احمد مدحت
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/228121/احمد-مدحت
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
7
اَحْمَدْ مِدْحَت (1260-18 محرم 1331ق/ 1844-28 دسامبر 1912م)، روزنامهنگار، مورخ و از نویسندگان سرشناس ترکیۀ عثمانی در دورۀ تنظیمات خیریه.احمد در استانبولزاده شد. پدرش سلیمانآغا که پارچهفروش کمسرمایهای بود، در روزگار کودکی احمد درگذشت و او زیر نظر مادر چرکسی و برادر مادریش، حافظ آغا که فرماندار یکی از شهرستانها بود، پرورش یافت و تحصیلات خویش را به پایان برد (پانارلی، 964؛ کاراعلی اوغلو، II/ 317؛ کورداکول، 27؛ IA, I/ 184). آنگاه در شهر روسچوق (روسچُق) مرکز استان طونه (یا طونا، شاهزادهنشین بلغارستان در دورۀ عثمانی)، کاری دولتی گرفت و ضمن تحصیل علوم اسلامی در آنجا به فرا گرفتن زبان فرانسه نیز پرداخت و در همان زمان برای روزنامۀ ایالتی طونه که در روسچوق متشر میشد، مقاله مینوشت (کاراعلی اوغلو، نیز IA، همانجاها). بدینسان توجه مدحت پاشا استاندار اصلاحطلب و فرهنگدوست آنجا را به خود جلب کرد و پاشا او را به نام خود مدحت نامید (بانارلی، همانجا). وی از این به بعد از یاران نزدیک مدحت پاشا بهشمار آمد (اورتایلی، 227) و به احمد مدحت افندی شهرت یافت.در 1285ق/ 1868م که مدحت پاشا والی بغداد شد، احمد نیز همراه او به بغداد رفت و با کمک و تشویق وی چاپخانهای دولتی در این شهر بنیاد نهاد و روزنامۀ زَوراء را منتشر ساخت (بانارلی، کاراعلی اوغلو، همانجاها؛ کوداکول، 28). احمد در بغداد دوستانی یافت که او را در تکمیل آموختههایش و نیز آشنایی بیشتر با فرهنگ شرقی و غربی یاری کردند: از دانشمندی به نام ابراهیم جان معطّر، فلسفۀ ادیان و زبان فارسی آموخت و به یاری عثمان حمدی نقاش و هنرمند معروف، با هنر و فرهنگ غرب آشنا شد (بانارلی، همانجا؛ IA, I/ 185) و به تشویق همین هنرمند به تألیف کتابهای درسی پرداخت (همانجاها).پس از درگذشت برادرش ــ که از1285ق متصرف(استاندار) بصره بود ــ سرپرستی خانواده را برعهده گرفت و به استانبول بازگشت و در خانهاش چاپخانهای کوچک دایر کرد (کورداکول، نیز IA، همانجاها؛ EI2) و به یاری اعضای خانواده در آن به کار پرداخت (کاراعلی اوغلو، II/ 326). احمد از این پس زندگی را وقف نویسندگی کرد. در روزنامههای جریدۀ عسکریه و بصیرت مقاله نوشت (بانارلی، 965) و مجلاتی چون دور، بدر و «انبان» را منتشر ساخت (کاراعلی اوغلو، II/ 317). در همین ایام در پی نشر مقالهای با عنوان «صدایی از دیوار» در مجلۀ «انبان» (بانارلی، همانجا)، همراه با ابوالضیا توفیق به جزیرۀ رودس تبعید شد و 3 سال (1290-1293ق/ 1873-1876م) در تبعید بهسر برد (تانسل، I/ 235؛ بانارلی، کورداکول، همانجاها). وی در تبعید نیز از پرداختن به کارهای فرهنگی و نوشتن باز نایستاد. دو کتاب حسن ملاح و «تولدی دیگر» که به نام یکی از خویشانش «محمد جودت» در استانبول چاپ شد، حاصل این دوره است (IA، همانجا). همچنین در همانجا به یاری «جمعیت علمیه» که خود آن را بنیاد نهاده بود، مدرسۀ سلیمانیه را تأسیس کرد و به تدریس مشغول شد (چلیک کول، 72).احمد مدحت پس از خلع سلطان عبدالعزیز و صدور فرمان عفو عمومی به استانبول بازگشت و اینبار با شیوهای محافظهکارانه، چنانکه موجب خشم و رنجش سلطان عبدالحمید نگردد، فعالیت نویسندگی و انتشاراتی خود را آغاز کرد. از اینروی بسیار زود مورد توجه سلطان عبدالحمید قرار گرفت و به مدیریت نشریۀ تقویم وقایع و مطبعۀ عامره که هر دو از نهادهای دولتی بودند، برگزیده شد و افزون بر آن، روزنامۀ ترجمان حقیقت را منتشر ساخت و مشاغلی مانند ریاست قرنطینه و عضویت در مجلس امور صحیه را برعهده گرفت و به نمایندگی دولت عثمانی در هشتمین کنگرۀ شرقشناسان در استکهلم (1888م) نیز شرکت جست (بانارلی، کاراعلی اوغلو، کورداکول، همانجاها). این وابستگی و همراهی با سلطان عبدالحمید سبب شد تا اگر گرایش یا ارتباطی هم با «ترکان جوان» داشت، پایان گیرد (IA, I/ 186؛ بستانی). از اینرو نامق کمال نیز در نامهای به ابوالضیا توفیق، احمد را شارلاتان نامید (تانسل، I/ 415).احمد پس از اعلان مشروطیت دوم در 1908م (1326ق) بازنشسته شد و به عنوان معلم افتخاری در دارالشفقه به تدریس پرداخت و سرانجام در حال تدریس در آن مدرسه درگذشت و در صحن مسجد فاتح در استانبول به خاک سپرده شد («دائرةالمعارف...»، II/ 101). احمد مدحت با نگارش آثاری متعدد در زمینههای گوناگون چون داستان کوتاه و بلند، تاریخ، جغرافیا، فلسفه، اخلاق، زبان و ادبیات و نظایر آنها جایگاه خاصی در میان نویسندگان «دورۀ تنظیمات» دارد، هرچند نمیتوان در آثار او نبوغ هنری و دانشی عمیق یافت (بانارلی، 965-966). اگرچه امروز آثارش به تاریخ ادبیات پیوسته است، اما نوشتههای او در زمان خود خوانندگان بسیاری داشت (IA، همانجا) و با زبان ساده و عامهپسندش روح و ذوق خواندن را در مردم دمید و زنده کرد (کاراعلی اوغلو، II/ 318-319).احمد از نهضت ساده کردن زبان ترکی و زدودن لغات عربی و فارسی از آن جانبداری میکرد (کورداکول، نیز «دائرةالمعارف»، همانجاها؛ بانارلی، 969)؛ با این حال، طرفدار حفظ خط و حروف ترکی عثمانی بود (بستانی، 7/ 300). او از نخستین کسانی است که شیوۀ داستاننویسی غرب را وارد ادبیات عثمانی کرد و آن را با فرهنگ ملی هماهنگ ساخت. در داستانهای او دوگانگی دورۀ تنظیمات یعنی تضاد میان هواداران جنبههای مثبت تمدن غرب و انطباق آن با اخلاق و سنن شرقی و اسلامی و غربزدگان به روشنی نشان داده شده است («دائرةالمعارف»، II/ 102). پایبندی صادقانۀ وی به اسلام و اخلاق و اعتقاد او به برتری اسلام بر مکتبهای دیگر در ردیهای که بر ترجمۀ کتاب نزاع علم و دین اثر دریپر نوشته، و آن را اسلام و علوم نام نهاده، آشکار است (بانارلی، 968؛ هانی اوغلو، 33؛ «دائرةالمعارف»، II/ 103). احمد مدحت از آرمان «عثمان گری»، یعنی اتحاد همۀ ملل تابع امپراتوری با هر آیین و مذهب گرد محور خاندان عثمانی دفاع میکرد (تانپنار، 152-153) و یکی از پایهگذاران انجمن ترک بود (تونایا، I/ 414).
شمار تألیفات و ترجمههای احمد مدحت نزدیک به 200 عنوان است که حدود 150 عنوان از آنها چاپ شده است. برخی از آنها عبارتند از: اُسّ انقلاب، در تاریخ عثمانی از جنگهای کریمه تا جلوس عبدالحمید ثانی (1294ق/ 1877م). زبدةالحقایق، دربارۀ جنگ روس و عثمانی (1877-1888م)، استانبول، 1295ق/ 1878م. مفصل، در تاریخ عثمانی، استانبول، 1297ق/ 1880م. کائنات، در جغرافیا و تاریخ کشورهای اروپایی، در 15 جلد و یک ذیل، استانبول، 1288-1292ق/ 1871-1875م. داستانهایی مانند احمد متین و شیرزاد؛ حسن ملاح؛ حسین فلاح و آثاری چون «گردش در اروپا» (خاطرات سفر به کنگرۀ شرقشناسان)؛ ترجمۀ نزاع علم و دین و ردیۀ آن اسلام و علوم و جز اینها. احمد مدحت کتاب انوار سهیلی تألیف ملاحسین واعظ کاشفی را نیز به فرمان سلطان عبدالحمید ساده کرده، و همایوننامه نام نهاده است که در 1304ق در استانبول به چاپ رسیده است (بانارلی، 969؛ برای فهرست آثار او، نک : اوزگه، ج I-V، جم ).
بستانی، نیز:
Banarlı, N. S., Resimli Türk edebiyâtı târihi, Istanbul, 1971; Çelikkol, Zeki, Rodos, taki türk esereleri ve tarihçe, Ankara, 1986; EI2; Hanioğlu, M. S., Bir siyasalörgüt olarak osmanlı İttihad ve Terakki Cemiyeti ve Jön Türklük, Istanbul, 1985; IA; Karaalioğlu, S. K., Türk edebiyatı tarihi, Istanbul. 1982; Kurdakul, Sükran, Sairler ve yazarlar sözlüğü, Istanbul, 1985; Ortaylı, İlber, «Midhat Pasaʾnın vilayet yönetimindeki kadroları ve politikası», Uluslararası Midhet pasa semineri, Ankara, 1986; Özege, M. S., Eskiharflerle basılmıs türkçe eserler kataloğu, Istanbul, 1971-1979; Tanpinar, A. H., 19 Uncu asır türk edebiyatı tarihi, Istanbul, Çağlayan Kitabevi; Tansel, F. A., Namık Kemalʾin husûsî mektupları, Ankkara, 1973; Tunaya, T. Z. Z., Türkiyeʾde siyasal partiler, Istanbul, 1984; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Istanbul, 1989.علیاکبر دیانت
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید