بینه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229314/بینه
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
بَینه، كلمهای به كار رفته در قرآن كریم كه در طول تاریخ نزد مسلمانان به اصطلاحی قرآنی و فقهی گراییده است و بیشترین بار معنایی آن را میتوان در حالات فعلی و اسمی، در مفاهیم روشن و آشكار شدن و نیز دلیل و گواه دانست. در نگاهی ابتدایی، این واژه صفت مینماید، اما در بررسی كاربردهای آن در قرآن و فقه اسلامی، چنین به نظر میرسد كه این واژه اسمی است كه در هر یك از این متون به یك اصطلاح با معنایی خاص به كار رفته، و غالباً هریك از این متون آن را در معنایی متفاوت از دیگری به كار برده است.
بینه از ریشۀ فعلی «بان ـ یبین» اشتقاق یافته كه با پیشینهای قدیم، در دیگر زبانهای سامی از جمله عبری، آرامی، سریانی، حبشی و سبایی كاربرد داشته، و غالباً به معنای جدا، متمایز و مجزا شدن، واضح و شفاف سخن گفتن و تشخیص دادن به كار رفته است (نک : گزنیوس، I / 106-107؛ مشكور، 1 / 93-94). بر این اساس، در زبانهای سامی، «تمایز» از مهمترین مؤلفههای معنایی این واژه بهشمار میرود. در زبان عربی هم كه معنای این واژه عمدتاً «آشكار شدن» آمده (نک : ازهری، 15 / 495-496؛ راغب، 68-69)، بیشترین كاربرد بر معنای «آشكاری حاصل از تفكیك و تمایز میان دو چیز مشابه» متمركز بوده است (شریف رضی، 57؛ طوسی، التبیان، 4 / 449؛ مصطفوی، 1 / 347- 348). بر همین اساس، در كتب لغت و تفسیر غالباً بینه صفت مشبهه از فعل «بان ـ یبین» و مونث «بین» به معنای روشن و آشكار آمده است (نک : همو، 1 / 348). در عین حال، بینه بدون موصوف، به معنای حجت، گواه و دلیل است (مثلاً نک : پنرایس، 21). در بافتار نزول، بینه افزون بر كاربرد به معنای شهادت در دعاوی (مثلاً نک : ثقفی، 2 / 723)، معنایی نزدیك به حجت و استدلال محكم نیز داشته است (همو، 2 / 403؛ ابومخنف، 312؛ نصر بن مزاحم، 95، 315). باید گفت بینه آن هنگام كه در بافتهایی مرتبط با اختلاف و درگیری به كار رفته، منحصراً به معنای شاهد بوده، و معنایی فراتر از آن نداشته است.
واژۀ بینه و جمع آن بینات با بسامد 71 بار تكرار، در قرآن كریم به كار رفته كه از آن میان، 54 بار كاربرد اسمی است كه با دور شدن از كاربرد وصفی، به اصطلاحی قرآنی گراییده است. این واژه غالباً با آنچه پیامبران به مردم ارائه كردهاند، ارتباط دارد؛ اما گاه این مفهوم گسترش یافته، و به معنای بصیرت، بینش عمیق و قدرت تشخیصی كه خدا به برخی از انسانها موهبت میكند، آمده است. واژۀ قرآنی بینه در حالت مفرد، غالباً به معنای دلیلی است كه موجب دانش و بصیرت میشود (مثلاً نک : انعام / 6 / 57؛ انفال / 8 / 42؛ هود / 11 / 28)؛ اما تمركزمصادیقبینه در حالت جمع (بینات) غالباً برجهانبینی، آموزههای فكری، اخلاقی و دینی پیامبران و استدلالهای آنهاست (مثلاً نک : اعراف / 7 / 85؛ هود / 11 / 28، 63؛ زخرف / 43 / 63). قرارگیری واژۀ علم (آل عمران / 3 / 19؛ شوری / 42 / 14؛ جاثیه / 45 / 17)، بصائر (انعام / 6 / 104؛ اعراف / 7 / 203؛ جاثیه / 45 / 20)، و حكمت (زخرف / 43 / 63)، به عنوان جانشینی برای بینه، مفهوم قرآنی این واژه را آشكارا به دانایی نزدیك میسازد. همچنین قرارگیری آن در كنار واژگانی چون تفرقه، اختلاف، لغزش، كتمان و تكذیب (نک : بقره / 2 / 159، 209، 213، 253؛ آل عمران / 3 / 105؛ انعام / 6 / 57؛ جاثیه / 45 / 17)، معنای كهن سامی را بیشتر به ذهن متبادر میكند. در میان انواع آموزههای پیامبران، مفهوم صدور بینۀ قرآنی از سوی خداوند، آن را از دیگر آموزهها مجزا میسازد. ازهمینرو قرآن در برخورد انسان با این آموزهها، تجاوز از حدود الاهی پس از آگاهی از بینات را مهمترین و اصلیترین عاملی میداند كه سزاوار نكوهش انسان است (بقره / 2 / 213؛ آل عمران / 3 / 19؛ شوری / 42 / 14؛ جاثیه / 45 / 17).
به دلیل وضوح معنا و یا سادگی اندیشۀ اسلامی در سدههای آغازین، مفسران نخستین، برای واژۀ بینه یا تفسیری ارائه نكردهاند، یا در هر آیه به تناسب بافت آیات، به تفسیر یا بیان مصداقی از بینات پیامبران اشاره كردهاند؛ اما بهطور كلی مفسران سدههای نخستین بینه را به معنای بصیرت و بینش، حلال و حرام، بیانی از سوی خدا، امر و نهی الاهی، فرایض و حدود، عامل رفع شبهات و موجبات گمراهی، خبر عذاب، برهان و استدلال و نشانههای پیامبری یك پیامبر بدون به كار بردن واژۀ معجزه تفسیر كردهاند (نک : تنویر ... ، 13، 14، 15، 22، 28، جم ؛ مقاتل، 1 / 121، 126، 152، 161، جم ؛ طبری، 12 / 63). با طرح مسئلۀ كلامی نیاز نبی به معجزه (نک : وات، 122-123)، متكلمان مسلمان به ارائۀ نظراتی، بهویژه با استفاده از آیات قرآن پرداختند (نک : ماوردی، 1 / 57 بب ؛ ابن تیمیه، 14 / 188-189؛ سیدمرتضی، رسائل، 2 / 102). مفسرانی هم كه بر ظرایف كلامی آگاه بودند، تحت تأثیر این آراء، بینه و بینات را در بسیاری از آیات قرآن به معنای معجزات پیامبران تفسیر كردند (مثلاً نک : طوسی، همان، 2 / 190، 4 / 461؛ فخرالدین، 12 / 13، 20، 46؛ بیضاوی، 1 / 357، 550، 3 / 35؛ فیض، 1 / 280، 516). برای آیاتی نیز كه بافت آنها چنین تفسیری را بر نمیتافت، تفاسیری ارائه كردهاند، چون: بیان و بصیرت، علم و نبوت، وحی، قرآن، اشاراتی به ظهور پیامبر اسلام (ص)، دلایل و شواهد حقانیت پیامبر(ص) (نک : طبری، همانجا؛ طوسی، همان، 4 / 153؛ بیضاوی، 3 / 243، 230؛ فیض، 2 / 124، 458؛ طباطبایی، 1 / 388). در كنار این مسئله در برخی از آیات كه به دلیل وجود قرائنی میتوان بینات را به معجزات پیامبران تفسیر كرد، برخی از مفسران تفاسیری ارائه دادهاند كه در آنها بینات از سنخ دانش، علم، بصیرت و احكام الاهی تفسیر شده است (نک : بغوی، 3 / 139؛ قرطبی، 10 / 335؛ بیضاوی، 3 / 469).
از آنجا كه در اختلافات و دعاوی، ارائۀ شاهد، خصوصاً در دوران شكلگیری دانش فقه، مهمترین بینه تلقی شده است، لذا این واژه در فقه از معنای عرفی خود خارج، و به یكی از مهمترین مصادیق خود، یعنی شاهد، تخصیص یافته است. به نظر میرسد در آثار و احادیث نیز بیشتر معنای عام و عرفی آن غالب بوده است. از اینرو برخی از محققان بر آناند تا بینه را، همچنان در معنای عام خود، به هر آنچه بتوان ادعایی را به وسیلۀ آن ثابت كرد، معنا كنند (نک : ابنقیم، 12، 24). دامنۀ این گسترش چنان شد كه سیدمرتضی ( الانتصار، 486)، علم قاضی، و سلار و ابنحمزه، قسامه را ــ ازآنرو كه متضمن علم است ــ در شمار بینات آوردهاند (سلار، 232-233؛ ابن حمزه، 221). اصطلاح بینه، بدون تعریف روشنی از آن، غالباً در ابواب قضا و شهادات مطرح شده است (نک : مالك، 5 / 179 بب ؛ شافعی، 6 / 249 بب ؛ طوسی، الخلاف، 6 / 329 بب ؛ سلار، 230 بب ). با چشمپوشی از ظرایف فنی میتوان گفت كه بینه نزد فقها، شهادتی است كه بنا بر شروطی توسط شرع معتبر شمرده شده است (نک : طوسی، النهایة، 342؛ سلار، 233؛ ابن ادریس، 2 / 164). حدیث مشهور پیامبر اكرم (ص): «البینۀ علی المدعی و الیمین علی من انكر (ادعی علیه)» (ترمذی، 2 / 399؛ طوسی، تهذیب ... ، 6 / 229) كه گویا منشأ این اصطلاح در فقه بوده، سبب شده است تا فقها به دنبال كشف مصادیق بینه برآمده، آن را شهادت دو مرد عادل (همو، النهایة، نیز سلار، ابن ادریس، همانجاها)، یا شهادت یك مرد و دو زن، یا یك مرد به همراه قسم او بدانند (ابن حمزه، 211). تقابل بینه و علم قاضی موضوع دیگری است كه مورد توجه فقها قرار گرفته است، اما گویا بیشتر آنان علم قاضی را بر بینه مقدم دانستهاند (برای این نظرات، نک : سمرقندی، 3 / 370 بب ؛ سیدمرتضی، همانجا؛ ابن زهره، 436).
ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، 1410ق؛ ابن تیمیه، احمد، مجموع فتاوی، به كوشش عبدالرحمان عاصمی، ریاض، 1412ق / 1991م؛ ابن حمزه، محمد، الوسیلة، به كوشش محمد حسون، قم، 1408ق؛ ابن زهره، حمزه، غنیة النزوع، به كوشش ابراهیم بهادری، قم، 1417ق؛ ابن قیم جوزیه، محمد، الطرق الحكمیة، به كوشش محمدحامد فقی، بیروت، 1372ق؛ ابومخنف، لوط، مقتل الحسین، به كوشش حسن غفاری، قم، 1398ق؛ ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به كوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، 1967م؛ بغوی، حسین، معالم التنزیل، به كوشش خالد عك و مروان سوار، بیروت، 1407ق / 1987م؛ بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، به كوشش عبدالقادر حسونه، بیروت، 1416ق / 1996م؛ ترمذی، محمد، السنن، به كوشش عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت، 1403ق؛ تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفكر؛ ثقفی، ابراهیم، الغارات، به كوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1355ش؛ راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، به كوشش محمد سیدكیلانی، قاهره، 1381ق؛ سلار، حمزه، المراسم العلویة، به كوشش محسن حسینی امینی، قم، 1414ق؛ سمرقندی، محمد، تحفة الفقهاء، بیروت، 1414ق؛ سیدمرتضی، علی، الانتصار، قم، 1415ق؛ همو، رسائل، به كوشش مهدی رجایی، قم، 1405ق؛ شافعی، محمد، الأم، بیروت، 1403ق / 1983م؛ شریف رضی، محمد، حقائق التأویل، به كوشش محمدرضا آل كاشف الغطا، بیروت، دارمهاجر؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم، 1402ق؛ طبری، تفسیر؛ طوسی، محمد، التبیان، به كوشش احمد حبیب قصیر عاملی، قم، 1409ق؛ همو، تهذیب الاحكام، به كوشش حسن موسوی خرسان، تهران، 1365ش؛ همو، الخلاف، به كوشش علی خراسانی و دیگران، قم، 1417ق؛ همو، النهایة، بیروت، دارالاندلس؛ فخرالدین رازی، محمد، تفسیر، بیروت، دارالفكر؛ فیض كاشانی، محسن، تفسیر الصافی، به كوشش حسین اعلمی، قم، 1416ق؛ قرآن كریم؛ قرطبی، محمد، الجامع لاحكام القرآن، به كوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1372ق؛ مالك بن انس، الموطأ، قاهره، 1323ق؛ ماوردی، علی، اعلام النبوة، به كوشش محمد معتصم بالله، بیروت، 1407ق / 1987م؛ مشكور، محمدجواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران، 1357ش؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، تهران، 1360ش؛ مقاتل بن سلیمان، التفسیر، به كوشش عبدالله محمود شحاته، بیروت، 1423ق؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1382ق؛ وات، ویلیام مونتگمری، فلسفه و كلام اسلامی، ترجمۀ ابوالفضل عزتی، تهران، 1370ش؛ نیز:
Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, ed. F. Brown et al., Boston / New York, 1906; Penrice, J., A Dictionary and Glossary of the Korân, Beirut, 1873.
مهدی غفاری
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید