بیت الحکمه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229233/بیت-الحکمه
چهارشنبه 6 فروردین 1404
چاپ شده
13
همۀ آنچه از متون كهن دربارۀ این نهاد درمییابیم، آن است كه تنی چند از دانشمندان آن روزگار در آنجا به كار مشغول، یا دارای عنوان صاحب بیت / خزانةالحكمه بودهاند. دربارۀ وجود جایی به نام بیتالحكمه در روزگار هارون، تنها دو شاهد دردست است. ابنندیم آورده است كه علان شعوبی ایرانی، پیوسته با خاندان برمكی رفت و آمد داشت و در بیتالحكمه برای هارون، مأمون و برمكیان نسخهبرداری میكرد (ابن ندیم، 105؛ یاقوت، 4 /1631؛ صفدی، 19 / 558، كه وی را علان وراق نیز نامیدهاند). اما برخلاف تصور مؤلفان معاصر، نمیتوان تنها با استناد به آنچه ابنندیم آورده است، وی را از كارمندان بیتالحكمه (بهویژه با تصوری كه امروزه از كارمند داریم) دانست؛ زیرا به تأكید یاقوت، او دكان وراقی داشته، و به كار استنساخ، تجلید و فروش نسخ خطی مشغول بوده (همانجا)، و قاعدتاً همكاری وی با بیتالحكمه گاه به گاه و موردی (به تعبیر امروزی: پاره وقت) بوده است. ابن ندیم آورده است كه ابوسهل بن نوبخت در خزانةالحكمۀ هارون كار میكرد (ص 274). قفطی كه ابوسهل منجم را بر اثر خلط با دیگر اعضای خاندان نوبختی از «ائمۀ متكلمین» برشمرده، هنگام نقل سخن ابن ندیم آورده است كه هارون وی را بر ریاست «خزانة كتبالحكمة» گمارد و او آنچه را كه از كتب حكمت مییافت، به فارسی ترجمه میكرد (ص 255). گویا قفطی در اینجا سخن ابن ندیم را به میل خود و براساس برداشتی كه از آن داشته، تغییر داده است. از آنچه گذشت میتوان دریافت كه این نهاد پیش از نابودی برمكیان (187 ق /803م) وجود داشته است. سرپرست بیتالحكمه را ظاهراً «صاحب» مینامیدهاند. گویا نخستین كسی كه این منصب را داشته، شخصی به نام سلم است كه همواره از او به صورت «سلم صاحب بیتالحكمه» یاد شده است. كهنترین مدركی كه از وی دردست است و هیچیك از محققان قبلی نیز بدان توجه نداشتهاند، قطعهای از آثار جاحظ است. جاحظ در رسالۀ «فصل ما بین العداوة والحسادة» آورده است كه گاه برخی آثار خود را كه از لحاظ لفظ و معنی كمتر از آثار دیگرش بوده، به كسانی چون ابن مقفع، خلیل بن احمد فراهیدی، سلم صاحب بیتالحكمه، یحیی بن خالد، عتابی و دیگر مؤلفانی كه از لحاظ زمانی جلوتر از وی بودهاند، نسبت داده است (ص 351، نیز المحاسن ... ، 4، كه خطبۀ آن تكرار بخشی از همین رساله است). براساس آنچه ابن ندیم دربارۀ سلم آورده است، میدانیم كه یحیی بن خالد بن برمك ــ كه از نخستین ترجمۀ عربی مجسطی راضی نبود ــ ابوحسان و سلم صاحب بیتالحكمه را به فراهم آوردن ترجمهای نیكو گمارد و آنان پس از فرا خواندن مترجمان با دقت و تلاش بسیار، این كار را به پایان رساندند (ص 267- 268؛ نیز نک : قفطی، 97- 98؛ قس: حاجی خلیفه، 5 /386، كه او را سلمان نامیده). سلم همچنین یكی از اعضای گروه فرستاده شده به فرمان مأمون به بیزانس برای انتخاب كتاب (ابن ندیم، 243؛ ابن ابی اصیبعه، 1 /187؛ حاجی خلیفه، 3 /95؛ قس: صفدی، 13 /216-217، كه وی را سلمان نامیده)، «صاحب بیتالحكمه با شراكت سهل بن هارون»، از جملۀ مترجمان پهلوی به عربی، و نیز فراهم آورندۀ یكی از آثار مبتنی بر كلیله و دمنه (ابنندیم، 120-305) بوده است. ابن عبدربه نیز در مورد «سلیمان صاحب بیتالحكمه» ــ كه باید همان سلم باشد ــ آورده است كه روزی جعفر بن یحیى برمكی با لباس مردم عادی به نزد وی رفت و سلم پس از آنكه ثمامة بن اشرس جعفر را به او شناساند، گفت كه نمیداند چگونه به خاطر لطف بزرگی كه جعفر در حق وی روا داشته، تشكر كند (2 /127؛ در مورد كسانی كه با سلم تشابه اسمی داشتهاند، نک : بالتی گسدن، 142). از آنچه گفته شد بر میآید كه سلم، یكی از ادبای روزگار هارون و مأمون بوده كه در ترجمۀ آثار پهلوی و یونانی به عربی نیز دست داشته، و در روزگار مأمون مدتی سرپرست بیتالحكمه بوده است. اما از سخن جاحظ و ابن ندیم نمیتوان استنباط كرد كه وی در روزگار هارون نیز چنین منصبی داشته است، زیرا بعید نیست كه این دو وی را به لقبی كه بعدها گرفته، ملقب ساخته باشند. به هر حال سلم در روزگار مأمون در این منصب دو شریك نیز داشته است: یكی شخصی به نام سعیدبن هُریم (یا هارون) كاتب كه به گفتۀ ابن ندیم از مترجمان فارسی به عربی و از جملۀ بلغای عرب بوده، و جاحظ به آثار وی استناد میكرده است (ص 120، 125؛ نیز نک : یاقوت، 3 /1379؛ صفدی، 15 /269: سعید بن هریم؛ نیز عش، 39؛ بالتی گسدن، 143) و دیگری سهل بن هارون بن راهیون دستمیسانی (اهل دشت میشان) مشهور به این راهیون، ادیب برجستۀ ایرانی كه یقیناً مشهورترین دارندۀ این عنوان بوده است. او نیز مانند دو تن دیگر از جملۀ بلغا و از مترجمان فارسی به عربی بوده است (ابنندیم، 10، 120، 125، 305، كه در مورد وی هر دو عبارت «صاحب بیتالحكمه» و «صاحب خزانةالحكمه» را به كار برده است؛ نیز نک : خطیب، 3 / 369؛ یاقوت، 3 /1409؛ صفدی، همانجا). گویا اشارۀ ابن ندیم در مورد استناد جاحظ به آثار سعیدبن هارون درواقع مربوط به سهل بوده، زیرا جاحظ در بیشتر آثار خود بارها به سهل بن هارون استناد كرده است، اما استنادی به سعیدبن هارون (یا هریم) یافت نشد. سهل بن هارون را با لقب «كاتب على خزانةالحكمه» نیز خواندهاند (ابوحیان، 1 /37؛ ابن نباته، 242) كه در این مورد كاتب به همان معنی رئیس به كار رفته است. حسن بن مرار مشهور به ضبی نیز چنانكه گفته شد، عنوان «صاحب بیت حكمة من بیوت حكم المأمون» داشته است (ابن عساكر، 5 /239؛ ذهبی، تاریخ، 100؛ صفدی، 7 /379؛ نیز نک : ابن شاكر، 1 /122). شخصی به نام احمدبن محمد نیز عنوان صاحب بیتالحكمه داشته است كه در مورد وی تنها میدانیم یكی از راویان متروك حدیث بوده، و از مالك بن انس روایتی كرده است (ابن جوزی، كتاب الضعفاء ... ، 1 /84؛ ذهبی، میزان ... ، 1 /152، المغنی، 1 / 58؛ ابنحجر، 1 /323). گذشته از این، به گفتۀ ابنندیم: ابن ابیالحریش در خزانةالحكمه برای مأمون جلدسازی میكرد و محمد بن موسى خوارزمی نیز پیوسته در خزانةالحكمۀ مأمون مشغول به كار بود یا در خزانةالحكمه برای مأمون كار میكرد (ص 10، 274). به گفتۀ بالتی گسدن در كتابی سریانی به نام «تاریخ سیرت» ضمن اشاره به نسخهای مجعول از معاهدۀ میان حضرت محمد(ص) و مسیحیان نجران، از حضور شخصی به نام حبیب در بیتالحكمه یاد شده است (ص 144). همچنین در افسانهای كه نخستینبار قفطی بدان اشاره كرده، موسی بن شاكر، پدر بنی موسى (ه م) راهزنی توبهكار است كه هنگام مرگ وی فرزندانش خردسال بودهاند. پس مأمون آنها را به اسحاق بن ابراهیم مصعبی میسپارد و او (یا خود مأمون؟) این 3 برادر را زیرنظر یحیی بن ابی منصور، ستارهشناس بنام ایرانی در بیتالحكمه جای میدهد (ص 441؛ نیز نک : ابن عبری، 264؛ قس: ه د، 12 /687، كه به استناد همین روایت مصعبی را «مسئول بیتالحكمه» خوانده است). گرچه این افسانه حتى با آنچه خود قفطی دربارۀ موسی بن شاكر آورده، تناقض دارد (ص 315؛ نیز ه د، همانجا)، اما برخی با استناد به همین نكته، بنی موسی و یحیی بن ابی منصور را نیز از كاركنان بیتالحكمه دانستهاند (مثلاً عش، 41؛بالتی گسدن، 145-146). تنها سندی كه در مورد برخی وظایف بیتالحكمه، افزون بر نگاهداری كتاب، دردست داریم، برپایۀ روایتی از كتاب الحیدة است. این كتاب شرح داستان گونه و یقیناً اغراقآمیز مناظراتی میان عبدالعزیز بن یحیى كنانی (د 240 ق /854 م)، از یكسو و بشر مریسی و یاران وی (یعنی معتزله و جهمیه) از سوی دیگر، دربارۀ قدیم یا مخلوق بودن قرآن كریم است. براساس این روایت، كنانی با شنیدن ماجرای محنه ــ كه براساس آن اعتقاد به قدیم بودن قرآن ممنوع شده بود ــ از مكه به بغداد میآید و جسورانه اعلام میكند كه قرآن مخلوق نیست. وی در مناظرهای، به گفتۀ خود، حریف را به سختی درهم میشكند. سپس بشر و طرفداران وی، به انگیزۀ انتقام، بر آن میشوند كه در جلسهای كه هر جمعه در بیتالحكمه و معمولاً با حضور مأمون برگذار میشده است، خشم خلیفه را برضد كنانی برانگیزانند. كنانی یك بار نیز به برگذاری جلسهای دیگر در «جایی جز بیت الحكمه» اشاره میكند و شرح ماجرا را با تفصیل و آب و تاب تمام میآورد. با صرف نظر از جنبههای اغراقآمیز این روایت، از سخن وی میتوان دریافت كه ظاهراً هر جمعه جلسهای در بیتالحكمه برگذار میشده، و مأمون در این جلسه در جایگاهی خاص و در پس پرده مینشسته است، چنان كه سخنان همۀ حاضران را میشنیده، و البته حاضران نیز از حضور وی در پس پرده آگاه بودهاند و گاه نتایج مباحثات خود را بر وی عرضه میداشتهاند (نک : ص 148-151). البته سبكی در طبقات الشافعیة انتساب كتاب به او را ساختگی میداند (1 /265-266؛ قس: ابن ندیم 184؛ نیز خطیب، 10 /449، كه بر درستی انتساب این كتاب به كنانی تأكید كردهاند) و حتى گفتهاند كه كتاب الحیدة، پس از مرگ عبدالعزیز كنانی نوشته شده است (دربارۀ این كتاب، نک : فاناس، III /504-508). گوتاس با تكیه بر احتمال جعلی بودن این كتاب بر آن است كه بیتالحكمه نمیتوانسته جایی برای این گونه مناظرات باشد و اصولاً چنین كار سبكی (یعنی برگذاری مناظره در كتابخانه) را از مأمون بعید دانسته است (ص 59). اما در اصل ماجرا نمیتوان چندان تردید كرد، چه، این مناظره چندان مشهور بوده كه خلیفه القادربالله در 420 ق / 1029 م در اعلامیهای مبنی بر تفسیق معتقدان به خلق قرآن، بدان اشاره كرده است (ابن جوزی، المنتظم، 9 /223-224). به هر حال درستی یا نادرستی انتساب این كتاب به كنانی به درستی آن جزء از ماجرا كه به برگذاری جلسهای در بیتالحكمه اشاره دارد، لطمه نمیزند؛ زیرا بعید است كه مؤلف، با دروغپردازی در این خصوص ــ كه هیچ كمكی به وی نمیكرده ــ اثر خود را بیش از پیش در معرض اتهام قرار داده باشد؛ ضمن اینكه برگذاری جلسات مناظره میان علما در یك كتابخانه آن قدر عجیب و خارقالعاده نیست كه برای باور داشتن آن به شواهد متعدد و اخبار متواتر نیاز باشد. در هیچ یك از مآخذ معتبر به تأسیس بیتالحكمه كمترین اشارهای نشده است. بیشتر مؤلفان معاصر با اساس قرار دادن روایات پراكنده و گاهی مشكوك مربوط به آورده شدن برخی آثار یونانیان از بیزانس، تاریخی تقریبی برای تأسیس بیتالحكمه یاد كردهاند. در مآخذ كهن تنها ارتباطی كه میان این انتقال كتابها و بیتالحكمه به چشم میخورد، حضور «سلم صاحب بیتالحكمه» در زمرۀ فرستادگان مأمون برای گزینش كتاب است؛ اما از آنجا كه معمولترین مكان برای حفظ كتبی كه برای خلیفه فرستاده میشده، كتابخانۀ سلطنتی است، به ناچار فرض میكنیم كه این كتابها به بیتالحكمه میرسیدهاند. گذشته از روایت مشكوك ابن جلجل درخصوص انتقال كتب عموریه و آنكارا به بغداد در روزگار هارون، روایات دیگری درخصوص دریافت كتاب در روزگار مأمون وجود دارد كه مؤلفان معاصر، به ویژه یوسف عش (ص 28-31)، با جداگانه فرض كردن آنها، تا 3 نوبت دریافت كتاب برشمردهاند. قاضی صاعد اندلسی آورده است كه مأمون با ارسال هدایایی گرانقدر از امپراتور بیزانس خواست تا برخی آثار فلسفی را برای وی بفرستند. امپراتور نیز در پاسخ شماری از آثار افلاطون، ارسطو، بقراط، جالینوس، اقلیدس، بطلمیوس و ... را فرستاد (ص 213-214؛ نیز نک : ابن عبری، 235-236). عش تاریخ این رویداد را پیش از 204 ق / 819 م، یعنی پیش از ورود مأمون به بغداد حدس زده (ص 28) كه غیرمعقول است. براساس روایت دیگر مأمون در نامهای از امپراتور بیزانس اجازه خواست تا گزیدهای از آثار موجود در كتابخانههای بیزانس را به بغداد آورد. امپراتور نخست سرباز زد، اما سپس موافقت كرد و مأمون نیز حجاج بن یوسف بن مطر، ابن بطریق، سلم صاحب بیتالحكمه و دیگران و «چنان كه گفتهاند: ابن ماسویه» را برای انتخاب كتاب فرستاد تا آنچه را مناسب میدانند، به بغداد آورند و به ترجمۀ این آثار فرمان داد (ابن ندیم، 243؛ ابن ابی اصیبعه، 1 /187؛ صفدی، 13 /216-217؛ حاجی خلیفه، 3 /95). یوسف عش تاریخ این رویداد را با اشتباه در نقل از مقریزی ــ كه اشارهای مختصر به این ماجرا دارد ــ «چند سال پیش از 210 ق» و به احتمال قوی اندكی پس از 204ق دانسته است (همانجا؛ نیز نک : بالتی گسدن، 134-135، كه ظاهراً استناد وی به مقریزی به واسطۀ عش بوده، و در نتیجه اشتباه او را تكرار كرده است)؛ در حالی كه مقریزی در موضعی كه عش بدان استناد كرده، از «سالهای 210 و اندی» یاد كرده است (2 /357: فی اعوام بضع عشرۀ سنة و مأتین). به نظر میرسد كه مقریزی براساس تاریخ جنگ میان مأمون و امپراتور بیزانس (215- 218ق /830-833 م) این تاریخ تقریبی را ارائه كرده باشد. روایتی دیگر درخصوص دریافت كتاب حاكی از آن است كه این كتابها احتمالاً ما بازاء غرامت جنگ با حكمران قبرس، یا تحفهای برای خودداری مأمون از هجوم به بیزانس بوده است (ابن نباته، 242؛ طاش كوپریزاده، 1 /242؛ حاجی خلیفه، همانجا؛ قفطی، 29-30). در روایات مختلف داستانی كه عش آن را نوبت سوم دریافت كتاب نامیده، دو عنصر مشترك وجود دارد: مخالفت اولیۀ حكمران بیزانس یا قبرس پس از مشورت با امیران و دانشوران كشور و تغییر نظر وی پس از مشورت با یكی از روحانیان برجسته كه معتقد بود با فرستاده شدن آثار فلسفی و علمی به سرزمینهای اسلامی، ایمان مسلمانان سست خواهد شد. صرفنظر از جنبههای داستانپردازانه و عوامپسند این ماجراها كه با گذشت زمان جزئیات آنها بیشتر میشود، در روزگار مأمون به احتمال قوی تنها در یك نوبت آثاری از بیزانس به بغداد آورده شده، به ویژه آنكه در هر یك از مآخذ كهن، تنها به یكی از روایات مختلف دریافت كتاب اشاره شده است و اگر بخواهیم بر درستی اصل روایت مخدوش ابن جلجل نیز اصرار بورزیم، در مجموع دو بار شماری كتاب به بغداد آمده است. به هر حال به نظر میرسد شمار این كتابها چندان قابل توجه نبوده است. اگر مجموعۀ آثار یونانی بیتالحكمه چندان كه مؤلفان معاصر پنداشتهاند، غنی بوده است (مثلاً نک : عش، 30-31)، چرا بنی موسی برای نسخ خطی اثری به شهرت و اهمیت مخروطات آپولونیوس به شهرهای مختلف سفر میكردند (بنیموسى، 621 -629)، یا حنین بن اسحاق را برای یافتن نسخۀ یونانی برخی آثار مشهور جالینوس به بیزانس و جاهای دیگر میفرستادند؛ چرا كه حنین در رسالهای كه دربارۀ ترجمههای آثار جالینوس نگاشته، هرگز به بهرهوری از نسخ یونانی كتابخانۀ بیتالحكمه اشاره نمیكند و همواره بر كتابخانۀ شخصی خود متكی است. در واقع باید گفت كه برخلاف تصور مؤلفان معاصر نه تنها شاهدی دربارۀ اشتغال مترجمان مشهور در بیت الحكمه در دست نیست، بلكه همان اندك شواهد موجود نیز حاكی از آن است كه این كتابخانه حتى از فراهم آوردن نسخههای خطی یونانی قابل اعتماد، مهمترین نیاز مترجمانی چون حنین، عاجز بوده است. گذشته از این، حنین در میان حامیان خود نیز هرگز از هیچ خلیفهای یاد نمیكند. بیشتر ترجمههای سریانی به عربی وی به درخواست ابن ماسویه، آل بختیشوع و چند پزشك جندیشاپوری دیگر، و اغلب ترجمههای یونانی یا سریانی به عربی وی نیز به سفارش بنی موسى و علی بن یحیى مشهور به ابن منجم بوده است (نک : ه د، 12 /685، 689-690). حال اگر فعالیتهای حنین و شاگردانش و دیگر وابستگان بنی موسى، بنی منجم و دیگر حامیان مشهور نهضت ترجمه را از بیت الحكمه جدا كنیم، از دوران شكوفایی نهضت ترجمه در میانۀ سدۀ 3ق چه چیزی باقی میماند؟ در نتیجه چنان كه گوتاس (ص 60) و صلیبا (ص 26) نیز پیش از این یادآور شدهاند، باید در خصوص نقش بیتالحكمه، حاكمیت سیاسی و به ویژه نقش مأمون در فرایند انتقال و ترجمۀ علوم بازنگری كنیم. بیتالحكمه اگر آن چنانكه به نظر میرسد كتابخانۀ دارالخلافه بوده، عجیب نخواهد بود كه از روزگار مأمون به بعد خزانۀ المأمون نیز نامیده شود. با این همه، از سرنوشت آن پس از خلافت وی، چیزی نمیدانیم. ابن ندیم اشاراتی كوتاه در این باره دارد: نخست به نقل از مأخذی ناشناس («و قدقیل ... ») آورده است كه در خزانۀ المأمون نامهای منسوب به جد پیامبر (ص) بود. سپس به دیدن «نمونهای از خط حمیری كه جزئی از خزانۀ المأمون، و به فرمان مأمون ترجمه شده بود» و نقل «حروف الفبای حبشی كه شبیه الفبای حمیری است، از [یكی از دستنوشتههای] خزانة المأمون» اشاره میكند (ص 10، 19) و سرانجام مطلبی را از «كتابی با كتابت بسیار كهن، گویا از نسخههای خزانة المأمون» نقل میكند (نک : ص 21: یشبه ان یكون من خزانة المأمون). حمزۀ اصفهانی نیز یكی از مآخذ خود در نگارش تاریخ سنی ملوك الارض را « تاریخ ملوك الفرس المستخرج من خزانة المأمون» میداند (ص 10). برخی از محققان این اشارات ابن ندیم و حمزۀ اصفهانی را حاكی از برجای بودن بیتالحكمه یا خزانة المأمون تا روزگار ابن ندیم دانستهاند (مثلاً نک : بالتی گسدن، 149)؛ در حالی كه نهتنها هیچ یك از اشارات این دو را نمیتوان شاهدی بر این امر دانست، بلكه از تردیدی كه ابن ندیم درمورد انتساب نسخهها به خزانۀ المأمون داشته، میتوان استنباط كرد كه برعكس، در آن روزگار این كتابخانه پراكنده شده، و جای مشخصی نداشته است. از آنچه گذشت، میتوان گفت كه براساس شواهد معتبر بیتالحكمه یا خزانة الحكمه كتابخانهای بوده كه در روزگار هارونالرشید، دست كم پیش از نابودی برمكیان در 187ق /803م، وجود داشته، در اواخر روزگار مأمون (یعنی زمانی كه ماجرای محنه پیش آمد)، جلسات مناظره، گاه با شركت خلیفه نیز در آن برگذار میشده، و در سدۀ 4 ق كتابهای آن پراكنده شده بوده است. بیتالحكمه هیچ نقش مستقیمی در نهضت ترجمه نداشته است و مترجمان عمدتاً با پشتیبانی برخی دولتمردان دانشور و دانشدوست (و نه پشتیبانی دولتی) به كار مشغول بودهاند. هر چند بعید نیست برخی مترجمان عصر هارون و مأمون (همچون ابن بطریق)، از كتابهای آن بهره برده باشند. البته انكار نمیتوان كرد كه در آن روزگار نظر مثبت شخص خلیفه، گرچه شاید هرگز به صراحت ابراز نشده باشد، لازمۀ انجام دادن هر كار مستمر و از جمله نهضت ترجمه بوده است.
ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به كوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299 ق /1882 م؛ ابن جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحكماء، به كوشش فؤاد سید، قاهره، 1955 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، الضعفاء و المتروكین، به كوشش ابوالفدا عبدالله قاضی، بیروت، 1406 ق /1986 م؛ همو، المنتظم، به كوشش سهیل زكار، بیروت، 1415 ق /1995 م؛ ابن حجر عسقلانی،احمد، لسانالمیزان، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن شاكر كتبی، محمد، فوات الوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1973م؛ ابن طاووس، علی، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، قم، 1363ش؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به كوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1359ق /1940م؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به كوشش انطون صالحانی، بیروت، 1890م؛ ابن عساكر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به كوشش علی شیری، بیروت، 1415 ق /1995 م؛ ابن فضلالله عمری، احمد، مسالك الابصار فی ممالك الامصار، چ تصویری، به كوشش فؤاد سزگین، فرانكفورت، 1408 ق / 1988 م؛ ابن نباته، محمد، سرح العیون، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1383ق /1964م؛ ابن ندیم، الفهرست، به كوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، 1871-1872 م؛ ابوحیان توحیدی، علی، البصائر و الذخائر، به كوشش احمد امین و احمد صقر، قاهره، 1373ق /1953م؛ ایوب، یوسف، «المراكز الثقافیة المهتمة بالترجمة و التی اثرت فی الحضارة العربیة»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به كوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، 1984 م؛ بنیموسی، تحریر المخروطات (نک : مل ، آپولونیوس)؛ تامر، عارف، «اثر الترجمة فی الحضارة العربیة»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به كوشش خالد ماغوط و محمدعلی خیاطه، حلب، 1984 م؛ تكریتی، سلیم طه، «بیت الحكمة فی بغداد»، المورد، بغداد، 1400ق /1979م، ج 8، شم 4؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوك الفرس و سیرهم، به كوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900م؛ جاحظ، عمرو، «فصل مابین العداوة و الحسادة»، الرسائل، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1411ق /1991م، ج 1؛ همو، المحاسن و الاضداد، به كوشش فوزی عطوی، بیروت، 1969م؛ جواهری، عماد، «بین بیت الحكمة و الجامعات الحدیثة»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001م، ج 2؛ حاجی خلیفه، كشف الظنون، به كوشش گوستاو فلوگل، 1835- 1858م؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوك الارض و الانبیاء، بیروت، دارمكتبة الحیاة؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ دارمی، عثمان، الرد على بشر المریسی، به كوشش محمد حامد فقی، بیروت، 1358ق؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1379ش؛ درویش، محمود احمد، «اصول التخطیط المعماری للمدارس الاسلامیة فی ضوء بیت الحكمة بقصر الذهب ببغداد»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001م، ج 2؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای 331-350 ق، به كوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1413 ق /1992 م؛ همو، المغنی، به كوشش نورالدین عتر، حلب، 1391 ق /1971 م؛ همو، میزان الاعتدال، به كوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382 ق /1963 م؛ زركان، محمدعلی، «حنین بن اسحق، شیخ المترجمین العرب»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به كوشش خالد ماغوط و محمدعلی خیاطه، حلب، 1984م؛ زركانی، خلیل حسن، «بیت الحكمة و حریة العمل العلمی»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001م، ج 1؛ زقزوق، عبدالرزاق، «تاریخ الطب عند العرب فی العصر الاسلامی»، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیة السوریة لتاریخ العلوم، به كوشش احمد یوسف حسن و مصطفى موالدی، حلب، 1980م؛ سامرایی، كمال، مختصر تاریخ طب العراقی، بیروت، 1409ق /1989م؛ سبع، محمد مروان، «حركة الترجمة العلمیة و توسعها فی العصر العباسی»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به كوشش خالد ماغوط و محمدعلی خیاطه، حلب، 1984 م؛ سبكی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الكبرى، قاهره، 1323 ق؛ سمیر، عبدالرزاق، «الطب البیطری فی عصر الحضارة الاسلامیة»، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیة السوریة لتاریخ العلوم، به كوشش احمد یوسف حسن و مصطفى موالدی، حلب، 1980 م؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به كوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، 1376ش؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تهران، 1356 ش؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به كوشش احسان عباس و دیگران، ویسبادن، 1982م؛ طاش كوپریزاده، احمد، مفتاح السعادة، حیدرآباد دكن، 1329ق؛ عامری، محمدبشیر حسن راضی، «بصمات بیت الحكمة على حركة الترجمة و التألیف فی الاندلس»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001م، ج 2؛ عباس، صالح مهدی، «ترجمة بیت الحكمة لكتب جالینوس الطبیة و اثرها فی المؤلفات الطبیة العربیة»، همان؛ عبدالحلیم، می خالد، «بیت الحكمة العباسی، التخصص و الموسوعیة، بین الافراط و التفریط»، همان، ج 1؛ عبداللطیف، بهجت كامل، «یوحنا بن ماسویه اول رئیس لبیت الحكمۀ البغدادی و رائد من رواد علمی التشریح و الطب»، همان، ج 2؛ عبدالمنعم، شاكر محمود، «اثر بیت الحكمة فی ترجمۀ الكتب الطبیة»، همان؛ عبیدی، صلاح حسین، «بیت الحكمة و اثره فی تصنیع آلات الرصد»، همان؛ عتبی، محمدسعید رضا، «اثر بیت الحكمة البغدادی فی ثقافة الاندلس، عصر حكم المستنصر انموذجا»، همان؛ عش، یوسف، تاریخ عصر الخلافة العباسیة، به كوشش محمد ابوالفرج عش، بیروت، 1402ق /1982م؛ غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمۀ نورالله كسایی، تهران، 1372 ش؛ فانی، كامران، «بیت الحكمة و دارالترجمة»، نشر دانش، آذر و دی 1360 ش، س 2، شم 1؛ قفطی، علی، تاریخ الحكماء، به كوشش لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1913- 1919 م؛ كرزون، شحاده، «الترجمة: بدایاتها ـ اطوارها ـ توجهاتها ـ بعض نتائجها»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به كوشش خالد ماغوط و محمدعلی خیاطه، حلب، 1984 م؛ كسیدون، ماری، «بیت الحكمة و السیاسة الثقافیة للخلیفة المأمون»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001م، ج 1؛ كلیلة و دمنة، ترجمۀ كهن پهلوی به عربی از ابن مقفع، به كوشش محمود حسن ربیع، قاهره، مكتبة الهلال؛ كنانی، عبدالعزیز، الحیدة، به كوشش جمیل صلیبا، بیروت، 1412ق /1992م؛ كونیچ، پاول، «حركتا الترجمة الی العربیة و من العربیة و اهمیتهما فی تاریخ الفكر»، تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، به كوشش فؤاد سزگین، فرانكفورت، 1408 ق /1987- 1988 م، ج 4؛ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به كوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ لامنس، هانری، «دور العلم و بیوت الحكمة»، المشرق، 1940 م، ج 38؛ مایرهوف، ماكس، مقدمه بر كتاب العشر مقالات فی العین، منسوب به حنین بن اسحاق، قاهره، 1928م؛ محفوظ، حسین علی، «بیت الحكمة: الاسم، تحلیل و توثیق و تشریح و توضیح»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001م، ج 1؛ محقق، مهدی، «رسالۀ حنین بن اسحاق محصول بیت الحكمة»، بیت الحكمة العباسی، همان، ج 2؛ محمد، ماهر عبدالقاهر، حنین بن اسحاق، العصر الذهبی للترجمة، بیروت، 1987م؛ مسعودی، علی، اخبار الزمان، به كوشش عبدالله صاوی و دیگران، بیروت، 1386ق /1966م؛ همو، مروج الذهب، به كوشش شارل پلا، بیروت، 1966-1979م؛ مقدسی، مطهر، البدأ و التاریخ، به كوشش كلمان هوار، پاریس، 1903 م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1388 ق / 1968 م؛ مقریزی، احمد، الخطط ، بولاق، 1270 ق؛ میشو، لیونی ماریا، «اسهامات العراق و البیت الحكمة فی الحضارة الانسانیة، العلاقات التاریخیة مع ایطالیا»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001 م، ج 2؛ ناجی، عبدالجبار، «محمد بن اسحاق الندیم، رائد علم الفهرسة و التصنیف فی بیت الحكمة»، همان؛ نقشبندی، اسامه ناصر، «ابوالحسن ثابت بن قرة الحرانی من اعلام بیت الحكمة»، همان؛ واقدی، محمد، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل؛ یاقوت، معجم الادباء، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1993م؛ یاور، طلعت رشاد، «بیت الحكمة فی بغداد، النشأة و التطور»، بیت الحكمة العباسی، بغداد، 2001م، ج 1؛ نیز:
Apollonius, Conics Books V to VII, The Arabic Translation of the Lost Greek Original in the Version of the BanūMūsā, ed. and tr. G.j Toomer, New York, 1990; Balty-Guesdon, M. G., «Le Bayt al-Ħikma de Baghdad», Arabica, Leiden, 1992, vol. XXXIX(2); Brockelmann, C., «Arabia», EI1; Browne, E.G., Arabian Medicine, Cambridge, 1962; The ďinkarĐ, tr. B. Sanjana, Bombay, 1900; Eche, Y., Les Bibliothèques arabes, Damascus, 1967; Elgood, C.L., A Medical History of Persia and the Eastern Caliphate, Amsterdam, 1951; GAL; Gutas, D., Greek Thought, Arabic Culture, New York, 1998; Hitti, Ph., History of the Arabs, London, 1956; Inayatullah, «Bibliophilism in Mediaeval Islam», Islamic Culture, Hyderabad Deccan, 1938, vol. XII(1); Jacquart, D. and F. Micheau, La Médecine arabe et l’occident médiéval, Paris, 1990; Jolivet, J., «The Development of Philosophical Thought in its Relationship with Islam up to Avicenna», Islam, Philosophy and Science, Paris, 1981; Krenkow, F., «Kitābkhāna», EI1; Mackensen, R. S., «Background of the History of Moslem Libraries», The American Journal of Semitic Languages and Literatures, Chicago, 1935-1936; McPeak, W.J., «Meteorology in the Islamic World», Encyclopaedia of the History of Sciences, Technology, and Medicine in Non-Western Cultures, ed. H. Selin, London, 1997; Meyerhoff, M., «Von Alexandrien nach Bagdad», Sitzungsberichte der preussischen Akademie der Wissenschaften Phil.-Hist. Kl, 1930; id, «Die Anfänge der arabischen Ophthalmologie», VI me Congrès International d’Histoire de la Médecine, Leyde-Amsterdam, 18-23 Juillet 1927, Antwerp, 1929; id, «New Light on the Early Period of Arabic Medical and Ophthalmological Science», Bulletin of the Ophthalmological Society of Egypt, 1926,vol.XIX; id, «New Light on Ḥunain Ibn Isḥâq and his Period», Isis, Philadelphia, 1926, vol. VIII; id, «Science and Medicine», The Legacy of Islam, ed. Th. Arnold and A. Guillaume, Oxford, 1931; id, «On the Transmission of Greek and Indian Science to the Arabs», Islamic Culture, Hyderabad, 1937, vol. XI; Mieli, A., La Science arabe, Leiden, 1966; Nasr, H., Islamic Science, World of Islam Festival Publishing Company Ltd., 1976; Nicholson, R.A., A Literary History of the Arabs, Cambridge, 1907; O’leary, De Lacy, How Greek Science Passed to Arabs, London, 1949; Rekaya, M., «Al-Ma’mūn B. Hārūn al-Rashīd», EI2; Rosenthal, F., «From Arabic Books and Manuscripts, XVI: As-Sarakhsī on the Appropriate Behavior for Kings», Journal of the American Oriental Society, 1995, vol. CXV, Sa’di, L. M., «A Bio-Bibliographical Study of Hunayn Ibn Is-haq al-Ibadi (Johannitius)», Bulletin of the Institute of the History of Medicine, 1934, vol. II(7); Saliba, G. «Arabic Science and the Greek Legacy», From Baghdad to Barcelona, ed. J. Casulleras & J. Samsó, Barcelona, 1996, vol. I; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Philadelphia, vol. I, 1927, vol. II, 1948; Sbath, P., «Kitab al-Azmina, le livre des temps d’Ibn Massawaï, médecin Chrétien célèbre décédé en 857», Bulletin de l’Institut d’Egypte, Cairo, 1932-1933, vol. XV; Sharif, M. M., Muslim Thought: Its Origin and Achievements, Lahore, 1980; Siddīqī, M. Z., Studies in Arabic and Persian Medical Literature, Calcutta, 1959; Sourdel, D., «The Abbasid Caliphate», The Cambridge History of Islam, Cambridge, vol. I(A), ed. P. M. Holt et al., 1970; id, «Bayt al-Hikma», EI2; Taylor, R.C., «East and West: Islam in the Transmission of Knowledge from East to West», Encyclopaedia of the History of Sciences, Technology, and Medicine in Non-Western Cultures, ed. H. Selin, London, 1997; Ullmann, M., Islamic Medicine, Edinburgh, 1978; Van Ess, J., Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, Berlin, 1992.یونس كرامتی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید