تبریز، انجمن
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 4 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/225437/تبریز،-انجمن
چهارشنبه 10 اردیبهشت 1404
چاپ شده
14
تَبْریْز، اَنْجُمَن، نهادی سیاسی در تبریز که در دورۀ مجلس اول و نیز پس از انحلال آن در انقلاب نقش مهمی ایفا کرد. انجمنها نهادهایی بودند سیاسی که در آستانۀ انقلاب مشروطیت در ایران پیدا شدند. این نهادها به نظری بر اساس الگوی «ساویت» (شورا)هایی که انقلابیون روسی در سالهای نخست سدۀ 20م و در جریان انقلاب 1905م روسیه برپاداشتند، پدید آمدهاند ( ایرانیکا، II / 77). البته گروهبندیهای سرّی به منظور فعالیتهای سیاسی و انقلابی در ایران سابقهای طولانی داشت؛ به ویژه در جریان نهضت تجددگرایی که خود مقدمۀ انقـلاب مشـروطیت شد، چنین گروههـایـی ــ که ناخشنـودی از نظام استبدادی و اعتقاد به نوسازی جامعه از انگیزههای عمدۀ پیوستن عناصر مختلف بــه آنها بود ــ نقش قابـل اعتنایی در هدایت نارضاییها و پیشبرد نهضت و توفیق مشروطه خواهی داشتند (نک : لمتن، 386- 387، 402، 405). در آستانۀ انقلاب مشروطه، گذشته از وجود انجمنهای سیاسی چون «کمیتۀ انقلاب» (نک : ملکزاده، 2 / 5-19؛ ابراهیماف، 131-139) و انجمن مخفی (نک : همو، 139 ff.؛ ناظمالاسلام، 1 / 5 بب ؛ لمتن، 398-405)، در تهران و در بعضی از شهرهای بزرگ از آن جمله در تبریز نیز چنین انجمنهایی وجود داشتهاند. در سالهای دهۀ نخست پیش از انقلاب مشروطه 3 گروه سیاسی در تبریز شناسایی شده است که در اولی روشنفکرانی چون حسن تقیزاده، محمدعلی تربیت، حسین عدالت، محمد شبستری (ابوالضیاء)، علی قلی صفرُف، حسن شریفزاده و...؛ در دومی مبارزانِ آزادیخواهی چون علی مُسیو، رسول صدقیانی، جعفر آقا گنجهای و...؛ و در سومی که «انجمن اسلامیه» نامیده میشد ــ و این غیر از انجمنی به همین نام است که در آستانۀ بمباران مجلس در تبریز تشکیل یافت (نک : امیر خیزی، 31، 33، 88-90، 249) ــ روحانیان مبارزی چـون حاجـی میـرزا ابـوالحسن چایکناری، شیخ اسماعیل هشترودی، شیخ سلیم، میرزا جواد ناصح زاده، میرزا حسین واعظ و ...(نک : کسروی، تاریخ مشروطه...، 1 / 149-152) شرکت داشتند. در این میان، با وجود صدور فرمان مشروطه در اواسط جمادیالآخر 1324 در تهران و آغاز کار تدوین «نظامنامۀ انتخابات» و توشیح آن در 19 رجب از سوی مظفرالدینشاه، دربار هنوز از دادن آگاهی دربارۀ آنچه که در تهران اتفاق افتاده بود، جلوگیری میکرد و «در شهرها همچنان آیین خودکامگی به کار بسته میشد» و چنان مینمود که دولت درصدد آن است که اگر تواند، بساط مشروطه را «از تهران نیز برچیند» (نک : کسـروی، همـان، 1 / 118-125). از ایـنرو، «آزادی» و«عدالت» ـ خواهان تبریز که تحت فشار خودکامگی مضاعف محمدعلی میرزایولیعهد ــ که به خفهکردن جنبش تهران نیزمیکوشید ــ بودنـد، به پیـروی از تهـران، از 29 رجب به تحصن در کنسول ـ خانۀ انگلیس و مسجد صمصامخان پرداختند و برای تأمین هزینۀ آنها صندوقی به نام «صندوق مصارف انجمن عدالت و مشروطه خواهان اسلام» پدید آوردند و در پاسخ پیامهای فریبندۀ محمدعلی میرزا اعلام داشتند که «....ما مشروطه میخواهیم». سرانجام، 10 روز پس از آغاز بستنشینی و تعطیل بازار و اعتصاب عمومی، کنسول انگلیس صورت تلگراف مظفرالدین شاه دایر بر «مرحمت» اجازۀ «تشکیل مجلس شورای ملی و نظامنامۀ آن» به «اهالی مملکت آذربایجان» را، به انضمام دستخط ولیعهد که بر اساس دستخط شاه و در تأیید آن نوشته شده بود، به نمایندۀ «انجمن عدالتطلبان تبریز» ـ که از قرار معلوم رهبری بستنشینان و اعتصاب عمومی را در دست داشته است ــ ابلاغ کرد و مردم همانروز از مسجد و کنسولگری بیرون آمدند و بازارها را باز کردند (همان، 1 / 153-162). نامههای شاه و ولیعهد حاکی از آن بودند که پس از رسیدن «نظامنامه» از تهران، به انتخاب وکلا اقدام شود؛ لیکن رهبران جنبش که از طرف مردم برانگیخته و به پا خاسته، به جلو رانده میشدند، بیآنکه منتظر رسیدن «نظامنامه» شوند، از همان روزهای نخست، خود به ترتیب مقدمات کار برآمدند و خانهای را که یکی از مشروطهخواهان در اختیارشان گذاشته بود، مرکز حل و فصل امور شهر و جنبش قرار دادند و بدین منظور 20 تن از سران جنبش را برگزیدند تا به همدستی علما کارها را راهبرند (همان، 1 / 163-165). بدینترتیب، سنگ بنای نخستین انجمن ایالتی در ایران گذاشته میشود (نک : ایوانف، 36؛ رفیعی، 29) که البته ابتدا «مجلس ملی» نامیده شد و بعد نامهای دیگری گرفت (نک : دنبالۀ مقاله). به نظر هما ناطق، انجمن تبریز را که در دورۀ مجلس اول و نیز بعد از انحلال آن (نک : دنبالۀ مقاله) نقش مهمی در انقلاب ایفا کرد، رهبران همان فرقۀ اجتماعیون ـ عامیون در 1324ق / 1906م تأسیس کردند؛ لیکن نه چنان که کسروی یاد کرده، در اکتبر / شعبان و به دنبال تحصن در تبریز، بلکه یک ماه و نیم پیش از آن (نک : ایرانیکا، II / 79). بیات پس از نقل قول مذکور، انجمن تبریز را عملاً توسعه یافتۀ فرقۀ اجتماعیون ـ عامیون دانسته است (همانجا). این فرقه که «حزب مجاهدین تبریز» نیز نامیده شده، یک هستۀ سری به نام «مرکز غیبی» داشته است که به نظر برخی، از نفوذ بسیاری در انجمن تبریز برخوردار بود و شاید مانند «کمیتۀ انقلاب» انجمن را مخفیانه هدایت میکرد (نک : اتحادیه، 156؛ رفیعی، 39-40). انجمن تبریز که کار خود را از 18 شعبان 1324ق / 7 اکتبر 1906م، در همان روز گشایش مجلس شورای ملی در تهران شروع کرد (ثقةالاسلام، مجموعه...، 28؛ رفیعی، همانجا؛ آفاری، 79)، نهادی بود هم سیاسی و هم ایالتی، و در امور محلی نیز مداخله میکرد، لیکن این انجمنِ «خود جوش» (سرداری نیا، 68) با گذشت زمان و با توجه به ضرورتها و تجربهها تحول و تکامل یافت؛ چنانکه، به قراری که در نخستین شمارۀ روزنامۀ ملی ــ سخنگوی انجمن تبریز مورد بحث که کمتر از دو هفته پس از تأسیس آن شروع بـه انتشار کـرده بـود ــ در گـزارشی تحت عنوان «انعقاد مجلس ملی» از تصمیمات جدید در سازماندهی آن سخن رفته است. برپایۀ همین گزارش در جلسهای متشکل از «جمعی از آقایان علما و طلاب و چند نفر از معتبرین تجار و معارف... در مجلس (انجمن) مبارک» تصمیم گرفته میشود که در انجمن عجالتاً دو مجلس ترتیب داده شود: 1. مجلس موقتی، که متشکل باشد از چند نفر علما و 20 نفر از تجار که هفتهای 4 شب جمع شده، در خصوص برخی امور مشاوره و گفت و گو کنند؛ 2. مجلس نظارت انتخابات، با عضویت نمایندگان طبقات ششگانۀ علما، شاهزادگان، اعیان، تجار، ملاکین و فلاحین، کسبه و اصناف که تعیین شده بودند، مشغول امور مربوط به انتخاب وکلای مجلس شورای ملی باشند. اجلالالملک هم که مورد قبول انجمن، و برای رساندن «عرایض مجلس» به شخص ولیعهد از طرف وی انتخاب شده بود، در آنجا حضور یابد («روزنامۀ ملی»، شم 1).ستمدیدگان که انجمن را دادرس خود یافته بودند، از هر جای آذربایجان به آنجا مراجعه میکردند. روز اول ذیحجۀ 1324 در حالی که جمعیت کثیری از دادخواهان در حیاط انجمن جمع شده بودند، مذاکراتی دربارۀ پاسخگویی به آنها و نیز برای جلوگیری از «غوغای عظیمی» که بیم درگرفتنش میرفت، در انجمن صورت گرفت که حاصلش تصمیمگیری برای تأسیس «مجلس عدلیه»ای با ریاست والی آذربایجان و «در تحت نظارت انجمن مقدس ملی، مرکب از اعضایی که به تصویب حکومت جلیله و تصدیق اعضای انجمن» رسیده باشند، بود. وظیفه این مجلس عبارت بود از رسیدگی «به عرایض متظلمین از روی کمال دقت و اهتمام». به منظور رسیدگی به اغماضهای محتمل اعضای مجلس عدلیه هم، تصمیم به تشکیل «مجلس استینافی» توسط اعضای انجمن ملی گرفته شد که شاکیان از مجلس عدلیه به آنجا مراجعه کنند («جریدۀ ملی»، 81- 88). بدینترتیب، انجمن تبریز «مجمع مراجعات و مرکز مرافعات» گردید (نک : رفیعی، 65-66).در حالی که انجمن نظارت بر انتخابات مشغول انتخاب وکلای مجلس شورای ملی بود، محمدعلی میرزای ولیعهد با مشاهدۀ نفوذ روزافزون انجمن، درصدد برچیدن بساط آن برآمد؛ لیکن در حدود یک ماه پس از افتتاح انجمن، شب 17 رمضان که «اعضای انجمن ملی» در منزل حاجی میرزا حسن آقا مجتهد دعوت داشتهاند، «اهالی با جمعیت آمده، به اعضا متعرض شدند» که قرار بوده است که انجمن هیچ وقت تعطیل نشود و یا دستکم، اعضا دو نفر را در شبهای تعطیل در انجمن بگذارند. اعضا چرا تخلف کردهاند؟ بر اثر پافشاری اهالی و با پادرمیانی مجتهد، ولیعهد دستخطی در همان شب صادر کرد که در آن تصریح گردیده بود: «انجمن ملی تبریز کمافی السابق برقرار بوده و یک نفر مأمور به تصدیق اجزاء انجمن از جانب حضرت اقدس (ولیعهد) معین و در انجمن حاضر خواهد شد که اجزاء انجمن در امورات جزئی و کلی ملت هر چه حکم نمودهاند، به موقع اجرا گذارد...» («روزنامۀ ملی»، 7- 8). فردای آن روز دستخط را چاپ و منتشر کردند تا همه از آن خبردار شوند (نک : ثقةالاسلام، مجموعه، 36). انجمن تبریز که نهادی برآمده از درون جنبش انقلابی بود، به شرکت مردم در کارها ارج مینهاد و با صدور اطلاعیههایی آنها را در جریان تصمیمات خود میگذاشت و از طبقات مختلف میخواست تا هر مطلبی که «در مصالح عمومی» به نظرشان میرسد، «رأی خود را کتباً به اطلاع انجمن برسانند» (رفیعی، 63). گروههایی از مردم هم احیاناً به هدایت و سازماندهی مرکز غیبی (نامور، 103؛ اتحادیه، 156)، گاهی وکلای انجمن را مورد خطاب و عتاب قرار میدادند که «هر گاه شماها عاجز شدهاید، به اهالی بگویید» تا چارۀ دیگری بجویند والا با این «سستکاری مشروطیت نمیشود...» («جریدۀ ملی»، 21-22؛ «انجمن»، 227- 228). انجمـن معمولاً تحت فشارهایی از ایـنگـونه ــ شاید برای واداشتن بعضی از اعضای میانـهرو آن به اقدام و عمـل تندتر ــ بود؛ چنانکه ماجرای «قریۀ قراچمن» هم که در اواخر صفر 1325 پیش آمد، به دوتیرگی میان انجمن و مجاهدان و اخراج حاجی میرزا حسنآقا مجتهد انجامید که در ماجرای مذکور دست داشت و به همدستی والی آذربایجان، نظامالملک و تنی چند از اعضای انجمن، از آن جمله رئیس آن، حاجی نظامالدوله درصدد بیرون کردن واعظان مشروطه خواه مردمی چون شیخ سلیم و میرزاعلی ویجویهای و دونفر دیگر برآمد که در نتیجۀ شوریدن مردم و مجاهدان و همراهی پیشنمازان محلات، خود حاجی میرزا حسن آقا مجتهد و 3 تن از اعضای اخراجی انجمن و ... ناگزیر از ترک شهر شدند (نک : همان، 225-236؛ ثقةالاسلام، همان، 46- 48؛ ویجویهای، 10-11؛ کسروی، تاریخ مشروطه، 1 / 238- 248). ناطقین به مردمی که از بازار و محلات به انجمن سرازیر شده، و در آنجا گردآمده بودند، میگفتند که «آقایان مستبدین» چون میدانند که «تا انجمن تبریز برقرار و مستدام است، نمیتوانند مشروطه را بر هم بزنند»، میخواهند با دور کردن واعظینی که «با مواعظ و نصایح در منابر اهالی را از خواب غفلت و جهالت بیدار» میکنند، از شهر دور سازند و بعد که «میدان را خالی» دیدند، «یکدفعه اعضای انجمن را مجبور به بستن انجمن و موقوف کردن مشروطه نمایند» («انجمن»، 232).گردآمدگان در انجمن در مورد حاجی نظامالدوله میگفتند که او را «با احترام تمام آورده، رئیس کردیم که طرفدار ملت باشد...بعد از ریاست او انجمن روز به روز تنزل نموده و در میان اعضای محترم نفاق پیدا شده؛ به در انجمن قراول گذاشته، ملت را مانع از دخول به انجمن شده...». بصیرالسلطنه هم که خودش را در داخل اعضای انجمن کرده، «همان شخص است که از صد کرور قرض دولت دو کرور حصه برده است». ملکالتجار هم کسی است که با وجود آنکه خیانتش به ملت سابقاً ثابت شد، «پردهپوشی کردند» (همان، شم 234) و سرانجام، تصمیم به اخراج ایشان و گذاشتن اشخاص دیگر به جای آنها گرفته شد (همان، 235). منصوره اتحادیه که گمان برده است اختلاف مورد اشاره ریشه در منازعات قدیم محلههای مختلف شهر داشت و اختلافنظر گروههایی از قفقازیها و تبریزیها نیز در تشدید آن بیتأثیر نبوده (نک : ص 169، حاشیۀ 29)، برآن است که پس از تجدید سازمان انجمن، تندروها در آن قویتر شدند (نک : همو، 157). دایرۀ اقدامات انجمن چندان وسیع و عملکردهایش چندان متعدد و نامحدود و بنیادین بود که حتى موجبات انتقاد و اعتراض مجلس شورای ملی را هم فراهم آورد؛ چنانکه در جلسۀ آخرین روز ذیقعدۀ 1324 مباحثهای دربارۀ آن درگرفت و در حالی که بعضی از نمایندگان بر آن بودند که مجلس شورا یکی بیشتر نیست و «مجلس تبریز اسباب اغتشاش» شده، شاه «از وضع مجلس تبریز» شاکی است و «قدری تند حرکت» میکند، برخی دیگر به دفاع از آن پرداختند. روزنامۀ انجمن پس از نقل مذاکرات مجلس و تشکر از وکلایی که به دفاع از انجمن پرداخته بودند، منشأ اظهارات وکلای مخالف را شایعات مغرضانۀ مستبدینی دانست که چون توانایی از میان برداشتن انجمـن را ــ کـه حافظ و نگهبــان مجلس شورای ملـی است ــ ندارند، میخواهند با شایعهپراکنیهای نفاق افکنانه آن را برهم زنند. آنهایی که انجمن تبریز را باعث هرج و مرج دانستهاند، توجه ندارند که «هرگاه انجمن ملی موقوف میشد و چند نفری آنجا جمع نمیگشتند، چهها و چهها واقع میگشت که علاج آنها در قوۀ امکان هیچکس نبود...». در پاسخ این ادعا هم که «حاجی میرزا حسن آقا را مجبور کردند اموال خودش را به ایشان (اعضای انجمن) واگذار کرد»، مطالبی نوشته شد (مذاکرات...، 49؛ مجلس، 2)، روزنامۀ انجمن هم دربردارندۀ دفاعیۀ یکی از «اعضای انجمن مقدس»، به نام م. ع. اصفهانی (حاجی میرمحمدعلی اصفهانی) از انجمن در برابر مذاکرات مورد بحث است. در دفاعیه برای رد این تصور که «انجمن تبریز دعوی دارالشورا بودندارد و...»، استدلال شده است که چنین تصوری وقتی قابلتصدیق تواند بود که«اهل تبریز وکلا انتخاب نکرده»، آنها را به تهران نفرستاده بودند. انجمن تبریز همانطور که برخی از وکلای مجلس اظهار داشتهاند، «انجمن ایالتی است، نه دارالشورای مرکزی». اگر اعضای انجمن ملی با از خودگذشتگی این انجمن را تشکیل نداده بودند، «سرملت را یکجا جمع نمیکرد ... شیرازۀ امور» از هم میپاشید و ...(نک : همان، 1-4). اعضای انجمن از همان اوایل که «مشغول وظایف ملی شدند» (ویجویهای، 7)، به رفع بسیاری از نارساییها و نابسامانیها، «از قبیل اصلاح اوزان و تغییر نرخها و مظنهجات» (همانجا) و کاهش و تثبیت قیمتهای ارزاق عمومی برخاستند. انجمن به منظور تأمین نان شهر به ناچار انبارهای محتکرانی را که از فروش غلات خود سر باز میزدند، گشوده، محتویات آنها را با قیمت مناسب در اختیار نانواییها میگذاشت (آفاری، 80؛ ایـوانف، 37). الغـای رسوم اجحافآمیزی چـون «خدمتـانـه» ــ پیشکشی که بایست به مأمورین دولتی پرداخت شود (رفیعی، 64، 175؛ «جریدۀ ملی»، 36) ــ و «قپانداری» ــ اجرت آمیخته با تقلبات در مقابل وزن کردن محصولات با قپان (رفیعی، 175؛ «جریدۀ ملی»، 31) ــ از آن جمله بود.ادعا شده است که نمایندههای فرقۀ اجتماعیون ـ عامیون در طی سفری که در آذر 1285 / شوال 1324 به تبریز داشتهاند، طرحی بنیادین دربارۀ اصلاحات ارضی برپایۀ تقسیم املاک اعیان در بین دهقانان را به انجمن ملی عرضه داشتند؛ لیکن انجمن با آن ترکیب اجتماعی که داشت، این طرح را چپگرایانه یافته، با آن مخالفت کرد (نک : شاکری، 189). در نامۀ مفصلی که به امضای «انجمن ملی تبریز» خطاب به «دارالشورای کبرى» نوشته شده است، از اینکه مجلس تحت تأثیر «اراجیف کاذبۀ مغرضین» «زحمات یک سالۀ انجمن» را زیر سؤال میبرد، اظهار شگفتی شده، به ویژه اظهارات یکی از وکلا که در جلسۀ 19 جمادیالآخر 1325 مجلس گفته بود «در تبریز هر کس ملک دارد، مباشرش را راه نمیدهند و هر گاه بخواهند اقدامی بکنند، از انجمنها مانع میشوند و اسم خود را فدایی هم گذاشتند [گذاشتهاند]»،مورد انتقاد قرار گرفته است (مجلس، 3). تأسیس ادارات نوینی چون نظمیه، بلدیه، معارف، مالیه و کمیسیونهای مختلف برای ادارۀ امور شهر از اقدامات مهم دیگر انجمن ایالتی تبریز بود. به نوشتۀ کسروی پس از جنبش مشروطه، نخستین شهربانی (نظمیۀ) بسامان در تبریز برپا گردید. در ذیحجۀ 1325 که زد و خوردهایی در تبریز میان دوهچی و کویهای دیگر روی داد، وظیفۀ ایجاد آرامش و ایمنی در شهر به دست اجلالالملک سپرده شد و او در اندک زمانی یک شهربانی مرتب و منظمی تشکیل داد. بدینسان که به پاسبانها رختهای پاکیزۀ یکسانی از ماهوت مشکی و تفنگ، و به سرکردگانشان سردوشیها داد و آنان را به مشق کردن واداشت (کسروی، تاریخ هجدهساله...، 2 / 864، تاریخ مشروطه، 1 / 533-535؛ رفیعی، 65). نظمیه و نیز بلدیه (نک : دنبالۀ مقاله) که با تصویب انجمن تبریز و اولیای امور از اوایل محرم 1326 «به کف کفایت» اجلالالملک سپرده شده بود، بر اثر فعالیتهای شبانهروزی وی انضباط و کارآیی زیادی مییابد («انجمن»، 736) و نفرات آن به همراهی صاحبمنصبان خود و نیز رئیسشان به مناسبتهایی با نظم و ترتیب تحسینانگیزی، از جمله در روزهای 4، 7 و 18صفر 1326 (مصادف با عید نوروز 1287) در انجمن ایالتی حضور یافته، نظم و کفایت خود را به نمایش میگذارند (همان، 685-694). بحث لزوم تشکیل «ادارۀ بلدیه» دستکم از اواخر 1324ق در انجمن مطرح بود (نک : همان، 124). قاسم خان امیرتومان هم که بعدها به ریاست بلدیۀ تبریز میرسد، در همان زمان شروع به نوشتن نظامنامۀ بلدیه کرده بود (نک : همان، 163) و بعد از آن هم بارها به لزوم تشکیل بلدیه و تمهید مقدمات و نیز تصویب قوانین آن در انجمن اشاره شده است (نک : همان، 349-352، 493 بب ، 687 بب ، 707 بب ، 723 بب ).از قرار معلوم، ادارۀ بلدیه در ربیعالآخر 1326 تأسیس گردیده است. ثقةالاسلام در نامۀ مورخ 24 ربیع الآخر همان سال خود به یکی از بستگان خویش از تشکیل بلدیه خبر داده است (مجموعه، 243، 245). در اواخر همان ماه هم از رسیدن عدۀ وکلای انجمن بلدیه به حدود 30 نفر و اینکه اعضای انجمن بلدیه به ریاست جناب قاسمخان امیرتومان شروع به انجام امور موظفه نموده، «عجالتاً محض رفاه حال ضعفا نرخ مناسبی به ارزاق از قبیل شیر و ماست و پنیر و گوشت داده و متدرجاً درصدد فراهم آوردن موجبات آسایش عامه و تنظیمات شهر هستند»، سخن رفته است (نک : «انجمن»، 783 بب ).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید