بِیهَقی، ابراهیم بن محمد (د سدۀ ۳ یا ابتدای سدۀ ۴ق / سدۀ ۹ یا ۱۰م)، ادیب ایرانی عربی نویس. از نامش حدس میزنیم كه از بیهق برخاسته است. از احوال او مطلقاً هیچكس سخن نگفته، و تنها كتابی كه میتواند خبری از او به دست دهد، همانا تنها تألیفی است ( المحاسنوالمساوی)كه از او بر جای مانده است. فریدریش شوالی (نک : ابراهیم، «د») و به خصوص ژریس (ص 71 ff.) به بررسی این اثر همت گماردهاند؛ اما نتایجی كه به دست آمده، اندك است. ژریس میكوشد لااقل محدودۀ زمانی زندگی او را تعیین كند تا بتواند در روند پیدایش و تحول آن نوع ادبی كه «شایست و نشایست» خوانده شده، جای مناسبی برای كتاب المحاسن و المساوی پیدا كند. پیش از این، بروكلمان نوشته بود كهاو به حلقۀ ادیبان ابن معتز وابسته بوده است (نک : GAL, S, I / 249؛ نیز EI2). اما در كتاب مذكور چیزی در تأیید این سخن یافت نمیشود. در عوض در كتاب دو نكته به تعیین زمان نگارش آن كمك كرده است: بیهقی یك بار در پایان داستانی كه دربارۀ انگشتری گرانبهایی نقل شده است، مینویسد: آن انگشتری هم اكنون در اختیار خلیفه مقتدر (حك ۲۹۵-۳۲۰ق / ۹۰۸-۹۳۲م) است (۲ / ۲۳۸). در جای دیگر نیز مینویسد: «این دو بیت را نوشته بركفِ اتاقی كه ابن معتز در آن كشته شد (۲۹۶ق) ــ و به خط خود او ــ یافتیم» (۲ / ۳۳۸). شاید همین روایت بروكلمان را بر آن داشته است كه بیهقی را وابسته به حلقۀ ادیبان ابن معتز بپندارد.
از فصلهای نخستین كتاب، مذهب مؤلف نیز آشكار میگردد (ژریس، 74 ff.). راست است كه او بنا بر سنت عامۀ نویسندگان، از مناقب حضرت پیامبر (ص) آغاز كرده، و به جانشینان وی، ابوبكر، عمرو عثمان نیز پرداخته است، اما اگر سهم عثمان از یك صفحه هم تجاوز نمیكند (۱ / ۶۱)، در عوض فصلهایی به فضایل امام علی(ع) (۱ / ۷۸- ۸۶) و امام حسن و امام حسین (ع) (۱ / ۸۷-۸۹)، و بابهایی به «مَساوی» دشمنان ایشان و خاصه قاتلان امام حسین(ع) (۱ / ۹۰- ۹۸) اختصاص داده است. با این همه، باب «محاسن كسانی كه از اهانت به صحابۀ پیامبر(ص) خودداری كردهاند» (۱ / ۷۴)، نشان از آن دارد كه او جانب اعتدال را فرو نمینهاده، و شاید به آیین شیعیان زیدیه بوده است (نک : ژریس، 74).
آنچه نام بیهقی را ماندگار ساخته، البته كتاب المحاسن و المساوی اوست كه در زمینۀ نوع ادبی «زشت و زیبا» یا «شایست و نشایست» نخستین تألیف به شمار میآید. برخی از دانشمندان مانند اینوسترانزف، معتقدند كه كتاب المحاسن منسوب به عمر بن فرخان (ابنندیم، ۳۳۲؛ قفطی، ۱۶۲) در حقیقت تقلیدی از كتابهای عهدساسانی، معروف به شایست نشایست بوده است (نک : محمدی، ۱۳۶-۱۳۷). ژریس كه این نظر را رد كرده (ص 97)، ظاهراً راه صواب را برگزیده است، زیرا نسخهای از این نوع كتاب و با همین عنوان به زبان پهلوی در دست است كه اساساً به آیینهای دینی و مناسك و قوانین دینی پرداخته، و آن تقابل نیكی و بدی كه مورد نظر نوشتههای عربی است، در آن دیده نمیشود. از آن گذشته، عنوانِ شایست نشایست، طی سدۀ اخیر به آن داده شده است و پیش از آن، كتاب را روایت میخواندند كه بازعنوانی ساختگی است (نک : مزداپور، ۷، ۲۰-۲۱؛ تفضلی، ۲۷۹-۲۸۳).
تقابل شایست و نشایست در این كتاب و دیگر آثار مشابه پیوسته یكنواخت نیست. گاه تنها «محاسن»، مثلاً مناقب امام علی (ع)، و گاه منحصراً «مساوی»، مانند زشتیهای قاتلان امام حسین(ع) است، گاه به شیوۀ جاحظ ، فوائد و مضار یك موضوع (مثلاً بخل) در آنِ واحد بررسی میشود و گاه مفهوم متضاد آن (مثلاً بخل = بخشندگی) آورده میشود (دربارۀ گسترش متضاد نویسی از دیدگاه فلسفی ــ اخلاقی ــ ادبی، نک : ه د، محاسن و مساوی؛ دربارۀ شیوۀ بیهقی، نک : ژریس، 79 ff.).
لزوم همنشینی خیر و شر كه موجب تعادل هستی انسان میگردد، در اندیشههای جاحظ متبلور است. ظاهراً همین اندیشه، مبنای كار بیهقی را تشكیل داده است. از همین جاست كه میبینیم وی گاه لفظ به لفظ، قطعاتی از نوشتههای جاحظ را نقل كرده است (برای مقدمۀ بیهقی كه از بخش اول الحیوان اخذ شده است، نک : ژریس، 93 -92 ؛ قس: ایرانیكا، III / 895).
كتاب محاسن نیز مانند آفرینندۀ آن، گمنام بود و تنها یك نسخۀ خطی از آن باقی مانده است. با این همه، ژریس ملاحظه كرده كه نویسندۀ المحاسن و الاضداد منسوب به جاحظ، به نحو گستردهای از بیهقی بهره برده است (ص 101 ff.).
این نوع ادبی اندكی بعد، بار فلسفی ـ اخلاقی را فرو نهاد و در فضای زبان شناختی صنعت گرای لفظ پرداز كه از ویژگیهای منشیان بود و از نیمۀ سدۀ ۴ق به بعد سراسر ادبیات عرب را فراگرفت، در چارچوب ادب محصور گردید. ثعالبی دو اثر در این زمینه باقی گذاشته است: الظرائف و اللطائف فی الاضداد و یواقیت فی بعض المواقیت فی مدح كل شیء و ذمه (همو، ۱۳۲-۱۳۳).
مآخذ
ابراهیم، محمدابوالفضل، مقدمه بر المحاسن و المساوی (نک : هم ، بیهقی)؛ ابن ندیم، الفهرست؛ بیهقی، ابراهیم، المحاسن و المساوی، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۰ق / ۱۹۶۱م؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، ۱۳۷۶ش؛ قفطی، علی، اخبار العلماء، به كوشش محمدامین خانجی، قاهره، ۱۳۲۶ق؛ محمدی، محمد، الادب الفارسی، بیروت، ۱۹۶۷م؛ مزداپور، كتایون، مقدمه بر شایست ناشایست، تهران، ۱۳۶۹ش؛ نیز:
EI2; GAL, S; Gériès, I., Un Genre littéraire arabe: al - Maħâsin wa-l- Masâwî, Paris, 1977; Iranica.
آذرتاش آذرنوش