بهجةالروح
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 14 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/229148/بهجةالروح
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
13
بَهْجَةالرّوح، رسالهای در علم موسیقی به زبان فارسی منسوب به عبدالمؤمن فرزند صفیالدین گرگانی. مؤلف خود را عبدالمؤمن بن صفیالدین بن عزالدین بن محییالدین بن نعمت ابن قابوس بن وشمگیر مینامد (ص 18)، یعنی خلف پنجم شمسالمعالی قابوس بن وشمگیر (د 403ق /1012م) امیر گرگان از سلسلۀ آل زیار (316-434ق /928-1043م). بدین ترتیب، زمان حیات وی بایستی تقریباً در اواسط قرن 6ق /12م بوده باشد، ولی شیوۀ نگارشش از آن دوره نیست و شواهدی هم در داخل متن وجود دارد كه ما را در صحت گفتۀ او مردد میدارد (نک : رابینو، 10-12؛ مركزی، 3(2) /840؛ براون، 204).مؤلف در مقدمۀ رساله میگوید كه این اثر را برای سلطان محمود غزنوی (د 421ق /1030م) و به دلیل رغبت وی به این «فن شریف» مدون ساخته است (ص 19) و در عین حال از سلطان ملكشاه سلجوقی (سل 465-485ق /1073-1092م) نیز نام میبرد (ص 39). همچنین در این رساله سخنانی از خاقانی (د 595 ق /1199م)، فریدالدین عطار (540- 618ق /1145-1221م)، سعدی (د 691 یا 694ق /1292 یا 1295م) و آثاری از عبدالقادر مراغی (د 838ق /1435م) نقل شده است (نک : رابینو، 11). رابینو این احتمال را مطرح میكند كه شاید غزنوی اشتباه كاتب به جای غوری باشد كه در این صورت حاكمی كه مؤلف نام وی را ذكر كرده است، باید سلطان محمود غوری (د 607ق / 1210م) حاكم فیروزكوه در غور بوده باشد (همانجا)؛ البته اگر اشتباه كتابت نباشد، او را نیز به نحوی میتوان غزنوی محسوب كرد،زیرا وی سالها حكمرانی غزنه را برعهده داشته است (زاخاو، 1056). شاید به گونهای نمادین، این تناقضات را بتوان چنین تعبیر كرد كه نویسنده آگاهانه و با طنزی قابل توجه خود را در اعصار گوناگون گسترده، و حیات 400 سالهای را برای خود قائل شده است (مجد، 6). اما در هر حال، با توجه به زمان زندگی اشخاص نامبرده شده در متن رساله مسلماً تاریخ نگارش این اثر باید پس از قرن 9ق /15م بوده باشد. تاریخ نگارش كهنترین نسخی كه تاكنون از این رساله به دست آمده است نیز در حدود اواسط قرن 11ق /17م است (نک : مسعودیه، 5-10).فارمر در مقدمهای كه بر این رساله نگاشته است، تاریخ نگارش آن را به ظن غالب در آغاز قرن 11ق /17م میداند (ص 7)؛ همچنین به اعتقاد محمد قزوینی رساله متعلق به زمان نسبتاً جدیدی است، ولی نه بعدتر از اوایل قرن 11ق، و مؤلف هویت خود را زیر نام ساختگی عبدالمؤمن بن صفیالدین پنهان كرده است (نک : رابینو، 12؛ نیز نک : منزوی، 5 /3888-3889؛ شورا، 10(3) /1381). این نكته چندان روشن نیست كه چرا مؤلف هویت خود را پنهان ساخته است و سعی در گمراه كردن خوانندگان دارد، اگرچه این طریقۀ گمراه ساختن در ادبیات باختر زمین معمول بوده، و در خاور زمین نیز بیسابقه نبوده است (رابینو، همانجا). با توجه به محتوای فنی متن رساله و مفاهیم و اصطلاحات موسیقاییِ به كار رفته در آن، چنین به نظر میرسد كه زمان نگارش آن در دوران صفوی بوده باشد، زیرا رسالات موسیقایی دوران صفوی معمولاً گمناماند، در بیشتر موارد مؤلف رساله مشخص نیست و در بعضی موارد هم كه نام مؤلف ذكر شده، تعیین هویت او كار بسیار دشواری است (پورجوادی، مقدمه بر «رساله در بیان...»، 83). بدین ترتیب، میتوان احتمال داد كه رسالۀ بهجةالروح در اوایل دوران صفوی، و شاید در دوران شاه طهماسب (930-984ق / 1524-1576م) نگاشته شده است و مؤلف به دلیل اوضاع و احوال خاص آن دوران و مشكلاتی كه برای موسیقیدانان از نظر مذهبی و اجتماعی وجود داشته، و آنان را ناچار به مهاجرت یا ادامۀ فعالیت به صورت پنهانی میكرده (نک : میثمی، «مهاجرت...»، 71)، خواسته است هویت خود را پوشیده دارد و حتى با ایجاد ابهامات در تاریخهای درون متن این تصور را پدید آورد كه رساله مربوط به ادوار پیشین بوده است. همچنین احتمال دارد كه صورت درست نام نویسنده محمد مؤمن، پسر خواجه عبدالله مروارید باشد كه معلم سام میرزا، برادر شاه طهماسب، و دوران فعالیتش مقارن با توبۀ شاه طهماسب در 939ق بوده است (همو، بررسی...، 61). رسالۀ موسیقی بهجةالروح مشتمل بر یك مقدمه، 10 باب و یك خاتمه است. ظاهراً مؤلفِ آن شیعی مذهب بوده، زیرا در مقدمه از حضرت امیرالمؤمنین و ائمه(ع) یاد كرده است (ص 18). وی مینویسد: رساله برگرفته از زبان تازی و یونانی و درآمده به لفظ مسلسل فارسی است (ص 19). در باب اول رساله با عنوان «فی مبدأ هذا العلم من قول حكماء الفلاسفۀ اجمالاً و تفصیلاً» حكایتی در بیان مبدأ موسیقی نقل شده است مبنی بر اینكه خداوند حضرت آدم(ع) را آفرید و جسم او به مدت 40 روز بین یمن و طائف افتاده بود تا جبرئیل به امر و ندای پروردگار از طریق موسیقی «به آواز حزین و به مقام راست» روح را به كالبد آدم روانه كرد (ص 21-23). حكایاتی با مضمون مشابه در بخشهای شمال خراسان و تركمن، و توسط عارفان و موسیقیدانان هندی، در اساطیر اهل حق و در دیگر رسالات موسیقایی جهان اسلام نیز روایت شده است (نک : اسعدی، «جنبهها...»، 27-30؛ مجد، 7-10). مؤلف بهجةالروح در ذكر اهمیت موسیقی، ضمن یادكرد از آن با عناوینی همچون «علم روح» و «غذای روحانی» (ص 23)، به این نكته اشاره میكند كه پادشاهان قدیم 4 طایفه، یعنی حكما، شعرا، اهل قرآن و ندما را بیعلم موسیقی در مجلس خود راه نمیدادهاند و فراگیری این علم را بر ایشان واجب میدانستهاند (ص 24). در باب دوم رساله، با عنوان «در اقاویل بعضی از حكما در این علم و چگونگی آن و آداب اكتساب»، حكایت بر گرفتن موسیقی از آواز و نالۀ جانسوز ققنوس توسط افلاطون از فصوص روحانی شیخ نجمالدین و منطق الطیر شیخ فریدالدین عطار نیشابوری نقل شده است (ص 25- 28). مؤلف در باب سوم به بحث «در نسبت این علم به وجود انسان» پرداخته، و با نقل قولهایی از ابنسینا (قس: ابنسینا، 1 /287-311) به جنبههایی از خواص درمانی موسیقی اشاره كرده است (ص 29-32). باب چهارم رساله به بحث «در نسبت این علوم به كواكب سبعه به حسب كره و سیر آن» و ارتباط موسیقی با نجوم اختصاص دارد. مؤلف در قالب دوایری 6 آوازه را با كواكب سیاره، 12 مقام را با بروج 12گانه، 24 شعبه را با منازل قمر و 48 گوشه را با كواكب اسطرلابی مربوط دانسته است (ص 33- 35). یكی از نكات شایان توجه در این باب استفاده از اصطلاح «گوشه» است. اگرچه وی توضیحاتی دربارۀ مفهوم آن ارائه نمیكند. در باب پنجم مؤلف به بررسی مقولۀ ریتم و وزن در موسیقی و بحث «در بحور اصول و حركات هر یك» پرداخته است. در این رساله، همچون دیگر رسالات دوران صفوی، از اصطلاح «بحور اصول» بهعنوان جایگزینی برای «ایقاع» و نیز از «ضرب» به جای «نقره» استفاده شده است. همچنین در این رساله برای تبیین ساختار بحور اصول اصطلاحات «بم» و «زیر»، ظاهراً برای ضربهای قوی و ضعیف به كار رفته است. مؤلف اسامی بحور اصول، ساختار آنها و ارتباط آنها با كواكب سبعۀ سیاره را نیز مورد بحث قرار داده است. در این رساله نظام «تهجی الادوار» برای فراگیری موسیقی و بحور اصول تشریح شده است كه تا حدودی قابل قیاس با نظام «تردلن»ها در رسالۀ موسیقی نجمالدین كوكبی بخارایی (نک : اسعدی، «مفهوم...»، 134؛ كوكبی، 54)، و تداعیگرِ نوعی نغمهنگاری یا نقرهنگاریِ نامآوایانه است. باب ششم مشتمل بر دو فصل است: «در بیان علم الادوار الموسیقی بالنظم» و «در بحور اصول بالنظم». در این فصول اشعاری از رسالۀ موسیقی كوكبی (ص 64-66) نقل شده است؛ لذا با توجه به دوران زندگی كوكبی (زنده در 928ق /1522م) میتوان دریافت كه زمان نگارش رسالۀ موسیقی بهجةالروح حداقل در اواسط قرن 10ق، بوده است. باب هفتم بحثی «در تركیب پرده به حسب سیر ستارۀ عطارد و قمر و زهره» است. مطالب این باب یادآور بحثهای قطبالدین شیرازی در مبحث نهم رسالۀ درةالتاج «در خلط پردهها با یكدیگر» است (نک : رایت، 290). در این بخش چگونگی نامگذاری و تركیب ساختاری مقامات یا پردهها مورد بحث قرار گرفته، و ساختارهایی چندمُدی (مقامی)، و چرخهای برای هریك ذكر شده است. بحثهایی از این قبیل در تبیین ساختار چرخهای مقامات یا پردهها در برخی دیگر از رسالات دوران صفوی و ادوار پس از آن نیز ذكر شده است (نک : اسعدی، «از مقام...»، 67- 68) كه در واقع ریشههای نظام دستگاهی كنونی در موسیقی كلاسیك ایران را (نک : همو، «بنیادها...»، 46) در این مباحث میتوان باز جست. مؤلف همچنین از اصطلاحاتی مانند «سیر»، «محطّ»، «گذر» و «شدّ» استفاده میكند. باب هشتم با بحثی «در آنكه در مجالس جهت هر كس چه باید خواند»، به بررسی ارتباط مقامات، پردهها و آهنگها با حالات و طبایع و قشرهای مختلف مردم پرداخته است. در باب نهم، «در بیان آنكه هر مقامی چند بانگ است از قول استادان»، اصطلاح «بانگ» در مفهومی مشابه با این اصطلاح در رسالۀ موسیقی نیشابوری (قس: پورجوادی، مقدمه بر «رسالۀ موسیقی...»، 34-35)، و ظاهراً در معنای محدودۀ صوتی مشخصی به كار رفته است. در برخی دیگر از رسالات موسیقایی دوران صفوی نیز اصطلاح «بانگ» در مفهومی مشابه به كار رفته است (همان، 34؛ مسعودیه، 37- 38؛ اسعدی، «نگاهی...»، 76). در رسالۀ بهجةالروح اصطلاح «صیحه» نیز در ارتباط با مفهوم «بانگ» به كار رفته كه ظاهراً حاكی از بخشی از بانگ، و احتمالاً كوچكتر از آن است. باب دهم بحثی «در سلوك صاحب این فن شریف» است و مطالبی مشابه با باب سی و ششم قابوسنامه در باب آداب و آیین خنیاگری (عنصرالمعالی، 172-176) در آن ارائه شده است. بحث دربارۀ آلات ناقص و غیرناقص نیز تا حدودی یادآور تقسیمبندی سازهای موسیقی در بخش سازشناسی رسالۀ كنزالتحف به سازات كامله و ناقصه (نک : «كنز...»، 111-119) است. مؤلف بهجةالروح عود، نای، كمانچه، صرنای [سُرنایه و بله بان [بلبان/ بالابان] (ص 65) را در شمار آلات غیرناقص ذكر كرده، و اصطلاح «مستقیم كردن» را در معنای كوك كردن به كار برده است. همچنین در این باب با استفاده از نظام «تهجی موسیقی» به گونهای ظاهراً نامآوایانه تصانیفی روایت شده است. مؤلف در نقل تصانیف، علاوه بر ذكر مقام و اصول، به فرمهایی همچون «عمل» و «كار» نیز اشاره كرده است (نک : پورجوادی، «كار عمل...»، 11-31). او همچنین میافزاید كه «دیگر ابیات چند از تصانیف مشكله حسب الاشارة فرزند اعز ارجمند ضیاءالدین محمد یوسف در سلك تحریر میآید...». این نكته نیز شایان توجه است كه رسالۀ بسیار مهمی مشهور به كلیات موسیقی كتابت شده در 1271ق، منسوب به شخصی به نام ضیاءالدین یوسف است (مسعودیه، 239). زمان تألیف رسالۀ یاد شده دقیقاً روشن نیست، اما چنین به نظر میرسد كه این رساله دارای مطالبی برگرفته از چندین منبع مختلف از دوران صفوی تا قاجار باشد. خاتمۀ رسالۀ بهجةالروح با عنوان «در بیان آنكه هر آهنگی را از چه برداشتهاند» به جنبههای نمادین موسیقی پرداخته است، مطالبی همچون در بیان آنكه هر مقامی از پیغمبری پیدا شده؛ برگرفتن آهنگها از صدای حیوانات، طیور و وحوش؛ در بیان آنكه نزد هر فرقه، در هر وقت و در هر فصل چه آهنگی باید خواند و نواخت؛ در بیان آنكه هركس از حكما كدام یك از آلات طرب را ساختهاند. بهطوركلی جنبههای اسطورهای و نمادین موسیقی در رسالات عمدتاً در قالب 3 سنت اصلی مورد بحث قرار گرفته است: 1. در سنت سامی و یهودی كهن مقامات و پیدایش آنها به پیامبران منسوب میشود؛ 2. در سنت هند و ایرانی مقامات به منطقۀ البروج نسبت داده میشوند و نیز دربارۀ ارتباط موسیقی با زمان بحث میشود؛ 3. در سنت یونانی ارتباط مقامات با قشرهای جامعه، اقوام، ملل، مناطق و اقالیم جغرافیایی ذكر میشود (اسعدی، «شش مقام...»، 12). در رسالۀ بهجةالروح تأثیرات هر 3 سنت مشهود است. همچنین در خاتمۀ رساله به بیان آنكه هر مقام چند شعبه است، پرداخته شده، و مؤلف اصل مقامات را 7 دانسته، و افزوده است: این 7 مقام تا زمان یزدجرد شهریار بود و سعدالدین محییآبادی كه در فن موسیقی مهارت تمام داشت، مقامات را به 12 رسانید. وی تكوین شعبات را نیز به شمسالدین و كمالالدین كازرونی و میر فخرالدین و اسحاق موصلی و سیدحسین اخلاطی نسبت میدهد. در رسالۀ موسیقی نیشابوری نیز روایاتی مشابه ذكر شده است: انتساب 7 پرده به باربد به موافقت 7 كوكب، افزودن پردههای دیگر تا 12 پرده توسط سعیدی، شاگرد باربد در زمان شاه شروه، و تكوین شعبات (6 شعبه در سنت كهن خراسان و ماوراءالنهر در قیاس با 24 شعبۀ مكتب منتظمیه، نک : همو، «نگاهی»، 69) توسط شمسالدین محمد یحیى و كمالالزمان حسن نایی (پورجوادی، مقدمه بر «رسالۀ موسیقی»، 63). در رسالۀ بهجةالروح همچنین به «4 شدّ در موسیقی» نیز اشاره شده است كه این مفهوم در دیگر رسالات صفوی نیز به كار رفته است (قس: همو، مقدمه بر «رساله در بیان»، 91). اصطلاح «شدود» (جمع شد) در كتاب الادوار صفیالدین ارموی (ص 47) برای ارجاع به 12 دور مشهور و آنچه پس از وی «مقام» نامیده میشود (قس: قطبالدین، مبحث نهم؛ رایت، 290)، به كار رفته است؛ اما در رسالات موسیقایی دوران صفوی اصطلاح «شد» دارای مفهومی متفاوت، و زمینهسازِ انتقال از نظام مقامی به دستگاهی است، بدین ترتیب كه ظاهراً از دوران صفوی به بعد اجرای موسیقی مبتنی بر ارائۀ چند مقام با ترتیب معین، غالباً در قالب شدود 4گانه، مورد توجه قرار میگیرد (میثمی، بررسی، 118) كه میتوان آن را زمینهساز شكلگیریِ مفهوم دستگاه به عنوان مجموعهای چندمدی (مقامی) یا چرخهای از مقامات دانست (نک : اسعدی، «از مقام»، 68، «بنیادها»، 46). در مجموع میتوان گفت كه رسالات موسیقایی دوران صفوی دارای خصایص كلی مشتركاند: معمولاً گمناماند، در بیشتر موارد مؤلف آنها مشخص نیست و در بعضی موارد هم كه نام مؤلف ذكر شده، تعیین هویت او كار بسیار دشواری است؛ اشعار تعلیمی دربارۀ مقامات و شعبات و غیره در آنها به وفور دیده میشود؛ نظام 12 مقامی و 24 شعبهای، و معمولاً 17 بحر اصول در آنها معرفی میشود؛ منشأ مقامات عموماً به آواز پیامبران، بروج 12گانۀ فلكی و صدای پرندگان و حیوانات نسبت داده میشود؛ در بخشی از رسالهها معمولاً دستور عملی بیان میشود كه در مجالس بزم و طرب برای هر فرقه و طایفه چه نوع موسیقیای باید نواخته و خوانده شود؛ در انتهای برخی از آنها دایرۀ موسیقی كشیده شده كه در آن مقامات، شعبات، آوازات، گوشهها و ارتباط آنها با یكدیگر نشان داده شده است، اما به ندرت محتوای دایرۀ موسیقی مطابق با محتویات رساله است (پورجوادی، مقدمه بر «رساله در بیان»، 83). با توجه به مسائل گاهشمارانۀ پیش گفته و نیز طرح كلی ساختارشناختی رسالات دوران صفوی، رسالۀ موسیقی بهجةالروح را ــ در عین مغشوش بودنِ بخشهایی از آن ــ میتوان در شمار یكی از مهمترین و جامعترین رسالات موسیقایی عصر صفوی محسوب كرد.
ابنسینا، قانون در طب، ترجمۀ عبدالرحمان شرفكندی، تهران، 1370ش؛ اسعدی، هومان، «از مقام تا دستگاه»، فصلنامۀ موسیقی ماهور، تهران، 1381ش، س 3، شم 11؛ همو، «بنیادهای نظری موسیقی كلاسیك ایران: دستگاه به عنوان مجموعهای چندمُدی»، همان، 1382ش، س 5، شم 22؛ همو، «جنبههای نمادین مقام در موسیقی جهان اسلام»، خیال: فصلنامۀ فرهنگستان هنر، تهران، 1381ش، شم 1؛ همو، «شش مقام به عنوان یك سیستم موسیقایی»، فصلنامۀ موسیقی ماهور، تهران، 1378ش، س 2، شم 6؛ همو، «مفهوم و انواع ایقاع در دوران تیموری»، همان، 1382ش، س 6، شم 21؛ همو، «نگاهی اجمالی به پیشینۀ تاریخی موسیقی در ماوراءالنهر»، همان، 1378ش، س 2، شم 5؛ پورجوادی، امیرحسین، «كار عمل و سیر تحول آن از دورۀ تیموری تا امروز»، همان، 1382ش، س 5، شم 19؛ همو، مقدمه بر «رساله در بیان چهار دستگاه اعظم»، همان، 1380ش، س 3، شم 12؛ همو، مقدمه بر «رسالۀ موسیقی محمدبن محمودبن محمد نیشابوری»، معارف، تهران، 1374ش، دورۀ 12، شم 1 و 2؛ رابینو، ه. ل.، مقدمه بر بهجت الروح (نک : هم ، عبدالمؤمن)؛ شورا، خطی؛ صفیالدین ارموی، الادوار، چ تصویری، فرانكفورت، 1405ق /1984م؛ عبدالمؤمن بن صفیالدین، بهجت الروح، به كوشش ه. ل. رابینو، تهران، 1346ش؛ عنصرالمعالی كیكاووس بن اسكندر، قابوسنامه، تهران، 1285ق؛ فارمر، ه. ج.، مقدمه بر بهجت الروح (نک : هم، عبدالمؤمن)؛ قطبالدین شیرازی، محمود، درةالتاج، به كوشش حسن مشكان طبسی، تهران، 1324ش؛ «كنزالتحف»، سه رسالۀ فارسی در موسیقی، به كوشش تقی بینش، تهران، 1371ش؛ كوكبی بخارایی، نجمالدین، «رساله»، سه رسالۀ موسیقی قدیم ایران، به كوشش منصوره ثابتزاده، تهران، 1382ش؛ مجد، فوزیه، «اِی گانالولا»، فصلنامۀ موسیقی ماهور، تهران، 1380، س 3، شم 11؛ مركزی، خطی؛ مسعودیه، محمدتقی، ردیف آوازی موسیقی سنتی ایران به روایت محمود كریمی، تهران، 1376ش؛ منزوی، خطی؛ میثمی، حسین، بررسی و تحلیل موسیقی دوران صفویه، رسالۀ كارشناسی ارشد پژوهش هنر، دانشكدۀ هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، 1378ش؛ همو، «مهاجرت موسیقیدانان دوران صفوی به هند»، فصلنامۀ موسیقی ماهور، تهران، 1381ش، س 4، شم 16؛ نیز:
, E. G., A Descriptive Catalogue of the Oriental Mss. Belonging to the Late E. G. Browne, ed. R. A. Nicholson, Cambridge, 1932; Massoudieh, M. T., Manuscrits persans concernant la musique, München, 1996; Sachau, E. and H. Eth E , Catalogue of the Persian, Turkish, Hindustani and Pushtu Manuscripts in the Bodleian Library, Oxford, 1889; Wright, O., The Modal System of Arab and Persian Music, A. D. 1250-1300, Oxford, 1978.هومان اسعدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید