بهدینان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 22 آبان 1403
https://cgie.org.ir/fa/article/229149
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
13
بِهْدینان، گویش، عنوانی كه بر زبان ویژۀ بهدینان ایرانی، یعنی ایرانیان زردشتی اطلاق میگردد و یكی از گویشهای مركزی ایران است. زردشتیان ایران اصولاً در قرون اخیر در كرمان و یزد میزیستهاند و زبان خود را دری و گوری و گورونی مینامیدهاند. گور در این گویش به معنای «مرد» و «زردشتی» و صورت فارسی آن «گبر» است كه اینك بار معنایی منفی به خود گرفته است. گویش بهدینان، یا گویش دری زردشتی، به همراه زبان فارسی، یكی از دو زبان مادری زردشتیان ایران است و به موجب تمایز داشتن در سطحهای آواشناختی، واژگانی و نحوی باید آن را گویشی مستقل دانست. این گویش با گویش یهودیان یزد و كرمان شباهت، و نیز با آنها اختلاف دارد.همچنین نباید پنداشت كه ارتباط آن با زبان اوستایی و نیز زبان پهلوی بیش از دیگر گویشهای ایرانی با این دو زبان است (مزداپور، 1/ 22-23). از این گویش فقط دو سه قطعۀ مكتوب وجود دارد كه یكی از آنها ترجمهای از استاد ماستر خدابخش در سال 1247 یزدگردی است (شهمردان، 614). با این همه، واژهها و اصطلاحات دینی زردشتی و دخیل از زبانهای اوستایی و پهلوی در این گویش فراوان است. این گویش دارای دوگونۀ اصلی است: كرمانی و یزدی. گونۀ كرمانی آن كه اصولاً با زبان فارسی شباهت بیشتری داشته، اینك تقریباً فراموش شده است، اما گونۀ یزدی آن نزدیك به 20 لهجۀ گوناگون دارد (مزداپور، 1/ 8-16) كه گاه اختلاف میان آنها تا به حدی میرسد كه تفهیم و تفاهم را دشوار میكند (همو، 1/ 10). در شرایط جدید، اختلاط لهجههای مختلف گویش بهدینان و به ویژه تأثیر زبان فارسی، نه تنها سطح واژگانی و آوایی گویش بهدینی را تحت نفوذ قرار داده، بلكه حتى نحو آن را نیز دستخوش تحول كرده است (مانند فراموش شدن كاربرد ضمایر مقدم و صرف افعال، بهویژه ماضی مطلق متعدی و جانشین شدن ضمیر متصل اول شخص مفرد فارسی، یعنی m- به جای e- دری زردشتی). بررسی بیشتر نشان میدهد كه دیگرگونی این گویش و فراموش شدن ویژگیهای كهن و پذیرندگی واژههای دخیل فراوان است (همو، 1/ 33-45) و واژههایی قدیمی از این گویش، مانند gizom (كژدم، عقرب) سابقهای دیرین دارد. از نظرگاه تاریخی، در گویش بهدینان نشانههای بارز زبانهای ایرانیِ گروه شمال غربی به چشم میخورد، مانند بر جای ماندن واج /y/ باستانی در آغاز واژه در yoma (پارچه، «جامه» در فارسی) از ایرانی باستان، -yāmaka* و yāyin/yoyin (خرمن و خرمن كوفته شده) بر ساخته از -yava باستانی به معنای «جو، غله». rd باستانی در آن به صورت rz در vaharz (= بهل، بگذار/ رهاكن) باقی مانده است، ولی در barda (بیل) همان rd قدیمی باقی مانده، و در mol (مُل، گردن)، rd برابر rz در -mrzu* باستانی بوده، و به l بدل شده است. در این ابدال اخیر، گویش دری زردشتی همانند است با فارسی یزدی. rدθ باستانی به hr بدل میشود، و به خلاف فارسی، به صورت s در نمیآید: -par/ pohrدtahl (تلخ)، čar/ čahr (چرخ)، ča:ra/ čahra (چرخه، در ča:re-y gombĂr «چرخۀ گاهنبار، زمان گاهنبار»)، و sohrد/sor/sĂr (سرخ) واج /x/ برابر با h است. در doht>dot* (دخت، دختر)، sohtvun> sotvun* (سوختن)، vahtvun>vĂtvun* (گفتن، واختن)، sahtvun>satvun* (سختن، سنجیدن)، این برابری وجود داشته، و سپس h حذف شده است. واج /z/ در zomĂd (یزدی) zomād/ (كرمانی) به معنای «داماد»، zonĂdvun (ی)zonādmun/ (ك) به معنای «دانستن» و zĂr (ی)/ zār (ك) به معنای «دیوار» و ezeد(h) (ی) به معنای «دیروز، دی» و hezešavد/ezišow (ی) به معنای «دیشب، دی» برابر است با d جنوبی. گروه dw باستانی گاهی بدل به b میشود در dvar>bar (در، باب)، و نیز duvitīya>bdi (دیگر) و bε (دیگر). d میان مصوتی گاهی خلاف لهجههای جنوب غربی و مانند دیگر لهجههای شمال غربی، در گویش بهدینان برجای میماند و به y بدل نمیشود، مانند bud (بوی)، mid (موی)، ned (نی)، nĂd (ی)/ nād (ك) (نای، گلو). گروه st در این گویش بدل به št شده است در dašt (دست)، bašta (بسته) و bašt («بست» در bašt šodvun، یعنی «بسته شدن») و štrašt* (در rεng o rašt: «رنگ و رشت، رنگآمیزی، رنگ كردن»). š در šaxt>šax* (سخت، تند و سریع، محكم و استوار) برابر است با s (همانند با فارسی یزدی). در واژۀ čem/ cεm (چشم) ابدال نادر hm<šm<*km روی داده است. با وجود باز ماندن نشانههایی از گویشهای شمال غربی در دری زردشتی، گاهی خلاف آن دیده میشود؛ مانند ابدال nd به nدbεne-y، «بندِ كرت»)، و gεni (گندیده، گند) و ابدال d به y در mĂya (ماده، آن كه نر نیست). اینگونه تنوع گاهی ناشی از گوناگونی و تنوع لهجهها و زیر گویشهای زبان است، مانند čεm كه همراه با آن čašm>čaš (چشم) در لهجههای دهات پیرامون شهر یزد به كار میرود و مثال دیگر این تنوع dεna در شهر یزد و dεnda در تفت، حسنآباد و اللهآباد، و zembil و zenbil در كرمان به معنای «زنبور» است. در این واژه، گذشته از برابریِ d آغازین در گویش بهدینان با z جنوبی، تنوع صورتهای واژه را در زیر گویشهای آن و نیز قاعدۀ ابدال nگاهی نیز ابدال واجهای گویش بهدینان (به مانند تكیه) با فارسی محلی هماهنگ است؛ مانند بدل شدن ē (یای مجهول) كه در فارسی رسمی معمولاً به i (یای معروف) تحول مییابد، ولی در فارسی یزدی گاهی به صورت e (كسره) در میآید. مثلاً واژۀ «ریختن» در فارسی یزدی میشود rextsn،و در دری زردشتی میشود: retvun<*rehtvun. یا i در «می» نشانۀ استمرار فعل در فارسی یزدی به صورت e تلفظ میشود: merem (میرویم) و megem (میگوییم)؛ و res (ریسمان) در دری زردشتی برابر است با resbun در فارسی یزدی (با ابدال m به b)؛ و یا reša (ریشه) در دری زردشتی و rēšag در فارسی میانه.واجها: صامتهای دری زردشتی با فارسی برابر است، جز آنكه واج «ژ» امروزه بهویژه در یزد شنیده نمیشود و در یزد، جز برخی گونههای شهر یزد، تلفظ f را به صورت p میشنویم، مانند دیگر تلفظهای یزدی. تعریف آوایی واجها با زبان فارسی اختلاف دارد و نیز در زیر گویشهای زبان یكسان و یكنواخت نیست. مصوتهای گویش بهدینان در زیر گویشهای آن از نظر آوایی تنوع دارد. در لهجههای یزدیِ این گویش، واج ε (نوعی e باز) ایجاد تمایز معنایی میكند و واج مستقلی است كه در فارسی نیست. در برخی از لهجهها، مانند تفتی و حسنآبادی گاهی با كشش بیشتری تلفظ میشود، مانند شناسۀ فعل دوم شخص مفرد؛ این واج گاهی نیز با e خلط میگردد. واج ā اگرچه در كرمانی و زیر گویشهای دوردست شریفآباد نزدیك به ā در فارسی است، در زیر گویشهای یزدی به شكلی متمایز، با لبهای گرد و برآمدگی انتهای زبان تلفظ میشود و نشانۀ Ă برای آن برگزیده شده است (مزداپور، 1/ 12-13). در این واج ویژگی آوایی غریبی هست كه صدای آن را با o باز یا u یا حتى ow مشابه و با آنها قابل اشتباه میسازد. حال آنكه به خوبی از نظرگاه تاریخی و نیز هنگام قیاس با دیگر زبانها برابر است با ā و از نظرگاه واجشناسی، واجی است مستقل از o و u و نیز خوشۀ واجی .av/ ovدر گویش بهدینان گاهی شكل وام واژههای عربی متفاوت با آن صورتی است كه در فارسی دیده میشود. مثلاً «ق» عربی در گونۀ قدیمیِ این زبان به k بدل میگردد، مانند xălka (حلقه)، akeb (عقب)، kāvl (قول). یا «معلوم» به صورت mālim و «معذور» به صورت mĂzir و «تعویق» به صورت tāpig در میآید. ظاهراً «مَحو» با شكل māx/ max دری ظاهر شده، و با معنای «گم و ناپدید» یك واژۀ عادی و پركاربرد در گویش بهدینان است. در واجآرایی زیر گویش یزدی «ابتدا به ساكن» وجود دارد و خدشۀ صامتی در آغاز واژه میآید. این پدیده در زیر گویش كرمانی ظاهراً نیست. اختلافِ زیرگویشها، گذشته از سطح آوایی، به شكل واژهها و سطح نحوی و واژگانی نیز سریان مییابد؛ مثلاً sar (سر) به شكل sra و xode/ xado/ hado (خودِ، با) به شكل hāro/ hāre/ xoze و نیز vāše/ vāšo به جای آن به كار میرود (همو، 1/ 11- 18، 34-42). همچنین d در میان دو واكدار در برخی از زیرگویشها به شكل ذال /z/ در میآید؛ یا در تفت و توابع برای «جا» واژۀ yord گفته میشود كه ظاهراً تركی است. مصوتها و نیز صامتها در مرز واژهها دستخوش دیگرگونیهای بسیار میشوند و در نتیجۀ این تغییرات، گونههای گفتاری بسیار پرتنوعی در این گویش به چشم میخورد (همو، 1/ 108-113)، مانند ăštin o biyĂ (بردار و بیا) كه به صورت ăšnow biyĂ/ăšno: biyĂ و جز اینها شنیده میشود. اسم: در گویش بهدینان اسم با un (ان) و Ăد(h)(ی)/ āد(h)- (ك) جمع بسته میشود. برای افزودن اسم به متمم یا صفتش، مانند فارسی، e- به اسم میچسبد و e- در شهر یزد گونۀ تلفظی -i هم دارد و اگر اسم مختوم به مصوت باشد، واج y قبل از i/-e- میآید. صفت اشاره، (mo، این؛ o، آن؛ mi، اینها؛ i، آنها) پیش از موصوف جای میگیرد و در انتهای موصوف -e اضافه میشود، مانند o gap-e (آن حرف). e- گاهی فقط نشانۀ معرفه بودن اسم است كه در آخر آن میآید. نشانۀ صفت تفضیلی tεr- و نشانۀ صفت عالی tεrin- است. ضمیر مشترك xa(d) (خود) و ضمایر منفصل شخصی mε (من)، ta (ی)/ to (ك) (تو)، min/ un/ in (او)، mĂ (ی)/ mā (ك) (ما)، šmĂ (ی)/ šomā (ك) (شما)، iye (ی)/ viyā (ك) (ایشان، آنها) است. در صرف فعل شناسههای e- (اول شخص مفرد)، i- (دوم شخص مفرد)، a- (سوم شخص مفرد)، im- (اول شخص جمع)، it/-id (دوم شخص جمع)، εn- (سوم شخص جمع) به آخر مادۀ مضارع فعل و نیز مادۀ ماضی فعل لازم افزوده میشود و مثل فارسی، ضمایر شخصی میتوانند در آغاز بیایند: nigeد(mε) (من مینشینم)، naštiدta (تو نشستی). فعل التزامی هم به همین شیوه صرف میشود: šaši vĂtaد(mε) (من میتوانم بگویم)، šaši kartεn vešεnد(iye) (آنها میتوانند بروند)، doveyĂst vevaIJitد(šmĂ) (شما میخواستید بگویید). در سوم شخص مفرد، شناسۀ a- در برخی از صیغهها حذف میشود: nastد(un) (او نشست)، šaši šaد(min) (او میتواند برود)؛ اما omaد(in) (او آمد)، un e vaja (او میگوید). در فعل اخیر، i/e آمده است كه نقش تسهیل تلفظ دارد و گاهی نیز معنای تداوم و استمرار را القا میكند. برای صرف ماضیِ مطلقِ افعالِ متعدی، ضمایر مقدم)، o)m، (o)d، (o) š، mo، do، šo) به كار میروند، همراه با مادۀ ماضی فعل: bašt od (بستی)، do vĂt (گفتید)، didدoš (او دید)، bart xa-m (خودم بردم). برای صرف ماضی استمراری افعال مضارع i/e پیش از مادۀ فعلی اضافه میشود، مانند e vaIJaد(min) (او میگوید)،e davim (mĂ) (ما میدویم). برای صرف ماضی استمراری افعال متعدی، ضمایر مقدم me، de، še، mo، do، šo همراه با ماد´ ماضی فعل به كار میروند، مانند xartدde (میخوردی)، še vĂt (میگفت)، bartدdo (میبردید).به آخر مادۀ ماضی فعل متعدی، ضمایر مفعولی متصل e- (اول شخص مفرد)، i- (دوم شخص مفرد)، im- (اول شخص جمع)، id/ -it- (دوم شخص جمع)، nدε- (سوم شخص جمع) افزوده میشود:me vĂt-εnد(εm) (من بهشان گفتهام)، om vĂt-εn (بهشان گفتم) (در سوم شخص مفرد، شناسه صفر است). در افعال مضارع ضمایر مقدم چنین نقشی دارند: mε de vaIJe (من بهت میگویم)، vini ta mo (تو ما را میبینی). دستگاه تصریف فعل در دری زردشتی پیچیده و پرتفصیل است و گذشته از مضارع و ماضی استمراری و استمراری جریانی (مانند فارسی با استفاده از صیغههای فعل dĂš(t)vun/ dĂrtvun (داشتن) ساخته میشود؛ صرف فعل كمكی داشتن در این صیغههای فعلی به شكل فعل لازم است و نه با شكل فعل كامل و متعدی اصلی) ماضی نقلی و بعید نیز در آن هست (همو، 1/ 117-136). 3 فعل كمكی «بایستن»، «خواستن» و «توانستن» شكل مصدری ندارند و پژوهشگران مصدری برای آنها ساختهاند كه فاقد اصالت است و در زبان به صورت واقعی به كار نمیرود. فعل امر با پیش فعل -be-/ve به جای «بِ» فارسی و نیز -u-/a و فعل نهی با -ma ساخته میشود: vexo/ vexu(بخور)، bekud (بزن) و biyure (بیا)، abεn (ببند)، aštin (بردار، بستان)، unig(بنشین)، unεn(بگذار، بِنِه)؛ mašā/ mašo/ mašu(نرو، نشو). برای منفی كردن فعل، مانند فارسی na به كار میرود. فعل مجهول اگر دلالت بر حركت داشته باشد، با فعل كمكی omdun/ omodvun(آمدن) یا šodvun(رفتن) و مادۀ ماضی فعل ساخته میشود: bašt ša (بسته شد)، vĕskopt e tĂt (شكفته میشود)، mart e mda/ mart e šda(شكسته شده است، شكسته رفته است، شكسته آمده است). گاهی بار معنایی در دادن جهت و انتخاب یكی از این دو فعل كمكی نقشمند است: pisĂd e šda (پوسیده رفته است، پوسیده شده است)، اما gol veškopt e mda (گل شكفته آمده است). با فعل bodvun(بودن، شدن) و صفت مفعولی (مادۀ ماضی +a ) فعل مجهولی ساخته میشود كه دلالت بر حركت ندارد: bar bašta ba (در بسته شد)، gol veškopta nit (گل شكفته شده است)، pisĂda bda nĂr(انار پوسیده شده است). برای ساختن فعل واداری (سببی) از میانوند n استفاده میشود، مانند rasnĂdvun (رسانیدن) از rasĂdvun (رسیدن)، یا گاهی ساختی پیچیدهتر و نزدیك به سماعی دارد، مانند suIJnĂdvun(سوزاندن) از sotvun(سوختن) و gisnĂdvun (گردانیدن) gertĂdvun (گردیدن، گشتن).در گویش بهدینان، پسوند vun- (ی)/mn-(ك) برای ساختن مصدر از مادۀ ماضی و Ădvun-(ی)/ādmun-(ك) برای ساختن مصدر از مادۀ مضارع به كار میرود، مانند vātmun/vĂtvun (گفتن) و rasādmun/rasĂdvun از .-ras ساخت اشتقاقی واژه با فارسی مشابهت بسیار دارد و گذشته از خصایص آوایی، این دو زبان در این مورد با یكدیگر همانند هستند (فیروزبخش، 90-99). البته اختلافهایی نیز هست، مثلاً ond/ -ud- برای ساختن صفت از اسم با بار منفی به كار میرود، مانند čerkond/ čerkud(چركین و كثیف) و gelond/ gelud(گلی، آلوده به گل)؛ یا og- كه برای تصغیر و تحبیب است، مانند rizog(ریزه)، ǰvunog o xašog (خوشگلك و مامانی)، گاهی هم واژۀ تازه میسازد، مانند kasog (كوچك) از kas (كوتاه) یا čemog (عینك) از čem (چشم) و hrosog (سوسك قرمز، خروسك) از hros (خروس).
شهمردان، رشید، تاریخ زرتشتیان: فرزانگان زرتشتی، تهران، 1330ش؛ فیروزبخش، فرانك، بررسی ساختمان دستوری گویش بهدینان شهر یزد، تهران، سازمان انتشارات فروهر؛ مزداپور، كتایون، واژهنامۀ گویش بهدینان شهر یزد، تهران، 1374ش.
كتایون مزداپور
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید