صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / تاریخ / بوری، بنی /

فهرست مطالب

بوری، بنی


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 4 تیر 1399 تاریخچه مقاله

بوری، بَنی، خاندانی از اتابكان سلاجقه كه حدود نیم قرن (498-549ق / 1105-1154م) در دورۀ جنگهای صلیبی بر بخشهایی از شام، به ویژه دمشق و اطراف آن فرمان راندند و بدین سبب به «اتابكان دمشق» نیز نام بردار شدند. از این خاندان 6 تن به حكومت نشستند، و نام آنان (بنی بوری) به بوری بن طغتكین، دومین حاكم سلسله منسوب است. 
دربارۀ آغاز كار ابومنصور ظهیرالدین طغتكین، بنیادگذار سلسله، اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکـه می‌دانیم وی در جوانی به روزگاری كه الب ارسلان سلجوقی قصد پیكار با رومیان را داشت، با گروهی از تركمانان به حضور سلطان رسید و راهنمایی سپاه او را بر عهده گرفت و گویا پس از آن نیز در خدمت وی ماند؛ چنان كه در جنگ ملازگرد (463ق / 1071م) از او به عنوان سلاح دار سلطان یاد شده است (حسینی، 87- 88؛ ابن‌عدیم، بغیة...، 27). الب ارسلان سپس او را به خدمت فرزند خود، تاج‌الدوله تتش گمارد و طغتكین به سبب شجاعت و لیاقتی كه نشان داد، به سرعت ترقی كرد و معتمد و سپهسالار دمشق و نایب تتش در حكومت شد. آن گاه تتش او را اتابكِ فرزند خردسال خود دُقاق گردانید. نخستین حكومت نیمه مستقل طغتكین، امارت میافارقین بود كه در آنجا به عنوان اتابك دقاق رشتۀ كارها را در دست گرفت و به تدبیر و نیك سیرتی و دادگری شهره شد (ابن‌عساكر، 8 / 512؛ ابن‌عدیم، زبدة...، 2 / 120؛ ابن‌قلانسی، 213-214). 
در487ق / 1094م در جنگی كه میان تتش و برادرزاده‌اش، بركیارق در ری درگرفت، تتش كشته شد و جمعی از امرای او از جمله طغتكین به اسارت افتادند، ولی او یك سال بعد آزاد شد و به دمشق رفت (همانجا؛ قس: ابن دواداری، 6 / 447: كه گویا وی در خراسان به حبس بوده است). طغتكین در دمشق با استقبال دقاق و امرای دولت وی روبه‌رو شد و دقاق او را سپهسالار دمشق كرد و بسیاری از كارها را به او سپرد و طغتكین هم مدتی بعد مادر او را به همسری خود درآورد (ابن قلانسی، 214؛ ابن عدیم، همان، 2 / 122) و به استقرار دولت و توسعۀ قلمرو دقاق پرداخت. در این ایام سرزمین شام وارد یكی از خطیرترین دورانهای تاریخ اسلامی خود می‌شد؛ از یك سوی امرا و شاهزادگان سلجوقی، منطقه را دستخوش نزاعها و رقابتهای بی‌پایان خویش كرده، و از سوی دیگر صلیبیان با انبوهی سپاه گرسنه و خون‌ریز در راه بودند و تقدیر چنان بود كه تا چند قرن، نقش مهمی‌ در سرنوشت شام برعهده گیرند. دمشق نیز از این نزاعها و رقابتها در امان نبود؛ چنان كه فخرالملوك رضوان (برادر دقاق)، برای تصرف دمشق و انطاكیه كوششها كرد، ولی اتحاد دمشق با یاغی سیان، امیر انطاكیه او را ناكام گذارد و باعث ائتلاف رضوان با سلیمان بن ایلغازی، امیر حلب شد (ابن‌قلانسی، 215؛ ابن عدیم، همان، 2 / 130-131، بغیة، 139-140). 
در همین زمان صلیبیان انطاكیه را گرفتند و روی به معرّه نهادند و این امر موجب شد تا امرای شام مدت كوتاهی متحد گردند(ابن تغری بردی، 5 / 147- 148). از آن سوی، فشار و طمع صلیبیان بر تسخیر سراسر شام موجب شد تا بعضی از امرای ضعیف‌تر قلمرو خویش را به فرمانروایان نیرومندتر واگذار كنند، یا امرای بزرگ، امارتهای كوچك و ضعیف را از میان بردارند؛ چنان‌كه جبله و رحبه و حمص در 494 و 496ق از همین رهگذر به حكومت دمشق پیوستند (ابن‌قلانسی، 226، 229؛ سبط ابن‌جوزی، 8(1) / 4). 
دقاق در 497ق / 1104م بیمار شد و به پیشنهاد مادرش، اتابك طغتكین را به نیابت از فرزند خردسال خود، تتش حكومت دمشق داد و در 12 رمضان آن سال درگذشت (ابن قلانسی، 233-234؛ سبط ابن‌جوزی، 8(1) / 11). با آنکـه طغتكین پس از آن می‌توانست حكومتی مستقل بنیاد كند، ولی تا كسی از فرزندان تاج‌الدوله تتش زنده بود، تن به این كار نداد. بدین سبب، وقتی رضوان بن تتش ــ پس از مرگ دقاق ــ دمشق را محاصره كرد، اتابك طغتكین به رغم توانایی بر رفع او، پذیرفت كه خطبه و سكه به نام وی كند. با این همه، چون رضوان در دمشق پایگاهی نداشت، آنجا را رها كرد و به حلب رفت (ابن عدیم، همان، 149). آن گاه اتابك، ارتاش (ابن‌خلدون، 4(1) / 144: بكتاش)، برادر دیگر دقاق را كه در بعلبك زندانی بود، بیاورد و به امارت نشاند؛ ولی ارتاش نیز از اتابك هراسید و گریخت و بدوئن، شاه صلیبیان را به حمله به دمشق تشویق كرد (498ق)، ولی كاری از پیش نبرد. تتش، فرزند دقاق نیز چندی بعد درگذشت و اتابك استقلال تمام یافت (ابن قلانسی، 234-236). 
با تصرف رَفَنیه در همان سال به دست اتابك، و سپس مشاركت با مصریان در جنگ با صلیبیان در عسقلان، و پس از آن گرفتن بُصری از دست گمشتگین، نایب ارتاش و نیز تصرف صَرخَد، این استقلال تثبیت و تكمیل شد (همو، 239-241، 243؛ سبط ابن جوزی، 8(1) / 13؛ ذهبی، العبر، 2 / 376؛ ابن دواداری، 6 / 465). ابن‌تغری بردی (5 / 192) آورده است كه در 499ق جنگی سخت میان اتابك و فرنگان درگرفت، ولی از نتیجۀ آن یاد نکـرده است؛ درحالی‌كه بعضی از مورخان دیگر تصریح كرده‌اند كه اتابك در این سال دوبار بر فرنگان مستولی شد و دمشق را به شادمانی این پیروزیها آذین بندی كردند (ابن كثیر، 12 / 165؛ ذهبی، همان، 2 / 378). 
در 500ق كه تاخت و تاز صلیبیان بر حوران و جبل عوف شدت گرفت، اتابك به مقابله رفت و بدوئن نیز از طبریه و عكا بیامد. اتابك یكی از دژهای اطراف طبریه را گرفت و شهسواران آنجا را سركوب كرد، ولی جنگی با بدوئن رخ نداد. سال بعد، اتابك باز به طبریه هجوم برد و ائتلاف امرای صلیبی را به سختی در هم شكست و تنی چند از امرای بزرگ آنها را اسیر كرد و به دمشق برد (ابن قلانسی، 234-244، 258-259؛ سبط ابن جوزی، 8(1) / 25؛ ذهبی، همان، 2 / 383). پس از آن در 502ق هم جنگهای متعددی میان اتابك و صلیبیان درگرفت (ابن كثیر، 12 / 170)، تا آنجا كه بدوئن از در آشتی درآمد و با شرایطی، به مدت 4 سال در میانه صلح شد (ابن قلانسی، 263-264؛ ذهبی، همانجا). با این همه، فرنگان در 503ق / 1109م باز قصد تسخیر رفنیه كردند و اتابك هم برای جلب نظر سلطان و خلیفه برای جهاد، رهسپار بغداد شد، ولی در راه شنید كه سلطان محمد سلجوقی بر آن است تا امرای شام را تغییر دهد. پس از بازگشت و در راه، گمشتگین را كه با فرنگان همراه شده بود، تنبیه كرد و بعلبك را از او گرفت و به پسر خود بوری داد (ابن قلانسی، 264-267). آن گاه میان امرای شام بر جنگ با صلیبیان اتحادی پیش آمد و به ویژه میان اتابك طغتكین و شرف‌الدین مودود، امیر موصل پیمانی منعقد شد. با آنکـه در همین زمان با درخواست بدوئن، دوباره میان اتابك و صلیبیان صلح برقرار گردید، ولی بدوئن در 504ق پیمان را شكست و حمله را آغاز كرد. مقابلۀ اتابك و فشاری كه بر صلیبیان وارد كرد، آنها را دوباره به پذیرش صلح واداشت (همو، 272، 273، 277- 278؛ سبط ابن جوزی، 8(1) / 35). در این سال سلطان محمد سلجوقی كوشید تا امرای شام را برای جهاد متحد گرداند، ولی این كار با بیمی ‌كه امرا از یكدیگر داشتند و نیز به سبب افساد رضوان بن تتش با شكست روبه‌رو شد. با این همه، اتابك طغتكین و ابن منقذ، امیر شیزر با شرف‌الدین مودود متحد شدند و به پیكار با صلیبیان برخاستند (ابن اثیر، التاریخ ...، 17- 18؛ ابن عدیم، زبدة، 2 / 160-161؛ ابن قلانسی، 278-282) و به‌ویژه اگر یاریهای شجاعانه اتابك در 505 ق به مردم صور نبود، شهر به دست صلیبیان سقوط می‌كرد (همو، 284- 288؛ سبط ابن جوزی، 8(1) / 38-39). 
تهاجم دوم صلیبی به صور در 506ق، و مددجویی امیران آنجا از اتابك، باعث شد تا شهر به قلمرو دمشق بپیوندد (ابن قلانسی، 290-291)؛ این واقعه بر قدرت و نفوذ اتابك بیفزود. در همین سال رضوان بن تتش، امیر حلب از بیم صلیبیان، با اتابك طغتكین صلح كرد و او را به حلب خواند و با آنکـه اتابك پذیرفت كه در دمشق خطبه و سكه به نام او كند، ولی رضوان به وعدۀ همراهی در جنگ با صلیبیان وفا نکـرد و اتابك نیز او را براند (ابن عدیم، همان، 2 / 163-164) و خود با امیر مودود به مقابلۀ بدوئن رفت و در جنگی سخت و خونین او را شكست داد (11 محرم 507). آن گاه مودود همراه طغتكین به دمشق رفت و ‌اندكی بعد در آنجا، گویا به دست باطنیه، به قتل رسید (ابن‌قلانسی، 293-295، 298-299؛ ابن‌اثیر، همان، 19؛ قس: ابن‌شاكر، 12 / 21؛ ابن كثیر، 12 / 176). در همان سال رضوان نیز درگذشت و پسرش الب ارسلان نوجوان، حلب را به اتابك داد، ولی اتابك نتوانست با امرای آن شهر كار كند و آنجا را رها كرد. كوتاه زمانی بعد، اتابك برای ترمیم خرابیها و تأمین راههای تجارتی و تقویت خویش، با صلیبیان صلح كرد، ولی در 509ق / 1115م به لشكر فرنگان هجوم برد و آنها را سخت در هم شكست (ابن قلانسی، 301-303، 306). آن گاه به دعوت لؤلؤ خادم به حلب رفت كه توسط لشكریان سلطان محمد محاصره شده بود. حركت اتابك موجب عقب‌نشینی لشكر سلطان شد، ولی اتابك كه می‌ترسید دمشق به دست آنها بیفتد، از یك سوی، با برخی از امرای مسلمان و مسیحی شام متحد شد، و از سوی دیگر، چنان فرنگان و لشكر سلطان را از هم بیمناك گردانید كه هر دو گروه پراكنده شدند (ابن عدیم، همان، 2 / 174- 175). 
به گزارش ابن شاكر (12 / 50)، سلطان این سپاه را اصلاً برای سركوب طغتكین و ایلغازی بن ارتق كه می‌خواستند برضد او دست به طغیان زنند، فرستاده بود. به روایت دیگر تاخت و تاز آق سنقر برسقی، امیرموصل، به امر سلطان در شام و اسیر شدن پسر ایلغازی سبب شد كه اتابك و ایلغازی قصد طغیان كنند، اما اتابك در ذیقعدۀ 509 به بغداد رفت و مورد تأیید سلطان قرار گرفت و بر حكومت ابقا شد (ابن‌شاكر، همانجا؛ ابن‌كثیر، 12 / 178-179؛ قس: ابن‌قلانسی، 307-313). پس از آن میان اتابك و آق سنقر دوستی پدید آمد، چنان‌كه در 510ق اتابك همراه آق سنقر، امیر موصل فرنگان را در هم شكست (ذهبی، العبر، 2 / 395؛ ابن‌قلانسی، 314-315) و در 512 و 513ق با همراهی ایلغازی، سپاه بزرگ صلیبی به سركردگی امیر انطاكیه را به شدت سركوب كرد (ابن‌قلانسی، 318-320؛ ابن‌اثیر، الكامل، 10 / 543-544؛ ذهبی، همان، 2 / 400) و آن گاه تدمر و شقیف را گرفت، ولی در 516ق / 1122م صور را به مصریان واگذارد (ابن‌دواداری، 6 / 485، 490). 
اتابك در 517ق حماه را تصرف كرد و آنجا را به یكی از سرداران خویش و سپس به نواده‌اش، سِوِنج بن بوری داد (ابن‌واصل، 1 / 41)، ولی در جنگ با صلیبیان همراه با آق سنقر برسقی شكست خورد و به دمشق بازگشت (ابن قلانسی، 335). به نظر می‌رسد كه اتابك بعداً صور را از مصریان باز پس گرفت؛ زیرا در حوادث سال 518ق آورده‌اند كه صلیبیان آنجا را كه در دست نایب اتابك بود، تسخیر كردند (ابن‌ظافر، 87) و به روایتی اتابك خود به ناچار شهر را تسلیم فرنگان كرد (ابن قاضی شهبه، 90). 
در 519 و520ق نیز جنگ نسبتاً بزرگی میان سپاه اتابك و احداث (ه‍ م) دمشق با صلیبیان در اطراف دمشق درگرفت كه نتیجۀ مشخصی در بر نداشت (ابن قلانسی، 339-340؛ ذهبی، سیر...، 19 / 521). در همان سال اتابك و آق سنقر، كفرطاب را گرفتند (ابن عدیم، همان، 2 / 231) و ظاهراً این آخرین كوششهای اتابك در جنگ با صلیبیان و توسعۀ قلمرو خویش بود؛ چه، پس از آن، فعالیت نظامی ‌چندانی از او ذكر نشده است. اتابك سرانجام در 8 صفر 522 یا 523 پس از یك بیماری طولانی در دمشق درگذشت و همان جا به خاك سپرده شد (ابن‌قلانسی، 347- 348؛ ابن عدیم، همانجا؛ ابن‌تغری بردی، 5 / 234). بیشتر مورخان اتابك طغتكین را به دلیری و دادگری ستوده و آورده‌اند كه نسبت به اشرار و مفسدان بسیار سخت‌گیر بود و در عصر خود بزرگ‌ترین مجاهد شام برضد صلیبیان به شمار می‌رفت (ابن عساكر، 8 / 512؛ ابن قلانسی، 214؛ ابن اثیر، التاریخ، 38؛ ابن تغری بردی، همانجا؛ ذهبی، همان، 19 / 519). 
پس از اتابك و به وصیت او پسرش، تاج‌الملوك ابوسعید بوری در دمشق به حكومت نشست. بوری كه در 478ق / 1085م زاده شده بود (ابن عساكر، 3 / 433)، از جوانی وارد امور نظامی ‌و سیاسی شد. در 494ق / 1101م در حالی كه 16 سال بیش نداشت، پدرش او را به امارت جبله فرستاد، ولی چنان بدسیرتی نشان داد كه مردم، فخرالملك عمار، حاكم طرابلس را به جبله خواندند. او نیز لشكری فرستاد كه شهر را گرفتند و بوری را دستگیر كرده، به طرابلس بردند، اما فخرالملك او را با احترام تمام روانۀ دمشق كرد و به اتابك نوشت كه از بیم چیرگی فرنگان بر جبله، آنجا را گرفته است (ابن‌قلانسی، 226؛ ابن‌اثیر، الكامل، 10 / 311-312). در 501ق / 1108م بوری مأموریت سفارت به بغداد نزد سلطان محمد سلجوقی را به خوبی انجام داد، و در 503ق كه اتابك خود به بغداد رفت، بوری را بر دمشق گمارد و سفارش كرد كه در برابر صلیبیان با حفظ پیمان دوستی، استواری به خرج دهد (ابن‌قلانسی، 257- 258، 265). در همان سال بوری لشكر به بعلبك برد و آنجا را گرفت و اتابك هم حكومت آنجا را به وی داد كه تا محرم 504 همان جا بماند (همو، 266-267، 290). او در 506ق به دعوت انوشتگین افضلی، والی صور كه از فرنگان می‌هراسید، به آنجا رفت و صور را تحویل گرفت، ولی نام خلیفۀ فاطمی ‌را از خطبه نینداخت (سبط ابن‌جوزی، 8(1) / 41-42). 

صفحه 1 از2

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: