ب،
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/226009/ب،
جمعه 24 اسفند 1403
چاپ شده
10
بِ، دومین حرف از الفبای زبان فارسی و عربی در ترتیب ابتثی و ابجدی. «ب» را از حروف انفجاری، انسدادی یا شدیده دانستهاند، از آن رو كه برای تلفظ آن مانعی در گذرگاه صوت ایجاد شده، راه نفس مسدود، و بلافاصله گشوده میگردد و چون ادای آن با حركت لبها توأم است، از حروف لبی یا شفوی محسوب شده، برخی نیز آن را از حروف ذلقی شمردهاند كه از كرانۀ زبان و لب برمیآید (ابن درید، 1/ 8؛ خلیل، 1/ 12، 51؛ سیبویه، 2/ 489-490؛ ابن جنّی، 1/ 69؛ ابن منظور، نیز تاج العروس، ذیل باء؛ انیس، 25، 45)؛ نیز گفتهاند كه از حروف مجهوره است، زیرا هنگام تلفظ آن صدا بلند میشود (ابن منظور، ابن درید، ابن جنی، همانجاها) و از آن جهت كه نقطه دارد، از حروف معجم به شمار آمده است (ابن منظور، همانجا، نیز ذیل عجم). این حرف را «با» و «بی» نیز میخوانند و بای ابجد و بای موحده و بای عربی و بای تازی هم مینامند (نفیسی، ذیل ب).
«ب» در فنون و دانشهای مختلف به كار رفته، و معانی گوناگون پذیرفته است:
حرف «ب» گاه در حكم پیشوند فعل، اسم و صفت و گاه به جای حرف اضافۀ «به» میآید:
1. پیشوند فعل: «ب» بر سر فعل مضارع التزامی و امر، و گاه برای تأكید یا التزام بر سر افعال دیگر میآید كه در صورت اخیر به آن بای زینت یا بای زاید هم گفتهاند. مثال: مضارع التزامی: بیایم؛ امر: بگو؛ تأكید یا زینت یا زاید: برفتندی، بمگو. 2. پیشوند اسم و صفت: «ب» گاه بر سر اسم میآید و قید یا صفت میسازد: بحقیقت (به حقیقت، حقیقتاً)، بآیین (به آیین، مطابق آیین)، بخرد (خردمند)؛ گاه نیز بر سر صفات فاعلی یا مفعولی یا مصدر میآید: بگدازنده، بگذشته، بخواندن (خطیب رهبر، 170-172؛ محتشمی، 138؛ مقربی، 75؛ فرهنگ تاریخی ... ، نیز لغتنامه ... ، ذیل ب).
حرف «ب» در متون كهن در مقام حرف اضافۀ كنونی «به» به كار رفته، و معانی بسیاری پذیرفته است، از جمله: با، در، برایِ، با وجودِ، همراه، طرف و جانبِ، در مقابل، در عوض؛ نیز برای این معانی: توافق، نزدیكی، علت، تشبیه، عوض، قسم، تیمن و تبرك، استعانت، اتصال، مقدار، آغاز و ... (خطیب رهبر، 145-173؛ نفیسی، همانجا؛ آنندراج، ذیل ب). در دستور زبان عربی نیز حرف «ب» به عنوان حرف جرّ، معانی گوناگون دارد، از جمله تعدیه، استعانت، سببیت، مصاحبت، ظرفیت، مقابله، مجاوزت، بدل، استعلا، تبعیض، سوگند، غایت، تأكید، ابتدا و ... (ابن جنی، 1/ 138- 139؛ رضا، ذیل باء؛ نفیسی، همانجا).
صامتِ «ب» (در آغاز یا میان و یا پایان واژه) از فارسی باستان تا فارسی كنونی گاه به حروف دیگر تبدیل شده است و گاه نیز حروف دیگر به «ب» بدل شدهاند. اینك برخی از دگرگونیها، یعنی ابدال «ب» به واجهای دیگر، یا بر عكس: ب / و: والیدن = بالیدن؛ ب / پ: برنج = پرنج؛ ب / ف: خبه = خفه؛ ب / گ: بستاخی = گستاخی؛ ب / م: غژب = غژم (حبۀ انگور)؛ ب / د: بالان = دالان؛ ب / ك: بوف = كوف؛ ب / ج: برسام = جرسام (نوعی بیماری)؛ ب / غ: چوب = چوغ؛ ب / ق: جوب = جوق؛ ب / ل: بیك = لیك (لیكن)؛ ب / ی: سابیدن = ساییدن؛ ب / ه: شناب = شناه (شنا) (باقری، 133-137؛ خانلری، 1/ 116، 138، 303-305، 2/ 68؛ لغتنامه، همانجا).
«ب» از ارقام آحاد، و معادل عدد 2 است (ملامظفر، 8) و در علم ستارهشناسی علامت روز دوشنبه (همو، 11؛ نصیرالدین، 21) و نمودار برج جوزا و نیز علامت روز دوم ماه (همو، 15، 22) و هم رمز ماه رجب است ( لغتنامه، همانجا) و در دستهبندی ستارگان برحسب و اندازۀ روشنایی آنها میتواند به جای «بتا»ی یونانی به كار رود (مصفى، ذیل ب).
«ب» نمودار محمول است، همچنان كه «ج» نمودار موضوع است (تهانوی، 1/ 109؛ نیز نك : ابن سینا، 1/ 280).
در نغمهنگاری قدیم ایران «ب» علامت اختصاری بقیه بوده است كه از ابعاد لحنی فارابی است و در اصطلاح به نیم پردۀ كوچك گفته میشد (ستایشگر، ذیل بقیه). در آن هنگام، برای تعیین زمانهای موسیقی از حروف الفبا استفاده میگردید، چنانكه فارابی گفته است: ازمنه كه میان نقرات الحان واقعند، یا مساوی باشند، یا متفاضل؛ اگر مساوی باشند، هزج خوانند و آن ازمنه اگر «ا» بود آن را حثیث الهزج خوانند ... و اگر «ب» بود، آن را خفیف الهزج خوانند (نك : آملی، محمد، 3/ 104-105).
«ب» به ندرت در حوزۀ تشبیه مورد استفاده قرار گرفته است و شاعران آن را در حكم مشبّهٌبه به كار بردهاند (مهدوی، 17- 18)؛ به عنوان مثال تشبیه لب به «ب»: لب چو با، قامت الف، ابروچو نون، دندان چو سین (سنایی، 549)؛ نیز تشبیه انسان به «ب» از جهت فروتنی: ورنه چو «بی» حرف سرافكندهباش (نظامی، 144).
در متون تفسیری حرف «ب» ــ كه در آغاز بِسمِالله است ــ اهمیت و ارزش ویژهای دارد. چنانكه میدانیم همۀ سورههای قرآن مجید ــ حتى سورۀ توبه (براءت) ــ با این حرف آغاز میشود. به دلیل اهمیت این حرف، مفسران مفصل و مشروح به بحث در باب آن پرداخته، و مفاهیم گوناگون از آن استنباط كردهاند. از حضرت علی (ع) روایت شده است كه شرح و تفسیر بای بسمالله بالغ بر 70 بار شتر میشود (آملی، حیدر، 563، 700). گفتهاند كه بای بسمالله مشتق از «برّ» است و خداوند بر مؤمنان به انواع كرامات دنیوی و اخروی «بارّ» است (فخرالدین، 1/ 170)؛ وجود و آفرینش با این حرف ظهور یافته است (ابن عربی، الفتوحات ... ، 2/ 134، تفسیر ... ، 1/ 8؛ آملی، حیدر، 695). برخی برآنند كه بای بسمالله برای بیان تبرك است و وقتی میگوییم «بسمالله»، یعنی تبركاً به نام خداوند آغاز میكنم (جرجانی، 1/ 25؛ بیضاوی، 1/ 5). برخی نیز آن را به معنی ابتدا (طباطبایی، 1/ 17)، و برخی به معنی استعانت و مصاحبت دانستهاند (موسوی 1/ 8- 9؛ سبزواری، 1/ 12). دربارۀ نگارش بای بسمالله گفتهاند كه این «با» را به دو دلیل طولانی مینویسند: یكی به علت حذف الف وصل تا دلالت بر الف محذوف كند (فخرالدین، 1/ 112-113؛ بیضاوی، 1/ 6)؛ دوم بدان سبب كه كلام خدا با حرف بزرگ آغاز شود (فخرالدین، همانجا). برخی معتقدند حرف «ب» از نظر صوری و ظاهری حرف منخفض (حقیر) است، اما به دلیل پیوستن به الف، بلندی مقام مییابد (همو، 1/ 113)؛ در تفسیر حرف «ب» عارفان نیز به تفصیل بحث كردهاند ( نك : ه د، حروف، اسرار).
آملی، حیدر، جامع الاسرار، به كوشش هانری كربن و عثمان اسماعیل یحیى، تهران، 1347ش/ 1969 م؛ آملی، محمد، نفایس الفنون، به كوشش ابوالحسن شعرانی و ابراهیم میانجی، تهران، 1377ق؛ آنندراج، محمد پادشاه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1370ش؛ ابنجنی، عثمان، سرصناعة الاعراب، به كوشش مصطفى سقا و دیگران، قاهره، 1374 ق/ 1954 م؛ ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، بیروت، دارصادر؛ ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، به كوشش سلیمان دنیا، بیروت، 1413ق/ 1992 م؛ ابن عربی، محییالدین، تفسیر القرآن الكریم، به كوشش مصطفى غالب، تهران، 1978 م؛ همو، الفتوحات المكیة، به كوشش عثمان یحیى، قاهره، 1405ق/ 1985م؛ ابنمنظور، لسان؛ انیس، ابراهیم، الاصوات اللغویة، قاهره، 1975م؛ باقری، مهری، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1373ش؛ بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل و اسرار التأویل، تهران، 1388 ق/ 1968 م؛ تاج العروس؛ تهانوی، محمداعلى، كشاف اصطلاحات الفنون، تهران، 1967 م؛ جرجانی، علی، حاشیه بر الكشاف زمخشری، بیروت، دارالمعرفه؛ خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1348ش؛ خطیب رهبر، خلیل، دستور زبان فارسی، كتاب حروف اضافه و ربط، تهران، 1367ش؛ خلیل بن احمد فراهیدی، كتاب العین، به كوشش مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، 1405 ق؛ رضا، احمد، معجم متن اللغة، بیروت، 1377 ق/ 1958 م؛ سبزواری، محمد، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، بیروت، 1982-1985م؛ ستایشگر، مهدی، واژهنامۀ موسیقی ایران زمین، تهران، 1374 ش؛ سنایی، دیوان، به كوشش مدرس رضوی، تهران، 1341 ش؛ سیبویه، عمرو، الكتاب، بیروت، 1387ق/ 1967م؛ طباطبایی، محمدحسین، المیزان، بیروت، 1393ق/ 1973 م؛ فخرالدین رازی، التفسیر الكبیر، بیروت، 1410ق/ 1990 م؛ فرهنگ تاریخی زبان فارسی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1357 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محتشمی، بهمن، دستور كامل زبان فارسی، تهران، 1370 ش؛ مصفى، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تبریز، 1357 ش؛ مقربی، مصطفى، تركیب در زبان فارسی، تهران، 1372 ش؛ ملا مظفر، شرح بیست باب، چ سنگی، 1274 ق؛ موسوی، عبدالاعلى، مواهب الرحمان فی تفسیرالقرآن، بیروت، 1409 ق/ 1988 م؛ مهدوی، ملیحه، «درآمدی بر تشبیهات حرفی»، یگانه، تهران، 1377 ش، س 3، شم 9؛ نصیرالدین طوسی، «مدخل و منظومه در معرفت تقویم»، در حاشیۀ شرح بیست باب (نك : هم ، ملامظفر)؛ نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به كوشش وحید دستگردی، تهران، 1334 ش؛ نفیسی، علی اكبر، فرهنگ نفیسی، تهران، 1317- 1318 ش.
ملیحه مهدوی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید