ابوالحسن بتی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 21 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226406/ابوالحسن-بتی
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
5
اَبوالْحَسَنِ بَتّی، احمد بن علی (د شعبان 405 / ژانویه ـ فوریۀ 1015)، ادیب، دبیر و شاعر عراقی. یاقوت (بلدان، 1 / 488) موطن او را شهرك بَتّ، از توابع بغداد در نزدیكی راذان میداند (قس: سمعانی، 2 / 81). از زمان تولد او اطلاعی دردست نیست، اما از آنجا كه وی شعری از قاضی ابونصر یوسف ازدی (د 365 ق / 967 م) روایت كرده (تنوخی، 4 / 256) و محضر زید بن ابی بلال (د 358 ق / 969 م) را دریافته است (یاقوت، ادبا، 3 / 254؛ ابن جزری، 1 / 299)، میتوان تولد وی را حداقل دهۀ 330-340 ق تخمین زد.وی قرآن را كه نزد شیوخ عصر و از جمله زید بن ابی بلال فراگرفته بود، به آوازی خوش تلاوت میكرد و گویند حافظ آن بود (ابن جوزی، 7 / 263؛ ابن كثیر، 11 / 372). در حدیث نیز دست داشت (یاقوت، همانجا) و از ابوبكر ابن مقسم مقری روایت میكرد (خطیب، 4 / 320) و كسانی چون علی بن محسن تنوخی از او روایت كردهاند (همانجا؛ سمعانی، 2 / 82). وی از هر دانشی بهرهای داشت و به گفتۀ ابوالقاسم مغربی وزیر از یادگیری هیچ شاخهای از علوم ناتوان نبود (یاقوت، همان، 3 / 257). خطیب بغدادی او را مردی دانشمند، شوخ طبع و بذلهگو معرفی كرده است (همانجا).نحوۀ ارتباط وی با دربار آلبویه و خلفا روشن نیست، چنانكه نمیتوان دریافت كه آیا بخشی از عمر خود را نزد دیلمیان در ایران گذرانده، یا تنها در عراق بوده و همانجا با ایشان رابطه داشته است. به هر حال هنگامی كه القادر بالله از چنگ الطائع میگریخت، به روایت ابناثیر (9 / 65-66) در بطیحه به مهذبالدوله پناه آورد (نیز نك : زركلی، 5 / 29)، اما به گفتۀ یاقوت به سرای ابوالحسن بتی وارد شد ( ادبا، 3 / 262). دانسته نیست كه بتّی در آن زمان در بطیحه به چه كاری مشغول بوده است، اما میتوان پنداشت كه منزلت اجتماعی ممتاز وی، سبب شد كه بزرگی همچون القادر كه اندكی بعد به خلافت رسید، به خانۀ او رود.یاقوت (همان، 3 / 254) گوید كه ابوالحسن هنگام اقامت القادر در بطیحه كاتب وی بود؛ به همین سبب چون القادر با حمایت بهاءالدوله در 381 ق به خلافت رسید، ابنحاجب نعمان را از كتابت برداشت و ابوالحسن را به جای وی گماشت و او دبیر مكاتبات خلیفه با بهاءالدوله شد (همان، 3 / 254، 262)؛ اما چنانكه خطیب بغدادی نیز اشاره میكند، مدت تصدی این مقام چندان به درازا نكشید، بهویژه كه میدانیم ابنحاجب نعمان (ﻫ م) دوباره در 386 ق به دیوان خلافت بازگشت و مدتی مدید كتابت خلیفه را بر عهده داشت. به نظر میرسد كه خود ابوالحسن نیز چندان دلبستۀ این مقام نبود (یاقوت، همان، 3 / 262-263)، اما ظاهراً القادر، پس از آنكه او از كار كتابت كناره گرفت، «دیوان خبر و برید» را به وی سپرد (ابنجوزی، همانجا؛ یاقوت، همان، 3 / 257؛ قس: ابن كثیر، همانجا: دیوان خراج و برید). درست نمیدانیم وی چه مدت بر سر این كار بود. گویی مقامات و مناصب رسمی با طبع او سازگار نبود. از اشارۀ یاقوت (همان، 3 / 255) میتوان دریافت كه ابوالحسن در آغاز و بلكه تا اوایل خلافت القادر بالله از بذلهگویی و شوخچشمی پرهیز میكرد و تنها پس از این دوران و گویی پس از آنكه در دربار خلیفه استقرار یافت، طبیعت واقعی خود را كه پنداری به ملاحظاتی، پنهان میداشت، آشكار گردانید.از این پس دیگر رد پای وی را نه در صف كاتبان دربار كه در سلك ندیمان و در مجلس بهاءالدوله مییابیم (همانجا). ظاهراً وی ندیم چند تن از وزیران بود و چنانكه گذشت، زمانی هم در زمرۀ ندیمان بهاءالدوله داخل شد و در این دوره بیش از دیگر ندیمان از عطایا و بخششهای او بهرهمند گردید، اما سرانجام به مجلس فخرالملك پیوست. وزیر با دیدۀ اعجاب و احترام به او مینگریست و گویا بتّی تا پایان عمر تحت حمایت وی قرار داشت (همان، 3 / 255-256). پیداست كه او بیش از آنكه دبیر باشد، ندیمی محبوب و خوشسخن بود و به سبب اطلاع از قصص نادر و اخبار و آداب، فصاحت زبان، ظرافت طبع و بداههگویی، سخت مورد توجه بود، بهویژه كه چهرهای دلنشین و زیبا و مویی بلند كه بنا به سنت گذشتگان فروهشته رها میكرد، بر جذابیت او میافزود. علاوه بر این وی در پوشیدن لباس نیز شیوهای خاص داشت، جامهای زیبا و گاه شگفت میپوشید و به سبك منشیان قدیم خود را میآراست (همان، 3 / 255).ابوالحسن چنان با دستگاههای آواز و آداب غنا آشنا شده بود كه هرگاه آوازی خوانده میشد، وی تمام جزئیات آن را برمیشمرد (همان، 3 / 267). ظاهراً بذلهگویی و شوخطبعی او هرگز به شخصیت اجتماعی او زیانی نرسانده، زیرا علاوه بر وزرا و خلفا و امیران كه ممكن است شیفتۀ هرزهگوییهای او بوده باشند، مردان بزرگوار و موقری چون شریف رضی و سید مرتضی نیز در وی به چشم دوستی و احترام مینگریستهاند (نك : شریف رضی، 1 / 154-155). شاید این دوستی چندان با گرایشهای معتزلی او و جوّ شیعی آن روزگار در دارالخلافه بیارتباط نبوده باشد، هر چند كه وی از لحاظ فقهی، از مذهب ابوحنیفه پیروی میكرد (یاقوت، همان، 3 / 256، 259، 263). شماری از مشهورترین حكایات و مطایبات بتی در منابع نقل شده است (ابوحیان، 3 / 100؛ باخرزی، 1 / 335-336؛ خطیب، ابن جوزی، همانجاها؛ یاقوت، همان، 3 / 256- 258، 261-266). وی شعر نیز میسرود. اما یاقوت با عبارت ظریفی از شعر او انتقاد میكند و میگوید كه بهرۀ او از علم بیش از شعر است (همان، 3 / 255).تصنیف چند اثر با نامهای القادری، العمیدی و الفخری به وی منسوب است (همان، 3 / 257). شاید بتوان گفت كه آنها را برای القادر، فخرالدوله (یا فخرالملك) و ابن عمید (؟) نوشته باشد. از محتوای این آثار چیزی نمیدانیم، اما احتمالاً نوعی جُنگِ ادبی بوده است (قس: EI2, S, I / 23). برخی منابع مرگ وی را در 403 ق دانستهاند (ابن جوزی، همانجا). شریف رضی و سید مرتضی در مرگ وی مرثیههای بلندی سرودهاند (نك : شریف رضی، 1 / 138؛ یاقوت، همان، 3 / 259-261).
ابن اثیر، الكامل؛ ابن جزری، محمد بن محمد، غایةالنهایة، به كوشش گ. برگشترسر، قاهره، 1351 ق / 1932 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1358 ق؛ ابن كثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، به كوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، الامتاع و المؤانسة، به كوشش احمد امین و احمد زین، قاهره، 1944 م؛ باخرزی، علی بن حسن، دمیة القصر، به كوشش محمد تونجی، دمشق، 1391 ق / 1971 م؛ تنوخی، محسّن بن علی، نشوارالمحاضرة، به كوشش عبّود شالجی، بیروت، 1392 ق / 1972 م؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ زركلی، اعلام؛ سمعانی، عبدالكریم بن محمد، الانساب، به كوشش عبدالرحمن معلمی یمانی، حیدرآباد دكن، 1383 ق / 1963 م؛ شریف رضی، محمد بن حسین، دیوان، به كوشش احمد عباس ازهری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ نیز:
EI2,S.
محمدمهدی مؤذن جامی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید