ابوشبکه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226672/ابوشبکه
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
5
اَبوشَبَكه، الیاس بن یوسف (1321-1366 ق / 1903-1947 م)، شاعر، ادیب، مترجم، نویسنده و روزنامهنگار لبنانی. در میان كسانی كه دربارۀ ابوشبكه به تحقیق پرداختهاند، رزّوق فرج رزّوق، بیش از همه كوشش و جستوجو كرده و كتاب او، الیاس ابوشبكة و شعره، یكی از منابع عمدۀ این مقاله است. وی علاوه بر بهرهگیری از مآخذ بسیار و آثار منظوم و منثور ابوشبكه، گاه از اولگا، همسر شاعر و یوسف، برادر همسرش نیز، مدد گرفته است (نك : ص 7- 8).خانوادۀ ابوشبكه در اصل از مسیحیان مارونی «ذوق میكائیل»، دهكدهای كوچك از توابع منطقۀ «كسروان» بودند، اما او در خلال سفر والدینش به ایالات متحدۀ آمریكا، در این كشور متولد شد (بستانی، رزوق، 39؛ اعلام اللبنانیین، 55؛ جندی، 2 / 391). محل تولد وی را برخی شهر پروویدنس (EI2, S؛ بستانی؛ فاخوری، 2 / 571؛ شراره؛ روزق، همانجا) و برخی نیویورك (حطیط، اعلام، 367؛ شفیعی، 73؛ نیز نك : قبّش، 361) ذكر كردهاند. اما دیری نپایید كه ابوشبكه همراه پدر ومادر به ذوق میكائیل بازگشت (1904 م) و در همانجا پرورش یافت (رزوق، همانجا).دوران كودكی ابوشبكه با رفته و آسایش همراه بود. در 8 سالگی به مدرسۀ فرانسوی «عینطوره» وارد شد و زبانهای عربی و فرانسه را همزمان آموخت. ده ساله بود كه با كشته شدن پدر به دست راهزنان در سودان (بستانی)، نخستین واقعۀ تكان دهندۀ زندگیش را تجربه كرد و او بعدها نخستین مجموعۀ شعری خویش القیثارة را به روح پدرش تقدیم داشت (ابوشبكه، مقدمه). با شعلهور شدن جنگ جهانی اول و شیوع قحط و بیماری و آشفتگی اوضاع، مدارس فرانسوی لبنان بسته شد، از این رو تحصیلات الیاس تا پایان جنگ، دچار وقفه گردید. از آن پس به مدت یك سال در مدرسۀ الاخوة المریمیین در جونیه به تحصیل پرداخت (1919 ق)، ولی مجدداً به عینطوره بازگشت و تا 1922 م در این مدرسه به تحصیل ادامه داد (رزوق، 9، 42)، اما ظاهراً به سبب اختلاف با یكی از استادانش، از مدرسه اخراج شد و تحصیلات كلاسیك خویش را ناتمام رها ساخت (همو، 43-44). از این پس خود به مطالعۀ آثار شاعران فرانسوی، مخصوصاً شاعران رمانتیك كه با آنان احساس نزدیك روحی میكرد، روی آورد (همو، 47).ابوشبكه به تأمل در جنبههای شعری و سمبولیك كتاب مقدس به ویژه تورات (همو، 64-66) پرداخت و سرودن شعر را كه از دوران دبیرستان آغاز كرده بود، با توان افزونتری ادامه داد (همو، 57؛ بستانی)، اما تنگی معیشت وی را ناگزیر ساخت كه در مدارس لبنان، نظیر المقاصد الاسلامیة، الفریر و معهد الیسوعیین به تعلیم پردازد (رزوق، 72-73). ولی این كار به مذاق وی خوش نیامد و اندكی بعد، از آن روی برتافت (فاخوری، 2 / 573؛ قس: رزوق، 74) و آنگاه به روزنامهنگاری راغب شد و در تحریر روزنامهها و مجلههایی نظیر البیان، المعرض، الجمهور، المكشوف، صوت الاحرار، البیرق، لسان الحال، النداء و العاصفة، مشاركت كرد (بستانی؛ اعلام اللبنانیین، همانجا). وی در این نشریهها به نوشتن رمانهای دنبالهدار، تفسیرهای سیاسی و مقالههای اجتماعی پرداخت (رزوق، 74- 79) و در عین حال به درخواست برخی ناشران لبنانی به ترجمۀ رمانها و نمایشنامههای فرانسوی مبادرت ورزید (همو، 83-84). علاوه بر این، در كشاكش جنگ جهانی دوم، در ایستگاههای رادیویی فرانسه در لبنان به عنوان نویسنده و مترجم مشغول كار شد (بستانی؛ EI2, S). حاصل این دوران آثار شایان توجهی است كه وی از فرانسه به عربی برگردانده است (رزوق، 59-61).ابوشبكه در اواخر عمر، باب همكاری را با روزنامههای مصری نظیر المقتطف و المساء گشود (بستانی؛ اعلام اللبنانیین، همانجا؛ نیز نك : حطیط، همان، 368، دراسات، 270) و در كنار فعالیت مطبوعاتی، به جمعیتی ادبی به نام «عصبة العشرة» پیوست (نك : رزوق، 111-114). این گروه 10 نفره، در واقع به سرپرستی میشال ابوشهلا و با همكاری شیخ خلیل تقیالدین، فؤاد حبیش و الیاس ابوشبكه اداره میشد و 6 نفر دیگر عملاً هیچ نقشی در آن نداشتند (همو، 112). هر یك از این 4 تن، برای خویش نامی مستعار برگزیده بود و آثار ابوشبكه با امضای رسّام، عصبصب و ابوناصیف به چاپ میرسید (قبش، 359). عمدهترین هدف این جمعیت ادبی خدمت به ادبیات عربی و تحرك بخشیدن به آن از طریق نقد نگرش ادبی كهن و مقلدانهای بود كه به زعم این گروه، بر جوّ ادبی آن زمان حاكم بود و شاعر و ادیب به كسی گفته میشد كه به «نبش قبر» بپردازد و عالیترین معانی، تركیبها و صور خیال را از آثار قدما سرقت كند (همو، 360). البته مقالات انتقادی آنان به دایرۀ ادب، محدود نشد و رجال دولت و سیاست را نیز دربر گرفت. بنابراین دستهایی در صدد خاموش كردن صدای آنان برآمد و اینگونه بود كه پایگاه فعالیت این جمعیت ادبی یعنی مجلۀ المعرض پس از 3 سال فعالیت و كسب آوازۀ فراوان در كشورهای عربی، تعطیلل و فعالیت این گروه متوقف شد (همانجا).ابوشبكه سراسر دوران حیات خویش را در دهكدۀ ذوق مكائیل كه سخت مورد علاقهاش بود، گذراند. پیوسته برای انجام كارها، میان این محل و بیروت، رفت و آمد میكرد. وی سرانجام بر اثر بیماری سرطان دیده از جهان فرو بست و در ذوق میكائیل به خاك سپرده شد (رزوق، 121-122؛ شراره، 62؛ بستانی). اگرچه ابوشبكه به فعالیتهای ادبی مختلفی دست یازید، اما میتوان او را طلایهدار شاعران رمانتیك عرب دانست (رزوق، 18؛ حطیط، اعلام، 375؛ قبش، 362؛ شفیعی، همانجا). آثار ابوشبكه آیینۀ تمام نمای زندگی اوست. وی كه ایام كودكی خویش را، آرام و سعادتمندانه میگذرانید، به ناگاه با ضربۀ هولناك مرگ پدر مواجه شد (رزوق، 41). همین امر سبب شد تا اولین نشانههای اضطراب و بدبینی نسبت به بازی سرنوشت، در وی پدید آید. القیثاره، نخستین مجموعۀ شعری وی، خود تصویری روشن و گویا از دوران نوجوانی ابوشبكه به دست میدهد.ایام نوجوانی وی با اوضاع نابسامان لبنان در طول جنگ جهانی اول، مصادف بود. او پیرامون خویش جز بلا و مصیبت نمیدید و فقر و بینوایی مردم، ظلم توانگران (ابوشبكه، 98-100)، بیكفایتی حكام وقت لبنان و جهل و سرسپردگی مردم در برابر آنان، وی را سخت میآزرد (همو، 45-46؛ نیز نك : رزوق، 10-11). به رغم نابسامانی زندگی، روح عصیانگر و مناعت طبعش مانع از آن میشد كه تن به پستی دهد و اطاعت از توانگران را بپذیرد (ابوشبکه، 34)، زیرا که آزادی را گرانبهاترین سرمایۀ خویش میدانست (ص 86) و برای وفا و صداقت و عشق و محبت، ارزشی خاص قائل بود؛ ولی بر این اعتقاد بود كه این فضیلتها در جامعۀ وی به فراموشی سپرده شده است. از این روی در بسیاری از اشعار خود، لب به شكایت از اهل زمانه گشوده و بیمهری آنان را تقبیح كرده است (ص 97- 98). مجموعۀ این امور موجب شد كه وی اندك اندك به عزلت و درونگرایی روی آورد و در میان جمعیت آن روز، احساس غربت كند و بدبینی او نسبت به روزگار، عمق بیشتری یابد. با اینهمه، اثر و نقش مطالعات وی در آثار بزرگان ادب قدیم عربی نظیر ابوالعلاء معرّی و بزرگان مكتب رمانتیسم فرانسه را در پیدایش چنین گرایشی، نادیده نمیتوان گرفت (رزوق، 56، 144-145؛ فاخوری، 2 / 577- 578).ناخشنودی از واقعیتها و احساس فاصلۀ عمیق میان عالم مطلوب و حقایق موجود، از ابوشبكه یك انقلابی شورشگر نساخت، بلكه نوعی گرایش صوفیانه در وی پدید آورد و درونگراییاش را عمق بخشید. وی دنیا را همچون زندانی ابدی و شبی پایانناپذیر میبیند كه هیچ امیدی به رهایی از آن نیست و تنها فریادرس انسان در این ظلمت، نور عشق است. ابوشبكه عشق را اصل همه چیز و تنها مایۀ حیات میشناسد و فقدان آن را مرگ واقعی میداند (ص 44). وی به رغم اینكه عشق را زایندۀ رنج و درد میشمارد (رزوق، 139)، به تقدیس آن پرداخته، تحمل مصیبتهای آن را گشایندۀ دری به سوی كمال و موجب وصول به حقیقت مطلق یا خداوند میداند و بر این باور است كه در باطن این تلخیها، شهد شیرین نجات نهفته است و كسی كه اهل درد نباشد و خون دل نخورد، هرگز اسرار حیات بر وی مكشوف نخواهد گشت و راهی به سوی رستگاری نخواهد یافت (حطیط، همان، 373).علاوه بر عشق، وی از مرگ نیز به عنوان عامل رهایی بشر از این جهان پررنج و درد یاد میكند و نومیدانه فریاد برمیآورد كه چراغ این جهان روغنی ندارد و باید روشنایی را در مكان جاودانگی، یعنی قصرهای مرگ جستوجو كرد (ص 88؛ رزوق، 134). گذشته از این دو عامل نجات بخش (عشق و مرگ)، وی دو عامل دیگر را نیز تسلیبخش خود میداند كه هنگام فرار از واقعیتهای تلخ،پناهگاه او به شمار میروند: یكی از این دو طبیعت وحشی، زندگی روستایی به سبك قدیم و محیطی عاری از مظاهر جدید تمدن است ( اعلام اللبنانیین، 61) و دیگری عالم خیال كه میتواند مدینۀ فاضلهای بسازد و در آن از زشتیها اثری نباشد (ابوشبكه، 92؛ رزوق، 142).مجموعۀ خصوصیتهایی كه برشمردیم، از ابوشبكه شاعر رمانتیك تمام عیاری ساخته است، شاعری درونبین و اندوهناك كه رنگ وجود خویش را به عالم میزند و از پس پردۀ بدبینی، كلّ عالم را نظاره میكند. به رغم چنین احوالی، وی در زمینۀ امور اجتماعی گرایشهای اصلاحطلبانهای داشته است. هرچند در این عرصه نیز، عاطفۀ وی همانند دیگر شاعران رمانتیك، بر عقل چیره شده و غالباً بیآنكه راه حلی نشان دهد، از وضع نامطلوب حاكم بر جامعه به انتقاد پرداخته و به گفتۀ شوق ضیف (ص 170) از این نكته ورزیده است كه در این جهان، خیروشر و پاكی و تباهی در كنار هم قرار گرفتهاند و سزاوار نیست كه همۀ امور جهان، مشمول حكمی واحد شود.عمدهترین مسائلی كه تازیانۀ انتقاد ابوشبكه متوجه آن شده است، اختلاف طبقاتی، عبودیت انسان در برابر انسان، از دست رفتن مجد گذشتۀ وطن و حاكم شدن سیاستمداران نالایق بر آن است. همچنین وی جوانان وطن را به حفظ ریشۀ عمیق خویش در گذشتۀ پررونق و افتخارشان تشویق كرده و آنان را از دنبالهروی كوركورانۀ غربیها و تخلیۀ فرهنگی برحذر میدارد و به همكیشان خویش تذكار میدهد كه گذشتۀ پرشكوه عرب به ایشان نیز تعلق دارد و شایسته نیست كه از هویت اصلی عربی خویش تهی گردند (تقی، 360-361). او خود نیز به این امر پایبند بود، چندانكه احاطهاش به ادبیات بیگانه، خصوصاً ادبیات فرانسوی، موجب نشد كه وی در تقلید و اقتباس، مستحیل شود (حطیط، همان، 374-375) و اصالت شرقیش رنگ بازد، بلكه آشنایی وی با ادبیات بیگانه، همت او را در دست یافتن به ادبیات اصیل عربی سست نكرد (همان، 368) و پیوسته میراث فرهنگی عرب را ارج مینهاد. علاقۀ وی به زبان فصیح عربی به حدی بود كه تكلم به زبانی دیگر را بر خویش جایز نمیشمرد (قبش، 364). دعوت به رواج زبان عامیانه را تقبیح میكرد و معتقد بود كه این دعوت موجب گسستن پیوند اتحاد ملتهای عربی و از دست رفتن میراث فرهنگی و به سود كسانی خواهد شد كه در صدد تجزیۀ ملتهای عربی هستند (شراره، 57).موضوع دیگری كه توجه ابوشبكه را برانگیخته بود و میتوان آن را در چارچوب اصلاحطلبی اجتماعی او دانست، تأكید وی بر پاكی و عفت زنان و تحذیر ایشان از ابتذال و عریانی است كه در القیثارة (اشعار عنفوان جوانی) مطرح كرده است (ص 35)، ولی در مجموعۀ اشعار مشهور خویش، افاعی الفردوس كه در 25 سالگی سروده، شهوات جسمانی را آنچنان مكشوف عرضه داشته كه حملۀ بسیاری از ناقدان را بر ضد خویش برانگیخت است (نك : رزوق، 196-197، آراء كرم ملحم كرم). این مجموعه دربارۀ احوال زنانی سروده شده كه در پرتگاههای فساد درمیغلتند و حرمت و شرف خود وحریم خانواده را زیرپا میگذارند (همو، 190). در كنار آن، ابوشبكه به اسارت مردان در چنگال زنان دیوسیرتی كه از آنان «افعی» یاد كرده است، اشاره میكند (عبود، 69-97).برخی از ناقدان (فاخوری، 2 / 579؛ ضیف، 166) انگیزۀ وی را از سرودن این مجموعه، انتقاد گرفتن از زنان فاسد و برحذر داشتن آنان از ره سپردن در این طریق ناصواب میدانند، بیآنكه نیت اشاعۀ فساد در این امر دخیل باشد، و این مطلب البته با شخصیت ابوشبكه سازگار بوده است، هر چند كه میتوان این شیوۀ بیان را برای اصلاح مفاسد بر وی خرده گرفت.دیدگاه ابوشبكه در مورد هنر وشعر، متأثر از بزرگان رمانتیسم است. وی در این زمینه، آزادیخواه است و قوانین و قواعد هنری و ادبی را قیدهایی بر دست هنرمند و شاعر تلقی میكند و در مقابل، آزادی از قیود را موهبتی میداند كه دست هنرمند و شاعر را باز میگذارد تا به خلق اثری كه با ذوق شخصی و نبوغ او متناسب است، بپردازد. او معتقد است كه شعر، موجودی زنده است و طبیعت و زندگی در وی گردآمده است؛ بنابراین، مقیاس و قاعده برنمیتابد (شراره، 37- 38). وی مكتبهای شعری را زندان مینامد و نمیپسندد كه شاعر گرفتار آنها باشد، زیرا به زعم او، احساسات شاعر متأثر از فضای گستردۀ طبیعت است و با تغییر مظاهر طبیعت، دستخوش دگرگونی میگردد (همو، 39).علاوه بر طغیان در برابر مكتبهای شعری، ابوشبكه (ص 9- 10) در برابر «تقلید» نیز قد برافراشته و به همۀ اشكال و مصادیق آن، اعم از تقلید كوركورانه از گذشتگان و افتخار به دستاوردهای آنان و تقلید از ادبیات بیگانه و مرعوب شدن درمقابل آن تاخته است ونسل جوان را از اقبال به ادب بیمحتوای لفظپردازان كه به اعتقاد او تحت تأثیر ادیبان لبنانی مقیم آمریكا رواج یافته است، برحذر میدارد (تقی، همانجا)؛ همچنین گرایش به پیچیدگی و افراط نویسندگان تازه كار را در آن مورد انتقاد قرار میدهد و آن را پدیدهای غیرعربی و نامأنوس و تحمیلی برفضای شرقی ادب عرب میداند (شراره، 58) و خود نیز در اشعارش از پیچیدگی اجتناب میكند.اعتقاد ابوشبكه به روشنی، سادگی و اصالت، مهمترین اصلی بود كه او را از پیروی راه شعرای نوپرداز باز میداشت. در حقیقت وی در بیشتر آثارش پیرو ساختار عمومی شعر عربی بود. در عین حال آزادیخواهی وی در زمینۀ خلق ادبی و سرودن اشعار، گهگاه موجب شده است كه وی تنوعطلبیهایی را در وزن و قافیۀ یك قصیدۀ واحد اعمال كند و احیاناً بیت معهود شعر عرب را در هم بشكند (قس: رزوق، 147- 148). در القیثارة (ص 52-54) برخی قصاید را با اشكال متنوع ارائه كرده است. به عنوان نمونه: قصیدهای با بندهای 5 مصراعی كه 4 مصراع آن دو به دو قافیهای واحد دارد، ولی مصراع پنجم دارای قافیهای متفاوت است و این قافیه، در مصراع پنجم تمام بندها رعایت میشود. علاوه بر این، اشعاری به سبك موشحات اندلسی سروده است. در وصف طبیعت و زندگی روستایی در لبنان نیز سرودههایی آهنگین دارد كه پایبند به قافیه در آنها، بسیار سست است. چنین مینماید كه وی گه گاه ساختار شعر عربی را درهم ریخته، اما هرگز وزن و قافیه را رها نكرده است. اصولاً شعر ابوشبكه، شعر وجدانی است كه از گرایشهای قلبی وی سرچشمه میگیرد و دنیای درون وی را ترسیم میكند. در این میان، مسألۀ عشق و رنج از برجستگی خاصی برخوردار است، چندانكه میتوان او را شاعر عشق و رنج نامید. شاید این قطعۀ او بتواند به روشنی تمام، شیوۀ او را در شعر سرایی باز گوید: «قلب را بشكاف و شعرت را از آن سیراب كن، زیرا خون قلب. شراب قلم است. اگر رنجی نبری و قلمی را در قرارگاه رنجها غوطهور نسازی، قافیههایت زینتهایی بیش نیست و همانند استخوانهایی است كه در قبری مرمرین مدفون شده باشد» (نك : حطیط، همان، 370).
ابوشبكه به رغم عمر كوتاه، آثار بسیاری در زمینههای شعر، نثر و ترجمه از خود به یادگار گذاشت، رزوق، فهرستی نسبتاً مفصل از آثار چاپی ابوشبكه (ص 115- 118) و نیز آثاری كه هنوز به چاپ نرسیده (ص 119- 120) فراهم كرده است. در اینجا آثار ابوشبكه بر حسب نوع تقسیمبندی میشود:
1. القیثارة، كه اولین مجموعۀ اشعار اوست و همانگونه كه خود در مقدمۀ آن اشاره كرده، آنها را از آغاز نوجوانی تا 22 سالگی سروده است. شاید بتوان این مجموعه را نمادی از درگیری درونی و دائمی میان آرمانهای شاعر و واقعیتهای موجود تصور كرد (نك : رزوق، 129-153). این مجموعه كه شاعری جوان، پراحساس و سخت متأثر از شعرای رمانتیك فرانسه را به خواننده مینمایاند، ابتدا در 1926 و سپس 1966 م در بیروت به چاپ رسیده است.2. افاعی الفردوس، كه گویند اوج آثار اوست، شامل 13 قصیده است كه در آن صحنههای بیپردهای از شهوات جسمانی عرضه شده است (برای بررسی و پژوهش بیشتر در این دیوان، نك : رزوق، 196-204) و میتوان آن را دستاورد بسیار شگفتی در شعر معاصر عرب دانست (فاخوری، همانجا؛ رزوق، 179-180؛ عبود، 111). همین مجموعه سبب شد تا وی به عنوان شاعر ملعون شهرت یابد (شفیعی، 73؛ عبّود، 97) و در نظر برخی، به بودلر شبیه گردد (حائك، 307؛ عبّود، 97، 99-100؛ نیز نك : رزوق، 197). این اثر میان سالهای 1928- 1938 م سروده شده و در بیروت (1938، 1948 و 1962 م) انتشار یافته است.3. الالحان، یكی از زیباترین نمونههای شعر روستایی لبنانی است كه در آن نوعی گرایش میهنپرستانۀ لبنانی نهفته است. این شعر كه گفتوگویی میان یك چوپان و دروگران است، در قطعاتی نسبتاً كوتاه و سخت آهنگین تدوین شده ودر آن شیفتگی ابوشبكه نسبت به مظاهر زندگی روستایی و ملامت وی از مظاهر تمدن جدید مشهود است (نك : همو، 206- 209). این مجموعه در سالهای 1931، 1941 و 1962 م در بیروت به چاپ رسیده است.4. نداءالقلب، دیوان كوچكی است شامل غزلیات (نك : همو 243- 254) كه در بیروت (1944 و 1962 م) انتشار یافته است.5. الی الابد، گفتوگویی است عاشقانه با یكی از معاشیق شعری شاعر (نك : همو، 219-235) كه در بیروت (1945 م) به چاپ رسیده است.6. غلواء (تصحیف اولگا)، نام محبوبۀ شاعر كه بعدها همسر وی گردیده است، غلواء مجموعۀ قصایدی است كه داستان عشقی طولانی را ترسیم میكند وعناصر بارز آن، نزاع میان نور و ظلمت، فضیلت و رذیلت و بازگشت به پاكی و آرامش و غفران است (نك : همو، 154-162). شاعر كوشیده است با افزون مصراعی پس از هر بیت، از قالب قصیده به شیوۀ كهن بیرون آید. این مجموعه كه شعری است رمانتیك و آگنده از غم و اندوه، میان سالهای 1926-1932 م به نظم درآمده و در بیروت (1941، 1945 و 1959 م) انتشار یافته است.7. من صعید الآلهة، عنوان مجموعهای است مشتمل بر قصاید رثایی دربارۀ نامآوردان شعر و ادب معاصر عربی كه وی اندكی قبل از مرگش فراهم آورده بود و سالها بعد به كوشش جمعی از دوستانش در 1959 م در بیروت انتشار یافت.8. انّات الرباب، كه بیشتر قصاید این مجموعه در مجلۀ البیان (1926- 1929 م) به چاپ رسیده است (نك : همو، 256).9. المریض الصامت، كه عنوان قصیدۀ بلندی است و شاعر آن را در 1928 م سروده است (نك : همو، 261).
1. الرسوم، مجموعهای است كه ارباب قلم و مردان سیاست را در لبنان به نقد كشیده است (نك : همو، 80-82). این مجموعه ابتدا به صورت مسلسل در مجلۀ المعرض منتشر شد و بعدها به صورت مجموعهای مستقل (1931 م) به چاپ رسید.2. روابط الفكر و الروح بین العرب و الفرنجة، در زمینۀ ادبیات تطبیقی كه در خلال آن، مركزیت فرهنگی و ادبی فرانسته را ستوده و در عین حال، نسل جوان عرب را از تخلیۀ فرهنگی كه ممكن است بر اثر ترجمه و اقتباس آثار بیگانه پدید آید، برحذر داشته است. این كتاب در 1943 و 1945 م در بیروت به چاپ رسیده است.3. لامارتین، كه به مناسبت صدمین سال سفر لامارتین به شرق نوشته شده و در 1934 م به چاپ رسیده است.افزون بر اینها «فی ذلك الزمان»، مجموعۀ مقالات وی در المعرض و الجمهور چاپ شده، اما هنوز به صورت مستقل انتشار نیافته است.
این آثار را میتوان به 4 گروه عمده تقسیم كرد: رمان و داستان كوتا؛ نمایشنامه؛ مباحث ادبی؛ مباحث تاریخ و اجتماعی:
1. بولس و فرجینی، از برناردن دوسن پیر، بیروت، 1933 و 1955 م؛ 2. جوسلین، از لامارتین، 1926 م؛ 3. الحبّ العابر، اثر هانری بوردو، 1922 م؛ 4. سقوط ملاك او آلهة لبنان، از لامارتین، 1927 م؛ 5. طاقات زهر، مجموعۀ 8 حكایت؛ 6. العمال لصالحون، 1927 م؛ 7. الكوخ الهندی، اثر برناردن دوسن پیر، 1933 م؛ 8. مانون لیسكو اثر پروو، 1933 م؛ 9. مجدولین او تحت ظلال الزیزفون، از آلفونس كار، بیروت، 10. میكرومیغاس و ثلاث قصص، از ولتر، 1945 م.
1. البخیل، اثر مولیر؛ 2. الروائی، 1930 م؛ 3. الشاعر اوسیرانودوبرجراك، اثر ادموند رستان؛ 4. الطبیب رغماً عنه، اثر مولیر، 1933 م؛ 5. عنتر، اثر شكری غانم، از فرانسه به عربی. 1926 م؛ 6. المثری النبیل، اثر مولیر، 1932 م؛ 7. مریض الوهم، اثر مولیر.
1. اوسكار والید امام القضاء، اثر ادموند رستان، 1946 م؛ 2. بودلیر فی حیاته الغرامیة، اثر كمیل موكلر، 1947 م.
1. تاریخ نابولیون بو نابرت، 1929 م؛ 2. تلك آثارنا، 1944 م؛ 3. قصر الحیر الغربی، اثر دانیل شلومبرژه، 1945 م؛ 4. لبنان فی العالم، 1944 م؛ 5. المجتمع الافضل، اثر آندره ویكتور، 1943 م.
در زمینۀ نقد ادبی نیز مقالاتی از وی به یادگار مانده است. رزوق (نك : 99- 108)، فصلی مشروح بدان اختصاص داده و فهرستی از اینگونه مقالات ارائه كرده است (نك : ص 109-110).
ابوشبكه، الیاس بن یوسف، القیثارة، بیروت، 1926 م؛ اعلام اللبنانیین فی نهضة الآداب العربیة، بیروت، 1948 م؛ بستانی؛ تقی، ادیب، «روابط الفكر و الروح»، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، 1943 م، شم 18؛ جندی، انعام، الرائد فی الادب العربی، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ حائك، میشال، «الحب الصاعد فی نفس ابی شبكة»، المشرق، بیروت، 1951 م، شم 45؛ حطیط، كاظم، اعلام و روّاد فی الادب العربی، بیروت، 1987 م؛ همو، دراسات فی الادب العربی، بیروت، 1977 م؛ رزوق، رزوق فرج، الیاس ابوشبكة و شعره، بیروت، 1956 م؛ شراره، عبداللطیف، الیاس ابوشبكة، بیروت، 1965 م؛ شفیعی كدكنی، محمدرضا، شعر معاصر عرب، تهران، 1359 ش؛ ضیف، شوقی، دراسات فی الشعر العربی المعاصر، مصر، 1974 م؛ عبّود، مارون، مجّددون و مجترّون، بیروت، 1961 م؛ فاخوری، حنّا، الجامع فی تاریخ الادبی العربی، بیروت، 1986 م؛ قبّش، احمد، تاریخ الشعر العربی الحدیث، بیروت، دارالجیل، نیز:
EI2,S
پروانه فرداد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید