اَحْمَدْهاشِم (۱۳۰۴-۱۳۵۲ق/ ۱۸۸۷-۱۹۳۳م)، شاعر و نویسندۀ ترک، فرزند عارف حکمتبیک آلوسیزاده. از خاندان وی دانشمندانی بزرگ در فقه و تفسیر و ادب برخاستهاند. نیای او در عهد هلاکوخان (۶۵۴-۶۶۳ق/ ۱۲۵۶-۱۲۶۵م) از بغداد گریخت و به آلوس رفت و اخلاف او که تا سدۀ ۱۱ق/ ۱۷م در آن سامان میزیستند، به آلوسی و سپس آلوسیزاده شهرت یافتند. مادر احمد نیز از خانوادۀ کهیازاده (کدخدا زاده) بود که از خاندانهای اهل علم و شعر بهشمار میآمدند (نک : ه د، ۲/ ۱۸۰ به بعد؛ کاراعلی اوغلو، «تاریخ[۱]...»، III/ 229؛ «دائرةالمعارف ترک[۲]»، I/ 258؛ میدان لاروس، I/ 174؛ نیز نک : بستانی).
دربارۀ تاریخ ولادت احمد اختلاف است (میدان لاروس، همانجا؛ کاراعلی اوغلو، «فرهنگ[۳]...»، 19؛ «دائرةالمعارف ترک»، همانجا)، اما بنا بر اطلاعات جدیدی که از بایگانی وزارت آموزش و پرورش ترکیه به دست آمده است، وی در ۱۳۰۴ق/ ۱۸۸۷م در بغداد زاده شد («دائرةالمعارف دیانت[۴]...»، II/ 88)، در ۸ سالگی مادرش را از دست داد و در حدود سال ۱۸۹۵م پدرش او را به استانبول برد (کراعلی اوغلو، «تاریخ»، «فرهنگ»، همانجاها) و یکسال در مدرسۀ نمونه ترقی حاصل کرد.
هنگامی که احمد به استانبول آمد، به سبب مأموریتهای دولتی پدر، زبان ترکی نمیدانست و احتمالاً یکسال تحصیل وی در آن مدرسه، برای آموختن ترکی بوده است («دائرةالمعارف ترک»، همانجا؛ بانارلی، II/ 1163). سپس در دبیرستان شبانهروزی گالاتاسرای به تحصیل پرداخت و پس از پایان دورۀ دبیرستان در ۱۹۰۶ یا ۱۹۰۷م (کاراعلی اوغلو «تاریخ»، III/ 242؛ «دائرةالمعارف دیانت»، همانجا؛ EI2)، وارد دانشکدۀ حقوق شد و همزمان در ادارۀ انحصارات (رژی) به کار پرداخت، ولی پس از آنکه برای تدریس زبان فرانسه در دبیرستان سلطانی به ازمیر رفت (۱۹۱۰-۱۹۱۴م)، ناگزیر شد که درس حقوق را در استانبول نیمهتمام رها کند (کاراعلی اوغلو، نیز «دائرةالمعارف دیانت»، همانجاها). در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸م) با عنوان افسر ذخیره (احتیاط) به ارتش پیوست و در نواحی مختلف آناتولی خدمت کرد و بدینسان با این مناطق آشنایی یافت («دائرةالمعارف زبان[۵]...»، I/ 62.(. پس از جنگ، مشاغلی همچون مترجمی در وزارت مالیه، خدمت در ادارۀ دیون عمومی، بانک عثمانی و ادارۀ راهآهن را برعهده گرفت و همزمان در دانشکدۀ هنرهای زیبا (مکتب صنابع نفیسه)، میتولوژی و زیباییشناسی، و در مدرسۀ عالی علوم سیاسی (مکتب مُلکیه) زبان فرانسه تدریس میکرد و تا پایان زندگی، کرسی استادی خود را در دانشگاه حفظ کرد («دائرةالمعارف ترک»، «دائرةالمعارف دیانت»، همانجاها؛ اینال، 582).
احمد که از دیرباز از بیماری کلیوی رنج میبرد، پس از چند سفر برای معالجه به اروپا، سرانجام در ۴ ژوئن ۱۹۳۳ در منزل خود در استانبول درگذشت و در گورستان ایوب به خاک سپرده شد («دائرةالمعارف دیانت»، بانارلی، کاراعلی اوغلو، همانجاها).
احمدهاشم یکی از مردان درخور توجه در آخرین دورۀ عثمانی است. علاقۀ او به شعر از همان دورۀ کودکی آغاز شد («دائرةالمعارف ترک»، I/ 258) و نخستین شعر او «عشق خیالی من[۶]»، در ۷ مارس ۱۹۰۱ در مجموعۀ ادبیه انتشار یافت (کاراعلی اوغلو، «فرهنگ»، 19؛ میدان لاروس، I/ 174؛ «دائرةالمعارف زبان»، همانجا). در آن روزگار از معلمان بزرگی چون: ذهنی افندی معلم عربی، عجم فیضی معلم فارسی، توفیق فکرت، احمد حکمت و مفتی اوغلو، معلمان ادبیات بهره میبرد. بهویژه مفتی اوغلو عشق به شعر و شاعری را در او برانگیخت («دائرةالمعارف دیانت»، EI2, II/ 88). همچنین با کسانی چون عزت ملیح، حمدالله صبحی، امین بلند و عبدالحقشناسی که بعدها در صحنۀ ادبیات شهرت یافتند. همکلاس بود (همانجا). احمدهاشم در ۱۹۰۹م که در ازمیر تدریس میکرد، به گروه ادبی «فجرآتی» پیوست و معروفترین شاعر این گروه شد (کاراعلی اوغلو، «تاریخ»، III/ 245, 254). فجرآتی ادامۀ راه ثروت فنون (پک اولجای، I/ 333)، و هدف آن خدمت به زبان، ادبیات، علوم اجتماعی و پرورش استعدادهایی بود که اینجا و آنجا سر بر آورده بودند (کاراعلی اوغلو، همانجا).
در نخستین اشعار وی و نیز در ۱۵ قطعه شعری که در ظرف دو سال بعد منتشر کرد، نوعاً تأثیر معلم ناجی و عبدالحق حامد و بیش از آنان تأثیر توفیق فکرت و شهابالدین دیده میشود («دائرةالمعارف دیانت»، همانجا). در اشعار او گل و بلبل، لیلی و مجنون، پروانههایی که در شعلههای شمع میسوزند، شراب و قدح آتشین و... از آنگونه صور خیال است که اشعار شیخ غالب را به یاد میآورد («دائرةالمعارف زبان»، I/ 63).
احمدهاشم در آخرین سالهای تحصیل در دبیرستان گالاتاسرای، شعر فرانسه و بهویژه اشعار سمبولیستهای فرانسه (چون: بودلر، ورلن، رمبو و مالارمه) و بلژیک (چون: ورهرن) را مطالعه کرد و بدینسان توانست با اصول زیباییشناسی و شعر در ادبیات غرب به خوبی آشنا شود («دائرةالمعارف دیانت»، همانجا)، تا آنجا که خالد ضیا او را شاعری معرفی میکند که ۴۰ سال در ادب غرب تحقیق کرده، و بر آن وقوف یافته است («دائرةالمعارف زبان»،
همانجا). نوشتهاند که احمد هاشم بر پایۀ این آگاهیها و گرایشها کوشید تا به تقلید از ادبیات سمبولیک فرانسه شعر آزاد را وارد شعر ترکی کند، اما موفق نشد (کوپرولو، 359). او چون سمبولیستها برآن بود تا هیجانات عمیق غیرقابل بیان به وسیلۀ کلام را با موسیقی کلمات سمبولیک بیان کند، با اینهمه، نمیتوان وی را به مفهوم کامل غربی سمبولیست شمرد. زیرا سمبول که پایۀ اصلی سمبولیسم است، جایی اساسی در بیان او ندارد، و هم ازاینرو، درست آن است که او را بیش از آنکه سمبولیست بشماریم، شاعری بدانیم که برخی از ویژگیهای سمبولیسم را پذیرفته است (کاراعلی اوغلو، همان، III/ 250). او نیز چون سمبولیستها برای موسیقی کلام بیش از مفهوم آن اعتبار قائل است و ارزش موسیقایی شعر را برتر از ارزش مفهومی آن میداند (همان، III/ 251).
اشعار احمدهاشم در ادبیات ترک جایگاهی خاص دارد (لوند، I/ 55). او بر وسعت دید در ادبیات ترک افزود و با مهارت، زیباییِ سحرآمیز شعر ژاپن را در قالب مصراع ترکی جای داد (کاراعلی اوغلو، همانجا). عشق و طبیعت بارزترین موضوعهای شعر اوست و شاید بتوان گفت که احمدهاشم بیش از آنکه سمبولیست باشد، امپرسیونیست است. وی در شعرش با واقعیت کاری ندارد، تنها به احساساتی میپردازد که او را تحت تأثیر قرار میدهند؛ عالم بیرون را رها میکند و به وصف عالم درون میپردازد (همان، III/ 252). در شعر پیرو مکتب هنر برای هنر است (همو، «فرهنگ»، 20) و مسائل اجتماعی جایی در شعر او ندارد («دائرةالمعارف دیانت»، II/ 88). در شعر به دنبال معنی نمیگردد، ولی اشعارش بیمعنی هم نیست. او وزن هجایی را که پایۀ شعر ترکی بود، رها کرد و شعر عروضی ساخت («دائرةالمعارف جدید[۷]...»، I/ 48). کلمات و ترکیبات وصفی و اضافی عربی و فارسی، تشبیه، استعاره و مجاز در شعرش بسیار است و اثری از شیرینی زبان محاوره و زیبایی زندۀ زبان ترکی در آن دیده نمیشود (همانجا). احمد در کنار شاعر معروف ترک، یحیی کمال، در دفاع از شعر ناب، در دورۀ دوم مشروطیت که منظومههای طویل تعلیمی رواج داشت، خدمتی بزرگ به شعر ترکی کرد (میدان لاروس، I/ 174). شعر او با آنکه دارای مفاهیمی مبهم است و تا حدی زبانی کهنه دارد، نه تنها در شاعران روزگار او، بلکه در شاعران بعد نیز تأثیر نهاده است (همانجا؛ «دائرةالمعارف ترک»، I/ 258).
دوران کودکی او تأثیر بسیاری در شعرش برجای نهاده است. مرگ مادر مهربان و زندگی با پدری خشن و سنگدل، او را در تنهایی غیرقابل وصفی فرو افکند. هم از اینروی، وی از شاعرانی است که یتیمی، بیمادری و تنهایی را به بهترین وجه تصویر کرده است (کاراعلی اوغلو، همان، 19). او مدام از زندگی شکوه میکند، از جمع میگریزد و به عالم خیال پناه میبرد («دائرةالمعارف جدید»، همانجا).
اشعار او را میتوان به ۴ دوره تقسیم کرد: ۱. شعرهای دورۀ اول جوانی، ۲. شعر قمر، ۳. «ساعات دریاچه[۸]»، ۴. پیاله. احمدهاشم اشعار نخستین خود را که به اسلوب ثروت فنون سروده، در مجموعۀ آثار خود نیاورده است. وی در شعر قمر به شیوۀ امپرسیونیستها، کودکی خود را که همراه مادرش در هنگام غروب، یا شبهای مهتابی در کنار دجله گردش میکرده، ر زبان آورده است. «ساعات دریاچه» نسبت به شعر قمر قویتر و مؤثرتر است. وی در این فاصله، مستزادهایی آزاد و آهنگین و آکنده از اشتیاق نیز سروده است. در اشعاری که پس از جنگ جهانی سروده، و در پیاله فراهم آورده، بحران روحی خود را در قبال زن و حیات به شیوۀ سمبولیسمِ مبهم بیان کرده است (میدان لاروس، همانجا). احمدهاشم تا ۱۹۲۱م زبانی سنگین در شعر دارد؛ پس از این تاریخ است که زبان خود را سادهتر کرده است («دائرةالمعارف جدید»، همانجا).
میتوان از ۳ جهت دربارۀ احمدهاشم به مطالعه پرداخت: شاعری، نویسندگی و سخنوری. اما در این هر ۳ جنبه، باز او شاعر است (کاراعلی اوغلو، «تاریخ»، III/ 234). زبان نثر او نسبت به شعرش روشنتر، سادهتر و تا حدی طعنهآمیز است. به نظر وی شعر و نثر با خط بارزی از هم جدا میشود. شعر برای احساس کردن، و نثر برای دریافتن است (همو، «فرهنگ»، ۲۰). در نثر نیز مانند شعر در انتخاب کلمه دقیق است («دائرةالمعارف دیانت»، II/ 88). در ادبیات ترک کمتر میتوان کسی را مانند او مشکلپسند و دقیق یافت.
آثـار
الف ـ شعر
«ساعات دریاچه» (استانبول، ۱۹۲۱م)؛ پیاله (استانبول، ۱۹۲۶م)؛ نیز مجموعۀ اشعار او چندبار به چاپ رسیده است (استانبول، ۱۹۸۷م).
ب ـ نثر
غریب خانۀ لکلکان (استانبول، ۱۹۲۸م)، «از دیدگاه ما[۹]» (۱۹۲۸م)، «سیاحتنامۀ فرانکفورت[۱۰]» (استانبول، ۱۹۳۳م). این ۳ اثر به کوشش محمد کاپلان در مجموعۀ کتابهای «هزار اثر اصلی» انتشار یافته است (استانبول، ۱۹۶۹م).
ج ـ مقاله
شاعر در سفر خود به پاریس (۱۹۲۴م)، مقالۀ مهمی با عنوان «گرایشهای کنونی در ادبیات ترک» نوشت که در اوت همان سال در مجلۀ مرکور دُفرانس به چاپ رسید. این مقاله نگاهی است به ادبیات اروپایی ترک (بانارلی، II/ 1164).
مآخذ
بستانی؛ نیز:
Banarlı, N. S., türk edebiyâtı târihi, Istanbul, 1987; EI2; İnal, M. K., Son asir Türk sairleri, Istanbul, 1969; Karaalioglu, Seyit Kemal, Ansiklopedik edebiyat sözlügüi, Istanbul, 1983; id, Türk edebiyatı tarihi, Istanbul, 1985; Köprülü, Fuad, Edebiyat arastırmaları, Ankara, 1986; Levend, Agâh Sırri, Türk edebiyatı, tarihi, Ankara, 1984; Meydan-Larousse, Istanbul, 1987; Pekolcay, Neclâ, Islami Türk edebiyatı, Istanbul, 1981; Türk ansiklopedisi, Istanbul, 1968; Türk dili ve edebiyatıansiklopedisi, Istanbul, 1966; Türkiye diyanet vekfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1989; Yeni Türk ansiklopedisi, Istanbul, 1985.
بخش ادبیات فارسی