجود این نوع ریاست شورایی در طایفههای پیشكوه را در دیگر جامعههای ایلی آسیایی نادر میداند و آن را نوعی نظام جمهوری به شمار میآورد و نه نظام فئودالی بزرگ مالكی (نیز نک : اماناللهی، همان، 189).
مهمترین مناطق ییلاقی و قشلاقی ایل پاپی را در زمانهای گذشته سورام، كشور، لیریایی، چناركل، تاف، گریت، ترس، ازنا، وارك، سپیددشت و مازو ... تشكیل میداد (چریكف، 46؛ فیلد، 183؛ راسخ، 141؛ مورتنسن، 77؛ جغرافیا، 80؛ كریمی، 167). 383 خانوار از مردم ایل پاپی ساكن دهستانهای بخشهای مركزی، الوار گرمسیری از شهرستان اندیمشك و سردشت در شهرستان دزفول و 263‘1 خانوار از مردم ایل پاپی ساكن دهستانهای بخشهای پاپی و مركزی شهرستان خرمآباد، سیلاخور شهرستان دورود برای چرای گلههایشان ییلاق و قشلاق میكردند ( سرشماری، جمعیت ... ، 72، 73، 75-76، 149، 151-152). پس از ویرانی شهرها، آبادیها، قناتها و مزارع در حملات مغول در سدههای 7 و 8 ق / 13 و 14م بسیاری از طوایف كوچندۀ لر در بخش جنوبی زاگرس مسكن گزیدند. برخی از این طایفهها بیش از 500 سال در لرستان میزیستند. در این سالها سبك زندگی اجتماعی ـ سیاسی و نوع معیشت آنها مسیر عادی خود را طی میكرد. از حدود 100 سال پیش در نتیجۀ مداخلات خشونتآمیز حكومت مركزی در میان ایلات و طوایف لُر لرستان، تحولی در حیات كوچروی و اقتصاد مبتنی بر گلهداری آنها روی داد و در كمتر از طول حیات تاریخی 3 نسل آنها را به صورت جمعیت روستانشین و شهرنشین كنونی درآورد (مورتنسن، 377). در 1301 ش رضاشاه با هدف مطیع كردن و سیاست اسكان اجباری عشایر، به شمال و شرق لرستان لشكر كشید. جنگ بین قوای دولتی و طوایف لر تا سركوب آنها و تصرف خرمآباد در 1302ش و پراكنده شدن عشایر به نقاط دیگر كشور و تخته قاپو شدن در 1311 ش به درازا كشید. در پی آن، با وضع قوانینی، كوچ روی و زندگی در سیاه چادر، پوشیدن پوشاك سنتی و محلی، نگهداری سلاح و... ممنوع شد. از این زمان روند تغییرات اساسی در سازمان اجتماعی ـ سیاسی سنتی ایلات لرستان و وضعیت كوچ و اسكان با تصویب و اجرای قانون اصلاحات ارضی و به دنبال آن سلب تدریجی مالكیت خوانین بر زمین و تقسیم زمین میان مردم ایلات و از دست رفتن اقتدار حاكمیت خانها، آغاز شد (همو، 58-59؛ اماناللهی، همان، 77، 174-176، 118 بب ). با این همه، نظام مالكیت سنتی در ایلات و طوایف قدرتمند لرستان، مانند پاپی، تا مدتها پس از اجرای قانون اصلاحات ارضی برقرار و زمینهای زراعی و مراتع دردست سران ایل و طوایف باقی بود (مورتنسن، 60؛ اماناللهی، همان، جم ). فیلبرگ در 1314ش / 1935م به كوچهای نامنظم ایل پاپی و بیقاعدگی در نظام و مسیر كوچ و كوچندگی گروههای كوچك در اطراف محل زندگی خود (كوچ با مسافت كم) اشاره میكند (ص 85 بب ). این در حالی است كه در دهۀ 1300ش / 1920م پیش از فیلبرگ، ایل پاپی كوچهای طولانی داشت و در زمستان از زیستگاههای خود تا دزفول و درههای عمیق اطراف قلعه كپی، و در تابستان تا دامنۀ كوهها و جلگۀ بالا گریوۀ مركزی، میان رود سزار و كشكان كوچ میكردند (مورتنسن، 77). فیلبرگ نیز در آغاز اقامت خود در میان ایل پاپی با توجه به سیاست اسكان عشایر و ممنوعیت آنها از كوچهای بزرگ گروهی و زندگی در سیاه چادر، به دستههای كوچنده به گروههای 4 یا 5 نفری اشاره میكند (ص 88؛ نیز نک : مورتنسن، 379). از عوامل دیگری كه به آهنگ اسكان ایل پاپی شتاب بخشید، میتوان به اشتغال آنها در عملیات احداث راهآهن، سد دز و جادههای شوسه و استخراج معادن اشاره كرد (امام شوشتری، 158؛ چاغروند، 182؛ ساكی، 203).
شمار جمعیت ایل پاپی را در منابع مختلف متفاوت ذكر كردهاند. فیلد (همانجا) آنها را 500‘2 نفر، كیهان (2 / 66)، چاغروند (ص 187) و مردوخ (1 / 83) هزار خانوار، راسخ (ص 141) 160‘2 خانوار و محسن روستایی (ص 35) 800‘1 خانوار آورده است. سرشماری 1366 ش جمعیت كوچندۀ ایل پاپی را 173‘1 خانوار و 469‘8 نفر و آخرین سرشماری در 1377ش شمار كوچندگان را 823 خانوار و 914‘5 نفر آورده است ( سرشماری، نتایج، 13).
دامپروری و كشاورزی از كارهای اصلی مردم پاپی است، از كارهای جنبی آنان كه بیشتر زنان به آن میپردازند، رنگرزی نخهای پشمی، قالی بافی و آماده كردن پشم برای نمدمالی است (فیلبرگ، 185-186، 196-197؛ راسخ، همانجا). به سبب اوضاع اقلیمی و آب و هوایی مناسب سرزمین پاپی و شرایط خوب محیط برای رشد درختان انگور، بلوط، انجیر، عناب، چنار، انار و...، پاپیها غالباً از چوب و میوۀ این درختان در معاش خود بهره میبردهاند؛ مثلاً از میوۀ بلوط برای پختن نان استفاده میكردند و در مواقع خشكسالی و كمبود محصول گندم و ذرت در سراسر سال با نان بلوط سر میكردند. میوۀ بلوط را برای تغذیۀ دام و رنگرزی نیز به كار میبردند (فیلبرگ، 172-175؛ جغرافیا، 79، 80). از منابع درآمد مردم ایل پاپی تهیه و فروش چوب و زغال از درختان منطقه بوده است. همچنین از اناردانه در ساختن رب و از پوست آن در رنگرزی و فروش به كارخانههای پارچه بافی در بروجرد و خرمآباد استفاده میكردهاند. امروزه شماری از خانوادههای پاپی در معادن قیر، سنگ نمك، زغال سنگ و گچ، و كارگری در شركتهای راهسازی، تأسیسات سد دز و راهآهن به كار مشغولاند (ساكی، 197، 203؛ چاغروند، 182، 187). برخی پاپیها را مسلمان و شیعۀ دوازده امامی (فیلبرگ، 255؛ ادمندز، همانجا)، و برخی دیگر آنها را مسلمان متمایل به فرقۀ اهل حق میدانند (راولینسن، 133؛ EI2, V / 822؛ قس: پاپی، 1 / 47، 256).
آرامگاه شاهزاده احمد از مقدسترین اماكن زیارتی مردم لرستان و ایل پاپی و نیایشگاه اهل حق است (راولینسن، همانجا؛ فیلبرگ، 261؛ ادمندز، 192؛ چریكف، 38؛ پاپی، 1 / 253-256). راولینسن درگزارش سفرش به لرستان در 1317 ش / 1938 م امامزادگان شاهزاده احمد، سلطان محمود (محمد) و بابابزرگ را با یكدیگر برادر، و از 7 تن شخصیتهای مقدس فرقۀ اهل حق دانسته است (همانجا). مورتنسن به نقل از فیلبرگ مردم ایل پاپی را اهل حق نمیداند و رفتار پیروان آنها را از نظر مردم ایلپاپی مردود میداند (ص 127). از ویژگیهای خادم این امامزاده گذاشتن عمامۀ سرخ بر سر و حمل عصای بركتدهنده در شال كمر است (فیلبرگ، 263؛ ادمندز، نیز EI2، همانجاها؛ پاپی، 1 / 255-256). مینورسكی (نک : EI2، همانجا) عمامۀ سرخ را یادآور خاطرۀ سرخ جامگان (خرمیان، خرمیه) میداند. ادمندز (همانجا) كه در 1296ش / 1917م به این منطقه سفر كرده، سید بودن خدمۀ عمامه سرخ این امامزاده و پیوند آنها را با ایل پاپی بیربط دانسته است. در هر حال، مردم لرستان، مخصوصاً مردم ایل پاپی اعتقاد استواری به شاهزاده احمد دارند و آداب و مناسك خاصی به هنگام زیارت این امامزاده به جا میآورند. آنان مانند لرهای دیگر استان لرستان اشیاء و درختان مجاور و وابسته به امامزادهها را مقدس میپندارند و ثواب زیارت آنها را برابر با زیارت امامزادهها میدانند. برای برآورده شدن حاجاتشان به درختان مجاور امامزادهها مانند درخت موسوم به «تارك شاهزاده احمد» و یا درختان مقدس نیز مانند بلوط و بادام وحشی تكه پارچههایی میبندند (فیلبرگ، 262-264، 291؛ مورتنسن، 126-127، 122-123؛ نیز نک : تصویر). «عَلَم شاهزاده احمد» كه از تكه پارچههای رنگی فراوانی تزیین میشده، از اشیاء مقدس به شمار میآمده است. خادمان امامزاده این علم را برای پایان بخشیدن جنگ در میان طوایف درگیر میگرداندند؛ همچنین به زایران میفروختند تا آنها را برای مصونیت از نیش مار و موجودات موذی به لباس خود وصل كنند (مورتنسن، 126-127؛ پاپی، همانجا). در مراسم عزاداری ماه محرم علم را با پارچههای آراسته به رنگهای سرخ میان مردم میگرداندند. پس از پایان عزاداری پارچههای علم را تكه تكه میبریدند و برای بهبود بیماری و تسكین دردها میفروختند و بیماران و دردمندان آنها را به محل درد میبستند یا به همراه دعا به قسمتی از لباس خود وصل میكردند (فیلبرگ، 257؛ مورتنسن، همانجا). یكی دیگر از اشیاء مقدس شاهزاده احمد «عصای بركت دهنده» بود (فیلبرگ، 263؛ پاپی، 1 / 256). این عصای چوبی را خادمان امامزاده همراه داشتند و به هر كجا وارد میشدند، آن را به مردم میدادند و مردم عصا را به نیابت زیارت شاهزاده احمد به پیشانی مینهادند و میبوسیدند (فیلبرگ، پاپی، همانجاها؛ مورتنسن، 124؛ نیز نک : تصویر). فیلبرگ این عصا را نمادی از شاهزاده احمد، و زیارت كردن عصا را زیارت شاهزاده احمد دانسته است (همانجا). از دیگر كرامات منسوب به شاهزاده احمد رویش برنج دیم در كشتزارهای اطراف مقبره و باردار شدن زنان نازاست (همو، 262، 264؛ چاغروند، 188؛ جغرافیا، 80).
امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، تهران، 1331ش؛ اماناللهی بهاروند، سكندر، قوم لر، تهران، 1370ش؛ همو، كوچنشینی در ایران، تهران، 1360 ش؛ پاپی، مرادحسین، شناخت ایل پاپی، قم، 1378 ش؛ جغرافیای لرستان پیشكوه و پشتكوه، به كوشش سكندر اماناللهی بهاروند، خرمآباد، 1370ش؛ چاغروند خرمآبادی، رحیم، «جغرافیای لرستان»، شقایق، خرمآباد، 1376ش، س 1، شم 3 و 4؛ چریكف، سیاحت نامه، ترجمۀ آبكار مسیحی، به كوشش علیاصغر عمران، تهران، 1358ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1379ش؛ دوبد، ك. ا. سفرنامۀ لرستان و خوزستان، ترجمۀ محمدحسین آریا، تهران، 1371ش؛ راسخ، شاپور، «جمعیت و گروههای نژادی ایران»، ایرانشهر، تهران، 1342ش، ج 1؛ راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سكندر اماناللهی بهاروند، تهران، 1362ش؛ رزمآرا، علی، جغرافیای نظامی ایران (لرستان)، تهران، 1320ش؛ روستایی، محسن، «ایلات و طوایف لر: گزارش 1306ش»، شقایق، خرمآباد، 1376ش، س 1، شم 1؛ ساكی، علی محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، خرمآباد، 1343 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر كوچنده (1377 ش)، جمعیت عشایری دهستانها، كل كشور، مركز آمار ایران، تهران، 1378 ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر كوچنده (1366ش)، نتایج تفصیلی، استان لرستان، مركز آمار ایران، تهران، 1369 ش؛ همان (1377 ش)، مركز آمار ایران، تهران، 1378 ش؛ فیلبرگ، ك. گ.، ایل پاپی، ترجمۀ اصغر كریمی، تهران، 1369ش؛ كریمی، بهمن، جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران، تهران، 1316ش؛ كیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ مردوخ كردستانی، محمد، تاریخ، چاپخانۀ ارتش؛ نیز:
Edmonds, C. J., Kurds, Turks and Arabs, London, 1957; EI2; Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Mortensen, I. D., Nomads of Luristan, Copenhagen, 1993.
معصومه ابراهیمی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید