حائری، حاج شیخ عبدالکریم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 18 بهمن 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226880/حائری،-حاج-شیخ-عبدالکریم
چهارشنبه 29 اسفند 1403
چاپ شده
20
حائِری، حاج شیخ عبدالکریم مِهرجَردی یزدی، ملقب به آیتالله (د ذیقعدۀ 1355 / ژانویۀ 1937)، فقیه امامی، زعیم دینی و مؤسس نوین حوزۀ علمیۀ قم. وی حدود سال 1276 یا 1280ق / 1859 یا 1863م در روستای مهرجرد از توابع میبد یزد زاده شد. پدر او، محمد جعفر مردی متقی، اهل همان روستا بود که به شغل کشاورزی و قصابی میپرداخت. مادرش اردکانی، و عبدالکریم تنها فرزند خانواده بود (آقابزرگ، طبقات ... ، 1(3) / 1158؛ معلم، 6 / 2118؛ آیتی، 428؛ زنجانی، 1 / 105). عبدالکریم در کودکی با هدایت شوهر خالۀ خود، میر ابوجعفر که روحانی بود، برای تحصیل به اردکان رفت و در منزل همو سکنا گزید و نزد مجدالعلمای اردکانی تحصیل کرد. سپس در نوجوانی به یزد رفت و در مدرسۀ خان مشغول تحصیل شد. از استادان او در یزد میتوان به میرزا حسین وامِق (د 1307ق / 1890م)، میرعلی مدرس بزرگ (د 1316ق / 1898م)، سلطان العلما (د 1321ق / 1903م) و سید یحیى مجتهد (د 1346ق / 1927م) اشاره کرد (آقابزرگ، همانجا؛ مرسلوند، 3 / 59؛ ریحان یزدی، 22). وی در حدود سال 1296 یا 1303ق همراه مادر عازم کربلا شد و به درس فاضل اردکانی (د 1302ق / 1885م) وارد گشت؛ سپس با توصیهنامۀ فاضل، همراه با مادر خود به حوزۀ سامرا نزد میرزا محمدحسن شیرازی (د 1312ق / 1894م) رفت. عبدالکریم ابتدا در منزل میرزا، سپس در حجرهای که در طبقۀ فوقانی مدرسۀ همو بود، ساکن شد (زنجانی، آیتی، همانجاها). حائری در مدت دوازده ـ سیزده سال که در سامرا اقامت داشت، از شیخ فضلالله نوری و میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی (د 1336ق / 1918م) و میرزا مهدی ــ خواهـرزادۀ میرزا محمدتقی شیرازی ــ دانش آموخت (آقابزرگ، همانجا؛ امین، 8 / 42؛ مدرس، 1 / 66؛ انصاری، 24). قدرت علمی و اجتهادی حائری در بحث خارج سید محمد فشارکی اصفهانی (د 1316ق / 1898م) شکل گرفت، به گونهای که تا آخر عمرِ استاد، ملازم او بود (مدرس، 1 / 66-67). پس از رحلت میرزای شیرازی (شب چهارشنبه 24 شعبان 1312)، برخی از علما چون سید اسماعیل صدر، میرزا حسین نوری و سید محمد فشارکی اصفهانی به نجف هجرت کردند؛ حائری نیز همراه با استاد خود به نجف رفت. در نجف از محضر آخوند خراسانی (د 1329ق / 1911م) بهرهمند شد (عقیقی، یک صد سال ... ، 3 / 26؛ کفایی، 133) و درس استاد را برای دیگران تقریر میکرده است (ریحان یزدی، 31) که برخی از اشکالات او در درس آخوند، در کفایه اشاره شده است (نک : طبسی، 63-64). در برخی منابع، نام سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (د 1337ق / 1919م) نیز به عنوان عالمی که حائری از درس آنها در نجف بهره برد، آمده است (مهدوی، 2 / 164؛ مدرس، 1 / 67). حائری در نجف، با محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی، رفیق و هممباحثه شد و این رفاقت تا زمان وفات ادامه یافت. وی همچنین با برخی از فرزندان حاج آقا محسن اراکی رابطۀ صمیمانهای یافت و در 1313ق / 1895م همراه با آنها، به حج مشرف شد (مهدوی، 2 / 163-164؛ حائری، مرتضى، 117- 118). وی در 1316 یا 1318ق به دعوت حاج آقا محمود اراکی به اراک رفت و حوزۀ درسی تشکیل داد و تا 1324ق / 1906م در آنجا ماند. حوزۀ علمیۀ اراک وابسته به افراد متمکن خاندان حاج آقا محسن اراکی، روحانی متنفذ و ثروتمند اراک و مخالف با مشروطیت بود؛ لذا با اعلام مشروطیت در ایران، عبدالکریم در 1324ق به نجف بازگشت. وجود اوضاع مشابه در نجف او را روانۀ کربلا کرد (مرسلوند، همانجا؛ بامداد، 2 / 275؛ زنجانی، 1 / 105؛ حائری، عبدالحسین، 152-153؛ حائری، عبدالهادی، 179). حائری در کربلا، در مدرسۀ حسنخان، بنای تدریس گذاشت (ریحان یزدی، 32؛ حائری، عبدالحسین، 154). وی شبها در صحن مطهر امام حسین(ع) اقامۀ جماعت چند نفره میکرد و روزها هم در مدرسۀ حسنخان، خارج جواهر را به طور خصوصی برای 3 نفر: مصطفى کشمیری (عموی سید عبدالکریم کشمیری)، احمد نوۀ زینالعابدین مازندرانی، و سید علیاکبر کاشانی درس میگفت. اقامت حائری در کربلا تا اوایل دهۀ 1330ق و اشغال عراق توسط قوای درگیر در جنگ جهانی دوم ادامه داشت (آقابزرگ، طبقات، 1(3) / 1158؛ امین، همانجا؛ صفوت، 73؛ مرسلوند، 3 / 59؛ مهدوی، 2 / 163؛ شریف، 1 / 315؛ معلم، 6 / 2119؛ زنجانی، همانجا؛ موسوی اصفهانی، 1 / 76). در فاصلۀ سالهای 1329 تا 1332ق که فتاوی جهادی از سوی عالمان معاصر حائری صادر شده است، نام حائری در بین آنها نیست. همچنین نام او در میان اسامی علمای نجف و کربلا ــ که برای نشان دادن اعتراض خود نسبت به دخالت خارجی، در آغاز سـال 1330ق / 1912م بـه کاظمین هجرت کردند ــ دیده نمیشود (حائری، عبدالهادی، همانجا)؛ چه، وی تمام همت خود را برای صرف در مسیر حرکتی فرهنگی در تأسیس حوزه قرار داده بود. حائری در 1330ق برای تشکیل حوزۀ اراک، باری دیگر بدان دیار رفت؛ با انتشار علم و دانش وی در ایران، از نقاط مختلف برای کسب معارف نزد او آمدند (زنجانی، 1 / 105-106) و شمار طلاب حتى تا حدود 300 تن رسید (آقابزرگ، همانجا؛ مهدوی، 2 / 165). وی در 1337ق / 1919م به مشهد مقدس مشرف شد و در بازگشت با اوضاع مذهبی شهر قم نیز آشنا شد. پس از مرجعیت یافتن میرزا محمدتقی شیرازی در کربلا (مرسلوند، 3 / 60؛ صفوت، 74)، اگرچه برخلاف دعوت استاد، به کربلا نرفت، اما ارجاع احتیاطات توسط میرزا به او واگذار گشت که سبب شهرت وی نیز شد؛ به گونهای که پس از فوت میرزا، حائری در اراک مرجعیت یافت (آقابزرگ، صفوت، موسوی اصفهانی، همانجاها). اندیشۀ احیا و توسعۀ حوزۀ علمیۀ قم که مدتی قبل در ذهن برخی از علمای ساکن آن شهر بود، با انتخاب حائری، نامهنگاری و دعوت از او برای دیدن وضعیت این شهر، سرانجام با اجابت آن از سوی حائری، عملی شد. وی در اواخر رجب 1340 / مارس 1922، چند روز مانده به نوروز 1300ش، از اراک به قم آمد و با استقبال علما و مردم، در این شهر رحل اقامت افکند (آقابزرگ، همان، 1(3) / 1159؛ معلم، همانجا؛ زنجانی، 1 / 106؛ مدرس، 1 / 67؛ سبحانی، 321؛ طبسی، 62-63؛ مرسلوند، همانجا). همراهان او در این سفر، سید محمدتقی خوانساری، میرزا مهدی بروجردی، شیخ احمد یزدی، کربلایی علی شاه، کارگزار حائری، و مرتضى، پسر بزرگ او بودند (ریحان یزدی، همانجا). مؤلف کتاب احسن الودیعه (موسوی اصفهانی، 1 / 75-76) که معاصر با حائری است و سن او را در زمان تألیف کتاب، نزدیک به 70 سال میآورد، از اجتماع انبوهی طلبه در قم سخن میگوید (نیز نک : مدرس، همانجا؛ عقیقی، فقها ... ، 424، 426). به گفتۀ او، حائری برای طلاب، بسته به درجۀ علمی و عملی، شهریهای منظور کرده بود (نک : مدرسی، 672). سید محسن امین نیز در 1353ق / 1934م مهمان حائری بوده، و شمار طلاب را حدود 900 تن دانسته است (امین، 8 / 42). تعداد محصلان بعدها در زمان حیات حائری از 000‘1 تن افزون گشت (شریف، آقابزرگ، زنجانی، همانجاها؛ آیتی، 429). وی با پایهریزی نظام درسی و ترتیب مقبول برای اِشراف بر آموزش و امتحان طلاب، سخاوتمندانه وجوه شرعیه را که از سراسر ایران به سمت او سرازیر میشد، صرف طلاب کرد و امور معاش آنان را سامان بخشید (آقابزرگ، امین، همانجاها) و به زحمت بر مشکلات فائق آمد (طبسی، 63). بدین ترتیب حوزۀ علمیۀ قم به دست با کفایت حائری احیا شد و از آن پس بهعنوان مؤسس حوزه شناخته گردید، و کمکم در برخی از شهرها چون همدان، قزوین و گلپایگان نیز حوزۀ علمی دایر شد (ریحان یزدی، 33). حائری در صرف وجوه شرعیه، روش خاصی داشت. وی این وجوه را نزد خود نگاه نمیداشت، بلکه اموال نزد تاجران صالحی که بدانها اعتماد داشت، جمعآوری میشد و خود موارد مصرف و نحوۀ تقسیم آن را معین میکرد. آیندهنگری او به اندازهای بود که گفتهاند حتى بعد از وفات، طلبکار بوده است؛ بدین صورت که بخشی از وجوه را نزد تاجر نگاه میداشت، تا زمانی که حوزه بدان نیاز پیدا میکرد، توسط تاجر بدهکار پرداخت میشد (آقابزرگ، همان، 1(3) / 1159-1160؛ امین، همانجا؛ عقیقی، یک صد سال، 3 / 49؛ حائری، عبدالحسین، 163-164). حائری در دوران حیات خود، عالمان برجستهای تربیت کرد که برخی به مرجعیت رسیدند؛ در کتابهای شرح حال، نام بیش از 80 تن از شاگردان حائری ذکر شده است. از بین این افراد سید احمد خوانساری (د 1363ش / 1405ق)، ملاعلی معصومی معروف به آخوند همدانی، سید محمدرضا گلپایگانی (د 1372ش / 1414ق)، سید محمد محققداماد (1347ش / 1388ق)، سید احمد زنجانی (1352ش / 1393ق)، حاج شیخ اسماعیل چاپلقی (د 1357ش / 1398ق)، سید کاظم شریعتمداری، محمدعلی اراکی (د 1373ش)، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، و میرزا هاشم آملی قابل ذکرند (نک : عقیقی، همان، 3 / 37-40؛ محمدی، 68؛ حائری، مرتضى، 149). مشهورترین شاگرد حائری، امام خمینی است که گاه در آثار علمی خود به نقد دیدگاههای استاد با عنوان «شیخنا العلامة» پرداخته است (برای نمونه، نک : کتاب البیع، 4 / 544، 5 / 270-271). حائری قبل از درگذشت، 3 تن را به عنوان وصی تعیین کرده بود: سید صدرالدین صدر، سید محمدحجت کوهکمری، و تاجر معتمد او حاج محمدحسین یزدی (حائری، مرتضى، 205؛ محمدی، 186؛ حائری، عبدالحسین، همانجا). هنگامی که او درگذشت، بر اساس تلگراف فوری مورخ 10 / 11 / 1315ش از ریاست وزرا به عموم حکام و ولایات، بر این نکته تأکید شد که بازار، مدارس و ادارات تعطیل نیست و در هر شهر تنها یک مجلس ترحیم کفایت میکند، خواه از جانب حکومت باشد، یا اهالی (منظورالاجداد، 361-362؛ نیز: آقابزرگ، طبقات، 1(3) / 1166). با وجود منع حکومت، بازار در قم تعطیل، و تشییع جنازۀ کمنظیری برپا شد. حائری را در محل مدرس و اقامۀ جماعت خود، در رواق بالاسر حرم مطهر به خاک سپردند (منظورالاجداد، 363؛ آقابزرگ، همان، 1(3) / 1165-1166؛ مدرس، 1 / 67؛ معلم، 6 / 2120)، که بعدها به قبة العلما موسوم گشت (شریف، 1 / 324).
حائری در شیوۀ بحث، پیرو مکتب سامرا بود که آن را از میرزای شیرازی اخذ کرده بود. وی اعتقادی به کسب اجازۀ اجتهاد نداشت و تنها از اجازۀ روایت او از میرزا حسین نوری، یاد شده است (نک : معلم، 6 / 2118؛ مدرس، 1 / 68). حائری به رغم آنکه نسبت به «رساله پراکنی» و ترویج مرجعیت تمایلی نداشت (غروی، 43)، پس از درگذشت سید محمدکاظم طباطبایییزدی (د 1298ش / 1337ق)، میرزا محمدتقی شیرازی (د 1299ش / 1338ق) و شیخ الشریعۀ اصفهانی (د 1300ش / 1339ق)، مقلدانی یافت و مورد توجه علما قرار گرفت (آقابزرگ، همان، 1(3) / 1158- 1159؛ امین، 8 / 42) و بعدها در کنار سید ابوالحسن اصفهانی و میرزای نائینی، مرجعیت مهمی به طور خاص در ایران یافت (حائری، مرتضى، 56؛ حائری، عبدالهادی، 84؛ موسوی اصفهانی، 1 / 75-76). یکی از ویژگیهای او را شدت احتیاط در فتوا شمردهاند (حائری، عبدالکریم، حاشیه بر ... ، 1 / 25، 45، 70، 111، جم ؛ نیز نک : آقابزرگ، همان، 1(3) / 1164). وی با عقیدۀ کسانی که در بحث دلیل انسداد، احتیاط را موجب اختلال نظام دانستهاند و به عدم وجوب، بلکه عدم جواز آن نظر دادهاند، مخالف بود (نک : درر ... ، 2 / 402-403). به نظر حائری غالب موارد اختلاف دو فقیه از جهت تردد یکی و عدم جرأت بر فتوا و احتیاط او ست؛ چرا که احتمال میدهد به مقداری که لازم است در ادله فحص و جستوجو نکرده است (اراکی، «رسالة ... »، 409). به نظر او، اگرچه همۀ فقها نهایت تلاش خود را برای استنباط احکام و تفریع به کار بردهاند، اما به سبب اختلاف آنها در فهم، نظر، دقت مطالب و پیچیدگی آنها، برخی به حکم واقعی اولى دست پیدا کرده، برخی به حکمی که مؤدای امارت است رسیده، و دستۀ سوم به مؤدای اصول، و هر کدام صاحب حجت است (مرتضوی، 1 / 193). حائری قائل به تخصصی شدن فقه و تقلید مکلفان از متخصص در هر باب از ابواب فقهی بود، اگرچه در این مسیر توفیقی نیافت (مطهری، 60-61؛ فلور، 88). وی در امور اعتقادی سختگیر بود، ولی همواره دیدگاهی انسانگرایانه داشت و گزارشی که از دخالت او در اعلام ارتداد و قتل بعضی اشخاص آوردهاند (گلپایگانی، 1 / 16)، قابل اعتنا نیست. او در پاسخ به سؤالی پیرامون رجعت جسمانی امامان(ع) و تشکیل حکومت توسط آنان ــ که در زمان او از سوی شریعت سنگلجی انکار شده بود ــ با طرح 3 محور اساسی، به بیان وظیفۀ مکلفان از دیدگاه خود پرداخت. به اعتقاد وی، رجعت به گونۀ اجمال به واسطۀ اخبار فراوان ثابت است، اما مسئلۀ رجعت نه از اصول دین و مذهب است که منکر آن خارج از دین یا مذهب شمرده شود و نه از مسائل عملیه است که لازم باشد هر مکلفی از روی اجتهاد یا تقلید بدان عمل کند. علاوه بر آن طرح این مسائل موجب تفرقه و عداوت مضره میان مسلمانان است و برای حفظ دیانت آنها باید از این بحثها دوری گزید (منظورالاجداد، 335؛ حائری، عبدالحسین، 179). حائری در 1309ش، در اعتراض به نبش قبور از سوی شهرداری قم، به فرماندار نامه نوشت و خواستار جلوگیری از این عمل شد (سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی، شمارۀ مدرک: 293006684). مخالفت او با استفاده از اوقاف کشور برای افتتاح مدارس جدید و تربیت آموزگار، از آن رو که آن را خلاف شرع میدانست، از دیگر نمونههای احتیاطات او ست (محمدی، 102-103).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید