حافظ ابراهیم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 4 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/226850/حافظ-ابراهیم
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
20
حافِظْ اِبْراهیم (1288-1351ق / 1872-1932م)، محمد بن ابراهیم فهمی، شاعر و نویسندۀ نامی مصر (EI 2؛ امین، 3؛ کردعلی، 162؛ بعلبکی، 1 / 416؛ قس: داغر، 2 / 285؛ فهمی، 645 ؛ فاخوری، 4 / 515، که تولد وی را 1871م آوردهاند). وی در خانهای شناور بر روی رود نیل (به زبان مصری: الذهبیة) نزدیک دَیروط، در استان اسیوط به دنیا آمد (ابوحدید، 121)؛ بااینهمه، برخی به اشتباه زادگاه او را قاهره نوشتهاند (فهمی، همانجا؛ سرکیس، 736). وی از مادری ترکنژاد زاده شد و پدرش ناظر شبکۀ آبیاری بود (ابوحدید، همانجا). وقتی پدرش مرد، 4 ساله بود و داییاش او را نخست به قاهره و سپس به طنطا برد. در آنجا بود که توانست به درسهایی که در مسجد «الاحمدی» القا میشد، حضور یابد و با شعر کلاسیک عربی، بهخصوص شعر عباسی آشنا شود. افزونبراین، در دفاتر چندین وکیل، کارآموزیِ وکالت کرد. وی که از وابستگی به دایی خود ناخشنود بود و به دنبال راه مناسبتری برای خویش میگشت، طنطا را ترک گفت و در 1888م، در مدرسۀ نظامی قاهره اسمنویسی کرد و 3 سال بعد، با رتبۀ ستوان دومی فارغالتحصیل شد (جندی، 19-23؛ EI2) و به خدمت دولت درآمد. نخست در وزارت جنگ، سپس در وزارت داخله مشغول کار شد. در 1314ق / 1896م، در مقام افسری ارتش، همراه لشکری که به فرماندهی لرد کچنر انگلیسی بود، به سودان شرقی رفت؛ اما 3 سال بعد، به همراه 17 تن دیگر، به اتهام توطئه برضد ارتش محاکمه شد و در 1321ق / 1903م به درخواست خود، بازنشسته گردید (برکات، داوود، 1338؛ ابوحدید، 128- 129).حافظ ابراهیم در 1324ق / 1906م به قاهره بازگشت و توانست با محمد عبده رابطه پیدا کند و شاگرد نزدیک او شود. پسازآن بود که با خیال راحت بهکار شعر پرداخت. در همین زمان، وی با برخی از رهبران سیاسی مانند سعد زغلول، مصطفى کامل، قاسم امین و همچنین بـا طبقۀ روشنفکر ــ که گرد خلیل مطران و برخی دیگر جمع شده بودنـد ــ رابطه برقرار کـرد (نک : EI 2). در 1329ق / 1911م بود که توانست کارمند رسمی شود و از طرف حشمتپاشا، وزیر معارف وقت مصر، به مقام ریاست بخش ادبیات کتابخانۀ خدیویه که امروزه «دارالکتب» نامیده میشود، نایل شود و تا زمان مرگش در این پست باقی بماند. در 1912م، او توانست نشان درجۀ 4 نیل را بهدست آورد.در همین زمان بود که وی به فرمان حشمتپاشا، به ترجمۀ عربی کتاب «خلاصۀ علم اقتصاد» ( الموجز فی علم الاقتصاد) با همکاری خلیل مطران همت گماشت. گویا انگیزۀ ترجمۀ این متن اقتصادی، نیاز زبان عربی به معادلیابی برای مصطلحات علم اقتصاد بوده است (حسن، 108-110). ناقدان ادب، این دوره را دورۀ رکود شعری وی دانستهاند (کردعلی، 165؛ امین، 19)؛ چرا که وی آن شور و شوق سیاسی ـ اجتماعی را از دست داده بود. برخی بر این باورند که در حقیقت، شغل اداری او را به خاموشی واداشته بود (ضیف، دراسات ... ، 18)، شاید هم، این بیرغبتی به شعر سیـاسی ـ انقلابی، نـاشی از نـاامیدیای بوده است کـه جامعۀ مصری آن را بر وی تحمیل کرده بود (هیکل، 89-90).سالهای 1901-1911م را میتوان دورۀ شهرت ادبی و سیاسی شاعر دانست که طی آن وی به بانگی آنچنان بلند و دلنشین اشعار خود را برمیخواند که روزنامهها اندکاندک او را شاعر بزرگ، شاعر نیل و یا شاعر مردم خواندند. افزونبر این، موضعگیـریهای مردمی، او را ــ بـه قولی ــ از احمد شوقـی هم نامآورتر کرد (کردعلی، همانجا؛ بشری، 54؛ جیوسی، 82). همنشینی با اندیشمندان و رهبران ملی و دینی مانند محمد عبده، بارودی، مصطفى کامل، سعد زغلول و قاسم امین اطلاعات گستردهای از اوضاع مملکت در اختیارش نهاد (امین، 22) و زمینۀ برتری و شهرتش را فراهم کرد. پیوند تنگاتنگ با محمد عبده و یا رابطۀ شاگردی و استادی با او، موجب شد که حافظ در فضایی اصلاحطلبانه باور شود (ضیف، الادب ... ، 102).حافظ ابراهیم که از افکار استادش تأثیر پذیرفته بود، یک سال پس از مرگ او، در 1906م، داستان لیالی سُطیح را به تقلید از نثر مقامات نوشت (دوجلاس، 109)؛ اما وی در آن، تا حدودی از سجعپردازیهای اغراقآمیز بدیعالزمان دوری گزید و کوشید تا جایی که ممکن است، بهگفتار امروزی نزدیک باشد (عیش، 1392). وی از زبان سُطیح ــ کـه کاهنی اسطورهای است ــ طی 7 شب، به نقل از یک راوی مصری به انتقاد شدید از سیاست انگلیسی میپردازد و نظریات خود را دربارۀ مسائل گوناگون، بهویژه عادتهای ناپسند مردم بیان میکند (حسن، 112)؛ بهسبب همین مضامین است که این کتاب را اثری سیاسی و ملی بهشمار آوردهاند. درهرحال، نثر این کتاب که از برخی ویژگیهای داستانپردازی بیبهره نیست، ارزش هنری درخوری ندارد (کردعلی، 171) و طرح داستان در آن بسیار ابتدایی است (گیب، 71)؛ بااینهمه، ازآنجاکه اساساً تلاشی نوگرایانه بود (تیمور، 101)، در حوزههای ادبی مصر با اشتیاق بسیار از آن استقبال شد. در همین دوره، حافظ ابراهیم احتمالاً تحت تأثیر اوضاع نابسامان مردم، بینوایان ویکتور هوگو را، که پیشتر 20 بار خوانده و شیفتۀ اندیشههای او شده بود (نک : «ساعة ... »، 910)، به زبانی فاخر ترجمه کرد. این ترجمه بهرغم استواری زبان، از نظر طهحسین، 3 عیب اساسی دارد: 1. زیادهروی در کاربرد الفاظ نامأنوس، 2. چشمپوشی از ترجمۀ بخشی از کتاب، 3. نارسایی در بیان مقصود اصلی (ص 92).
حافظ ابراهیم در کنار احمد شوقی، اسماعیل صبری و خلیل مطران، از بزرگان شعر عربی آغاز سدۀ 20م به شمار میرود (زیات، 1202؛ طه حسین، 10) که شعرش پژواک آرزوهای بزرگ ملت عرب بود (امین، 27). وی اشعاری چنان شورانگیز و با روح اسلامی دربارۀ حوادث سیاسی و یا احساسات مردم سرود که مشهور به «شاعر نیل» شد (برکات، عبدالفتاح، 857). او بیشتر میهنپرستی آرام بود که گهگاه برمیآشفت (ضیف، دراسات، 5-6). عباس عقاد (ص 13- 18)، نقاد نامدار مصری، وی را «حلقۀ پیوند» میان بسیاری از مفاهیم پیش و پس از خود، همچون شعر، میهنپرستی، فردگرایی، کهنه و نو و ... میداند. به همین سبب است که مثلاً شعر ستایشی و اجتماعی او بیانگر مراحل ادبیات و آزادی مردم مصر در آن دو دوره به شمار میآید؛ البته حافظ ابراهیم از نقد تند برخی ناقدان در امان نماند؛ چنانکه ابراهیم عبدالقادر مازنی در کتابچهای با نام شعر حافظ به سوزاندن دیوان او فتوا میدهد، زیرا به اعتقاد او شعر حافظ ابراهیم ذوق مردم را تباه کرده، و آنان را بر دروغ و گمراهی عادت داده است. اما مازنی پس از 20 سال، از این تندروی پشیمان شد و حافظ را شاعر زمانۀ خود نامید که روح اندوهگین مردم خسته و حیرتزدۀ مصر را به نیکی بیان میکند (ص 1328؛ جندی، 101-104). ناقد دیگری به نام اسماعیل مظهر معتقد بود که حافظ ابـراهیم ــ مـانند احمـد شوقی ــ هیچ تـأثیـری در جنبش آزادی فکری، اجتماعی و شعری مصر نداشته است؛ گویی این دو تن در ژرفنای زمان زندگی میکرده، و فقط پلی بودهاند که ادبیات را از گذشته به امروز انتقال دادهاند و اما شعر خودشان از هر نوع نوآوری بیبهره است (ص 554 - 555).ویژگیهای زبانی شعر حافظ ارتباط مستقیمی با روحیۀ میهنپرستی وی دارد. شعرش از درون جامعۀ مصر برمیخیزد و به واقعگرایی میل میکند و به همین سبب است که صور خیال و واژههای مردمی را نیز بهکار برده است (عیاد، 16، 17) و بدینسان، افزونبر آنکه وسیلهای برای ثبت حوادث میگردد، معیاری نیز برای سنجش انعکاس احساس عمومی مردم بهشمار میآید (طیب، 176).حافظ ابراهیم به لفظ اهتمام تمام میورزید و مثلاً اگر کلمهای زنگ و آهنگ شورانگیز نمیداشت، لفظ و معنی را فرومینهاد (نک : «ساعة»، 908). شعرش آکنده از ضمیر «من» به شکلهای گوناگون است که خود بیانگر «من نوعی مصر» میباشد (حسنین، 30). تکرار و مطابقه نیز مناسب شعر خطابی است که در شعر وی فراوان است و میتواند تودۀ مردم را برانگیزاند (همو، 31؛ عبدالمطلب، 47- 58)؛ حافظ ابراهیم از حرف «فاء» استفادۀ بسیاری مینماید تا با نتیجهگیری، هدف اصلی قصیده را آشکار سازد (حسنین، 33). انبوه اسامی و کنیهها و القاب میراث گذشته که در شعر حافظ تکرار شده است، تاریخ فرعونی، عربی و اسلامی گذشته و حاضر را باز میتاباند و خاطرۀ عمومی مردم را شاداب میگرداند (همو، 33-34).مهمترین مضامین شعری حافظ، بهترتیب مدح و شادباش با 67 قصیده و 546‘1 بیت، رثا با 50 قصیده و 378‘1 بیت، سیاست با 38 قصیده و 141‘1 بیت، و اجتماعی با 23 قصیده و 802 بیت، و کمترین مضمون شعری وی، هجا با 10 قصیده و 24 بیت است (همو، 35). مدح حافظ به همان شیوۀ کهن عربی است، اما رثا، فن مورد عنایت وی بهشمار میرود و بهگفتۀ خود او، نیمی از دیوانش را مراثی تشکیل میدهد؛ زیرا خود میگوید که تنها زمـانی میتوانـد شعری زیبا بسراید کـه اندوهگیـن بـاشد (نک : «ساعة»، همانجا؛ امین، 38- 39). بهنظر میآید که نیکنفسی و صداقت و طبیعت سادۀ وی که روح مصری و روح خالص دموکراسی در آن موج میزد، عامل نیرومندی رثای او ست (طه حسین، 152-174). وی معمولاً کسی را که برایش مرثیه میسراید، مانند شیخ محمد عبده، نمونۀ کامل اخلاق و ارزشهای والا بهشمار میآورد (نک : 2 / 144- 149).شعر سیاسی و اجتماعی حافظ ابراهیم نیز دو ویژگی متفاوت دارد: یکی نقدگزنده از اخلاق و عادتهای ناپسند مردم، و دیگری بیطرفی در مسائل مهم. بااینهمه، وی در همان هنگام که استعمار انگلیس را میکوبد، از ملت خود نیز که قدر شاعر را ندانسته، دلسوزانه و با شیوهای طنزآمیز انتقاد میکند (عیاد، 17-27؛ طیب، 176)، زیرا ادبا در چنین جامعهای جایگاه شایستهای ندارند؛ اما همین شاعر، خود دربارۀ مسائل مهم سیاسی و اجتماعی رأی قاطعی ابراز نکرده است و همیشه بیم آن دارد که در صورت انتقاد از یک گروه، گروه دیگر را بیازارد (جندی، 55- 56). وی حتى در قصیدهای دربارۀ لرد کرمر (2 / 26-30) موضعگیری نمیکند و به بیان نظر مردم دربارۀ وی بسنده مینماید. رافعی مهمترین قصاید ملیگرایانۀ او را در کتاب شعراء الوطنیة فی مصر آورده است.نوگرایی حافظ در حوزۀ بسیار تنگ سیاست و اجتماع که دربرگیرندۀ خلاصۀ تجربۀ شاعر است، محدود گشته، و تصویرپردازیهای هنری او تقریباً از نوآوری تهی است؛ ازاینرو، شعر وصف در دیوان وی ضعیف، و خیال شعریاش اندک است و تنها در دو قصیدۀ «حریق میت غمر» (1 / 250-252) و «رحلة الى ایطالیا» (نک : 1 / 227-233) توانسته است چند تصویر زنده و مؤثر از واقعیت ارائه دهد.دیوان شعر حافظ ارزشمندترین اثر وی است که بارها چاپ شده است و بهترین چاپ آن بهکوشش احمد امین و همکارانش با شرح مناسبتهای قصاید و واژههای آن و مقدمهای پربار دربارۀ زندگی و شعر وی، در دو جلد نخستینبار به سال 1937م در دارالکتب المصریه منتشر شد.
ابوحدید، محمد فرید، عصامیون عظماء من الشرق و الغرب، قاهره، 1954 م؛ امین، احمد، مقدمه بر دیوان حافظ ابراهیم (هم )؛ برکات، داوود، «حافظ کما عرفته»، آپولو، ویژۀ حافظ ابراهیم، قاهره، 1933 م، ج 1، شم 6؛ برکات، عبدالفتاح، «مع حافظ فی دیوانه»، الرسالة، قاهره، 1370ق / 1951م، س 19، شم 926؛ بشری، عبدالعزیز، «حافظ فی المرآة»، ذکری الشاعرین، به کوشش احمد عبید، دمشق، 1985م؛ بعلبکی، منیر، موسوعة الموارد العربیة، بیروت، دارالعلم للملایین؛ تیمور، محمود، اتجاهات الادب العربی فی السنین المأة الاخیرة، قاهره، 1970م؛ جندی، عبدالحمید سند، حافظ ابراهیم شاعر النیل، قاهره، 1959م؛ جیوسی، سلمی الخضراء، الاتجاهات و الحرکات فی الشعر العربی الحدیث، بیروت، 2001م؛ حافظ ابراهیم، محمد، دیوان، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1405ق / 1985م؛ حسن، محمد عبدالغنی، اعلام من الشرق و الغرب، بیروت، 1949م؛ حسنین، احمد طاهر، «المعجم الشعری عند حافظ»، فصول، ویژۀ حافظ و شوقی، قاهره، 1983م، ج 3، شم 2؛ داغر، یوسف اسعد، مصادر الدراسة الادبیة، بیروت، 1972م؛ دوجلاس، فدوی مالطی، «الوحدة النصية فی لیالی سطیح»، فصول، ویژۀ حافظ و شوقی، قاهره، 1983م، ج 3، شم 2؛ زیات، احمد حسن، «محمد حافظ ابراهیم»، الرسالة، 1354ق / 1935م، س 3، شم 108؛ «ساعة مع حافظ بک ابراهیم»، الهلال، قاهره، 1346ق / 1928م، س 36، شم 8؛ سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1346ق / 1928م؛ ضیف، شوقی، الادب العربی المعاصر فی مصر، قاهره، 1957م؛ همو، دراسات فی الشعر العربی المعاصر، قاهره، 1953م؛ طه حسین، حافظ و شوقی، قاهره، 1955 م؛ طیب، عبدالله، «الشعر عند حافظ و شوقی»، فصول، ویژۀ حافظ و شوقی، قاهره، 1983م، ج 3، شم 2؛ عبدالمطلب، محمد، «التکرار النمطی / دراسة اسلوبیة»، همان؛ عقاد، عباس محمود، شعراء مصر، بیروت، المکتبة العصریه؛ عیاد، شکری، «قراءة اسلوبیة لشعر حافظ»، فصول، ویژۀ حافظ و شوقی، قاهره، 1983 م، ج 3، شم 2؛ عیش، احمد محمد، «سیرة حافظ»، آپولو، ویژۀ حافظ ابراهیم، قاهره، 1933م، ج 1، شم 11؛ فاخوری، حنا، الموجز فی الادب العربی و تاریخه، بیروت، 1985م؛ فهمی، زکی، صفوة العصر فی تاریخ و رسوم مشاهیر رجال مصر، قاهره، 1995م؛ کردعلی، محمد، المعاصرون، بهکوشش محمد مصری، دمشق، 1401ق / 1980م؛ گیب، ه .، ادبیات نوین عرب، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1366ش؛ مازنی، عبدالقادر، «حافظ لسان عصره»، آپولو، ویژۀ حافظ ابراهیم، قاهره، 1933م، ج 1، شم 11؛ مظهر، اسماعیل، «حول حافظ و شوقی و اثرهما فی احیاء الشعر العربی»، المقتطف، قاهره، 1932م، ج 81؛ هیکل، محمدحسین، «حیاة حافظ فی شعره»، ذکری الشاعرین، به کوشش احمد عبید، دمشق، 1985م؛ نیز: EI 2..
فرامرز میرزایی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید